حالا که نمی تونم ازدواج کنم ، ایمانم به خدا کم شده
دیگه فکر میکنم همه داستانم رو میدونن.
26سالمه ، دانشجوام ارشد ، سربازی هم رفتم و پاره وقت دارم کار می کنم و پس اندازی ندارم .
یه بار دیگه خلاصه شو میگم .
یک سالی هست که تقریباً افسرده ام .
در همین مدت نیاز به جنس مخالف در من روز به روز بیشتر میشد .
تا اینکه احساس کردم نیاز به آموزش دارم و از مراجع مختلفی که در اختیارم بود برای آموزش دیدینم در این زمینه بهره بردم.
.
از طرفی همزمان با این حس نیاز و این آموزش ها ، پدر بنده دختری رو بهم معرفی کردند که جواب بنده در همون ابتدا خیر بود.
این موضوع صرف نظر از محتوا ، دارای این اهمیت بود که ایشون پی به نیاز درونی بنده برده بودند و من نیز به صراحت سلیقه مو باهاش در میون گذاشتم .
.
اما پس از این بحث که با گرمای خاصی شروع شد ، با عکس العمل های سرد ایشون مواجه شدم. این عکس العمل ها در موضوع های مختلف دیگه هم خودش رو نشون داده .
.
با دیدن این عکس العمل ها ، اوضاع مالی موجود و نداشتن شرایط ازدواج ، با تمرکزی که در مورد قضیه ازدواج داشتم ، از اون طرف بام افتادم و با تلقین های خودم و دوستانم و شرایط موجود ، احساس نمی کنم که بتونم در 10 سال آینده ازدواجی داشته باشم .
.
با این اتفاق دیگه نتونستم صیر کنم و برای تسکین این دل و حس نیاز عاطفی ام به دنبال روش های جایگزین بودم .
اما موضوعی که می خوام بگم اینه که چرا من به اینجا رسیدم .
در واقع من دارم آرامش خودم رو در فرد دیگری می بینم . فکر می کنم اونه که می تونه بهم انرژی بده .
به قول maryam70 ، "زنت دلش به حالت می سوزه ، دوس دخترت که تعهدی نداره چی ؟".
در واقع راه ، راه درستی نیست ، میدونم.
اما نهایتا قطع ارتباط رو میشه در همچین مسائلی بررسی کرد.
.
اما باز هم می خوام موضوع رو گسترده تر بررسی کنم.
این حس نیاز ، این ناراحتی ها ، این پریشونی ها به نظر من دلیلی نمی تونه داشته باشه ، غیر از دوری ام از خدا .
یاد خدا توی زندگیم کم شده. من تابستون خیلی به خدا نزدیک بودم . خیلی عاشقش بودم .
.
در همین زمینه ازدواج وقتی مشکلات جامعه رو می دیدم و راه حل اسلامی ازدواج رو میدم واقعا کیف می کردم .
وقتی راه حل مشکل خودم رو که مشکل مالی بود ، در مکاتب اسلامی می دیدم که مبگن ، خدا درست میکنه ، اعتقادم به خدا بیشتر و بیشتر میشد.
.
اما با دلسردی من از ازدواج و نحوه عکس العمل پدرم ، شرایط مالی خودم و جامعه ، تلقین های دوستان ، دلسرد شدم.
و احساس کردم که بهتره از راه دیگه ایی نیازم رو برطرف کنم .
.
.
کارم به جایی رسیده که اعتقاداتی که داشتم الان از بین رفته . اعتقاداتی در مورد کمک خدا در زمینه مسائل مالی افرادی که می خوان ازدواج کنن.
(حتی از یکی از مدیران خواستم که حداقل یه تاپیکی ایجاد کنن و اعضاء از این تجربه گرانقدر برامون بگن ولی خبری نشد)
دیگه نماز صبح هام همیشه قضاست .
راهم داره جدا میشه .
خلاصه ، می خوام بگم ایمانم به خدا کم شده ، یاد خدا در زندگی ام کم شده ، چطور زیادش کنم ؟
RE: تاثیر ازدواج من در تضعیف ایمانم به خدا و دوری من از خدا
نمیدونم من خیلی کوچکترم که نظر بدم. منظورم از نظر سنیه که تازه وارد دهه ی بیست شدم نه عقلی.
