میخواییم باهم ازدواج کنیم ولی الان توو این وضع اجتماع شرایط خواستگاری رو ندارم ؟!!!
با سلام و خسته نباشید
لطفا کمکم کنید بلاتکلیف موندم باید چیکار کنم ؟
من دانشجو هستم و با یکی از دخترای همکلاسیم قصد ازدواج دارم خیلی هم دوسش دارم اونم خیلی دوسم داره بهم علاقه ی شدیدی داریم .اخلاقمون بهم میخوره و دختر خیلی خوبی هست ساده و دل پاک خیلی بهش علاقه مند شدم و جز اون به هیچکس فکر نمیکنم .
از حدود یکسال پیش علاقه ی ما بهم شروع شد و تا این مدت خیلی بهم وابسته شدیم و برای ازدواج و آینده هم خیلی تلاش کردیم ...چنتا از فامیلاش از جمله خاله و دختر خاله و دختر دایی وپسر دایی و ... هم منو میشناسن و موافقن برای ازدواجمون ...
ولی مشکل بزرگی که وجود داره پول و شرایط اجتماعی هست .
من متولد فروردین 1370 هستم و اونم همچنین سال 1370 و در ماه مرداد بدنیا اومده .شرایط خانوادگیمون تا حد خوبی بهم میخوره . ولی من شرایط خوبی فعلا برای خاستگاری ندارم . تنها دارایی من یه ماشین هست که اقساطشم با کمک بابام دارم میدم .قدم و قیافمم خوبه و ایرادی ندارم ولی نسبت به سنم جوونتر دیده میشم و مشکل هم هست که لاغرم ! و فعلا دانشجو هستم و نمیتونم شغل خوبی داشته باشم
مشکل بابای دختر هست که بسیار سخت گیره .مطمنم که وقتی منو ببینه اصلا قبول نمیکنه میگه بچه ام لاغرم دانشجویم ...
من برای اینکه وضعم خوب بشه که بابای دختر راضی بشه حداقل تا 2 سال دیگه نمیتونم برم خواستگاری !
ولی از این 2 سال میترسم .مترسم که برای دختر خواستگار بیاد و بابا راضی باشه و دختر نتونه جلوی بابا وایسته .میترسم توو این دوسال یه موضوعی پیش بیاد که قلبا بشکنیم (دختر نمیتونه چیزی بگه چون محیط خانوادشون جوریه که اصلا امکان نداره با این شرایط من بتونه راضیشون کنه).
میخوام که سردرگم نباشم اینجوری هیچکاری نمیتونم بکنم از طرفیم به فکرم میاد نباید به دختر بگم که 2 سال صبر کنه چون آینده و خوشبختیه اون خیلی مهمتره و آینده هم معلوم نیست !
مشکل ما بابای دختر هست . وگرنه دختر و من خیلییی راضی هستیم و مطمنیم کنار هم پول هم بدست میاریم و خوشبخت میشیم چیزی که کم نداریم سالمیم و با همفکری تلاش میکنیم برای آیندمون من میگم که فقط عقد کنیم بعد که کار پیدا شد عروسی بگیریم . ولی بابای دختر اصلا قبول نمیکنه . بخاطر همین شرایط مالی و سن و هیکلم .!(هیکلم اونقدرا هم بد نیستا فقط بابای دختر خیلی حساسه هیچکاریشم نمیشه کرد)
از شما میخوام کمکم کنید من چیکار کنم از طرفی نمیتونم ترکش کنم و بی اون به زندگی ادامه بدم .چون بدجور بهم علاقه مندیم و وابست ایم .و خاطراتش تا عمر دارم هیچوقت از یادم نمیره همیشه جلو چشامه . از طرفیم وضعم خوب نیست و تا 2 سال دیگه معلوم نیست چه اتفاقایی پیش بیاد .!؟؟؟؟؟ تقصیر ما چیه که تو اینم وضع اجتماع نمیتونیم عقد کنیم ؟! و این همه مشکل پیش روی ماست ؟ حیف قدیما نبود !همون بابای دختر هیچی نداشت ازدواج کرد و با هم الان همه چی دارن ولی ما چیه باید بسوزیم
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: میخواییم باهم ازدواج کنیم ولی الان توو این وضع اجتماع شرایط خواستگاری رو ندارم ؟!!!
