دریک رابطه عاطفی به بن بست رسیدم ( او تن به ازدواج نمی دهدو من نمیتوانم بگذرم )
با سلام خدمت همه ي دوستان گل و استادان عزيزم در اين تالار گفتگو
واقعا كه محل اصلي درد دل خودم رو بالاخره پيدا كردم.خدا را شكر ميكنم كه با اين تالار آشنا شدم.خیلی صادقانه دردمو میگم حالا چون سنت خدا اینه که مشکل بنده هاشو به دست بنده هاش باز میکنه.. بدون حاشیه زیاد میرم سز اصل موضوع اگه چیزی کمو کسریبود بگین توضیح میدم .بنده امیر علی 30 سالمه با دختری 26 ساله که همشهریم بود تو نت آشنا شدم تقریبا 2 سال پیش که 28 بودم و ایشون 24 از همون اول اشنایی قرارمون اشنایی و شناخت بیشتر واسه ازدواج بود باهم قرار بر این شد که ما مدتی باهم تلفنی و ویدءو کال کاملا سالم در مورد نفر ایده آل مون واسه ازدواج بحث کنیم روزی کمش 4 ساعتی با هم میحرفیدیم و بحث میکردیم که من تقریبا از ماه دوم تصمیم مو واسه خواستگاری گرفته بودم وبیشتر شرایط منو ایشون داشتند و مستقیم و غیر مستقیم بهش میگفتم ولی ایشون می گفت زوده هنوز شناخت کمه اسرار و پا فشاری من واسه بیرون اومدن از این حالت بلاتکلیفی ! در حدی بود که ایشون پرده از یه رابطه که ایشون با یه پسر از طریق نت و بعدش بیرون به مدت 1.5 سال داشتن و شکست خوردن و تا مرز خود کشی پیش رفتن واسه همین توجیه کردن که نمیتونه به این سادگی اعتماد کنه و این که من میگم دوسش دارم و تمایل به خواستگاری براش غیر قابل قبول و می گفت هنوز زوده واسه ازدواج و من چند سالی فرست دارم تقریبا 6 ماه گذشت تا این نتیجه گیری رو کنم از این رابطه که ایشون فقط میخان به عنوان یه دوست با من باشن و نیازی به نام ازدواج اونجوری که در من هست و میخام بهش برسم در ایشون نیست.من هم ادمی هستم که احساسی هستم و هر چه قدر زمان بگذره وابسته تر میشم ولی اون دیدش نسبت به من فقط در حد دوستی و رابطه برادر خواهری بوده.تا این که من براش 2 صفحه از خودمو زندگیم و خواستم براش نوشتم و بهش یه هفته فرصت دادم تصمیم بگیره ولی همون دلایل رو دوباره واسه من بازگو کرد.من خیلی وابسته شده بودم و ایشون واقعا همونی بود که من تو رویاهام ترسیمش کرده بودم ولی پا نمیداد بهم چند تا راه هم برا راضی کردنش به خواستگاری تست زدم ولی مثل این بود پلم شده احساسش.تصمیم گرفتم تمام کنم این رابطه رو و به کارو زندگی و درسم و خانوادم که تو این مدت منزوی شده بودم برگردم که مدت 6 ماهی یه دفعه گذاشتم زمین نه تل نه چت صوتی هیچی فقط بعضی وقتا یه اس میزد در مورد مناسبت تقویم .منم وقتی بهم فشار میومدو دلتنگش میشدم پناه میبردم به خدا ادعیه یا روزه مستحبی. با این وضع با این که خانوادم واسم چند تا گزینه معرفی کردن ولی من نمیتونم از فکر این دختر بیرون بیام و حتی نمیتونم روی پیشنهاد خانوادم فکر کنم در حدی که چند بار هم به فشار خانواده رفتم خواستگاری و الکی نه گفتم چون وقتی من روحم پیش یکی دیگست نمیتونم به یه گزینه جدید فکر کنم . تقریبا یه ماه پیش سر یه موضوع کاری زنگ زد بهم نتونستم مقاومت کنم و دوباره باهاش رابطه دارم همون رابطه قبلی بدون التماس برای ازدواج " این بار هم یه مطلب در مورد دوست پسر دوستش میگه و در مورد اون بیشتر بحس میکنه که سیگاریه ولی به دوستش نگفته دوستش به نظر من باید الان چیکار کنه و از این حرفا ولی من میدونم که این همون رابطه قبلیه و تا حالا ادامه داره و ... من این دخترو دوست دارم و نمیتونم ازش دل بکنم خوشحال میشم کمکم کنین و راهکار بدین . واقعا به کمک فکری دوستان نیاز دارم چون خودم دیگه به بن بست رسیدم
RE: شما بگین من چیکار کنم به بن بست رسیدم
تو پست بعدیت عنوانی که بطور واضح مشکلت رو بیان کنه بنویس.اینجوری هم مطابق قوانین سایته و هم بیشتر بهت کمک میشه
-------------------
ارتباطتون فقط چت و تلفن بوده؟
تنها راه حل تو اینه باهاش قطع رابطه کامل کن.چه ازطریق چت و چه تلفنی.شمارت رو هم عوض کن.این قطع رابطه رو هم یه دفعه ای انجام بده
از تکنیک های توقف فکر هم استفاده کن تا کمتر بهش فکر کنی.
