تنوع طلبی در رابطه با پسرا یا رابطه مشکل داره؟باعث شده تو ازدواج دودل بشم.
:D الان فرشته مهربون میگه بهار دقت کردی تا الان چندتا تاپیک باز کردی؟؟؟:)
سلام دوستای گل..باز به همفکریتون و مشاورتون نیاز دارم.:122:
قضیه از این قراره که من در رابطه با اقایون یعنی پسرا بعد ازیه مدت بی حوصله میشم...مثلا اگه با کسی هستم یا دارم دوره شناخت رو طی میکنم اولش همه چی خوبه اما بعدش بهانه گیر میشم.نق نق میکنم.میخوام تموم کنم.میخوام جواب رد بدم.دیگه برام اون جذابیت اولیه رو نداره...حس میکنم ما زیادی با هم بودیم.به خودم میگم اَه دیگه بسه..چقدر من و این ادم با هم باشیم...بعد رابطه رو بطور جدی کم میکنم و یه دفعه هم کات.اون بنده خدا هم میمونه که چی شده اخه؟!!
باور کنید دارم دق میکنم.دوست صمیمیم میگه تنوع طلبی و بعد یه مدت اون پسر خسته ات میکنه.نمیدونم حرفش چقد درسته.حالا فکر کنید در رابطه با همسر اینطوری بشم.
نه اینکه برم سراغ یه پسر دیگه ها نه،میرم سراغ یه کار دیگه.
کلا من میخوام بدونم چیکار کنم که اینجوری نباشم؟
ممنون ازصرفا راهنماییتون.
موفق باشید
RE: تنوع طلبی در رابطه با پسرا یا رابطه مشکل داره؟باعث شده تو ازدواج دودل بشم.
سلام بهار خانوم :72:
نقل قول:
قضیه از این قراره که من در رابطه با اقایون یعنی پسرا بعد ازیه مدت بی حوصله میشم... مثلا اگه با کسی هستم یا دارم دوره شناخت رو طی میکنم اولش همه چی خوبه اما بعدش بهانه گیر میشم. نق نق میکنم. میخوام تموم کنم.میخوام جواب رد بدم. دیگه برام اون جذابیت اولیه رو نداره...
بهار خانوم، با توجه به توضیحاتی که دادین، حس میکنم روند رابطهی شناختی شما با خواستگارهاتون خیلی درست نیست.
رابطهی شناختی، برای شناخت اخلاق، روحیات و تبادل نظر در مورد مسائل زندگیست.نقنق کردنی که شما ازش یاد کردین جایگاهی در رابطهی شناختی نباید داشته باشه. البته من مطمئن نیستم که شما هنگام صحبت با خواستگار نقنق میکنید یا هنگام صحبت کردن در مورد خواستگار! (البته احتمال میدم مورد اول باشه) اما به هر صورت هیچکدام از این دو، جایگاهی برای نقنق کردن ندارن.
یک مورد دیگه هم هست که فکر میکنم بهتره خیلی روش فکر کنین. جذابیت اولیه دقیقا چه چیزی هستش؟ اگه منظورتون زیبایی در ظاهر خواستگار بوده که خوب فکر نمیکنم بعد از مدتی این جذابیت ظاهری از بین رفته باشه. اما اگه جذابیتی که میگین، جذابیت رابطه باشه ( باور کنید با نوع نوشتار شما، این نتیجه محتملتر هستش. ) باید تجدید نظر اساسی در مورد نحوهی رابطههاتون بکنید. چون به نظر میرسه که از رابطهی شناختیِ مطلق، منحرف شده باشه.
نقل قول:
به خودم میگم اَه دیگه بسه..چقدر من و این ادم با هم باشیم...
بهار خانوم، پیشزمینهی ذهنی شما از ارتباط با پسر، رابطهی کوتاهمدته. آیا در گذشته رابطههای دوستی داشتین؟ زیاد؟
-----
بگذارین حدسی بزنم، آیا روند روابط شناختی شما، به صورت غیرسنتی هست؟ منظورم از خواستگاری غیر سنتی، اینه که قبل از یک یا چند جلسهی رسمی همراه با خانوادهها، مدتی با خواستگار، رابطهی شناختی برقرار میکنید؟
اگه روابطتون به صورت غیرسنتی هست، شاید دلیل عمدهی شرایط الان باشه. مدیریتِ رابطهیِ شناختیِ غیرسنتی، نسبت به رابطهیِ شناختیِ سنتی واقعا سخت و دشواره. و خیلی از اوقات ممکنه از مسیر اصلی منحرف بشه. سعی کنین رابطهی شناختیو از طریق سنتی جلو ببرین. رابطهی سنتی، به طور کلی احساس مسئولیت در ارتباط با تصمیمگرفتنو افزایش میده که این باعثِ توجه بیشتر شما به اخلاق و روحیات خواستگار میشه (شناخت بهتر). و همچنین با همراهی خانوادهها، هم از انحرافِ رابطه جلوگیری میشه و هم ذهنِ شما، جدیتِ مسئله (انتخاب برای یک عمر) رو بیشتر درک میکنه و در نتیجه پیشزمینهی رابطهی کوتاهمدت در ذهنتون کمرنگتر میشه.
