-
درد دل ، حرف دل
<bgsound src="http://www.tarhebartar.ir/music/khodaya_hayede.mid" loop="-1">
خداوندا باز هم با دلي تنگ و پر از نياز به سوي تو ميشتابم
توئي كه هميشه و در همه حال با مني
آري تو با مني تا هيشه تا انتهاي جاده
حتي وقتي كه من بي توام
حتي وقتي كه من از تو دورم
ولي تو هميشه به من نزديكي
خداوندا نيازمندم به لطف و كرمت
مثل هميشه
ولي پروردگارا از خود خجلم كه در زمان نيازمندي به در خانه ات مي آيم
پرودگارا مرا ببخش بمانند هميشه
اي بخشاينده و اي مهربان
مي دانم كه توبه بشكستم
مي دانم كه به عهدم وفا نكردم
مي دانم كه گنه كارم
و اين را خوب مي دانم كه هميشه رحم كردي و بخشيدي
خداوندا توئي عشق من
توئي تمام نياز من
توئي پاكترين احساس
توئي كه در غم و شادي
در ياس و نا اميدي
و در تك تك ثانيه هاي عمرم حضور داشتي
ميدانم كه تنهايم نمي گذاري
پس ياريم كن تا هميشه به يادت باشم
حرف هاي ناگفتني زياد است
ولي افسوس ...
درد دل من را تو ميداني و هيچ لزومي نيست كه ديگري داند
پس سخن را كوتاه ميكنم
و راضي به رضاي توام .
هر چه پيش آيد ... خوش آِيد:203:
-
RE: درد دل ، حرف دل
:72:خداوندا مرا آن ده که آن به:72:
-
RE: درد دل ، حرف دل
-
RE: درد دل ، حرف دل
اقای عرفان مرادی خیلی عالی بود موفق وشاد باشید
-
RE: درد دل ، حرف دل
سلام عرفان جان
عالی است .
آقا واقعا خسته نباشید .
درد و دل زیاد است اما ....
-
RE: درد دل ، حرف دل
با اجازه همه:72:
خدایا
همیشه زودتر از من می رسیدی و دیرتر از من می رفتی همیشه بودی اما من همیشه دیر می رسیدم و همیشه زود می رفتم
مهربان من چقدر با تو نشستم و گریستم چقدر زیر باران صدایت زدم و چه صبورانه پاسخم دادی چه عاشقانه دستهایم را گرفتی
همیشگی من پر از گناهم و پر از بخششی
پر از نیازم و پر از سخاوتی
خداوندا هیچ واسطه ای نمی خواهم چرا که همه چیز را می دانی
می دانم خوب می دانم که دنیای بدون تو چاره اش مرگ است، و با تو حتی همان مرگ هم نوشداروی زهر زندگی است.
خدای من خدای مهربان من سینه مرا گشاده کن و کار را برای من آسان کن...
مهربان من همیشه با من باش و درکی به من عطا کن که بودنت را فراموش نکنم...
-
RE: درد دل ، حرف دل
باز هم گم شدم...
خدایا
تاریکی چشمهایم را هیچ فانوسی نیست!
باز هم گم شدم...
فرار می کنم
از بودن خودم
شاید که آسوده تر شوم، شاید که فراموش کنم
خدایا دلم می پوسد
وقتی که می بینم کسی نیست
وقتی که می بینم تمام حرفها تظاهر است
خدایا
امشب گم شدم
کاش کسی پیدایم نکند
خدایا
کسی نیست
آرام نفس می کشم...
آرام
می خواهم صدای بودنت را بشنوم
اما فرار می کنم...
امشب نمی خواهم راه را پیدا کنم
می خواهم امشب تو پیدایم کنی
خدایا
مرا به من نشان بده...
-
RE: درد دل ، حرف دل
با اجازه از شاد:
خدایا
مرا به من نشان بده...
-
RE: درد دل ، حرف دل
وقتي ميخواهم براي تو بنويسم دوست دارم از هر چه در طبيعت است کمک بگيرم از يک گل سرخ تنها در بيشه اي بي نشان از کبوتري که در ابر ها لانه دارد. از چشمه اي زلال آنقدر زلال که انسان حيفش آيد قطره اي از آن بنوشد از شاپرکي که صداي خود را صيقلي داده از پروانه اي که هر روز زيباتر ميشود از کوهي که هيچ پايي به قله اش نرسيده از دريايي که دستي کاکل موجهايش را لمس نکرده از قصه اي که هيچ گوشي آن را نشنيده و از تصويري که هيچ نقاشي آن را نکشيده است.
وقتي ميخواهم براي تو بنويسم دوست دارم از هر آنچه در کاينات است کمک بگيرم دوست دارم ستاره ها را آب کنم و به جاي جوهر در قلم بريزم تا کلمه هايم نوراني شوند. دوست دارم در خلوترين نقطه ماه بنشينم و حرف دلم را براي تو بنويسم دلم نميخواهد هيچ کس حتي فرشته هايي که در دو طرف شانه هايم زندگي مي کنند حر فهايم را بشنوند.
من تو را در همه اي کاش هايم ميبينم. تو را در همه دلواپسي ها و دلشور هايم در اشکها و شاديهاي کودکانه ام در حسرتها و آهها و در سوزو گدازهايم ميبينم من هر دري را به اميد آمدن تو باز ميکنم و هر دفتر چه اي به اميد خواندن نام تو ورق ميزنم با کلمه هاي نمي توانم حرف بزنم کاش حرفهاي ساکتم را ميشنيدي حرفهاي که در چشمهايم زندگي ميکنند. حرفهايي که هيچ گاه نتوانستم بر زبان بياورم . به آويشن و سوسن و شبنم اين حرفها سالها ست که منتظرند به تو برسند. مي خواهم برايت آسماني بسازم و خورشيدي که هيچ گاه غروب نکند مي خواهم برايت کهکشاني بسازم که هيچ فرشته اي به آنجا نرسيده باشد مي خواهم قلبم شعله اي گيرا باشد و من در پرتو آن تا روز قيامت بسوزم و تو را تما شا کنم
-
RE: درد دل ، حرف دل
گویی بگذار و بگذر
رها کن و برو
از این طوفان بلا
از این گرداب بغض و کین
از این امواج بی تمکین
از این یاران بی تسکین
گذر کن،حذر کن
لنگر تعلق را برکش
تا ساحل امن
با باد موافق
یکریز و یک نفس بران
وبر همین تخته پاره
ناخدایی کن
اما نمی گویی
در ساحل تنهایی
در شبهای مهتابی
با طوفان دوریت چه کنم؟