ازاین به بعد هم سعی کن یاد بگیری مراحل شناخت ازدواج رو درست طی کنی.اشنایی چتی شناخت کاملی به ادم نمیده و ادم بیشتر وابسته میشه تا اینکه طرفشو بشناسه.شما هم برای ازدواج اول طرفت رو خوب بشناس هم حضورا و هم با خونواده بعد روش سرمایه گذاری عاطفی کن.
موفق باشی
RE: شما بگین من چیکار کنم به بن بست رسیدم
مرسی بهار خانوم از راهنمایتون" خواستم عوض کنم عنوان رو ولی دسرسی بسته بود!
در مورد ارتباطم بله تلفن اس ام اس چت دیداری و نوشتاری !
این راحل شما رو خودم یه بار شش ماه رفتم ولی جواب نداد چون من ایشونو دوست دارم !من بیشتر راهی میخام که بهش برسم نه تموم کنم ! میخام بدونم چرا باید یه دختر نصف روزشو حاضر باشه با یکی بحرفه ولی وقتی بگی ازدواج بزنه به کوچه علی چب !
منم میدونم چت واسه رابطه جای خوبی نیس ولی میتونه یه شروع گاه باشه !
RE: شما بگین من چیکار کنم به بن بست رسیدم
سلام اقیای امیر علی
خوش اومدید به همدردی
شما عنوان جدیدتونو بگید همینجا..مدیران محترم میان عوض میکنن..
من خوندم مطلب شما رو.
برادر عزیز منم با نظر بهار موافقم یکبار برای همیشه این رابطه یک طرفه رو تموم کنید.
شما که ادم مقید و مونی هستید و پایبند به این روابط نیستید.احتمال خیلی زیاد ادامه این رابطه شما رو به سمت گناه بکشونه
از طرفی چون این خانوم به این رابطه خودش رو متعهد نمیدونه هر لحظه ممکنه دل به کسی دیگه بده و یهو به شما بگه من دارم مثلا دو روز دیگه عقد میکنم.
اونوقت برای شما قثط حسرت روزا و شبایی که به فکر این خانوم بودید میمونه.
من اخر این رابطه رو چیز خوبی نمیبینم
اگر دقت کنید یه اقای دیگه هم یه تاپیک باز کردن با عنوان خیانت.تقریبا مشابه شما بود
شما هم اگر ادامه بدید این رابطه رو هم فرصتای بهتر ور برای یک ازدواج سالم از دست میدید و هم یه مدت دیگه
میاین یه تاپیک جدید میزنید با عنوان (دختری که دوستش داشتم ازدواج کرده...دارم دق میکنم..حالا چیکار کنم؟)
پس تا دیر نشده تمومش کنید
RE: شما بگین من چیکار کنم به بن بست رسیدم
سلام با توجه به فرمایشات دوستان
اینجور ارتباط ها زیاد مطمئن نیستند و نمی تونی روش زیاد حساب وا کنی به نظر من دورو برت رو نگا کن یه گزینه بهتر برای ازدواج انتخاب کن
چون شرایط قبل از ازدواج با بعدش خیلی فرق میکنه الان قربون صدقه هم شاید برین ولی بعد از مدتی تازه می فهمین با هم هیچ تفاهمی ندارین می خوام بگم که ادم باید شریک زندگیش رو خوب بشناسه ، عزیزم خانواده هم خیلی مهمه
خوب فکر کن ......... عجله نکن ..................... درست تصمیم بگیر ............... یه عمر زندگیا
RE: شما بگین من چیکار کنم به بن بست رسیدم
امیر علی عزیز سلام
پستت رو کامل خوندم و احساستو درک میکنم من پیشنهاد دارم که یک بار دیگه جدی و رسمی هدفتو بهش بگو و فرصت بده فکر کنه و یا ادامه بده یا قطع کن
اگه جوابش رد بود به نظرش احترام بزار و واقعا قطع کن
این نحوه ادامه فقط باعث ضرر عاطفی و سنی برای شماست
موفق باشی
RE: شما بگین من چیکار کنم به بن بست رسیدم
خواستم دل بــکــنم. . . نمی گویم نشد . . . اتفاقا شد! من کـــنـــده شدم!!! این روزها اما . . . بدون دل پرسه می زند بدنم. . . ! ... ... گذشتن از کسی که روزی قرار بود سهم تو از این زندگی باشد کار ساده ای نیست ... .. هست ...؟؟؟
RE: شما بگین من چیکار کنم به بن بست رسیدم
اقای امیر علی ساده نیست دل کندن ...اگر یه سر به تاپیک های همین جا بزنید می بینید که خیلیها به سرنوشت شما دچار شدن
خدا رو شکر که بیشتر از این ادامه پیدا نکرد خدا رو شکر که قرار نیست از این وابسته تر بشید
شما تمام این مدت ارتباطتون از طریق چت بوده ..رابطه ی عاطفی داشتید... خیلی از واقعیتها رو ندیدید!با حرف زدن تنها ..اونم از طریق چت نمیشه شناخت... باور کنید نمیشه شناخت ..از کجا معلوم که همه ی واقعیت زنگیش رو به شما گفته!