سلامvahidgh جان
منم دقیقا مشکل تورو دارم ومیدونم که خد اقل تا دوسال آینده نمیتونم کاری بکنم
ولی تو یکم کارت سختره چون اون دختر هم سنه تو و وقته ازدواجشه
خیلی خوب درکت میکنم که چقدر سخته ولی منم مثل تو وقتی این مشکلمو گفتم همه بهم گفتن چرا نمیری جلو و ازش خواستگاری کنی
من نمیتونم چون مثل تو یه دانشجوام و هیچی ندارم
برم خواستگاری دختر با دست خالی خوب معلومه که باباش قبول نمیکنه
ولی خوب به یه چیزی ایمان دارم که اون دختر تا دو یا سه ساله دیگه منتظرم میمونه و میدونم که دوسم داره خیلی حتی بشتر از خودم
تو هم بجای این که بشینی و بیشتر به بابای دختره فکر کنی با خود دختر حرف بزن و بگو اگه واقعا منو میخوای باید شرایطمو قبول کنی
اگه واقعا تورو بخواد میتونه تا دوسال دیگه هم صبر کنه
:72:
RE: میخواییم باهم ازدواج کنیم ولی الان توو این وضع اجتماع شرایط خواستگاری رو ندارم ؟!!!
بله حیفه اون قدیما ! الان حال هست و شرایط همینه.میتونم بپرسم وضعیت سربازیتون چطوریاست؟
صرفا دلیل ازدواج علاقه طرفین هست؟
RE: میخواییم باهم ازدواج کنیم ولی الان توو این وضع اجتماع شرایط خواستگاری رو ندارم ؟!!!
آقا وحید
به همدردی خوش آمدی
برادر عزیز ، شما در حال حاضر 21 سال داری و سنت کمی برای ازدواج کم است! در ضمن در
این دوران (دوران دانشجویی) احساس محوری زیادی وجود دارد و دلیل علاقه شما به یکدیگر
احتمالا به دلیل ملاقات هر روز در دانشگاه و احساسات و هیجانات در این سن است!
من شما را کاملا درک می کنم و خودم روزی دانشجو بوده ام اما چند سوال :
1- شما که پدر دختر را سخت گیر خطاب می کنی ، اگر روزی برای دخترت خواستگاری با شرایط
تو بیاید سخت گیری نمی کنی و دخترت را به او می دهی؟ قبول نداری پدر دختر حق دارد که
نگران لین باشد که شما سن کمی داری ، ممکن است بعدا نظرت عوض شود و شرایط مالی
پایداری نداری؟ منصفانه پاسخ بده!
2- فرض کن دختر و خانواده اش هم قبول کردند 2 سال بعد بیایی و صبر هم کردند! آیا
مطمئنی که 2 سال دیگر نظرت عوض نمی شود و شرایطتت و سنت که بیشتر شد و موارد
بهتر دیدی نظرت تغییر نمی کند؟
به این 2 سوالم کاملا منطقی پاسخ بده!
RE: میخواییم باهم ازدواج کنیم ولی الان توو این وضع اجتماع شرایط خواستگاری رو ندارم ؟!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط 1majid
بله حیفه اون قدیما ! الان حال هست و شرایط همینه.میتونم بپرسم وضعیت سربازیتون چطوریاست؟
صرفا دلیل ازدواج علاقه طرفین هست؟
دو سال پیش برای سربازیم معافیت گرفتم.
بهم علاقه مندیم و خصوصیات اخلاقیمون بهم میخوره همدیگرو دوست داریم .
دوست داشتن یکی از ابعاد ازدواجه ولی شاید برای ازدواج کافی نباشه . برای همین باید توو اجتماع مسایل دیگه مانند وضعیت مالی و ... هم باشه ! که منم فرصتی میخوام تا خانوادش راضی باشن و شرایط رو برای عروسی داشته باشم ...چند سال نمیشه با دلشوره( و ترس از اینکه خاستگار بیاد .باباش به زور بده یا چیزای دیگه...) با خیال آسوده زندگی کرد ..
(نشون هم میشیم اون موقع واسه آینده و عروسی خیلی سریعتر میشه تلاش کرد/ (ولی با شرایط خانوادشون نمیشه راضیشون کرد ! :( ))
RE: میخواییم باهم ازدواج کنیم ولی الان توو این وضع اجتماع شرایط خواستگاری رو ندارم ؟!!!
دوست عزیز عرض کردم هدف از ازدواج چیه؟ علاقه؟
RE: میخواییم باهم ازدواج کنیم ولی الان توو این وضع اجتماع شرایط خواستگاری رو ندارم ؟!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
آقا وحید
به همدردی خوش آمدی
برادر عزیز ، شما در حال حاضر 21 سال داری و سنت کمی برای ازدواج کم است! در ضمن در
این دوران (دوران دانشجویی) احساس محوری زیادی وجود دارد و دلیل علاقه شما به یکدیگر
احتمالا به دلیل ملاقات هر روز در دانشگاه و احساسات و هیجانات در این سن است!