:72:
RE: تنوع طلبی در رابطه با پسرا یا رابطه مشکل داره؟باعث شده تو ازدواج دودل بشم.
سلام اقای مسافر زمان
نقل قول:
آیا در گذشته رابطههای دوستی داشتین؟ زیاد؟
باید اینو جواب بدم؟؟؟؟اره داشتم اما زیاد نبوده..اونموقع که جذابیت رابطه اول شاید برام بوده اما بعد ازگذشت یه زمان کوتاه زود تصمیم به کات میگرفتم.الان میدونم چون اون رابطه ها اساس درستی نداشتن ناخوداگاه ازطرف من پس زده میشدن.
نه با خواستگارها شناخت غیر رسمی ندارم منظورم پنهانیه..اگه باشه خیلی کوتاهه اونم چون میخوام خودم اول بشناسمشون.
روند خواستگاری برای من معمولا طولانیه یه جورایی تو خونواده ما خیلی کِش پیدا میکنه..گاهی زیاد از حد
اما راستش این تاپیکو زدم چون یه نفر بهم گفت کسی هستم که تنوع طلبم و ممکنه بعد از مدتی از همسرم خسته بشم و دلم بخواد برم سراغِ ((اون میگفت یه مرد دیگه)) اما من میگم یه کار دیگه.چون میدونم اهل خیانت نیستم.یعنی میدونم اینجوری نیستم که شوهر کنم بعد برم با یکی دیگه.
بهم میگفت سعی کنم بعد ازدواج هرچند وقت یه بار یه فاصله ای از هم بگیریم مثلا مسافرت تنهایی برم تا ازش زده نشم.
یه نفر دیگه هم بهم همینو گفت از اونایی که یه مدت بعد ازدواج نق میزنی میگی نمیخوام بریم طلاق..یا بری با یکی دیگه
حالا اینا برچه اساس بهم میگن!!
خودم میدونم مثلا روند خواستگاریم که خیلی طولانی میشه خسته میشم و نق میزنم و به هم میزنم اما فکر نمیکنم در این حد باشم.اما چون چند نفر بهم اینو گفتن ترسیدم.خوب البته وقتی تصور میکنم هم چندان جذاب نیست من و شوهرم همیشه ور دل هم باشیم..یه وقتایی ادم دنیای مستقلی و مجردیش رو هم میخواد.
شما هم اینطور فکر میکنید؟
ضمنا بهم میگن خیلی واسه ازدواج دل دل میکنم..میگن نترس..اینو راست میگن.میترسم
راستی اواتارتون خیلی قشنگه
موفق باشید
RE: تنوع طلبی در رابطه با پسرا یا رابطه مشکل داره؟باعث شده تو ازدواج دودل بشم.
بهار66 عزیز
من تصور میکنم مشکل از اینجا ناشی میشه که شما در انتخاب همسر دچار سردرگمی هستید چون نمی دونید چی می خواهید و معیارها و چهار چوبهای جزئی ویا شایدم کلی ندارید بنابر این با عده ی زیادی وارد رابطه شدید و میشید و بعد از مدت کوتاهی چون طرف نتونسته جذبتون بکنه تصمیم به ترک رابطه می گیرید.در صورتی که از اول مناسبتون نبوده.
(متولد خرداد نیستید؟چون این مورد رو در خانمهای متولد خرداد زیاد دیدم!)
RE: تنوع طلبی در رابطه با پسرا یا رابطه مشکل داره؟باعث شده تو ازدواج دودل بشم.
بهار 66 عزيز...
من فكر ميكنم بيش از همه نياز داري كه خودت رو بشناسي.ما اين جا معمولا توصيه ميكنيم طرف مقابلوبشناس اما اين موضوع هميشه با اين پيش فرض همراهه كه فرد حداقل تا حدودي مراحل خودشناسي رو طي كرده باشه.
سوالاتي كه پرسيدي بيشتر ناشي از نوع طرز تفكرت نسبت به ازدواجه.اگر به ازدواج به شكل يك هدف(حتي مقطعي )نگاه بشه مسلما اين سوال كه پس از نيل به اين هدف اون وقت چي ميشه براي آدم پيش مياد.اين كه پس از رسيدن به ازدواج چه بر سر استقلال و تجرد وفضاي خصوصيش مياد!
