چگونه با همسرم رفتار کنم؟ (مشکل بر سر مسائل مالی و ...)
سلام دوستای خوبم
الان که بعد مدتها دوباره به تالار آمدم مشکل جدیدی برام پیش آمده از همه شما دوستای خوبم که صمیمانه من را راهنمایی می کنید ممنونم.
راستش بعد از عقدم من اصلا دوران زیاد خوبی نداشتم تمام این چند ماه پر از فراز و نشیب بود البته خودم فکر میکنم طبیعیه، ولی در کنار تمام فراز و نشیبها حال خودم که اصلا خوب نیس مزید بر علت شده.
از قبل از عقد کم و بیش این احساسات و کج خلقی ها و بی حوصلگی ها وجود داشت ولی بعد از عقد به مرور زمان زیادتر شده تا به امروز. الان مدتی است که حوصله هیچ کسی را حتی خودمم را ندارم. از همه بدم میاد دائما دوست دارم گریه کنم همش خسته ام بی حوصله ام نمیدونم چرا کلافه ام حوصله ندارم ، رابطه ام با نامزدم یه روز خوبه یه روز سرده چون من حوصلشو ندارم دوست دارم همش تنها باشم هیچ کس پیشم نباشه.
ممنون میشم راهنماییم کنید.
RE: چگونه با همسرم رفتار کنم؟ (مشکل بر سر مسائل مالی و ...)
سلام سارای عزیز.
خوشحالم که اینجا تاپیک باز کردی.
امیدوارم به زودی مسائل و مشکلاتت حل بشن.
هر چندممکنه در ظاهر مشکل خاصی نباشه.
سارا جان، خوب کاری کردی که نشستی با شماره مشکلاتت رو برای ما نوشتی.
نظر خودم رو میگم. امیدوارم اشتباه راهنماییت نکنم. (و اگه اشتباه بود کارشناسای عزیز بیان و تصحیح کنن)
مهمترین و اصلی ترین موضوعی که بین تو و همسرت برقراره، نبود یه رابطه ی کلامی سالمه.
و ریشه ی این مشکل هم در شماره 7 پست قبلیت هست.
اگه این مساله حل بشه، تقریباً تمام مشکلت حل میشه.
سارا، تو باید به همسرت بگی که دوس داری برات کادو بخره.
باید تناقضی که بین حرف دوران خواستگاری و الان هست رو برات توضیح بده. باید بهش بگی که روی این تناقض گیر کردی.
باید بگی پیام هاتو دوس نداری کسی ببینه. (قبول دارم که ممکنه تو دلت بگی اینو خودش باید بدونه. اما تو فرض کن بلد نیست. فرض کن تا الان این موضوع برای خودش و خانواده ش عادی بوده)
برای اینکه موضوع منسجم تر بشه، فعلاً من به موارد دیگه نگاه نمیکنم و فقط در مورد شماره 7 صحبت میکنم.
تا به حال، چه عکس العملی در قبال این رفتار شوهرت انجام دادی؟
مثلاً فرض کن همین الان، پدر همسرت، چیزی رو باهات درمیون گذاشته که دیشب فقط به همسرت گفته بودی.
توی اون صحنه چیکار میکنی؟ (فرض کن همسرت هم هست)
بعدش که با همسرت تنها شدی، چیزی بهش میگی؟ چی بهش میگی؟ یا اخم میکنی و سکوت میکنی؟ یا انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده چیزی به روی خودت نمیاری ولی خود خوری میکنی؟
روزای آینده چی؟
غیر مستقیم چیزی به همسرت گفتی که متوجهش کنی راز داری توی روابط زن و شوهر خیلی حیاتیه؟
آخر آخرش، همسرت متوجه میشه که یه کار اشتباه انجام داده یا نه؟
یه توضیح هم در مورد مسائل شماره 4 و 5 بدم.
نقل قول:
4) من را خیلی کم خونشون میبره هربار که میگم بریم خونتون میگه مامانم اینا آمادگی ندارن،من را که خانوادش بعد 2ماه بیشتر پاگشا کردن و تو این مدت عقدم 7 ماه شاید 10 بار خونه مادرشوهرم رفته باشم .نمیدونم این نبردن خونشون دلیل خاصی داره یا نه؟
خودت رو و خانواده ی شوهرت رو با کس دیگه مقایسه نکن.
بعضی از خانواده ها خیلی براشون مهمه که همه چیز آماده باشه بعد عروسشون رو دعوت کنن. اما بعضی خانواده ها خیلی مقید به این مسائل و آداب و رسوم نیستن و زود خودمونی میشن. ظاهراً خانواده همسرت از نوع اول هستن. اتفاقاً از یه جهت خوبه چون نشون میده عروسشون براشون مهمه و دوس دارن همه چیز خوب باشه. فقط بدی ای که داره، به خاطر زحمتاش، یه مقداری رفت و آمد کم میشه.