به نظر من وعده ی خدا راسته. وقتی میگه ازدواج کن من بهت میرسونم، نمیذارم لنگ بمونی راست میگه، نمیخواد الکی بگه که بهت اعتماد به نفس بده، داره راستش رو میگه
اینو توی پست یه بنده خدایی نوشتم و کلی مورد مثال زدم که با شرایط مالی پایین و متوسط به خوبی و خوشی ازدواج کردن و الان کلی خوشبختند و وضع مالیشون هم خوبه شکر خدا. چند مورد هم توی ذهنم داشتم که از اول پسر میلیونر بود و الان هم هست ولی خوشبخت نیستند که البته اینا رو نگفتم. آخرش دیدم یکی از کارشناسا برای اون بنده خدا نوشته( با واقعیات جامعه زندگی کنید، نه با حدیث و روایت)
نظر من شاید کارشناسی نباشه ولی به نظرم خدا، احادیث، روایات همه واقعیتند همشون واقعیت جامعه ان که میشه بهش تکیه کرد. حرف خدا واقعیه، سنده.
البته منم معتقدم یه پسر بیکار بدون پس انداز بهتره اول کار پیدا کنه و بعد ازدواج کنه اما اون کیس هم کار داشت هم ماشین هم مختصر پس انداز، پس چرا مردمو ناامید میکنین؟ چرا انقدر ازدواجها رو برای جوونا سخت تشریح میکنین؟
اینو دلم میخواد داد بزنم: من یه دخترم، در دانشگاه و محل کار یه عالمه دختر میبینم که دوست دارن ازدواج کنن و با شرایط متوسط مالی خودشون زندگیشونو بسازند اما تا وقتی این پسرا به خاطر شرایط مالی متوسطشون جلو نمیان این دخترا چیکار کنن؟
ببخشید آقا امید تایپیک شما درباره ی ارتباط با خدا بود، اما وقتی میبینم ریشه ی همه ی معضلات ازدواجه بهم میریزم. به خدا باید اعتماد کرد تا ایمانت قوی بشه
پیامبر اکرم: به کسی غیر از خدا تکیه نکن که خداوند تو را به همان واگذارد
RE: تاثیر ازدواج من در تضعیف ایمانم به خدا و دوری من از خدا
بنده باز هم عقیده دارم بهتره با واقعیتهای موجود جامعه زندگی بشه. شاید اون زمان دخترخانومها وخونواده هاشون بساز تر بودند و داخل اتاق خونه مادرشوهر زندگی می کردند.
زشته من اینطوری باز کنم ولی خب شیرینی خشک کیلویی 8000 تومانه عزیز! میوه کیلویی 3-4 هزار تومان! طلا گرمی 130 هزار تومان. هر دست غذا 10-20 هزار تومان! رهن خونه 20 میلیون! اینها چیزیه که وجود داره!
ضمن اینکه امید جان بهتره با متاهلین اطرافت صحبت کنی ببینی چند درصد آقایون اعتقاد دارند که خانومها در شرایط سخت مالی بسیار صبور هستند. حرف من رو اصلا نشنیده بگیر!برو واقعیتهای جامعه رو ببین و بپرس.
این قضیه هم ربطی به بزرگی خداوند نداره. خداوند بزرگه ولی جامعه دیدگاهش اینه. بهتره شما توکل به خدا کنی 3 4 سال خوب کار کنی و درامد خوبی داشته باشی. بعدش ان شالله دست بالا بزنی و انتخاب مناسبی داشته باشی.
RE: تاثیر ازدواج من در تضعیف ایمانم به خدا و دوری من از خدا
امید جان تمام حرفات برام قابل درک هست!
دانشجوی ارشد هستی-پاره وقت کار میکنی-سربازی هم رفتی
از نظر من شما شرایط ازدواج رو دارید!
دیگه بستگی داره طرف مقابلتون چه خلق و خویی داشته باشه.سعی کن دختری قانع رو انتخاب کنی.که توی خانواده ای فهمیده و متوسط بزرگ شده باشه.کسی که دنبال مادیات نباشه...
در مورد ارتباط با خدا هم ،همینکه الان نگران هستی پس یعنی توی عمق وجودت عشق به خدا ریشه داره!
خدا میفرماید: ادعونی استجب لکم....بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را!
از خدا بخواه!!
ببین مشکل توی توکل ماست..یعنی اون ته ته ته دلمون باز هم شک داریم!!یعنی وقتی چیزی رو از خدامیخوایم و توکل میکنیم با دل آرام و قرص توکل نمیکنیم.بلکه با یه جور اضطراب و ترس، یه جور بیم و امید توکل میکنیم!
مگه توی قرآن نداریم که : إنّ الله علی کلّ شیءٍ قدیرٌ !! دقت کن "کل شی" ! پس واسه چی بازم شک میکنیم!!؟
نمازت رو ترک نکن حتی اگه احساس میکنی داره تبدیل به یه کار زورکی و دولا راست شدن الکی میشه ولی بازم ترکش نکن!
قرآن بخون.زیر لب ذکر بگو...شاید این کارا خیلی کلیشه ای و تکراری به نظر بیاد ولی به خدا قسم تاثیر داره خیلی خیلی هم تاثیر داره.بعد از یه مدت احساس میکنی روحت لطیف تر شده،ارومتر شدی، از مشکلات کمتر میرنجی،احساس قویتر بودن میکنی،محکم تر میشی...حتی اگه نمیخوای بخونی توی گوشیت قرآن بریز و بیرون که میری با هندزفری گوش کن! به خدا همین هم تاثیر داره!!
سوره فلق و ناس رو هر روز زمزمه کن!
فقط یک چیز دیگه ، اگه با خدا عهدی بستی ،عهدتو نشکن! تا آخرین لحظه ثابت قدم باش!
RE: تاثیر ازدواج من در تضعیف ایمانم به خدا و دوری من از خدا
امید جان سلام ..
ببخشید من در حدی نیستم که بخوام نصیحتت کنم اما خواهرانه دوست دارم باهات صحبت کنم ..
دورادور تاپیک هات رو خوندم و کم و بیش از مشکلاتت اطلاع دارم .. بیشترین مشکل شما ترس از وضعیت اقتصادیه که فکر میکنید شرایط ازدواج رو ندارید و میترسین برین جلو .. خب الان همه همین ترس رو داریم و هر کدوم به نحوی حق داریم ..
اما چرا فکر میکنید برای خانومها جنبه ی مالی قضیه اینهمه بزرگه ؟ به خدا انقدرا مهم نیست که شما برا خودت بزرگش کردی :311:
شما دانشجویی .. سربازیتو رفتی .. پاره وقت داری کار میکنی .. سنتم برای ازدواج مناسبه .. اگر کسی رو پیدا کنی که اخلاقهاتون هم با هم جور باشه و هدفهاتون در راستای هم نصف بیشتر مشکلاتت حل میشه ..
برادر من .. همسر من 3 سال از شما کوچیکتره .. دیپلمه هست و پس انداز هم نداره .. یک سال و خرده ایه که ما عقد کردیم .. زمانی که اومد خواستگاری بیکار بود .. ( یعنی شرایطش خیلی بدتر از شما بود ) .. اما وقتی عقد کردیم به هر دری زد و اخرش رفت یه جا کار کرد با حقوق روزی 15 هزار تومن ! که نصفش خرج بود و تقریبا براش میموند روزی 5 تومن :311: اما پشتکارشو از دست نداد و توکل کرد به خدا .. الان خدا رو شکر در عرض یک سال هم ماشین خریدیم هم اگه خدا کمکمون کنه میخوایم خونه بخریم ..
همین که شما اراده کنی و نذاری به گناه الوده بشی و از راه درستش نیازتو برطرف کنی خدا کمکت میکنه .. به خودش قسم که تا حالا نشده صداش کنیم و دست خالی برمون گردونه .. درسته سخت میگذره اما برای زنی که شوهرشو دوست داشته باشه این سختی ها به چشم نمیاد .. و مردی که زنشو دوست داشته باشه براش از جونش مایه میذاره ..
ببخشید زیاد حرف زدم .. فقط دوست داشتم بهت بگم همه مثل هم نیستن که تمام زندگی رو تو مادیات ببینن .. خیلی وقتها باید قدم اولو برداری تا خدا دستتو بگیره و کمکت کنه .. با توکل و اطمینان به خودش برو جلو و نترس .. زمونه ی سختیه اما خدای ما خیلی بزرگ تر از این حرفهاست ..
توکل به خودش ..
اقای مهران همه رو نباید به یه چشم ببینید .. هستند خانومهایی که با شرایط مالی بسیار سخت کنار همسرشون موندن و هیچ شکایتی هم ندارن ..
RE: تاثیر ازدواج من در تضعیف ایمانم به خدا و دوری من از خدا
امید محترم،
مگه قرار نشد دیگه تاپیک نزنی و دست از سر خودت و ما و خدا برداری؟:311:
برادر عزیز اگر منتظر روزی هستی که خونه و ماشین و خرج عروسی و پس انداز داشته باشی و بعد بری خواستگاری! می ره ایشالله واسه صدسال بعدی.