من شما را کاملا درک می کنم و خودم روزی دانشجو بوده ام اما چند سوال :
1- شما که پدر دختر را سخت گیر خطاب می کنی ، اگر روزی برای دخترت خواستگاری با شرایط
تو بیاید سخت گیری نمی کنی و دخترت را به او می دهی؟ قبول نداری پدر دختر حق دارد که
نگران لین باشد که شما سن کمی داری ، ممکن است بعدا نظرت عوض شود و شرایط مالی
پایداری نداری؟ منصفانه پاسخ بده!
2- فرض کن دختر و خانواده اش هم قبول کردند 2 سال بعد بیایی و صبر هم کردند! آیا
مطمئنی که 2 سال دیگر نظرت عوض نمی شود و شرایطتت و سنت که بیشتر شد و موارد
بهتر دیدی نظرت تغییر نمی کند؟
به این 2 سوالم کاملا منطقی پاسخ بده!
سلام حرفاتون منطقی هست
برای سوال اولتون .آره منم اگه جای بابای دختر باشم سخت گیری میکنم و حق داره که سخت گیر باشه !
برای سوال دومتون : من تا الان زندگیم به خودم اعتماد داشتم و به کسی خیانت یا دلشو نشکوندم و سعیم رو همیشه بر این میکنم که همیشه خوشبختی و راحتیه اونی که دوسش دارم اول ملاک باشه .
راست میگین آینده معلوم نیست ... گاهی یه چیزایی پیش میاد که آدم حتی توو خوابشم فکر نمیکنه که چنین چیزی پیش بیاد . من سعی میکنم اعتقاداتم رو همیشه حفظ کنم .آینده هم معلوم نیست آدم از فرداش خبر نداره ...:(
RE: میخواییم باهم ازدواج کنیم ولی الان توو این وضع اجتماع شرایط خواستگاری رو ندارم ؟!!!
وحید عزیز بهار شادی خیلی خوب همه چیزو گفتن بهت:104:
نشون شدن اون برای شما خیلی مسعولیت میخواد و اصلا خوب نیست این کار تو از کجا میدونی تا دوسال دیگه چه اتفاقی میفته
خوبه خودتم خوب میدونی خانواده سختگیر اونم قبول کنن
فقط خود دختر مهمه اینجا که تا چه اندازه به شما اعتماد کنه و منتظرتون بمونه
RE: میخواییم باهم ازدواج کنیم ولی الان توو این وضع اجتماع شرایط خواستگاری رو ندارم ؟!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط 1majid
دوست عزیز عرض کردم هدف از ازدواج چیه؟ علاقه؟
آره علاقه شاید بزرگترینش هست
RE: میخواییم باهم ازدواج کنیم ولی الان توو این وضع اجتماع شرایط خواستگاری رو ندارم ؟!!!
برادر عزیز
من نگفتم اعتقادات شما عوض می شود! منظور من این بود که با بالا تر رفتن سن شما ، دیدگاهتان به یک ثبات
نسبی می رسد و ممکن است کلا دیدگاهتان در مورد زندگی و حتی انتخاب همسر تغییر کند زیرا پسرها از 23
سالگی به بعد به یک ثبات نسبی می رسند و احساسات کم کم تعدیل می شود و بعد از آن ممکن است شما به
یکباره دریابید که این فرد با نگرش جدید شما همسو نیست! شاید اگر شما 25 سال داشتید من اینها را نمی گفتم
و فقط به شما می گفتم که موقعیت مالیتان را زودتر فراهم کنید و اگر فرد مخاطب ازدواج نکرده بود به سراغش بروید
اما سن شما سنی است که تجربیاتتان کم است و هنوز به ثبات کامل نرسیده اید!
پس عاقلانه است که با خانواده خود مسئله را مطرح کنید و در این مدت رابطه تان در حد یک همکلاسی با رعایت
احترام باشد و در کنار آن تلاشتان را برای ایجاد شرایط اولیه بکنید! اما صحیح نیست به کسی وعده سرخرمن
بدهید! رابطه دوستی را قطع کنید تا تلاشتان برای بدست آوردنش بیشتر شود! اگر قسمت هم باشید و راه درست
را بروید و از خانواده هم بخواهید کمکتان باشند خداوند هم کمکتان می کند تا شرایط خواستگاری زودتر مهیا شود و
و شما با ایشان نامزد شوید...در هر صورت با خانواده تان مشورت کنید شاید راه بهتری به شما پیشنهاد دادند!
اما تا تثبیت شرایط ، احساساتتان را کنترل کنید و وعده ای ای ندهید که از پسش بر نیایید! آن خانم را هم به خود
وابسته نکنید!
شما از راهش بروید! خدا کمکتان می کند
:72: