چرا از جدی شدن رابطه میترسم؟

با سلام خدمت دوستانم
سوال من در مورد ترسی هست که در من وجود داره و باعث میشه وقتی یه خاستگار میاد و اشکالی هست که به هم نمی خوریم یه جورایی احساس آرامش بهم دست بده، تا حالا خیلی خواستگار داشتم که فقط چند تاشون به جلسه دوم کشیده و همرو رد کردم . به نظرم کمی کمال گرا هستم که تو یکی دو سال گذشته روی خودم کار کردم و خیلی بهتر شدم.
الان 26 سالمه و به تازگی با شخصی آشنا شدم که تقریبا تا اینجا که شناختیم همدیگرو مشکلی نبوده ولی من به محض اینکه احساس کنم رابطمون داره جدی میشه ترس وجودم رو میگیره، از طرفی دوست ندارم به دلایل غیر منطقی ایشون رو از دست بدم. لطفا راهنماییم کنید.

منم دقیقا همین مشکلو دارم
فک کنم از تغییر میترسیم و دوس داریم اوضاع همونجوری که هست بمونه

سلام

این صرفا یک تلقین نادرسته.

درسته که وارد شدن به هر مرحله از زندگی شور و هیجان خاص خودش رو به همراه کمی استرس و اضطراب داره اما اگر این استرس ازحد نرمال بیشتر بشه غیر طبیعیه و باید باهاش مقابله کرد.

درست انتخاب کنید .با چشم و گوش باز.در نهایت هم توکل به خدا کنید و از اون کمک بگیرید تا راه درست رو بهتون نشون بده.

موفق باشید
:72:

مهرسار عزیز سلام صبحت بخیر

من فکر کنم هر نوع تغییر همراه با استرس و اضطرابه و اگه از حد نگذره طبیعیه

موفق باشی

ممنونم از دوستای گلم، ولی راستش من کلا زیاد آدم پر استرسی نیستم و همه کارهامو سعی می کنم با آرامش پیش ببرم و با اینکه الان در خانواده هم شرایط سختی دارم کاملا از تغییر استقبال می کنم ولی این ترس اینقدر هست که با وجود دوری ایشون من از حتی تلفنی صحبت کردن هم ترجیه می دم تفره برم با اینکه از قبل از آغاز رابطه هم احساس خوبی نسبت به ایشون داشتم.

سلام.
یا اینکه شما به هیچکدوم از خواستگارها دلبسته نشدید(یعنی واقعا تا الان هیچکدوم باب میلتون نبودن) یا اینکه شاید شما اصلا احساس نیاز چندانی به ازدواج نمیکنید.چه از نظر عاطفی و چه جنسی.و به ازدواج به دید یک جور "حرکت اجباری" و "صرفا عملی که باید هر دختری توی سن مشخصی انجام بده" نگاه میکنید.

براي اينه كه تا الان كسي كه واقعا بدردت بخوره ازت خواستگاري نكرده.

سلام عزیزم

این ترس برای خیلی از افراد هست

از طرفی ترس از ناشناخته هاست . یعنی نمی دونی با ازدواج با چه مشکلاتی روبه رو می شی و ذهنت می تونه درگیر نتیجه ی آن باشه .
بعد ترس از جدایی
ترس از تنهایی
و................( پکیج ترس هایت یک بعدی نیست )

ضمن اینکه باید ببینی چرا نزدیک شدن و تعلق داشتن باعث این ترس ها می شه . به نوعی بازدارنده ی به من نزدیک نشو و تعلق نداشته باش داری . ببین علتش چیه ؟ خودت رو مرور کن و از جایگاه بالغ وجودت به خودت نگاه کن . خودت باید علتش رو در خودت در بیاری .

ببین چرا به این نقطه می رسی که اگر تعلق داشته باشی به کسی و یا کسی بهت نزدیک بشه وارد بازی می شی . چه نفعی برات داره این بازی ؟ چه سود درونی می بری ؟ چه تائیدی از خودت و یا دیگران می گیری ؟

نکته مهمی به ذهنم رسید خانومی

دقت کن هیچ وقت برای فرار از شرایط سخت خانواده و ...تن به ازدواج نده.
چئن قطعا پشیمون میشی

:305:

تا حالا هیچ کدوم از خاستگارا باب میلم نبودن واقعا ولی این مورد اینجور نیست. خودم هم تا حالا فکر میکردم چون ازشون خوشم نمیاد دوست دارم زود همه چی تموم شه ولی تو این مورد فهمیدم اصلا به طرف مقابلم مربوط نیست!
شاید چون آدم حساسی هستم میترسم دلبسته شم و بعد اگه نتونیم ازدواج کنیم یا ترکم کنه خیلی به هم بریزم یا شایدم به خاطر کم تجربگی باشه، به علاوه من اصلا رابطه خوبی با پدرم نداشتم از اول، ممکنه به این موضوع هم مربوط باشه؟!
ممنون مریم جان از نصیحتت، اگه تا حالا هم صبر کردم و کمی هم سخت گیری کردم واسه همینه که اصلا دوست ندارم از چاله در بیام و بیفتم تو چاه.