یک کم جرات + برنامه ریزی+ درایت+ دقت در انتخاب فرد مناسب لازم هست.
منتها شما منتظر پدر و مادر و خدا و دوستان همدردی هستی که دستی برات بالا کنند.
بابا یه کم مرد باشید. مرد هم اینقد ترسو؟ مرد هم اینقد غرغرو؟ مرد هم اینقد بی جربزه.
من که اگه صد تا دختر کچل هم داشتم یکیش را دست شما پسرهای مجرد همدردی نمی داددم. همش دارید غر می زنید که پول نداریم.
لطفا دیگه تاپیک باز نکن. :160: یه کم بشین فکر کن ببین ایراد کارت کجاست.
هر وقت ازدواج کردی بیا بنویس توی تاپیک ازدواج کرده ها تا بهت تبریک بگیم. :72:
RE: تاثیر ازدواج من در تضعیف ایمانم به خدا و دوری من از خدا
:311:اجازه آقا الان ميگم
زود تند سريع جواب ميدم!
شما خيلي هم شرايطشو داريد،ديربجنبيد هم حيف ميشيد!همه نشاطتون رو هم واسه همسر واقعي و شريك زندگيتون نگه داريد.
به نظرم پسر خيلي سالمي هستيد پس فقط از راهش بريد.
به خدا انقد دختراي خوب هستند كه صداقت و پاكي پسربراشون خيلي اهميت داره.
زندگي رو انشالله با هم ميسازيد.
پس بيا برو ازدواج كن و نصف ايمان كه چه عرض كنم،به كمال ميرسي!
چيه داداش؟منتظري خودم برات آستين بالا بزنم؟من كه پايه م واسه كار خير:311:
بعدشم جاي اينكه تا ساعت ١نصف شب تو همدردي باشي،ميري ٢ركعت نمازشكر ميخوني كه hamdardi2 باعث شد برم زودتر زن بگيرم و نيمه گم شده م رو پيدا كنم:311::311:
RE: تاثیر ازدواج من در تضعیف ایمانم به خدا و دوری من از خدا
آخه من سوالم یه چیز دیگه بود ! ، من پرسیدم که ایمانم به خدا کم شده ، یاد خدا در زندگی ام کم شده ، چطور زیادش کنم ؟
RE: تاثیر ازدواج من در تضعیف ایمانم به خدا و دوری من از خدا
عزیزم، ایمان به خدا رو می تونی با نگرش به اتفاقات بسیار تلخی که میتوانست برای تو رخ دهد و دستی تو را نجات داد زیاد کن!
در مورد شرایط مالی مورد نیاز، باز هم از شما می خوام بهتره با آقایون متاهل صحبت کنید. مسئله مالی دقیقا برای خانمها بسیار مهمه. بسیار مهم! همین خانومهایی که میگن جربزه داشته باش، چرا می ترسید، جربزه داشته باشی بری جلو یک روز مشکل مالی پیدا کنی، می گن تو که جربزه درآمد خوب نداشتی چرا اومدی جلو!!! برو با آقایون متاهل صحبت کن برای اینک تصمیم درستی بگیری. خانومها بر پایه احساسشون نظر می دن و خب بر پایه همین مسائل فردا بیچاره می شیم! دوست من زندگی مشترک بازی احساسی دونفر نیست! اصلا من هیچی نمی گم، شما برو تاپیکهای همین همدردی رو با دقت بخون ( من سعی می کنم چند تا نقل قول از همین خانومها برات بیارم بدونی اهمیت مسائل مالی رو). دستت میاد مسائل مالی چقدر مهمه. اینم بگم جامعه امروز این رو وظیفه مرد میدونه که زندگی رو تامین کنه، حالا خانومش دکترای مهندسی برق آکسفورد باشه و توی مپنا مدیر عامل باشه یا نباشه!
الف ح عزیز، با درآمد روزی 15 هزار تومان در کدام محله زندگی میکنید و چه ماشینی خریدید؟ چه خانه ای می خرید؟ محال است همسر شما توسط کسی ساپورت نشود! محال است!
RE: تاثیر ازدواج من در تضعیف ایمانم به خدا و دوری من از خدا
آقا امید ببخشید ولی فکر کنم عنوان تاپیک رو یه خورده بد انتخاب کردی.
آدم اولش فکر میکنه شخصی هستی که ازدواج کرده و حالا مثلا بعد از ازدواج ایمانت رو از دست دادی!