تصمیم گرفتم بهش وقت بدمو قول اینکه تا 4 سال دیگه ازدواج نکنم ( 3سال از من کوچکتره)
من یک ساله با پسری که از خودم 3 سال تقریبا کوچیکتره دوستم(متولده 70ام) اونم به خاطره اصرار اونو دوست داشتنش که به سلامتیش و کنکورش داشت اسیب میزد و مشکل سازم شد وگرنه منم اهله دوستی نبودم الانم مطمئن شدم من ادمه دوستی با پسر نیستم.
الا رابطه طوریه که منم بهش علاقه دارم ولی به خودشم گفتمو قبولم داره که دوست داشتنه من هر قد باشه نصفه ماله اونم نیس.....به من گفت قصدش ازدواجه و اول کلی دعوا و مخالفت بود از طرف من و لی بعد با کلی حرف درباره خودمونو خانواده هامون که زدیم تصمیم گرفتم بهش وقت بدمو قول اینکه تا 4 سال دیگه ازدواج نکنم .................تازم دانشگا قبول شده و به فکره کاره تا شرایطو جور کنه برا 4 سال دیگه..............
من مشکلی با سن یا اینکه الان من ترم اخره مهندسیمو اون ترم اولشه ندارم.............. من شدیدا به اینکه پدرو مادرم و خواهره بزرگترم باید راضی باشن اصرار دارم و اونم با شرایطی که من گفتمو حرف زدیم راضیه ولی مشکلش کارو وقته کمیه که داره و بی محبتیه من ولی مشکل من خانوادشه که راضی نیسن چون ما مذهبی هسیم ولی اونا نه در هر صورت راجع به اینام کلی حرف زدیمو من گفتم که نارضایتی احساس کنم جوابم منفیه هم خودم هم خانوادم اونم میگه مامان من ارزوش داشتنه دختری مث تو بوده .من و خودشم از لحاظه مذهبی مشکلی نداریم با هم............ولی بازم من همش احساس میکنم کارمون اشتباهه نمیدونم وقتی بام حرف میزنه و مطمئنم میکنه خوبم، ولی در کل بد بینم و تو این قضیم همین طورم .سنش کمه ولی شعورو فهمش زیاده و من وقتی باش حرف میزنم در هر شرایطی احساس نمیکنم که درک نداره یا بچه بازی در میاره.....شایدم اینطوره و من متوجه نمیشم................در کل دوست داشتم نظر بقیم بدونم با اینکه اینجوری سخته درکه منو شرایطه من.............................خوشا میشم با ادما فهمید و با تجربه در مورده این مساله حرف بزنم و بتونم بهتر تصمیم بگیرم چون شرایطشو ندارم فعلا به خواهرام یا پدر مادرم بگم.........
RE: آیا درسته بهش فرصت بدهم و روی 4 سال دیگه برای ازدواج حساب کنم؟( 3سال از من کوچکتره)
azade_m عزیز
به همدردی خوش آمدی
(قبل از هرچیز بای بگم عنوان تاپیک شما به گونه ای که گویای مسئله باشه تغییر کرد )
نظر کارشناسی ما نهی این رابطه و معطل ماندن برای 4 سال آینده هست .
نه او برای امروز آمادگی کافی از نظر بلوغ فکری و شرایط اقتصادی را دارد و نه برای فردا تضمینی هست که شما 4 سال را هدر نداده باشی و بعد هم دچار عوارض وابستگی و .... نشوی
شما خود را بسیار بی ارداه نشان می دهی در حالی که اینطور نیست ..... بلکه برای توجیه عقلانیت شما که اتفاقاً به نظر میرسه به طور جدی هم این عقل یقه شما را میگیره ، ذهن شماشروع میکنه به بهانه آوردن مبنی براینکه تو نمیخواستی وارد این رابطه بشی مجبور شدی بخاطر سلامت او و اینم کار خدا پسندانه ایه که جلوی به خطر افتادن سلامتی کسی را بگیری . یادر مقابل نهیب عقلت مبنی بر قطع ارتباط ذهن توجیه گر می گوید نمیگذاره ، نمیشه .
