راه حل برای تغییر قالب ذهنی درباره همسر اینده (شناخت درمانی مبتنی بر معناگرایی)
با سلام مجدد
تو تاپیک قبلیم وابستگی به پسرهایی با تیپ خاص ازدواجمو تحت تاثیر قرار داده مشکلم تا حدودی ریشه یابی شد و الان موقع راهکار برای حلش هست.
فرشته مهربان برای حل دو راهکار گفتن که من اصلا سر در نیووردم یعنی چیکار باید بکنم؟
شناخت درمانی و مبتنی بر معناگرایی.
به نظر میرسه راه حل مشکل من که یه قالب ذهنی برای همسر اینده ام تو ذهنم بوجود اومده و همه رو با این قالب ذهنی میسنجم چیزاییه که فرشته مهربان گفت..اما چطوری؟
چطور میشه اون قالب رو بصورت ریشه ای تغییر داد؟تا چه حد باید تغییر داد؟راه حلهای عملی برای اینکار چیه؟
دوستان دیگه واقعا نیاز نیست بهم یاداوری کنید که ازدواج بر اساس این قالب میتونه اشتباه باشه چون توی دو تاپیک قبلی دربارش بحث شد..الان فقط منتظر راهکارهای شما خوبان هستم.:72::72::72:
موفق باشید
RE: راه حل برای تغییر قالب ذهنی درباره همسر اینده (شناخت درمانی و مبتنی بر معناگرایی)
خوب فرشته مهربون بیا توضیح بده دیگه..چیکار باید بکنم؟؟
RE: راه حل برای تغییر قالب ذهنی درباره همسر اینده (شناخت درمانی و مبتنی بر معناگرایی)
سلام بهار عزیز
من از پستهای خیلی خوبت که در تاپیک من می نوشتی واقعا استفاده کردم
و صد البته من و تجربیات من در حدی نیست که بتونم راهنمایی بنویسم برای کسی ولی یه راهی به ذهنم رسید هر چند می گم فکر شخصی من است و من اصلا سر رشته ای از روان شناسی ندارم
به نظر من اون شخصی که الان خواستگار شما هست و اون خصوصیات ظاهری شما رو نداره توی ذهن خودت مقایسه کن با شخصی که خصوصیات ظاهری که می خواهی رو تمام و کمال داره. و تو ذهنت این طوری تصور کن:
شخصی که با خصوصیات ظاهری ایده آل تو است، اخلاق خوبی نداره، مدرک تحصیلیش کمتر از مدرک تحصیلی خواستگار شماست، خانواده خوبی نداره و یه سری آیتم های منفی دیگه که خواستگار شما همه اون ویژگی های خوب رو داره به غیر از ظاهر.
حالا بین این دو نفر اگه مجبور باشی انتخاب کنی، آیا باز میری سراغ اون کسی که ظاهر ایده آلت رو داشته باشه فقط و چشمت رو روی بقیه خصوصیت ها می بندی؟
ببین چیزی که برای انتخاب کردن یه شخص برای ازدواج مهمه در مرحله اول ایمان و اخلاقشه و در مرحله دوم هم کفو بودن مرحله بعدی اینکه اون شخص به بلوغ فکری رسیده باشه و بعد هم خانوادش خیلی مهم اند.
اینکه آدم از نظر ظاهری اون شخص به دلش بشینه در نگاه اول هم مهم هست ولی نه خیلی، باید به کسی که در نگاه اول به دلت ننشسته فرصت بدی و باهاش چند جلسه بحث و گفتگو داشته باشی، چه بسا تمام وِیژگی های مثبت دیگه رو به یکجا داشته باشه! اون وقت فکر نمی کنی که از رد کردنش ضرر کردی؟؟
پس به نظر من حتی اگه ظاهرش هم به دلت ننشسته یه فرصتی به خودتون بده که همدیگرو بشناسین، شاید چند جلسه که از آشناییتون بگذره دیگه همخوانی نداشتن ظاهرش با معیارهای تو برات مهم نباشه.
RE: راه حل برای تغییر قالب ذهنی درباره همسر اینده (شناخت درمانی و مبتنی بر معناگرایی)
نقاشی عزیز ازت بابت نوشتن این مطلب ممنونم.
من به اینکه باید چارچوب ذهنیم درباره بعضی مسائل رو تغییر بدم واقفم مشکل من درباره راهش بود که توی مطلبی که نوشتی دو راه گفته بود.یکی تغییر زمینه یعنی اینکه یه خصلت بد تو یه شرایط دیگه میتونه بهمون نفع برسونه و مفید باشه.و یکی تغییر محتوا یعنی هر موضوع منفی رو همون زمان میشه براش یه معنی مثبت هم پیدا کرد.
اینا خیلی خوبن اما ای کاش راه حلهای عملی برای این دو تا کار رو هم میگفت..
الهام جان برای این مثالی که زدی ذهنم حداقل منو به اون سمت میکشونه که من به هر دوشون جواب منفی بدم و صبر کنم تا بلاخره یکی که کاملا باب میلمه بیاد .که تو اینکه این رفتار اشتباهه هزار بار خودم گفتم اشتباهه.الانم قصدم اصلاحه خودمه.
دلم میخواد گریه کنم.چون کشفهای جدیدی درباره خودم انجام دادم.
بعضیاشو واقعا روم نمیشه بگم.:302:
مثلا فهمیدم من بطور کاملا ناخوداگاه (نه خوداگاه) این فکر برام پیش اومده که ادامه تحصیل دختر = از دست دادن موقعیتهای ازدواجش.:302:واقعا این چه ذهنیتی که دارم؟؟انقد بعضی افکار اروم اروم و بی سروصدا وارد ذهن میشن و اونجا جا خوش میکنن که ادم متوجه نمیشه.
خیلی ناراحتم...با این افکارم زندگیمو به رکود کشوندم.
یه ذهنیت دیگه هم که کشف کردم اینه که ذهنم من بشدت دنبال توجیه شرایط برام هست..وقتی من از رشته تحصیلیم ناراضیم و دلم میخواد تغییر بدمش یا هی بهم میگه بعدا بعدا حالا نه..بعدا از ازدواج..حالا نه...وقت داری..
یا از اون روش میذاره و هی بهم میگه ووووووووووو دوباره میخوای4سال از نو بخونی...ارشد نمیتونی بدی...نمیشه یه کار برای خودت راه بندازی..نمیشه نمیشه..نمیتونی
در حالیکه من واقعا دختر ناتوانی نیستم و مطمئنم فرصتهای زندگیم 4 سال 4سال میگذره و من کاری نکردم.
:302: :302: :302: :302:
RE: راه حل برای تغییر قالب ذهنی درباره همسر اینده (شناخت درمانی و مبتنی بر معناگرایی)
بهار جان من فقط ميتونم تجربه شخصيمو بهت بگم جون خودمم دارم رو موارد بالا كار ميكنم
اصلا كارشناسانه و دقيق نيست,تجربيه
يه چيزي ازت ميخوام خيلي مهمه
همين الان راجع بهش بنويس,احساسي كه موقع نگاه كردن به مانيتور چشمات دارن چيه
منظورم حس قلبيت نيست
مثلا درد ميكنه
ميسوزه
هر حسي هست كاملا توجه كن و بگو
ببين بهار جان زمانيكه من ازت خواستم به چشمات توجه كني چه اتفاقي افتاد؟
ايا به جيز ديگه اي هم توجه كردي مثلا يه خواستگار يا حرفاي يه همكار؟؟؟؟
ابدا بلكه تمام توجهت به چشمات و حسشون بود
با اينكار ذهنت توقف كرد و يه لحظه خالي شد,يعني ميتوني تو دست بگيريش و كنترلش كني فقط و فقط با توجه
منظورم تمركز نيست فقط توجه كردنه
ذهن همينه همينقدر بازيچه ماست و ما اونو ميسازيم
تو ميتوني زمينه و محتواشو به راحتي تغيير بدي جون قبلا خودت اونو ساختي
سينه پهن :حمايتگر دختر با تحصيلات شوهركم و...
بخاطر اينه كه به نمونه هاي عينيش توجه كردي
حالا بيا و عكسشو انجام بده واسه هرچي تو ذهنته
مسلمل فراوونن مرداي با پوست سفيد و مثلا جور ديگه اي كه خوبن,حمايتگرن و...يا دختراي تحصيلكرده اي كه ازدواجاي موفق داشتند و..