اما دوست خوبم...ازدواج تنها قسمتي از مسير پيشرفت انسان به سمت آدم شدنه!البته مسلمه كه بايد درش دقت نظر كافي به كار برد،با عقلانيت ومعيار جلو رفت ولي...اگر بهترين شخص دنيا (حالا از هر نظر كه فكر كني،زيبايي،كمالات،ثروت،تح صيلات و...)همسرت بشه تا ندوني از جون اين زندگي چي ميخاي، به قول خودت نق نق خواهي كرد وبهانه خواهي گرفت.
پيش از اون كه به ازدواج وحتي ورود به يك رابطه جديد فكر كني به اين سوال فكر كن وسعي كن كه براش جواب مناسبي پيدا كرده باشي كه:آيا خودت رو به درستي ميشناسي ومعنا ومفهومي براي زندگيت پيدا كردي؟
موفق باشي
RE: تنوع طلبی در رابطه با پسرا یا رابطه مشکل داره؟باعث شده تو ازدواج دودل بشم.
جواب سوالت با توجه به تجربه خودم در یک کلمه
بله
اگه تنوع طلبیتو الان کنترل نکنی
بعد نامزدی عقد ازدواج و...
بعد یه مدت طرف دلتو میزنه هر چقدرم خوب باشه همه چیش باز ایراد پیدا میکنی تو یه چیزیش
پس اول خودتو معیارهاتو اهدافتو بشناس
بعد وارد رابطه شو
RE: تنوع طلبی در رابطه با پسرا یا رابطه مشکل داره؟باعث شده تو ازدواج دودل بشم.
بهار خانوم متولد بهمن ماه نیستی شما؟!
جواب "من" هم این که:
توقعت از طرف مقابلت بیش از حدددددددددددددددددد زیاده،
برای همین زود دلزده میشی
پیوست:
در این پست من هیچ کلمه بدی به کار نرفته است.
RE: تنوع طلبی در رابطه با پسرا یا رابطه مشکل داره؟باعث شده تو ازدواج دودل بشم.
بهار جان
محتوایی شو
به زندگی و مسائل عمیقتر و محتوایی نگاه کن .
بیشتر در چنبره هیجان هستی لذا هرچیزی که جذبت می کند با انرژی طرفش میری و بعد از مدتی دیگه چنگی به دل نمیزنه چون هیجانی برات درش نیست ، این یعنی احساس محور هستی ( هیجان مداری )
.
RE: تنوع طلبی در رابطه با پسرا یا رابطه مشکل داره؟باعث شده تو ازدواج دودل بشم.
سلام بهار
متولد خردادی؟
چقدر سوالت شبیه سوال خواهر منه وقتی همسن تو بود!
24 سالش که بود همه خواستگاراش دلش رو می زدن و می گفت می ترسم بعدا همسرم دلم رو بزنه همه بهش
میگفتن تو ثبات نداری و تنوع طلبی اما من اینو قبول نداشتم چون دختر بسیار خوب ، ماخوذ به حیا و پاکی بوده و
هست! من بهش می گفتم تو هنوز به بلوغ فکری و شناخت کامل خودت نرسیدی و خودت دقیق نمیدونی چی می خوای
به خاطر همین سرگشتگی نمیدونی مقصد دقیق کدومه و بعد یک مدت در اثر همین "سرگشتگی و ترس از آینده" همه
انرژیت گرفته میشه و خسته می شی و همه چیز رو بهم میزنی!
دقیقا هم همینطور شد بهار و حالا که خواهر من 31 ساله شده به دلیل همین نوع تفکرش به من میگه اشتباه کردم
که به حرفات گوش نکردم و خودم رو خوب شناسایی نکردم و خیلی از موقعیت های خوب رو از دست دادم!
و حالا توصیه من به تو بهار عزیزم
خودت رو خوب بشناس و ببین منهای ظاهر چه چیزهایی برات مهمن؟
آیا واقعا نیاز به ازدواج داری یا از دست حرف مردم و ترس از تنهایی میخوای ازدواج کنی؟
هدفت رو از ازدواج مشخص کن و معیارهات رو محتوایی تر کن!
مسئله بهار تنوع طلبی نیست! عدم شناخت صحیح بالغ و روحیات درونی خودش و خواسته هاشه!
تو اگر خودت و خواسته هات رو خوب بشناسی صاف میری سر اصل مطلب...
مشکل سرگشتگی و حیرانیه امروز تو هست...
و البته یک توصیه مهم!