سماجت او را به حساب مرد بودن و بزرگتر از سن بودن نگذار ، بلکه عین عدم بلوغ فکری و مهارتی هست و احساساتی بودن در شکل ضعف را نشان می دهد
دختر خوب خیال خودت را با این توجیهات ذهنت راحت نکن .
تو دختر عاقلی هستی و همینکه اینجا اومدی و مشورت خواستی یعنی عاقل بودن . اینکه اشاره کرده ای که احساس می کنی این رابطه اشکال داره ، باید بگم احساس نیست که بهت میگه اشکال داره بلکه عقلت هست و آفرین که به ندای عقلت با مشورت گرفتن پاسخ دادی ، از این بابت صمیمانه تحسینت می کنم:104::104::104:
پاسخ جدی هم همینه که این رابطه را قطع کرده و به اون آقا پسر قاطعانه بگو نه حاضری 4 سال صبر کنی و نه با کوچکتر از خودت ازدواج کنی و روزنه ارتباطی را هم ببند .
نقل قول پست بعدی را بخوان و روی پروانه کلیک کن تا کل تاپیک را ببینی که به دردت خواهد خورد :
پاورقی :
======
مراجعین عزیز این تاپیک ، دقت کنید :
فاصله منطقی بین یک دختر و پسر برای ازدواج با توجه به اینکه دختر زودتر به بلوغ می رسد و پسر 6 سال دیرتر ، همان 6 سال است که پسر بزرگتر باشد ، اگر دختری هرقدر از پسر کوچکتر باشد آن تعداد سالها را به 6 سال اضافه کند و در واقع خود را آن مقدار بزرگتر ببیند ، مثلاً آزاده در واقع 9 سال بزرگتر هست .
.
RE: آیا درسته بهش فرصت بدهم و روی 4 سال دیگه برای ازدواج حساب کنم؟( 3سال از من کوچکتره)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
وقتی میگیم ارتباطهای دوستی با امید ازدواج در چند سال آینده را نداشته باشید که هیچ تضمینی برای ازدواج نیست ، آنوقت شمایید و عوارض وابستگی و حسرت چند سال تلف عمر و رد کردن خواستگار و ...... که همه اش فشار روحی هست هی گوش نکنید ،:316:( قابل توجه پسرهایی که اصرار دارند دختری را برای چند سال آینده و ازدواج در رابطه نگه دارند و وقتی میگوییم نکنید این کار رو :305:هیچ تضمینی نیست . میخواهند ما دلیل بیاوریم که چرا تضمینی به ازدواج نیست :316:، اینم نمونه ، که بعد از 5 سال رابطه مانع برای ازدواج پیش آمده :302::
نقل قول:
سلام
مدت 5 سال با یه پسر دوست بودم ، از طریق یکی از دوستام باهاش آشنا شدم ، البته مکان زندگیش جنوب کشور و من شمال کشور . بیشتر ارتباطمون تلفنی بود و ساید تو کل مدت 5 سال 10 بار همو دیدیم .بعد از یک سال گفت که منو برا ازدواج میخاد ، تو کل مراحل زندگی باهاش بودم و سعی کردم نهایت تعهد رو داسته باشم ، تا جایی که برا ازدواج و بعد از ازدواج برنامه ریزی کردم و پول پس انداز کردم ، اما وقتی بحث خواستگاری رو تحت فشار من مطرح کرد تو خانواده ش به مشکل جدی برخوردیم ، من خواستگار داشتم و تحت فشار خانواده بودم و ازش خواستم که بگه به خانوادش ، بعد گفتن هر بار میگفت که خانواده ش راضی شدن اما بعد میزد زیرش ، یه بار گفت میگن حتماً عمه بزرگم باید باشه چون تجربه داره و ..... هر بار یه بهانه ای ، یه بار هم گفت که