به تازگی خانواده همسرم به شهر دیگه عزیمت کردن.تقریبا سه هفته می شه.پدر شوهر من (البته پدرشون نیست.همسر مادرش و البته عموی شوهرمه)دو هفتست آخر هفته ها اومده شهرمون و سه الی چهار روز مونده.علتشم انجام یک سری کار هاست.نزدیکترین بستگانش ما هستیم حتی خونه ما بیشتر راحته تا خونه مادرش.تو این روزا که اینجا بود موقع خواب بیشتر خونه مادرش مونده ولی نمی دونم چرا دو شب گذشته موقع خواب اومد خونه ما.اونم در شرایطی که اون به من نا محرمه و همسرم صبح می ره سره کار و من و ایشون تنها می مونیم.شاید بگید جای پدرته ولی فکر نکنم شرعا درست باشه من توی این دو روز چی کشیدم خدا می دونه.
پدر شوهرم بیکار هستند ولی خیلی از کارهای دیگران رو راه می ندازه و مطمئنا ازین روزها در آینده خواهم دید ولی نمی دونم چی کار کنم؟آیا درسته وقتی شبا می خوابه خونمون صبحش منم با شوهرم بزنم بیرون؟.بگذریم ازین که کلید خونمونو داره و من ازین که حریم شخصی ندارم و حتی اگه خونه نباشم راحت می یاد خونه ولی موضوع تنها بودن باهاش واسم سخته.البته همسرم می گه حق با توست ولی منم که تعارف نکردم.واقعا موندم اینا که واقعا خانواده مذهبی هستند.من دو شبی که خونه ما بود با استرس گذروندم.
یک چیزو بگم واقعا ایشون انسان پاکی هستند و من تا به حال چیزی ندیدم ازشون و تا به امروز هم همیشه به چشم پدر شوهر نگاه کردم و خیلی دوسشون دارم.ولی دینمون یه چیزایی رو ممنوع کرده.