جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
سلام بنده 7 ماه هست که ازدواج کردم همسرم خیلی عصبی هست با خانوادم درگیر هست و نمیذاره من برم و نه اونا بیان منم نمیتونم به خانوادم بگم که شوهرم اجازه نمیده همش فحش به اونا و من میده و دوست داره که هرچی اون گفت منم تاییدش کنم خیلی باهم چپ افتادن دیگه ازش خسته شدم خیلی ناراحتم پیشنهاد جدایی بهش دادم و اونم قبول کرده نمیدونم چیکار کنم چه جوری درستش کنم گاهی منو میزنه هر وقت عصبی میشه وسایل خونه رو میشکنه کمکم کنید همسرم خیلی خودبزرگ بینه[/size]
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
سلام اول موضوع رو تغییر دادم . حالا جواب به سوالات : دلیل پرخاشگری همسرم میگه من تو این چند ماه هرچی ازطرف خانوادت بی احترامی بهم کردن تو هیچی نگفتی یه بار سر یه دعوت از سوی داداشم دعوا شد و از اون موقع همسرم باهاشون قهره و ناسزا میگه جریان از این قرار بود که یه شب من و همسرم رفتیم بیرون همسرم گفت داداشم هم بیاد همسرم خیلی عاطفیه خانواده من از همون اول با ازدواج من با اون مخالف بودن اون شب که شام رفتیم بیرون سه شنبه بود داداشم کفت 5شنبه مهمون من شام بیرون فرداش به من زنگ زد گفت 8.30 شب اماده باشید همسرم میخواست بره بیرون بهش گفتم نرو گفت تا 9 برمیگردم بهشون خبر بده بگو9.30 میریم منم خبردادم داداشم چون دیدش بد شده بود فکر کرد همسرم از عمداینکارو کرده و بهش بی احترامی شده تو همین حین با خواهرم دعواشون میشه من به داداش زنگ میزنم و میگم ما آماده ایم که بریم اون در جواب برو ترسو بدبخت . منم چون همسرم پیشم بود گفتم باشه ما الان میایم که بریم اومدیم دیدیم خواهرم نیمده و داداش ناراحت و کم محلی به همسرم . ما تا نصفه راه رفتیم و برگشتیم که همسرم بره خونه و خواهرمو بیاره پدرم گفت بچه ها اگه ابجی نیمد بریم همگی دور هم خونه باشیم از اینجا همسرم بدش اومد و ناراحت شد که به من بی احترامی شده و تو عین خیالت نیست و تمام عقده هاشو سر من خالی کرد بدجور دعوامون شد و خانواده من مطلع شدند البته اشتباه من بود که گذاشتم اونا بفهمن و تا الان یکماه هست با خواهرو برادرقهره و اونا هم با من سرد شدندانگارنهانگارمن خواهرشونم.حالا ازاون لحظه به بعد هرکاری مامان و بابا انجام میدن به اقا برمیخوره و ناسزا به اینا میگه و میگه دوست ندارم اصلا اینا تو زندگیمون باشن منم ازوقتی که فحش به خانوادم میده نسبت به خانوادش سرد شدم و جرات ندارم چیزی بگم و هروقت چیزی گفتم بدوبیراه بهم گفته و میگه تو ناحق میگی خانواده من خیلی باتوخوبن و اصلا به تو بی احترامی نمیکنن و توحق نداری باهاشون بدباشی وگرنه...
خب حالا چیکارکنم که اول رابطه ها درست بشه هیچکس کوتاه نمیاد دوم چیکارکنم که راحت بتونم به پدرومادرم سربزنم چون فعلا بدون فهمیدن همسرم به اونجا میرم
همسرم همکلاسی من بوده یکسال قبل از نامزدیمون با هم بودیم از نامزدی تا ازدواجمون هم دو ماه بیشتر نشد فقط و فقط به خاطر شرایط شغلیش
درضمن چون عروسی هم نگرفته خانوادم از این موضوع هم خیلی ناراحتن و همش تو چشم من میزدن که تو چیت کم بود و ...
بله دوران نامزدیمون و عقد هم همینطور بود ناسزا میگفت بهشون چون از شب بله برون که ناراحتی سر مهریه پیش اومده بود از خانوادم دلخور بود و از اونا بدش میومد و به قول خودش فقط بخاطر من تحملشون میکرد
همسرم 29 سال و من 26 سال - بله خواهرشوهرم 10 ساله که ازدواج کرده و یه بچه داره - همسرم پسر اول و بچه دوم خانوادست و یه داداش کوچکتر از خودش هم داره
تحصیلات هر دومون لیسانس و هر دومون شاغل
منم دختر اول خانواده و بجه دوم و یه خواهر کوچکتر از خودم دارم
خودم یه فرد اهل گفتگو و خوش و اهل گشت و تفریح زیادم اما همسرم نه حتی خونه اقوام که خیلی کم میاد یا نیماد میگه خودت برو اینم یه مشکل دیگست که من دارم بعدم خانواده من میگن چرا این ایجوریه نه میاد نه میره اینجور که نشد زندگی فقط خونه باباش مرتب میره با این مشکلمم نمیدونم چیکار کنم
درضمن همسرم خیلی احساساتی و مهربون و خوش قلب هست اما کینه ای و عصبی و بددهن
البته پدر ایشون هم چنین خصوصیتی داره و مادرش رنج میبره و هیچی نمیگه که منم اصلا نمیتونم چیزی نگم و دعوامون میشه
دوستانکمکم کنید لطفا
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
عزیزم خوب اینکه که خودت هم مقصر هستی شکی نیست. کم کم باید ذهن همسرت رو متمایل به رفت و امد کنی. یک شبه نمی تونی حریم هایی که ریختید را درست کنی.
خوب همسرت دقیقا گفته ازت چی می خواد. گفته دوست داره پشتش باشی. خوب عزیزم پشتش باش. باهاش همدلی کن. لازم نیست دقیقا بگی کارش درسته. ولی بگو احساسش رو درک می کنی.
اگر زمانی حق با اون بود تاییدش کن. البته زیاده روی نکن.
سعی کن پیش پدر و مادرت ازش تعریف کنی. اگر پدر و مادرت خواستند بدیش رو جلوی شما بگویند، بگو من خیلی برای شما احترام قائلم و دوست دارم شما هم به من و همسرم که جزئی از منه احترام بگذارید.
وقتی برادرت عصبانیست، همسرت مسول عصبانیت برادرت نیست پس همسرت را درگیر نکن. سر فرصت با برادرت هم صحبت کن.
بیشتر هوای همسرت را داشته باش. حتی اگر خانوادت اینکار را نمی کنند شما خودت هوای همسرت را داشته باشی همسرت برایش کافیست و اگر درک و همدلی شما را ببیند حساسیتش نسبت به خانواده ات از بین می رود.
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
سلام دوست عزیزم
شما اول با خودت کنار بیا.میخوای جدا شی یا کمک کنی زندگیت درست بشه؟
اگر واقعا میخوای زندگیت درست شه چرا پای کلمه طلاق رو میکشی وسط؟که اونم بگه باشه؟
چرا ما مراقب حرف زدنامون نیستیم؟چرا متوجه نمیشیم با این رفتار قبح طلاق میریزه؟
شما نذار همسرت به درجه عصبانیت برسه.که بخواد شما رو بزنه یا چیزی بشکنه
ضمنا موقع دعوا باهاش بگو مگو نکن.سکوت کن تا اروم بشه.اگر اون موقع شما هم هیزم بذاری در این اتیش...بله..قطعا کتک هم میزنه
به نظرم فعلا روی روابط با خانوادت گیر نده...سعی کن اول مشکل ب همسرتو حل کنی مشکل ر.ابط هم کم کم درست میشه
شما که میبینی دید همسرت به خانوادت بده برای چی ازین جور قرارا میذاری؟؟؟؟؟؟؟
دوری و دوستی رو رعایت کنید.هرچقدر رفت و امدها کمتر باشد درگیری و دلخوری کمتره
شما همسرتو تایید کن.و بگو که پشتش هستی کاملا.با زبانی مهربان و زنانه همسرتو آرام کن.
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
سلام من با صحبتای مریم و دلجو کاملا موافقم خیلی خوب گفت
مطمئنن میخوای بدون تلاش کردن طلاق بگیری
اول اصلا حرف خونوادتو نزن یکم دلبری کن بعد چون مهربوه کیاد نازتو میکشه تو ام مهربون باش آشتی کن بعدشم نشون بده پشتش هستی
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
سلام عزیزم .... منهم با دوری و دوستی موافقم ... همیشه سعی کن ازش تعریف و تمجید کنی .... و به اون بفهمونی البته با رفتارت نه با گفتار که اولیت اون در زندگیتون اونه و بعد بقیه ... شاید یکم سخت باشه ولی سعی تون بکن اگر موفق شدی که مرحبا اگر واقعا دیدی نه واقعا درست نمیشه نسبت به زندگیت یک تصمیم دیگه بگیر