به نظر من، میتونی راحت یه بار که داری تلفنی با مادر شوهرت صحبت میکنی بهش بگی که دلت تنگ شده میخوای بری خونشون. همون موقع هم بگی که: "من راضی نیستم شما هر بار به زحمت میفتین منم مجبور میشم دیر به دیر بیام تا زحمت نیفتین." بعدشم بگو که: "اصلاً یه غذای ساده درست کنید." یا "من از صبح میام کمکتون که هم بیشتر پیش هم باشیم هم دست تنها نباشید" یا "اصلاً عصری فقط میایم یه سر میزنیم که همدیگه رو ببینیم" یا هر جمله ای که نشون بده دوس داری بیشتر بری خونشون به شرط زحمت کمتر.
نقل قول:
5) سر خرید عقد خانوادش بدون اینکه نظر من را بخواهن رفتن برام سرویس خریدن و سر عقد بهم دادن302 کلی به همسرم گفتم بهشون بگو اینکار را نکنن ولی گفت من بهشون نمیگم ، حالا به من میگه پدرشون رفته برای ما فرش خریده302 بدون اینکه نظر من را بخوان منم گفتم به پدرت بگو اینکار را نکنه میگه من نمیتونم به بابام بگم که برام چی کادو بگیره. خانواده منم بهشون بر میخوره وقتی ببینن که این همه خرج کردن آنوقت داماد یه فرش را رفته بدون اطلاع ما خریده.
خداییش این یه مورد، (خرید فرش) حق با همسرته.
هدیه هست. نمیشه گفت چی برامون بخرید که!
RE: چگونه با همسرم رفتار کنم؟ (مشکل بر سر مسائل مالی و ...)
ممنون دختر مهربون که اینقدر با حوصله تاپیکم را خوندی و پاسخ دادی، راجع به پست شماره 7 که گفتی، عزیزم من آن لحظه به همسرم چیزی نمیگم و رابطه ام بخاطر خودخوری که میکنم باهاش سردتر میشه و تو لاک خودم میرم و ایشون هم میگن چرا تو یکدفعه اینطوری شدی؟ تا چند لحظه پیش خوب بودی حالا...
چند ماه بعد از عقد دوباره یکسری مسائل خیلی بهم فشار اوردند و تموم مسائل را نوشتم ، از کلاس که آمدم با اینکه میگفت الان صحبت نکنیم ولی خیلی آروم شروع به صحبت کردن کردم و ایشون هم حرفاش را زد چند ساعت با هم حرف زدیم ولی راجع به دو، سه تا مشکل و بقیه حرفا فرصتی براش پیش نیومد
یک مسئله ای که هست من همش میگم بهش نگم که ناراحت نشه ، میترسم با همسرم دعوام بشه، میترسم اینقدر از حرفام ناراحت بشه که بخواد بهم بی محبتی کنه، چون ایشون درس هم میخونن من به خودم میگم الان زمان مطرح کردن این مسائل نیس ذهنش مشغول این حرفا میشه بزار فکر کنه همه چی خوبه و خوب درس بخونه ولی به خودم خیلی فشار میاد.
دختر مهربون راجع به موضوع 4 که گفتی خودم را مقایسه نکنم، خانواده همسرم شرایطشون مهیاست یعنی مهمونی های دیگه هم شده دادن ولی وقتی من میخواهم برم خونشون میگن آمادگی نداریم.
من بارهای بارها خواستم برم خونشون فقط برای نیم ساعت یا یه ساعت که بهشون سر بزنم ولی گفتن آمادگی ندارن.
هربار به من میگفتن دلمون برات تنگ شده چرا نمیایی اوایل سکوت میکردم ولی الان بهشون میگم من میخوام بیام ولی همسرم من را نمیاره دیگه حرفی برای گفتن ندارن و بحث را عوض میکنن یا بهانه میتراشن.
عزیزم من وقتی خونه همسرم میرم به قول خودشون اینقدر راحت هستن که همون غذایی که برای خودشون هست را برای من میارن .
به همسرم یکبار که گفتم که چرا دیر به دیر میریم گفت وقتی مامانش آمادگی نداره بهتره که نریم چون نه ایشون ناراحت میشه نه ما.
دختر مهربون منم اگه فقط هدیه بود برام مهم نبود ولی وقتی به همسرم گفتم که اگر فرشی که پدرت گرفت با سلیقه من جور نبود خودمون بریم فرش بگیریم ایشون گفتن نه بابام از اول به من گفت که تو نمیخواد فرش بگیری من خودم فرش میگیرم و وقتی بابام فرش خریده برای چی من باید برم دوباره فرش بخرم خوشتم که نیومد بالاخره تحمل کن و استفاده کن.
عزیزم هدیه زمانی است که آن وسیله به عنوان خریدت محسوب نشه نه الان که هدیه آنها هم هدیه بوده هم خریدم، من خودم از سرویسی که برام گرفتن خوشم نیومد به همسرم گفتم که بریم سرویس بگیره میگه مامانم اینا برات خریدن من الان پول ندارم که برات برم سرویس بخرم. میگه ایشالا بعدا . البته منم آن اوایل یکی دوبار گفتم و دیگه راجع بهش حرف نزدم .
دوستای خوبم به من بگید من چطوری با همسرم صحبت کنم ، رفتار کنم که این رفتارها را نداشته باشن؟
ممنون
RE: چگونه با همسرم رفتار کنم؟ (مشکل بر سر مسائل مالی و ...)
دوستان من را راهنمایی نمی کنید؟