لطفا به اونا توجه كن
بارها وبارهاوبارها
زمينه ذهنتو خراب كن و باهاش بازي كن,اينا يه جايي شكل گرفتن وميتونن بازيت بدن اما تو نزار
به عكسش فكر كن با همون نتيجه مثبت مثلا دختر تحصيلكرده موفق يا پسر باسينه غيرمحكم حمايتگر .همه رو به هم بريز
وبعد دنبال تغيير محتوا باش
يعني حالا يه مرد با فلان خصوصيات اومده سراغت كه ديگه زمينه مثبت يا منفي بهش نداري يا كمرنگ شده
اونوقت ميتوني دنبال فوايدش باشي و منطقيتر رفتار كني
با توجه ميتوني ذهنتو تو دست بگيري,توجه توجه
ذهن بازيجه تويه اما همون ميتونه بهت حكومت كنه و تورو به خطا بندازه
اتفاقي كه در مورد من افتاد ومن اسمشو كذاشتم اااا خودشه
RE: راه حل برای تغییر قالب ذهنی درباره همسر اینده (شناخت درمانی و مبتنی بر معناگرایی)
خوب من فکر میکنم اگه رفتم مقطع بالاتر و کسی اومد که دلخواه منه ازهر نظر اما مقطعی هست که الان من هستم اونموقع نمیذارن بهش جواب مثبت بدم و اگه بدم هم دیگران مرتب سرزنشم میکنن.که اِ وا تو با این مدرک چرا زن یکی پایینتر شدی؟(تازه اگه بذارن جواب مثبت بدم)
اونوقت مدرک میشه یکی از ملاکام و اگه بخوام مدرکش به من بخوره مجبور بشم از ملاکای دیگه که برام مهمترن کوتاه بیام.
در مورد ظاهر هم سخته..سالها تو ذهنم ریشه دوونده..دارم سعی میکنم...نمونه عینی ندیدم..شاید مثلا بتونم بپذیرم کسی که سفیده هم میتونه حمایتگر باشه اما کسی که چارشونه یا با سینه ای محکم نیست چطوری؟
به نظرم اون یه پسرضعیف میاد...
میدونم اشتباهه..خوب حالت عکسش یادم نمیاد
اما الان نسبت به چند روز قبل پیشرفت کردم..تونستم کمی ذهنم رو کنترل کنم.
RE: راه حل برای تغییر قالب ذهنی درباره همسر اینده (شناخت درمانی و مبتنی بر معناگرایی)
خب بهار جان باید خوب دقت کنی به مطالب و حتی دنبال اطلاعات تکمیلی هم برو .
در خصوص ذهن ، و چموشی آن و اینکه اگر در مهار و کنترل نباشد چه پیش می آید ( اکثر اشتباهات ما ناشی از در کنترل نبودن ذهن و در واقع نابسامانی آن است ) سعی می کنم در تاپیکی مجزا رائه مطلب کنم لینکش را در اختیارت بگذارم .
از جمله دردسرهایی که ذهن از نظر شناختی برای ما پیش می آورد همان چیزی هست که معروف به خطاهای شناختی (تحریفهای شناختی ) هست . در این موضوع دو خطای شناختی می بینم که در ذیل می آورم :
قانون همه یا هیچ
استدلال احساسی
برای شناخت درمانی ، یا به عبارتی تصحیح ذهنیات ، نیاز هست ابتدا اشکالات شناختی را یافت ، بنا براین بهتره با مطالعه در باره خطاهای شناختی در خصوص خودت بیشتر دقت کنی تا خطاهای دیگری اگر هست ، بشناسی و در صدد رفع آنها بر بیایی .