بلیت برگشت رو بگیر ما داریم میایم که این کار رو براش کردم اما باز خانواده ش زدن زیرش و گفتن نه . مشکل پدرش هست که یه آدم فوق العاده بی منطق هست و حاضر نیست حتی برا آشنایی اقدام کنه و یه بار هم میخاست دخترعمه این پسر رو براش بگیره تا جایی که مراسم بله و برون راه انداختن اما این پسر گفت نمیخاد که بهم حورد ..... من رابطه رو یک جانبه قطع کردم چون دیدم خانواده ش هیچ اقدامی نمیکنن و خودش هم فقط به ادامه رابطه راضیه . با تمام این قضایا این پسر دوباره به من میگه که میخاد با مادرش و داییش بیاد و پدرش هنوز بهانه میاره و نمیخاد بیاد و این پسر هم تو صحبتاش دنبال تبرئه کردن خودشه و فقط میگه تو میتونستی طوری عنوان کنی که خانواده ت نفهمن پدرم مخالفه !!! با تمام این تفاسیر از دوستان میخام نظر بدن ادامه این رابطه به صلاح هست یا نه ؟ خودم شدیداً ته دلم خالیه چون خانواده خودم میگن خانواده ش مخالف و سنتی ین و بعداً اذیت میشی ،در ضمن از نظر علاقه و اینکه دوسم دازه سکی ندارم اما ناراحتم از این بابت که واسه ازدواج هیچ برنامه ای نداست و با اینکه میدونست پدرش همچین اخلاقی داره زودتر مطرح نکرد و حتی نتونست خودی نشون بده و حداقل خودش بیاد و یه صحبت اولیه کنه و وقت بگیره . احساس م خراب شده و نمیدونم باید چی کار کنم ، میترسم بعداً پدرش بزنه زیرش ، مثلاً قبل عقد و وقتی همه فهمیدن ، واسه این میگم که مادرشم از خودش اختیار نداره و تحت امر باباشه ، الانم که میخان بیاین باباش گفته شما برید ببینید تا بعد ببینیم چی میشه!!!
نقل قول:
من 28 سالمه ، نه مطمئنم که اینطور نیست ، کل فامیل رو واسطه کرد که باباش راضی بشه اما نشد ، حتی داییش با من تماس گرفت و از شرایط خانواده م و خودم پرسید و گفت که میخان بیان اما وقتی به درخاست خودش برا برگشتشون بلیت گرفتم(گفته بود که دارن میان و تصمیم گرفتن ) بعدش زد زیرش و گفت که مادرم و پدرم گفتن دحتری که به مادر پسر زنگ بزنه بدرد ازدواج نمیخوره ، آخه من یه بار به مادر اون پسر زنگ زدم و شرایط خودمو که تحت فشار خانواده م و خواستگار دارم رو توضیح دادم و ازش خواستم موافقت یا مخالفت خودشونو بیان کنن که مادرش گفت که من دوس دارم شما رو ببینم اما پدرش رسما مخالفه و حتی مطرح کرد که قبلا دختر عمه شو براش زیر سر داشته ؛ و منم که دیدم اینجوریه و حرف منطقی منو خانوداده ش گذاشتن به حساب بد بودن من گفتم که بهتره همه چی کنسل بشه و حالا اون پسر بهم میگه که من تحمل نداشتم و باعث خراب شدن همه چی شدم و اگه این برخوردای خانواده شو ندید میگرفتم الان همه چی درست بود و حتی میگه کم کم به این نتیجه رسیده من بدردش نمیخورم چون پای این رابطه نموندم و همینجور تماس مو باهاش ادامه ندادم و الان وقتش بود که خواستنم و همراه بودنمو نشون میدادم !!! من تو کل این 5 سال یعنی از اواخر 85 تا 91 هرکاری از دستم برمیود براش کردم حتی از خواهرم