راهنمایی برای تصمیم گیری درباره خواستگار
سلام
من با اقایی برای ازدواج اشناشده ایم البته ایشان ازهمان ابتداازمن خواستگاری کردندومن ازایشان خواستم درصورتیکه قصدجدی برای ازدواج دارندبه صورت رسمی اقدام کنند ایشان حدودیکی دوماه پیش باپدرم حرف زدندوکلیه شرایط خودراتوضیح دادندولی بعدازان مدتی گذشته وهمچنان بصورت رسمی اقدام نکرده اندومیگویندکه خانواده ام میگویند
اول برای خود خانه بخربعدمابه خواستگاری رسمی برویم درحالیکه داشتن خانه جزشرایط ومعیارهای من نبوده ونیست ومعتقدم باکمک هم میتوانیم خانه بخریم
من از ایشان خواستم که بهتراست تکلیفمان مشخص شودویااینکه جداشویم وهرکدام به زندگی خودبرسیم ولی ایشان ازمن زمان خواستند به نظرشماچه کاربایدبکنم
یاچه بگویم تاهرچه زودترازاین بلاتکلیفی خلاص شوم وزودتربه نتیجه برسم
RE: راهنمایی برای تصمیم گیری درباره خواستگار
سلام به شما
چطور با این اقا اشنا شدید؟
چند وقته با ایشون در ارتباطید؟
ادامه رابطه به این شکل صلاح نیست.به خصوص حالا که پدر هم در جریانن.بهتره بهشون بگی تا روز خواستگاری رسمی ارتباطی نداشته باشیم.
نه به شوری شما و نه به بی نمکی ایشون.
حالا که صحبت کرده با پدر شما یعنی قصدش جدیه و لازم نیست رابطه یکباره کات بشه.شما هم آب پاکی رو روی دستش نریز.
بگو باشه پس هروقت شما تهیه و تدارک دیدی و خواستی بیای خواستگاری ما اماده هستیم و چون ممکنه ارتباط عاطفی در خلاء این زمان(در صورت داشتن رابطه) شکل بگیره ارتباط نداشته باشیم تا همون روز به نفع جفتمونه
موفق باشی
RE: راهنمایی برای تصمیم گیری درباره خواستگار
ایشون من رودرخیابان دیده اندبعدمتوجه شدم که هردوبه یک موسسه می رویم حدودچهارماه ایشون رومیشناسم درکل چهاربارایشون رودیده ام یه بارروزاول که ازمن خواستگاری کردندیک بارتوموسسه که صحبتی نکردم ورفتم دوبارباایشون رودرروصحبت کرده ام
یک بارایشون بامامان صحبت کردند
یه باربه ایشون گفتم که تازمانیکه شمااقدامی نکرده ایدبهتره باهم درارتباط نباشیم خیلی ناراحت شدندودلیل ناراحتیشون روجویاشدم گفتندکه فکرمیکنم شمامن روفقط بخاطرمال ومنالم میخوایدونمیخوایدپشتیبان من باشید
به نظرشمابه ایشون زمان ندم وبگم تازمانی که رسمی اقدام نکرده ایدبهتره باهم درارتباط نباشیم مثلاتافلان تاریخ منتظرتون میمونم
RE: راهنمایی برای تصمیم گیری درباره خواستگار
سلام:72:
عزیز ایشون چقدر زمان میخوان؟
آیا برنامش کاملا مشخصه؟یا اینکه وابسته به عوامل دیگه است؟
نظر خانوادشه یا خودش؟خودش نظرش چیه؟همیشه اینقدر به نظر خانوادش اهمیت میده؟
RE: راهنمایی برای تصمیم گیری درباره خواستگار
فقط ازمن زمان خواستندولی نگفتندتاکی؟
ازشون پرسیدم گفتندفقط مشکل خونه دارم
میگه ادم مستقلیم ولی من تاجاییکه شناختمشون کاملامستقل نیستندوابسته به خانواده هستند
RE: راهنمایی برای تصمیم گیری درباره خواستگار
عزیز من نظر شخصیم رو میگم:
ممکنه موانعی سر ازدواج با شما میبینه که میخواد خودش حلش کنه.حالا یا واقعا خونه است یا مساله دیگه.بعد اقدام کنه.
و اینو در نظر بگیر که خانواده ای که ایشون به خاطر نظرشون روی خرید خونه اینقدر اهمیت میده.پس به نظرشون تو جلسه خواستگاری هم اهمیت زیادی خواهد داد.
پس اگر باهاش مدام ارتباط داشته باشی ریسکه.اونم در زمان نامشخص ممکنه وابسته بشی.:305:
RE: راهنمایی برای تصمیم گیری درباره خواستگار
مدام ازمن راهکارمیخوادکه چیکاربایدبکنه تاهرچه زودتربه نتیجه برسیم خواهشاکمکم کنیدکه چه راه حلهایی میتونم بهشون پیشنهادبدم ؟
بهشون چی بگم که خودشون راه حل پیداکنند؟.:316::316::316:
این روهم خدمتتون عرض کنم که میگن نمیدونن چیکاربایدبکنند
RE: راهنمایی برای تصمیم گیری درباره خواستگار
چراکسی نیست کمکم کنه
خواهشابهم بگیدچیکارکنم
بخداازآبروم میترسم نمیخوام خدای نکرده پشت سرم چیزی بگن
کمکم کنیدکه چی بهش بگم
چه راه کاری نشونش بدم
RE: راهنمایی برای تصمیم گیری درباره خواستگار
به نظر من هر طور شده مجبورش کن بیاد خواستگاری و تا وقتی نیومده باهاش حرف نزن و ارتباطتتو قطع کن ...مبادا خدایی نکرده با احساساتت بازی کنه...موفق باشی دوست خوبم
RE: راهنمایی برای تصمیم گیری درباره خواستگار
اخه چطورمیشه یکی رومجبورکرد؟
میگیدقطع رابطه کن تاوابسته نشی چرادروغ بگم وابستش شدم اولاخیلی سعی کردم جلوی احساساتم روبگیرم ادم احساساتی هم نبودم ولی گذشت زمان وابستم کردولی نمیخوام وابستگی مانع ازاین بشه که باچشم بازبه قضیه نگاه کنم وبااحساساتم تصمیم بگیرم که یه عمرپشیمون شم که چراازکسی کمک نگرفتم وبرپایه احساس عمل کردم
یه اخلاق بدی که داره هرچی بگم خلاف اون عمل میکنه
بااینکه قول میده ولی خیلی بدقوله یعنی دوست داره حرف حرف خودش باشه برای مثال اولین باری که باهاش حرف میزدم دوستش زنگ زدگفتش پانزده دقیقه دیگه اونجام ازش پرسیدم میخوای بری گفت نه چی میشه دیرترمیرم
همه شمابراحتی حرف ازقطع رابطه میزنیدولی هیچ کدوم بهم نمیگیدکه چی بگم تادلش نشکنه درکم کنه وبدونه که حق بامنه،بدونه که پشت سریه دخترحرف زدن چقدرسخته بنظرم مرگ بهترازاونه
خواهشاکمکم کنید
تاازاین بلاتکلیفی نجات پیداکنم :302::302::316::316:
ازبس فکرکردم مثل کامپیوترهنگ کردم دیگه فکرم به جایی قدنمیده
یه چیزدیگه هم هست اونم اینه وقتی ازایشون میخوام باهم مشاوره بریم مقاومت میکنه میگه مگه قراره چی بگه
بعدش میگه باشه خودم تنهایی میرم تاراه حل بپرسم ببینم چیکارکنیم بهتره
نمیدونم چراازمشاوره میترسه ؟
باورکنیددیگه ازاین بلاتکلیفی خسته شدم وخیلی وقتاارزوی مرگ میکنم
نمیدونم چرابدشانسم وهیچ وقت چیزی که میخواستم نشده
خیلی هم دعامیخونم ولی بازهم به نتیجه ای نیمرسم
اصلاموندم چیکارکنم