اصلا شاید از این خانوم برای خودتون یه بت ساختید !
شما باید به این نکته دقت می کردید که وقتی هر بار صحبت از ازدواج می کنید ایشون خودش رو می زنه به کوچه ی علی چپ هدفش از این ارتباط چی هست ! شاید فقط پر کردن تنهایی یا بدست اوردن محبت شما بدون هیچ تعهدی
با گذشت زمان همه چیز حل میشه ..صبر داشته باشید:72:
RE: شما بگین من چیکار کنم به بن بست رسیدم
من هم قطعا میگم که باید این رابطه رو قطع کنی.به نظر من اون دختر مناسب برای ازدواج نیست مخصوصا برای شما. حالا شما باز به فکر احساسات خودتون باشید.بعدا که پشیمون بشید دیگه راه جبران نیست.
البته وقتی فکر میکنم ،میگم اگه برید با همین دختر خانم ازدواج کنید بهتره .میدونید چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آخه دلم به حال اون دختری میسوزه که میشه همسر شما .مگر اینکه شما واقعا و با تمام وجود رابطتتون رو با این دختری که باهاش هستید قطع کرده باشید.تازه اگه هم موفق به قطع رابطه بشید، با اولین مشکلی که با همسر آیندتون پیدا کردید، بازم نمیتونم بگم که به گذشتتون با این خانم فکر نخواهید کرد. بالاخره توی زندگی همه ی زن و شوهر ها مشکل هست . بعضی موقع ها هم خیلی زیاده.
پس به هیچ عنوان تا زمانی که از لحاظ عاطفی درگیر این مسئله هستید به هیچ عنوان به خواستگاری یکی دیگه نریدکه این کار اشتباه بسیار بزرگی .
RE: دریک رابطه عاطفی به بن بست رسیدم ( او تن به ازدواج نمی دهدو من نمیتوانم بگذرم )
به نظر میاد ایشون با کسان دیگری ارتباط مشابه با شما را دارند و به اصطلاح شما را در آب نمک قرار دادن تا بین شما و بقیه در نهایت بهترین را انتخاب کنند(به نظر من البته) پس مواظب باشید بازیچه قرار نگیرید که ضربه ای خواهید خورد که بسختی بلند شوید. معمولا دختران در این سن مصرانه برای انتخاب و آیندشون برنامه ریزی میکنند و قطعا دختری که برای خواستگاری مقاومت میکند کاسه ای زیر نیم کاسه دارد و شما هم که الی ماشالله ساده و بی آلایش هستید،پس به دنبال شخص مناسبتان بگردید،اصلا مقاومت نکنید که نمیتوانید کس دیگری را به دل راه بدهید،مطمئن باشید بمحض اینکه کسی دیگر به دلتان بیاید بقدری سریع جای قبلی را پر میکند که خودتان هم باورتان نشود(چون تجربشو داشتم اینقدر مطمئن میگم) ولی تا اتفاق نیافتاده آدم باورش نمیشود و مثل شما مرتبا تلقین میکند ولی واقعیت این است. کمی راحت تر برخورد کنید جرقه های امید در دلتان روشن میشود.
به نظر من هم یک اولتیماتوم 10 روزه بدهید و بعد خواستگاری رسمی اگر قبول نکردن حتما کلکی در کار است! و ارزش وقت و انرژی بیشتر را ندارند! :310: