میخوام شخصیتمو پاک کنم ولی نمیتونم
دوستان عزیز تالار سلام . به خاطره شخصیتی که دارم سالهای خیلی زیاده دچار مشکلاتی میشم که یکی از یکی بیشتر رنجم میده و دختریم که به خاطره ضربه هایی که خورده اونم به خاطره افکارو شخصیتش الان از خودش متنفره و واقعا واقعا نمیخواد خودش باشه میخوام ازینی که هستم فرار کنم هر روز که بیدار میشم یه برنامه میریزم که طبق اون رفتار کنم بازم همه چیز برمیگرده به روال اول میشم میشم:
1 . یه دختر فوقالعاده احساساتی که به هیچ عنوان نمیتونه احساسشو کنترل کنه بیش از حد نگران از دست دادن عزیزاشه و فک کنم تقریبا کل روز نگرانه برای اونا اتفاقی بیفته همش استرس هم درد
2. دایم در رویاها و افکارم غرق میشم اصلا نمیفهمم کی رفتم تو فکر میبینم یه نیم ساعت بیرون از دنیای واقعیم گاهی انقد غرق میشم که میبینم دارم واسه اون صحنه ی خیالی گریه میکنم
3. همش دکترم همش بیماری همش مریضی از مامانم و بابام خجالت میکشم انقد خرج دکتر واسم میکنن اخرین بار دکتر بهم گفت انقد فشار روانی داشی قلبت داره مشکل پیدا میکنه
4 . امیدی به اینده ندارم میدونم خیلی زود میمیرم و اینده ی تنها و بی ارزشی دارم هر کار میکنم نمیتونم موفق شم
5. نمیتونم درسامو به ذهنم بسپرم من همیشه جز شاگردای اول بودم حالا واسه ارشد شدم یه خنگ محض هیچی تو ذهنم نمیره
در نهایت باید بگم من دکترم رفتم قرصای ارامبخش واقعا اثری نداره و فقط خواب اوره حس میکنم تنها راه اینه که خودم خودمو نجات بدم خودمو عوض کنم شخصیت چدید بسازم دوست دارم گذشتم و خودمو فراموش کنم از گذشتم متنفرم
RE: میخوام شخصیتمو پاک کنم ولی نمیتونم
گلم می تونی اون ویژگی هایی رو که دوست نداری در خودت بنویسی؟ بعدم اون ویژگی هایی رو که دوست داری در خودت بنویس.
تا اینجا نوشتی از اینکه افکار در مورد از دست دادن عزیزان داری ناراحتی که این به همون اضطراب بر می گرده. رویاها و تصوراتی که باعث می شن ناراحت بشی می تونه تا حدی به بیکار بودن فکرت برگرده. یعنی یه کاری بکن که فکرت به کار بره مخصوصا توی حالت اضطراب ادم نمی تونه فکرشو جمع کنه. می تونی یه تعداد مساله ریاضی حل کنی مثلا. در مورد 3 که همش دکتری. ادم باید واسه سلامتیش خرج کنه. تا سالمی باید ورزش کنی تغذیه خوب داشته باشی و روحیه اتو رو فرم نگه داری که به دکتر رفتن نیاز نباشه اما وقتی نیازه باید زفت دکتر. اصلا احساس بدی نداشته باش. 5 امی نوشتی درسات یادت نمی مونه. اره این اثر اضطرابه چون ادم نمی تونه موقعی که داره درس می خونه ارامش کافی داشته باشه که درسه از اول درست بره تو ذهنش. خنگی نیست گلم طبیعیه. باید راههای کاهش استرسو پیدا کنی. من نرفتم ولی انگار یوگا خوبه. مثلا می تونی بری کانون یوگا کلاس داره. می تونی هر روز نرم نرم بدوی با یه کفش ورزشی خوب یا می تونی از این وسایل ورزشی ها که رایگان گذاشتن توی پارک ها استفاده کنی برای ورزش کردن. استرستو می گیره ورزش سبک مثله دویدن نرمش راه رفتن تند شنا یا همین ورزش هایی که با وسایلی که توی پارکا هست بکنی. من خودم دویدنو خیلی دوست دارم اما متاسفانه نمی تونم زانوهام مشکل پیدا کردن. اگه بتونی یه کفش ورزشی خوب که مناسب دویدن باشه بخری و هر روز بری روی چمنی یا زمین غیر سفت اروم اروم بدوی هم استرست خوب می شه هم بدنت به مرور قوی می شه هم اینکه هیکلت رو فرم میاد هم واسه استخونات و سلامتت خوبه ورزش سنت خوبه و می تونی الان روی سلامتیت وقت بذاری.
ازمایش خون دادی؟ یه ازمایش خون ساده بدی بد نیست ببینی که مشکل خاصی نباشه.
مولتی ویتامین بخور هرروز. می تونی روغن ماهی هم قرصشو بخری بخوری. امگا3 داره خوبه.
RE: میخوام شخصیتمو پاک کنم ولی نمیتونم
سلام:72:
عزیزم اینکه شما میگی از گذشته ات متنفری رو درست متوجه نمیشم،آخه چیزی از گذشتت نگفتی،مگه تو گذشته اتفاقات بدی برات افتاده یا خطای غیر قابل جبرانی انجام دادی؟ اگه منظورت از گذشته همین چند وقتیه که این افکارو داری خب وقتی شما هنوز درگیر این مشکلی لزومی به فراموش کردن گذشته نیست،گذشته رو بیخیال شو به فکر الانت باش،بگو میخوام مشکلم برطرف بشه،همین،تمرکز و انرژیتو بذار تو زمان حال نه گذشته
اینکه میگین همش نگران از دست دادن عزیزانتون هستین تا یه حدیش واسه ما دخترا طبیعیه لااقل بیشتر از آقایون به خونوادمون و مخصوصا پدر و مادمون وابستگیه عاطفی داریم،منم خودم یه مدت دقیقا همینجوری بودم بیشتر تو سن21-17 ولی بعدش خب فکرم درگیر چیزای دیگه شد و یکم از این افکار منفیم کاسته شد اینم بگم وقتی به این فکر میکردم که میگن به هر چی فکر کنی همون میشه وحشت میکردم،باور کن به خدا التماس میکردم که خدایا اشتباه کردم فکرای بد کردم.
به نظر من شما یکم خیال پردازی و برای رفع این مشکلت بهتره وقت خودتو کاملا پر کنی
به خودت اجازه ی بیکار موندن نده،خودتو با کارهای مختلف سرگرم کن بهترین راهشم سر کار رفتنه البته این نظر منه.
موفق باشی:46:
RE: میخوام شخصیتمو پاک کنم ولی نمیتونم
الهام جان اتفاقات بد زیاد افتاده کلا شرایط زندگیم هیچ وقت خوب نبود الان دیگه واسم مهم نیستن ولی من خیلی سختی کشیدم . منم 21 سالمه نزدیک 22 دارم میشم. مینوش جون من کلاس بدنسازی هم میرم هر صب ولی فایده نداره .چون بی ارزشم اینقد اعتماد بنفسم پایینه خودمو دوس ندارم لیسانس گرفتم کار هر چی گشتم پیدا نمیشه هنوزم میگردم ولی واقعا نیست
ارشدم میدونم نمیتونم واقعا قبول شم واقعا نمیتونم دیگه چیزیو حفظ کنم واقعا برام عجیبه پس به نظر شما اینده برای من چی میتونه باشه موندن کنار مامانمینا و یه موجود مصرف کننده ی اضافی . ازدواجم نمیکنم چون واقعا مرد پیدا نکردم سختگیر نیستم ولی از مردا میترسم من تحمل دعوا و خشم وحشتانکشونو ندارم اگه یه بار دیگه مردی بیاد تو زندگیمو همینجور بداخلاق باشه واقعا خودمو میکشم پس ازدواجم نمیتونم کنم من نمیدونم باید چه هدفی واسه ایندم داشته باشم نه کار نه ازدواج نه ارشد پس چی؟ دلم میخواد یکی جام فک کنه راهمو نشون بده
RE: میخوام شخصیتمو پاک کنم ولی نمیتونم
سلام دوست عزیز.
حرفات رو خوندم.
از دکتر رفتن هات گفتی. نگفتی تا به حال به مشاور، یا روانشناس هم مراجعه کردی یا نه؟
اگه مراجعه کردی، (بجز قرص) چه تجویزایی کرده برات؟
اصلاً دوس داری مراجعه کنی؟
RE: میخوام شخصیتمو پاک کنم ولی نمیتونم
سلام خانم
تو دختر شایسته ای هستی.وقتی پستهاتو میخونم از اینکه تا این اندازه رو خودت شناخت داری شگفت زده شدم.
خیلی ها حال خوبی ندارن وقتی هم حرف میزنن نمی دونن چرا حالشون خوب نیست...
صحبتهاتو خوندم.می فهمم چی میگید.احساستان رو درک می کنم
دوست داری به آینده امیدوارتر باشی
دوست داری فرد مفید تری برای خودت و خانواده و جامعه ات باشی
دوست داری خودت را دوست داشته باشی
اشتباه نکن.شعار نمی دم.باور کن همه اینها امکان پذیره.
اما یه شبه امکان پذیر نیست!...
همان طور که خیلی از اتفاقات مدتها دست به دست هم داده تا حالتو بد کرده همینطور هم بعضی اتفاقاتی که خودت برای خودت رقم میزنی می تونه به مرور احساست رو نسبت به زندگی زیباتر کنه.
شخصیتت قابل احترامه هر چند می دونم این روزها احساست خوب نیست ولی بدون خداوند هر کدام از ماها رو متفاوت خلق کرده با خصوصیات متفاوت تر و از هر کداممان بر اساس تواناییمان انتظاری متفاوت دارد.
دوست من
پس بیا و یه قول به خودت بده که از این به بعد خودت رو دوست داشته باشی،به خودت که بی همتایی احترام بگذاری و از خداوند سپاسگزاری کنی.خودت را سرزنش نکنی و با توکل به خداوند قدم برداری.
3تا صفحه آماده کن.تو صفحه اول حرفهایی رو که مدتها دلت میخواست بشنوه برای خودت بنویس..احساسهای گمشده ات.من فکر می کنم به همون زیبایی که تونستی از ناراحتیهات و نگرانیهات بنویسی می تونی از گمشده های زیبای درونیت هم بنویسی.
تو صفحه دوم هدفهایی که بهشون رسیدی و هدفهایی که دوست داری بهشون برسی رو بنویس.
و تو صفحه سوم کارهایی که برای رسیدن به هدفهات می تونی انجام بدی.سعی کن از راحت ترین و ساده ترین کارها شروع کنی.قدمهایت آهسته و پیوسته باشه
من اطمینان دارم که می تونی بهتر از اینها باشی.مراقب خوبیهایت باش
RE: میخوام شخصیتمو پاک کنم ولی نمیتونم
نقل قول:
از دکتر رفتن هات گفتی. نگفتی تا به حال به مشاور، یا روانشناس هم مراجعه کردی یا نه؟
بله جز قرص دادن و حرفهای ساده و ابتدایی کاری نکرده .
نقل قول:
می تونی از گمشده های زیبای درونیت هم بنویسی.
امیران عزیز آخه زیباییهای درونی من به چه دردی میخوره کجای زندگیم درست میشه ؟ واقعا توی این جامعه خوب بودن هیچ سودی نداره .
نقل قول:
هدفهایی که بهشون رسیدی و هدفهایی که دوست داری بهشون برسی رو بنویس.
هدفهایی داشتم تلاشم کردم ولی به هیچکدومش نرسیدم تا الان همیشه توی کارهام یه سنگ میفته یه اتفاقایی که همه چی خراب میشه و تو زندگی من همش باید پیداشه . یاد گرفتم به هیچ هدفی فک نکنم هر چی میخوام عکسش برام میاد این بهم ثابت شده . شما میتونید یه هدف برام پیدا کنید؟
RE: میخوام شخصیتمو پاک کنم ولی نمیتونم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hichkas.a
امیران عزیز آخه زیباییهای درونی من به چه دردی میخوره کجای زندگیم درست میشه ؟ واقعا توی این جامعه خوب بودن هیچ سودی نداره .
هدفهایی داشتم تلاشم کردم ولی به هیچکدومش نرسیدم تا الان همیشه توی کارهام یه سنگ میفته یه اتفاقایی که همه چی خراب میشه و تو زندگی من همش باید پیداشه . یاد گرفتم به هیچ هدفی فک نکنم هر چی میخوام عکسش برام میاد این بهم ثابت شده . شما میتونید یه هدف برام پیدا کنید؟
می فهمم تو چه شرایطی هستی،من هم تو این شرایط بودم و بعضی وقتها سخته که احساست خوب نباشه اما بخوایی به داشتن احساس خوب فکر کنی.
زیباییهای درونت می تونه تو رو از درون آروم کنه و چه حسی بهتر از حس آرامش!
می دونم بعضی وقتها از محیط به آدم فشار میاد اما اگر قرار باشه خودمون هم به خودمون بدی کنم اوضاع بدتر نمیشه؟
اگر از بیرون ما رو درک نمی کنن خودمون هم باید به خودمون بدی کنیم؟اینطوری درست میشه؟!
من کاملا درک می کنم چی میگید.حتی اگر در یه بیابون باشیم دوست داریم فکر کنیم تو بدترین شرایطیم اما برای کم کردن شرایط سخت، میشه بگردیم چند تا چوب خشک پیدا کنیم و یه آتیش راه بندازیم که هم از سرمای بیابون در امان باشیم هم از گزند جانوران و خزندگان در امان باشیم.نمی تونیم؟
از هدفها گفتید...
میشه شما یه نفر رو پیدا کنید که به هدفش رسیده باشه اما سنگ جلو پاش ننداخته باشن؟
من نمی دونم شما دنبال چه هدفهایی هستی!هدف هر کدام از ما ممکنه فرق کنه.برای من هدفها فقط رسیدن به دکترا،یا امکانات آنچنانی،یا خونه و....نیست.
گاهی با یه کمک کوچک به پدر و مادر میشه حسی پیدا کرد که در دکتر و مهندس شدن نیست.
گاهی در دعا کردن برای خود و دیگرون نیرویی هست که در هیچ نیروگاهی نیست.
گاهی یه کار خوب که برای خودمان انجام میدیم کلی خودمون رو تحسین می کنیم
.....
زندگی همینه دوست من
ذره ذره انرژی هایی که از هدفهای خوبت می تونی بگیری می تونه تجمیع بشه و نگرش تورو به دنیا عوض کنه.
برای رسیدن به خواسته هامون نیاز به امید داریم.برای اینکه امیدوار باشیم نیاز به تکیه گاه داریم و من تا حالا تکیه گاهی بهتر از خدا ندیدم و نخواهم دید.
پس به این نتیجه رسیدیم. ارتباط با خدا===>امید===>هدف گذاری===>فکر وعمل===>نتیجه
اول بگردیم ببینیم در این پیچیدگیهای دنیا خدا رو کجای دلمون گم کردیم.
:72:
RE: میخوام شخصیتمو پاک کنم ولی نمیتونم
چه هدف هایی داشتی؟ چرا فکر می کنی به هیچکدوم نمی رسی؟
ورزش می کنی هیچ اثری روی کم کردن اضطرابت نداره؟
ببین اینایی که می گی بیشترش مال همون اضطرابه. واسه همینم توی اولین تاپیکت گفتم برو روانپزشک. چون حداقل براساس تجربه های خودم این اضطرابو نمی شه به راحتی کاریش کرد چون سازمان فکری ادمو به هم ریزه و فکر نمی تونه یکپارچه باشه. اما خوب رفتی. داروهاتو سر وقت بخور تا همون تعدادی که داده بعدش که به اواخرش رسید به تدریج کمش کن که بعدش بتونی قطعش کنی. ورزش هم باید اثر داشته باشه. یه ورزشی مثله دویدن نرم نرم و اروم می تونه اثر خوبی داشته باشه. هم فعالیت بدنیه و هم یه جورایی ریتمیکه و تکراری و می تونه فکرو سامان بده. یه کارایی مثله مسایل ریاضی حل کردن هم توی این اوضاع خوبه چون باید دنبال کارایی باشی که بتونی فکرتو سامان بدی. تمرین سامان گرفتن بدی به فکرت که کم کم اضطرابت و پراکندگی فکرت کم شه.
ازمایش خون هم دادی حتما کم خونی ای نداری لابد. به تغذیه ات هم برس. سر وقت غذاتو بخور. میوه سبزیجات هرروز بخور. خلاصه به خودت برس.
اگه می تونی اون ویژگی هایی که در خودت هست و دوست نداری و هم اون ویژگی هایی که درت هست و دوست داری رو بنویس. ببین این اصلا درست نیست که بخوای شخصیتتو پاک کنی. اینهمه خوبیو پاک کنی؟؟ اما درسته و می شه که یه مقدار روی نقاط ضعف و قوتت کار کنی که بتونی خوبی هاتو پررنگ تر کنی و ویژگی هایی رو که دوست نداری یه مقدار تعدیل کنی. این ویژگی هایی که نوشتی توی پست اولت و دوسشون نداری تقریبا همش اثر همون حالت اضطرابه. روی اضطرابو ارامش گرفنت با ورزش منظم تغذیه کافی و کنترل فکر و یه مقدار مهربون بودن با خودت و سخت گیر نبودن نسبت به اشتباهاتت می تونی کنترل داشته باشی. و این مشکلات ناشی از اضطراب هم درست می شه. ببین ادم یه مدت که حالش بده و مضطربه یه مقداری هم عادت می کنه به اینکه این حالتی باشه مثله همه ی عادتای دیگه. واسه همینم یه کوچولو صبور باش و ورزش و تغذیه اتو خوب ادامه بده و صبور باش درست می شه.
یه کاری هم می تونی بکنی اونم اینه که اگه کار واجب و خاصی نداری مثلا بگی به خودت دو روز می خوام استراحت کنم. بعدش هم دو روز کاملا راحت باشی و ریلکس. نه درس بخون نه بیا اینترنت نه تلویزیون ببین نه با کسی زیاد حرف بزن که اعصابتو به هم بریزن نه به هیچ ناراحتی فکر کن خلاصه لم بده رو تخت و افتاب تماشا کن و استراحت کن. بعد دو روز استراحت پاشو درس بخون.
چرا خودتو دوست نداری؟ دلیلشو پیدا کن. خونواده ات خوب نیستن و باهات درست رفتار نمی کنن؟ یا فقط به خاطر کسی که دوسش داشتی و باهات بد رفتار کرده؟
چه چیزایی می خواستی و چه هدفایی داشتی و چه کار کردی که کافی نبوده برای رسیدن بهشون.
البته هر چیزی که می نویسی اینو هم در نظر بگیر که می مونه و پاک نمی شه. واسه همینم اگه چیزی هست که نباید بگی ننویس.
RE: میخوام شخصیتمو پاک کنم ولی نمیتونم
نقل قول:
رای رسیدن به خواسته هامون نیاز به امید داریم.برای اینکه امیدوار باشیم نیاز به تکیه گاه داریم و من تا حالا تکیه گاهی بهتر از خدا ندیدم و نخواهم دید.
بله امیران عزیز منم همیشه تکیه گاه میخواستم اخرش همون خدا هیچکی تکیه گاهم جز اون نیست .
نقل قول:
را خودتو دوست نداری؟ دلیلشو پیدا کن. خونواده ات خوب نیستن و باهات درست رفتار نمی کنن؟ یا فقط به خاطر کسی که دوسش داشتی و باهات بد رفتار کرده؟
چه چیزایی می خواستی و چه هدفایی داشتی و چه کار کردی که کافی نبوده برای رسیدن بهشون.
ودمو دوست ندارم چون شخصیتم برخلاف ظاهرم هیچ ارامشی نداره همش در اضظراب لعنتی تا مرز سکته میرم رفتم دکتر هم پانیک دارم هم به دلیل افسرذگی شدید و ذهنیت بدی که از بچگی داشتم الان باعث ترس و ناامیدیم شده باعث شده همش منتظر حوادث بد باشم
خونوادم خوبن دوسشون دارم اما مشکلم دارن مامانم وحشتناک ضعیفه با هر اتفاق کوچیکی گریه میکنه میترسه یکیو نیاز داره همش مواظبش باشه و تنها نمونه من همیشه مثل دوست باهاشم به جای اینکه تو مشکلاتم مامانم پشتم باشه من پشت مامانمم درحالیکه من از درون تنهام وخودمو میخورم .
بابامم باعث همه ی ترسامه مشکل روحی داشت از اول جوونیش چندبارم خواستن جدا شن که مامانم انقد التماس کرد که نمیتونه تنهایی زندگیو بچرخونه خلاصه با یه بدبختیی از طلاق منصرف شدن .
خواستگاری داشتم این اواخر چون فامیلای مامانم بودن بابام یه کاری کرد یه برخورد بی ادبانه که خود پسره به باباش گفت بابا پاشو بریم من خورد شدم حتی پسره حاضر نشد با من حرف بزنه انقد گریه کردم داشتم دق میکردم قید ازدواجو زدم کلا
کلا بابای خوبی ندارم اما دوسش دارم قلبا مهرربونه اما مشکل روحی داره مامانمم مهربونه اونم ضعیفه
من هدفام به خاطره شرایط خونوادم از دست رفت طولانیه جاش اینجا نیس نتونستم به رشته مورد علاقم برسم رشته ای که کار نداره من فقط میخواستم مستقل شم اما نمیشه نه میتونم شوهر کنم نه میتونم کار کنم ارشدم تا رتبه 25 میتونم قبول شم اخه من 25 میشم؟
پس من چیکار کنم دوستیم ندارم مث من مجرد باشه منو درک کنه همه درگیر نامزدو جشن عروسیشونن زندگی من با همه فرق داره یه سلامتی دارم خداروشکر اونم نگرانم با این وضع روحی به قلبم اسیب بزنه چند وقته سردردای شدید دارم وقلبمم درد میکنه میدونید همه ی اینا به خاطره شخصیتمه . اگه میتونستم قوی باشم اینجور نمیشد من از زندگیم خستم دلم یه دوست میخواد که خوب باشه یکیو میخوام زندگیو یادم بده