در اینجا در خصوص کاراکتری که برای خود داری که ما فرض را بر این گرفتیم که یک قالب ذهنی است ، که ریشه در دوره نوجوانی و با شروع گرایشات به جنس متفاوت ( میل به همسر گزینی ) دارد و با رویا پروری ساخته شده ، یکی ازاشکالات شناختی شما قانون همه یا هیچ است >>> یعنی ذهن را روی این قفل کرده ای که تنها با چنین کاراکتری احساس امنیت و آرامش می کنی ، و تنها چنین کاراکتری با این ظاهر می تواند تکیه گاه خوبی باشد و حتی محرمانه تر اینکه تنها با این کارکتر است که احساس لذت عاطفی و جنسی می کنی وقتی در میان آغوش و بازوان وی قرار می گیری ( مورد اخیر می تواند ریشه اصلی شکل گیری کارکترهای قالبی در دوره نوجوانی با شروع فعالیتهای هورمونهای جنسی از سویی و تمایلات عاطفی از سوی دیگر در افراد باشد )و ....
لذا باید این قانون همه یا هیچ و به عبارتی قفل ذهنت در این مورد را بشکنی و با تحلیل درست و منطقی به خودت تفهیم کنی که لزوماً اینچنین نیست . و فضای دیدت را با شکسن این حصری که ذهن برایت گذاشته را وسیعتر کنی و فرارتر را هم ببینی . و اساساً مطلق نگری در این باب نداشته باشی .
از جمله ملزومات برای در هم شکستن این ساختار این است که وقتی روی این کاراکتر با اصلاح تحلیلی خط کشیدی ، از توقف فکر در مقابل عود آن بهره بگیری و کلاً از هرگونه تصویر سازی و کلاً تخیل و فکر کردن در خصوص ویژگیهای ظاهری خواستگار بپرهیزی ، حتی در مورد ویژگیهای محتوایی نیز از رویا پردازی بپرهیزی ( که الگوی قالبی نسازی و ذهنت روی آن قفل نشود که تنها رفتاری که تصور میکنی را بپذیری و قبول داشته باشی ) بلکه مبتنی بر واقع گرایی فقط باید معیارها را عینی کرد ( یعنی تعاریفی از معیارها باشد که عیناً قابل دسترسی باشد نه یک معیار ذهنی ) مثلاً وقتی معیارت این است که اخلاق خوبی داشته باشد ، این کلی هست ، باید ریز کنی که اخلاق خوب را در چه رفتار و حرکات و سکناتی می دانی و ... خودت را در جریان مواجهه با خواستگارهای گونان گون بینداز و کیفیت محتوا را اولویت بررسی قرار بده .
خطای دیگر شناختی شما در این موضوع استدلال احساسی هست >>> یعنی منبع نگاه و تفکر شما در مورد چنین شخصی احساس شماست نه عقل ، وقتی می گویی با این ویژگیها احساس می کنم که تکیه گاه خوبی هست ، کاملاً احساسی هست ، چون اصل قضیه ذهنی هست ، یعنی یک کاراکتر ذهنی ساخته ای لذا هر نظری در باره آن نیز از احساسات سرچشمه می گیرد و عقلانی نیست ( عقل واقع گراست ) ، لذا این ساختار را نیزبا شکسن اصل باور این کارکتر به عنوان تنها تیپی که راضیت می کند را می توانی بشکنی ، وقتی گام اول را با استدلال عقلانی برمی داری خود به خود احساس را در استدلال دخیل نکرده ای .
واقع نگری و نگاه شناختی درست که مبتنی برمعنا گرایی باشد به جای ذهن گرایی ، در زندگی بسیار سازنده هست و در تصمیم گیریها راه معقول نشان خواهد داد .
بهار عزیز :
ذهنت خیلی فعال هست و در کنترلت نیست ، به همین دلیل ناخودآگاهت غلبه دارد ، در بسیاری مواقع عقلانی سازی ( فریبهای زبان بازی ذهن ) ترا از هوشیاری نسبت به اینکه ذهنت برتو حاکم هست و از حاکمیت عقل فاصله ات می دهد باز می دارد .
امیدوارم تونسته باشم روشن کرده باشم .
در خصوص معنا گرایی نیز توصیه می کنم انسان در جستجوی معنای فرانکل را بخوانی ( البته به عنوان مقدمه )
پاورقی
======
نقاشي عزیز
پست شماره 2 از شما یک مقاله هست ، در تاپیکهای مشاوره ای مقاله نباید گذاشت ، بلکه فرد می تواند تاپیکی باز کند و مقاله را آنجا قرار دهد و لینک آن تاپیک را در تاپیک مشاوره ای قرار دهد ، لذا این پست شما منتقل می شود .
.
RE: راه حل برای تغییر قالب ذهنی درباره همسر اینده (شناخت درمانی مبتنی بر معناگرایی)
بهار جان ارزیابی شناختی نیز در مسیر شناخت درمانی می تواند کمک خوبی بهت بکنه .
به این صورت که یک ارزیابی از این روند ذهنت و قالبی که برایت ساخته داشته باشی که چه تأثیرات سازنده و مثبت عملیاتی در زندگیت داشته و چه اثرات منفی عملیاتی ای در زندگیت داشته ، اگر چه تاپیکی که باز کرده بودی حاکی از اثرمنفی بود ( اختلال در ازدواج و وابستگی های بیرونی نسبت به کاراکترهای همخوان واقعی ) . اما نیازه مضرات همین اثرات را در ابعاد مختلف و در دراز مدت ببینی ، و بر عکس آن نیز محسنات رفع این قالب ذهنی و اثرات سازنده آن در ذهن و زندگی واقعی بسنجی .
.
RE: راه حل برای تغییر قالب ذهنی درباره همسر اینده (شناخت درمانی مبتنی بر معناگرایی)
ممنون فرشته مهربان
ابنهم لينك مقاله:
http://www.hamdardi.net/thread-22504-post-207878.html#pid207878
RE: راه حل برای تغییر قالب ذهنی درباره همسر اینده (شناخت درمانی مبتنی بر معناگرایی)
خانم بهار من میبینم شما زیادی رو مسئله حس حمایتگری تاکید داری و برات مهمه که همسرت به قول خودتون چهار شونه باشه و قفسه سینه برجسته ای داشته باشه و اگر این طور نباشه فکر میکنی ادم ضعیفیه.
من در مورد سلیقه شما حرفی ندارم، خب همچین تیپیو میپسندید...... اما در مورد رابطه بین عرض شونه و اون احساس حمایت چرا حرف دارم.
به نظر من شما حس حمایتگریو تو چیز اشتباهی میبینی.به عبارت دیگه تو یه جایه اشتباه به دنبال احساس حمایت میگردی.
یه مثال: میشه گفت تقریباً همه پسرها موقع ازدواج خیلی دوست دارن که زنشون گرم مزاج یا اصطلاحاً هات باشه...خب این به خودیه خودش چیزه بدی نیست.اما اینجا یه شناخت اشتباهی تو بعضی از پسرا وجود داره و اون اینه که پیش خودشون احساس میکنن بین یه دختر خیلی فشن و یه دختر چادری محجبه قطعا دختر فشنه هات تره و گرم مزاج تر و اون دختر چادری محجبه احتمالاً سرده... ولی ایا میشه واقعا از رو همین ظاهر پی برد؟ فرض کنید با محوریته همین تصور یه پسر با یه دختر فشن ازدواج کنه و پیش خودش خوشحال باشه که همسر گرمی داره ولی فردا که رفتن زیر یه سقف ببینه اصلا همسرش میلی به رابطه نداره و کلاً دختر سردیه... اینجاست که بینش اشتباه اون پسر نسبت به ظاهر دخترها حسابی براش مشکل درست میکنه....اشتباهش این بود که به خاطر یه بینش اشتباه صرفا ظاهرو محوریته ازدواجش قرار داد.
شما هم به نظر من داری همچین اشتباهی میکنی....یعنی به دنبال احساس حمایت صرفاً در عرض شونه ها و سینه پسر و به طور کلی تو فیزیک بدنی میگردی.....چه بسا صرفا با همین بینش با یه پسر ازدواج کنی و بعد اصلاً اون تصوری که داشتی براورده نشه.میخام بگم بعد ازدواج شما اون احساس حمایتگریو خیلی بیشتر از رفتار همسرت میگیری و از طرز رفتارش باهاتون به شما اون حس یه پشتیبان وحامی قوی منتقل میشه تا از فیزیک بدنیش.
به نظر شخصی من یک زن وقتی واقعاً بیشترین احساس حمایت و همون وجود یک حامی رو از مردش میگیره که حس کنه شوهرش مردیه که اونو درکش میکنه و حرفاشو میفهمه و برای اسایش همسرش داره تلاش میکنه.