خواستم براش کار پیدا کنه که تو محیط بهتر باشه اما میگم الان به نظر من بی برنامه گی خودش و سنتی بودن خانواده شو داره میذاره پای من !! تو این مدت تمام حرفای خانواده شو به من انتقال داد ، حتی دو بار پای تلفن گریه کرد و گفت به نظرم ما بهم نمیرسی و بعدش دوباره زنگ زد و گفت که نه بازم روزنه امیدی پیدا شده ، خلاصه در عرض 5 ماه چندین بار با من اینجوری کرد طوری که توان روحیم از دست رفت و حتی مشکل جسمی پیدا کردم
نقل قول:
حالا من موندم و یه قلب شکسته و عمری که گذشت بی ثمر پای کسی
RE: آیا درسته بهش فرصت بدهم و روی 4 سال دیگه برای ازدواج حساب کنم؟( 3سال از من کوچکتره)
ممنون دوسته عزیز :72:دوس داشتم سنتونو بدونم ولی در پروفایلتون نبود.......به عنوان یه کارشناس افتخاری و کسی که نظر کارشناسی میده به نظرم باید پروفایلتون کامل تر باشه.............
من تا یه جاهایی با حرفاتون موافقم ولی شرایطه خودمو با کسی مقایسه نمیکنم و نقل قول هایه که گذاشته بودینو + ارسال های دیگه تو تاپیکایه دیگه قبلا خونده بودم..............:72:
من با عنوانیم که برایه تاپیک گذاشتین مخالفممممممممممممم چون من همچین سواالی ندارم دوست دارم ادمایه مختلف با تجارب مختلف حرفامو بخوننو اگر مشکلی میبینن بگنو نظر بدنننننننن.............
به نظرم بهترین کار صحبت با خواهر بزرگترمه که ازدواج کرده و نظرش از هر جهت برام مهمه......
بازم ممنون میشم دوستان نظر بدننننننننننننن:72:
نقل قول:
مراجعین عزیز این تاپیک ، دقت کنید :
فاصله منطقی بین یک دختر و پسر برای ازدواج با توجه به اینکه دختر زودتر به بلوغ می رسد و پسر 6 سال دیرتر ، همان 6 سال است که پسر بزرگتر باشد ، اگر دختری هرقدر از پسر کوچکتر باشد آن تعداد سالها را به 6 سال اضافه کند و در واقع خود را آن مقدار بزرگتر ببیند ، مثلاً آزاده در واقع 9 سال بزرگتر هست .
در مورد این مطلب من جایی خوندم که تفاوت سنی 4 سال بهترینه!که بازم یه جا خوندم که اختلاف سن ملاک اصلی نیستو اصل علاقه و عاطفس (جا که میگم سایت و مطالب اینترنتیه که به صحتشون در حده همین فروم میشه اعتماد کرد)
من بیشتر دوس دارم کسایی که این بیشتر با این موضوع اختلاف سن اشنا هستندو اطلاع دارن صحبت کتم....یعنی مطالعه یا تجربه دارن در این خصوص تا بهتر شرایط منو درک کنن:72:
RE: آیا درسته بهش فرصت بدهم و روی 4 سال دیگه برای ازدواج حساب کنم؟( 3سال از من کوچکتره)
به طور قطع نمیشه گفت ازدواج با ایشون کار درست یا غلطیه ولی ...
اینکه شما4 سال صبر کنید .
و بعد از 4 سال اگر هر دوی شما تو نظرتون مبنی بر ازدواج ثابت قدم بودید باز مشکل اختلاف سنی دارید .
احتمال اینکه این قضیه با این شرایط به سرانجام خوب برسه قطعا کمه .
شما میتونید روی این 10-20 درصد (در خوشبینانه ترین حالت) مانور بدید و اشتباهتون رو توجیه کنید .ولی واقعیت چیز دیگه ای خواهد بود .
موفق باشید .:72: