دوست بودن با دختری که دوسش دارم و میخوام باهاش ازدواج کنم خوبه؟
سلام
من چند وقت بود به یکی از دخترای فامیل علاقه مند شده بودم و هرجوری که شد باهاش حرف زدمو بهش گفتم
اول باهم رابطه زیادی نداشتیم ولی کم کم رابطمون بیشتر شد و حالا خیلی باهم خوبیم و به هم وابسته شدیم.چون یکی از دخترای فامیل هستش و قصد ازدواج باهاش دارم به مادرم گفتم و مادرمم خیلی خوشحال شد
حالا حدود هشت ماه باهم دوستیم و من حد اقل تا دوسال آینده نمیتونم برم خاستگاریش بخاطر این که دانشجو هستمو هنوز چیزی از خودم ندارم
میخواستم بدونم رابطه ما برای آیندمون مشکلی نداره؟
باهم بودنمون بهتر از باهم نبودنمون نیست؟
مرسی از انجمن خوبتون
RE: دوست بودن با دختری که دوسش دارم و میخوام باهاش ازدواج کنم خوبه؟
سلام دوست عزیز:72:
بیشتر توضیع بده چندسالتونه.
خانم چندسالشونه
تحصیلات خانم چقدر است.
دختر فامیل .دخترعمو.دختر خاله.
وچطور شد به فکر ازدواج افتادی .
حدفت از ازدواج چیه.
سطح فرهنگی خانوادها چقدر بهم نزدیک است.
معیارهای ازدواجتون چیا هست که در این خانم دیده شده.
RE: دوست بودن با دختری که دوسش دارم و میخوام باهاش ازدواج کنم خوبه؟
با هم نبودنتون بهتر از با هم بودنتون است.
هدفت ازدواجه برای اینکار باید یه سری مقدمات فراهم کنی و اگر با هم باشید
کم کم انگیزتو از دست می دی چون به چیزی که می خواستی با ازدواج برسی
رسیدی.ولی اگر با هم نباشید برای اینکه زودتر بهم برسید تلاش بیشتر می کنی
و ممکنه زودتر از دوسال بتونید برید خاستگاری.
درضمن چون فامیل هستید حتمن یه شناختی از تواناییات باید داشته باشن با
همین پشتوانه می تونید همین الآنم رابطه رو رسمی کنید.
RE: دوست بودن با دختری که دوسش دارم و میخوام باهاش ازدواج کنم خوبه؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط کبوتر
سلام دوست عزیز:72:
بیشتر توضیع بده چندسالتونه.
خانم چندسالشونه
تحصیلات خانم چقدر است.
دختر فامیل .دخترعمو.دختر خاله.
وچطور شد به فکر ازدواج افتادی .
حدفت از ازدواج چیه.
سطح فرهنگی خانوادها چقدر بهم نزدیک است.
معیارهای ازدواجتون چیا هست که در این خانم دیده شده.
من21سالمه و خانوم18سالشونه
چهارم دبیرستان یا همون پیش دانشگاهی هستش
فامیل نزدیک نیست ولی پدرو مادرمون باهم دوستای نزدیکی هسن و رابطه خانوادگی داریم
این دختر از هر نطری باهم هم خونی داره و خیلی خوب میشناسمش و میدونم صد درصد مورد تایید خانواده من هم هست و از همه مهم تر به هم علاقه داریم
خانواده های ما باهم خیلی خوبن و تا حد زیادی در یک سطح فرهنگی و حتی مالی هستیم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
با هم نبودنتون بهتر از با هم بودنتون است.
هدفت ازدواجه برای اینکار باید یه سری مقدمات فراهم کنی و اگر با هم باشید
کم کم انگیزتو از دست می دی چون به چیزی که می خواستی با ازدواج برسی
رسیدی.ولی اگر با هم نباشید برای اینکه زودتر بهم برسید تلاش بیشتر می کنی
و ممکنه زودتر از دوسال بتونید برید خاستگاری.
درضمن چون فامیل هستید حتمن یه شناختی از تواناییات باید داشته باشن با
همین پشتوانه می تونید همین الآنم رابطه رو رسمی کنید.
مرسی دوست خوبم از راهنمایتون
دوست خوبم باهم بودنمون اشتیاق و علاقمونو بیشتر نمیکنه؟
من خودم هم خیلی دوست داشتم رابطمونو رسمی کنم ولی با مشورتی که مادرم کردم گفتن هنوز زوده و باید صبر کنم که بتونم حرفی برای گفتن داشته باشم برای رسمی کردن رابطمون
RE: دوست بودن با دختری که دوسش دارم و میخوام باهاش ازدواج کنم خوبه؟
دوست عزیز:72:
یکی اینکه برای تشکیل زندگی کمی سنت پایین است البته هستن درسنین کم ازدواج کردن.
میشه بگی حدفت از ازدواج چیه؟
فقط بهم علاقه دارین وازهم خوشتون اومده.همین
RE: دوست بودن با دختری که دوسش دارم و میخوام باهاش ازدواج کنم خوبه؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط singl-love
هرجوری که شد باهاش حرف زدمو بهش گفتم
فردا اگر بهت بگن چرا حرمت فامیلی رو نگه نداشتی چی داری بگی؟ اگر فامیل بودند که میتونستی بزرگتر ها را جلو بفرستی و از امتیاز فامیل بودن برای آشنایی بیشتر جهت امر ازدواج اجازه بگیری. مگر اینکه به خودت مطمئن نباشی و بدانی که نقصی هست که لازم بوده به خاطرش از قبل روی مخ دختر کار کنی و وابسته اش کنی به خودت.
اول باهم رابطه زیادی نداشتیم ولی کم کم رابطمون بیشتر شد و حالا خیلی باهم خوبیم و به هم وابسته شدیم.چون یکی از دخترای فامیل هستش و قصد ازدواج باهاش دارم به مادرم گفتم و مادرمم خیلی خوشحال شد
حالا حدود هشت ماه باهم دوستیم و من حد اقل تا دوسال آینده نمیتونم برم خاستگاریش بخاطر این که دانشجو هستمو هنوز چیزی از خودم ندارم
میخواستم بدونم رابطه ما برای آیندمون مشکلی نداره؟
باهم بودنمون بهتر از باهم نبودنمون نیست؟
کار درستی به هر حال نکردی. وابستگی قبل از ازدواج و علی الخصوص قبل از خواستگاری ممنوع! اصلا کلا وابستگی ممنوووووووووووع (کلمه جالبی نیست حتی برای زوجین!)
شما که شرایط ازدواج نداری، چرا رفتی دختر مردم رو به خودت وابسته کردی؟ چرا در تنور احساسات خوت و اون خانوم دمیدی؟
ماجرا رو به اینجا میرسونی بعد تازه یادت میافته که عقل و منطق باید برات تصمیم بگیره که الان برای ازدواج زوده و شاید این رابطه هم در آینده برات مشکل ساز بشه؟
این رابطه همین الانم مشکل ساز شده. میگی نه؟ یک نمونه اش همینکه از خودت زیادی خوشت اومده و به این نتیجه رسیدی که شرایط ازدواج رو نداری. در صورتیکه اگر اینطوری نبود، دیگه ساده ترین راهش این بود که بگی نامزد میکنیم تا کار پیدا کنم. بعدشم خودتو به تقلای پیدا کردن کار و درس خواندن جهشی (خر خونی و واحد زیاد گرفتن) مینداختی و خلاصه تلاشت رو میکردی که زندگیت رو تشکیل بدی و از رنج و زحمت پیش رو بر حسب توانت نمیترسیدی.
دومین نمونه اش هم اینکه سعی کن از همین الان رابطه را به کل قطع کنی (چه حضوری چه تماس تلفنی و یا هر شکل دیگری) ببین اگه شد!
RE: دوست بودن با دختری که دوسش دارم و میخوام باهاش ازدواج کنم خوبه؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
نقل قول:
نوشته اصلی توسط singl-love
هرجوری که شد باهاش حرف زدمو بهش گفتم
فردا اگر بهت بگن چرا حرمت فامیلی رو نگه نداشتی چی داری بگی؟ اگر فامیل بودند که میتونستی بزرگتر ها را جلو بفرستی و از امتیاز فامیل بودن برای آشنایی بیشتر جهت امر ازدواج اجازه بگیری. مگر اینکه به خودت مطمئن نباشی و بدانی که نقصی هست که لازم بوده به خاطرش از قبل روی مخ دختر کار کنی و وابسته اش کنی به خودت.
اول باهم رابطه زیادی نداشتیم ولی کم کم رابطمون بیشتر شد و حالا خیلی باهم خوبیم و به هم وابسته شدیم.چون یکی از دخترای فامیل هستش و قصد ازدواج باهاش دارم به مادرم گفتم و مادرمم خیلی خوشحال شد
حالا حدود هشت ماه باهم دوستیم و من حد اقل تا دوسال آینده نمیتونم برم خاستگاریش بخاطر این که دانشجو هستمو هنوز چیزی از خودم ندارم
میخواستم بدونم رابطه ما برای آیندمون مشکلی نداره؟
باهم بودنمون بهتر از باهم نبودنمون نیست؟
کار درستی به هر حال نکردی. وابستگی قبل از ازدواج و علی الخصوص قبل از خواستگاری ممنوع! اصلا کلا وابستگی ممنوووووووووووع (کلمه جالبی نیست حتی برای زوجین!)
شما که شرایط ازدواج نداری، چرا رفتی دختر مردم رو به خودت وابسته کردی؟ چرا در تنور احساسات خوت و اون خانوم دمیدی؟
ماجرا رو به اینجا میرسونی بعد تازه یادت میافته که عقل و منطق باید برات تصمیم بگیره که الان برای ازدواج زوده و شاید این رابطه هم در آینده برات مشکل ساز بشه؟
این رابطه همین الانم مشکل ساز شده. میگی نه؟ یک نمونه اش همینکه از خودت زیادی خوشت اومده و به این نتیجه رسیدی که شرایط ازدواج رو نداری. در صورتیکه اگر اینطوری نبود، دیگه ساده ترین راهش این بود که بگی نامزد میکنیم تا کار پیدا کنم. بعدشم خودتو به تقلای پیدا کردن کار و درس خواندن جهشی (خر خونی و واحد زیاد گرفتن) مینداختی و خلاصه تلاشت رو میکردی که زندگیت رو تشکیل بدی و از رنج و زحمت پیش رو بر حسب توانت نمیترسیدی.
دومین نمونه اش هم اینکه سعی کن از همین الان رابطه را به کل قطع کنی (چه حضوری چه تماس تلفنی و یا هر شکل دیگری) ببین اگه شد!
سلام دوست خوبم مرسی از که راهنمایم کردین
ولی باید قبول کنین که آدما باهم فرق دارن و همه مثل هم نیستن
من خودم به شخصه هیج وقت دوس ندارم برم خاستگاری دختری که مامانم رفته برام انتخاب کرده کسی که نمیشناسمش و از گذشتش هیچی نمیدونم
توی این زمانه90دصد دختر و پسرا قبل از ازدواج یه رابطه رو حد اقل با یه پسر داشتن هرچند تلفنی
دلیلی نداره که شما فقط یک روی سکه رو ببنین و بگین تموم ازدواج های با یه رابطه قبلی سر گرفته اخرش به شکست و بدی بوده
باید حد اقل یه کوچولو هم اون ترف سکه رو ببنین که ازدواج های بوده که به شکست نخورده
آره من دختر مردمو اقفال کردمو باهش دوست شدم و حالا تا دوسال دیگه شرایط ازدواجو ندارم ولی نمیتونم رابطمو باهش تموم کنم چون میدونم اگه این کارو بکنم بدجور میشکنه و از طرفی من نمیتونم اصلا یک لحظه هم ازش جدا باشم
من حرمت فامیلی رو زیر پام نزاشتم فقط به دختزی که دوسش داشتم گفتم که بهش علاقه دارم
نمیدونم ولی اصلا این جرفای شما توی کت من نمیره
شما منو یه پسر سو استفاده گر فرض کردین و فکر کردین من فقط بخاطر یه حوس زود گذر اونو میخوام
شما نظرتو در باره من گفتین منم میخوام به شما یه چیزی بگم
هیچ وقت همه رو به یه چشم نینین و یکم روشن اندیش باشین
دیگه زمان قدیم تموم شده که مادر میرفت واسه پسر دخترو انتخاب میکرد و مرد شب عرسی تازه زنشو میدید
ببخشین اگه حرفی زدم که ممکنه ناراحتتون کنه ولی من نظر شخصی خودمو دادم
مرسی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط کبوتر
دوست عزیز:72:
یکی اینکه برای تشکیل زندگی کمی سنت پایین است البته هستن درسنین کم ازدواج کردن.
میشه بگی حدفت از ازدواج چیه؟
فقط بهم علاقه دارین وازهم خوشتون اومده.همین
همیشه گفتن علاقه مهمترین چیزه واسه ازداج
نه من اونو خوب میشناسم و هر نظر که فکرشو میکنم خیلی شبیه هم هستیم از اخلاق و روحیاتمون گرفته تا خانوادهامون میدنم که واقعا کیس خوبیه برای من و حتی خانوادم
من حد اقل تا چند سال دیگه باید ازدواج کنم ولی به اون یکی از دوستان هم گفتم من به شخصه اصلا دوس ندارم چشم بسته و ندونسته و نشناخته با کسی ازدواج کنم
آره میدونم سنم کمه ولی من که گفتم شراط ازدواج و ندارم فعلا تا دوسال دیگه که درسم تموم شده باشه و بتونم کار و باری پیدا کنم:72:
ممنونم از نظرتون دوست خوبم:72:
RE: دوست بودن با دختری که دوسش دارم و میخوام باهاش ازدواج کنم خوبه؟
سلام
اگه طرف رو میخوای و مرد زندگی هستی یه کار نیمه وقت پیدا کن،برو خواستگاری و به این رابطه شکل رسمی و نامزدی بده.2 سال نامزدی یه خورده طولانی هست ولی از دوست بودن بهتره...
وگرنه زودتر رابطه رو تموم کن...
ببین رفیق دوستی با جنس مخالف شیرین هست
تلفن زدن ها و چند ساعت صحبت کردنها...smsبازی تا 3 نصف شب....دیدارهای یواشکی و با ترس و اضطراب...حرفای عاشقانه زدن...غرق شدن توی خیال و توهم...
همه اینها شیرین هست .ولی حیف،حیف که آخر عاقبت و نتیجه خوبی نداره...میدونی چرا؟
جون با فرهنگ و مذهب و روحیات و سنت های ما سازگار نیست..پس نتیجه ای جز ضرر برامون نخواهد داشت.
------------------------------------------------------------
در ضمن سرکار خانم "بی دل" حمله به مراجعه کننده "ممنووووع". از شما با این همه درجه و رتبه و ستاره و... بعید هست!
RE: دوست بودن با دختری که دوسش دارم و میخوام باهاش ازدواج کنم خوبه؟
اگر اومدی راهنمایی بگیری،رک می گم:سنت مناسب ازدواج نیست حتی دوسال دیگه.اگرم می خوای دوستیتونو تایید کنیم
اشتباه اومدی.ترز فکرتم در مورد خاستگاری اشتباست.وقتی می ری خاستگاری معنیش این نیست که حتمن با اون دختر
ازدواج خواهی کرد.بلکه زمینه های آشناییتونو فراهم می کنه تا در مورد ازدواج تصمیم بگیرید.
RE: دوست بودن با دختری که دوسش دارم و میخوام باهاش ازدواج کنم خوبه؟
[quote=mehrdad_m]
سلام
اگه طرف رو میخوای و مرد زندگی هستی یه کار نیمه وقت پیدا کن،برو خواستگاری و به این رابطه شکل رسمی و نامزدی بده.2 سال نامزدی یه خورده طولانی هست ولی از دوست بودن بهتره...
وگرنه زودتر رابطه رو تموم کن...
ببین رفیق دوستی با جنس مخالف شیرین هست
تلفن زدن ها و چند ساعت صحبت کردنها...smsبازی تا 3 نصف شب....دیدارهای یواشکی و با ترس و اضطراب...حرفای عاشقانه زدن...غرق شدن توی خیال و توهم...
همه اینها شیرین هست .ولی حیف،حیف که آخر عاقبت و نتیجه خوبی نداره...میدونی چرا؟
جون با فرهنگ و مذهب و روحیات و سنت های ما سازگار نیست..پس نتیجه ای جز ضرر برامون نخواهد داشت.
------------------------------------------------------------
در ضمن سرکار خانم "بی دل" حمله به مراجعه کننده "ممنووووع". از شما با این همه درجه و رتبه و ستاره و... بعید هست!
[/quote
مرسی دوست خوبم از راهنمایتون
من مرد زنگی هستم و واقعا میخوامش ولی شرایط اصلا شرایط خوبی نیست
از یک طرف وضعیت مالی پدرم اونقدر خوب نیست که پشتم بهش گرم باشه و برم جلو از طرفه دیگه من یه برادر بزرگ تر دارم که اون توی اولویته
برای کار هم من بیکار بیکار نیستم ولی شغلی هم ندارم که بگم خوبه
سر دوراهی موندم
اگه رابطمو تموم کنم فکز میکنه ازش خسته شدم و دیگه نمیخوامش و فقط برای یه حوس زود گذر باهاش بودم و میدونم بدجور میشکنه حالا هرچند بهش بگم برای هر دوتامون خوبه
فعلا هم بخاطر شرایطی که گفتم نمیتونم برم خاستگاریش
پس چکار کنم