تا به بلوغ فکری و اجتماعی و روحی و شناخت نسبی خودت در مقوله ازدواج نرسیدی ازدواج نکن!
اما وقتی حس کردی اهدافت مشخصن و به یک شناخت و ثبات نسبی رسیدی بر اساس معیارهات دست به انتخاب
بزن تا زندگی موفقی داشته باشی! البته این نتایج رو از ارتباطاتی که در محیط کار و با خانوادت داشتی این نتیجه رو
گرفتم..
پس به جای نگرانی روی شناخت خودت و روحیاتت و محتوای درونت عمیق و دقیق شو
موفق باشی بهار
:72:
RE: تنوع طلبی در رابطه با پسرا یا رابطه مشکل داره؟باعث شده تو ازدواج دودل بشم.
وای بچه ها باور کنید اونم همینو بهم گفت..گفت سردرگمی.میخوای ازدواج کنی نمیدونی با کی؟چطوری؟
وقتی طرفت میاد نمیدونی باش چیکار کنی؟..خیلی تاکید داشت که سردرگم و ترسیده هستی.
پس همه توافق نظر دارین سردرگمم..خودمم ترسیده رو هم اضافه میکنم.
شناخت..من خودمو در حد اینکه بدونم علایقم چیه؟تواناییم چیه؟چه کارایی دوست دارم؟دلم میخواد ازنظر فردی شغلی تحصیلی خانوادگی به کجا برسم تا حدودی میشناسم..
مثلا دوستم بهم میگفت چرا واسه ارشد نمیخونی؟((میدونه قصد تغییر رشته دارم)).گفتم باید یه پیش زمینه و شرایطی اماده کنم.گفت ایرادی نداره امتحان بده اگه قبول نشدی دفعه بعد باز امتحان بده..حرفش درسته.اما الان اگه من بگم خونواده شما در مقابلم جبهه میگیرین اما مثلا اون که ما رو میشناسه حرفمو قبول کرد که گفتم اگه همینجوری امتحان بدم و قبول نشم حرفا و سرکوفتای پدرم شروع میشه...برای همین ترجیح میدم تا وقتی مطمئن نیستم کاری رو شروع نکنم.یا فعلا اولویت اول من کاره..اینا برام حکم مسکن موقت دارن.
منظورم اینه که یه کمی ازسردرگمیم بخاطر بسته بودن دست و پامه.
پدرم هیچ وقت بهمون یاد نداد امتحان کن شکست بخور تا موفق بشی.همیشه گفت هر کاری که شروع کردی باید موفق بشی.
سر کار قبلیم مشکلاتی که پیش اومد چقد پدرم نق زد به جونم و من چقد واقعا ترسیدم جوری که یادتونه کارفرمام تو اینترنت دنبال عکس گشته بود و من ترسیدم که ای وای نکنه اتفاق قبلی بیفته وشماها بودین که ارومم کردین..یا رابطه کات شده گذشته هم میگم نکنه تکرار بشه..باید خیلی مراقب باشم..باید خیلی احتیاط کنم..چیکار کنم مامانم اینا به همه خبر ندن؟اگه بگن و نشه چیکار کنم؟حرف مردم.حرف خونوادم...پس بهتره اول خودم بشناسمشون و وقتی مطمئن شدم بهشون بگم بیان خونه.باور کنید خواستگارم اگه موهاش بلند باشه به من غر میزنن اگه کوتاه باشه به من غر میزنن..
نقل قول:
آیا واقعا نیاز به ازدواج داری یا از دست حرف مردم و ترس از تنهایی میخوای ازدواج کنی؟
هر دو..میدونم اشتباهه.میدونم ازدواج هدف نیست.وسیله رهایی نیست اما چیکار کنم؟؟وقتی قبل ازمن چندتا نوه مجرد دیگه بیشتر نمونده وقتی شدم 25 سال..وقتی فکر میکنم تو خونه شوهر دست و بالم بازتره تا به هدفهام برسم (چون هی میگن تا وقتی اینجایی باید رعایت کنی هر وقت رفتی خونه شوهر هر کار خواستی بکن)).خودشون دارن سند رهایی منو شوهر کردن میگن.
میدونم اونجا هم همینه..شوهر هم یه ادمه اما بازمیگم حداقل ازدست اینا راحت میشم..قلبا به این معیارا اعتقادی ندارم اما تحت فشارم...من ترسیده و تحت فشار..از یه طرف خودم نمیخوام ازیه طرف مجبورم
محتوایی....
ذاتا هیجان مدارم یا بخاطر شرایط و تحت فشار بودن؟؟؟
((راستی متولد خرداد و بهمن نیستم))..من دنبال چی هستم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟عین یه کلاف سردرگم شدم