دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
با سلام خدمت دوستان.
من نزدیک به 2 ماهه که با دختردخترخاله مادرم عقد کردم شب خواستگاری که که باهم صحبت کردیم خیلی حرف هارو زدیم..خانواده دخترهم زیاد به من سخت نگرفتند.تااینکه رسیدیم به دوران عقد ، تو دوران نامزدی هیچ مشکلی باهم نداشتیم.واسه جشن عقد خودم یه مبلغی پول پس انداز داشتم و یه مقداری هم پدرم به من کمک کرد تا جشن عقد رو برگزار کنیم از قضا این وسط یه مشکل مالی واسه برادرم پیش اومد که من با نامزدم صحبت کردم که حداقل فعلا واسه عقد طلا نخریم تا این مشکل مالی حل بشه..نامزدم موافقت کرد اما خانوادش موافق نبودن ..تا اینکه خانوادم مجبور شدن از قید داداشم بگذرن و من جشن عقدم رو بگیرم..منم چون این مسئله خیلی ناراحتم کرد به انتخاب خودم نصف هزینه جمع شده رو دادم طلا واسه نامزدم..اما به خواهر نامزدم بر خورد...ناگفته نمونه نامزدم بچه بزرگ خانوادس منم بچه بزرگم.خواهر نامزدم باز با نامزدم رفته بودن بازار تا لباس عقد واسه نامزدم انتخاب کنن اما باز به دلیل بزرگ بودن لباس جشن عقد به تن نامزدم خواهر نامزدم بازم بهش برخورد این قضیه دلخوری خواهرش هی ادامه داشت تا اینکه بخاطر این دلخوری یه بار به من کم محلی کرد و جواب سلاممو نداد.بالاخره ما عقد کردیم تو دوران عقد تا امروز دو بار من زنم رو اوردم خونه خودمون البته با اجازه پدرش .ولی خواهرش اجازه نمیداد زیاد پیش من بمونه فکرشو بکنین پدر و مادر من دارن با عروسشون صحبت میکنن اما عروسشون داره با خواهرش اس ام اس بازی میکنه(بی احترامی) من خودم شاغلم اما هر وقت که میرفتم دیدن خانومم تو خونشون به هیچ عنوان جواب موبایل کاریمو نمیدادم ...بگذریم دخالتهای خواهر زنم بقدری زیاد شد که به خودش اجازه داد از طریق پیامک به من توهین کنه و بگه بیشعور این اتفاق قبل از عید افتاد من رفته بودم که خانومم رو بیارم که تا عید 91 پیشمون بمونه اما با دخالتهای خواهرش این اتفاق نیفتاد تا این که پدر و مادرم روز 2 فروردین واسه عید دیدنی و گلایه کردن رفتیم خونه خانومم...پدر و مادرم از پدر مادر خانومم گلایه میکردن و پدر و مادر خانومم چون حرفی واسه گفتن نداشتن سکوت کردن تا اینکه خواهر خانومم اومد و تو حضور خانومم و جلوی خودم به خانواده من توهین کرد و به پدر و مادر من گفت گوسفند..و خانوم من نه اینکه از من دفاع نکرد بلکه فقط سکوت کرد انگار که من برای اون هیچ ارزشی ندارم...حالا کدورت بین خانواده ها پیش اومده..منم این چندروز کارم شده غصه خوردن....عقلم به جایی نمیرسه...شما چی فکر میکنین دوستان
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
حسادت ! شما حسادت خواهر همسرتون شعله ور کردید !
اینکه می بینه کسی به خواهرش ( دختر دیگه ) داره محبت می کنه حسادت می کنه
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
سلام برادر گرامی
لطفا بین نوشته هاتون کمی فاصله بذارید تا راحت تر بشه خوند
ممنون
2 ماه خیلی زمان زودیه برای شروع اختلافات
من متوجه نشدم.چرا خواهرزن شما از بزرگ بودن لباس نامزدی ناراحت شده؟
من تا حدودی با نظر اقای داود.ت موافقم.حسادت هم میتونه باعث بروز یکسری از این اختلافها باشه
اما توجه کنید شما لازم نیست روی خواهر زنتون کار کنید.
شما باید روی همسرتون کار کنید.
همسر شما هم مقصره هستن و درست نیست جلوی پدر و مادر شما موقع صحبتشون بشینه اس ام اس بازی کنه.
اما این ناشی از عدم اشناییشون با دوران تاهل هستش
که به مرور زمان صد در صد درست میشه.
غصه نخوری.همه ماها هم از این دورانها داشتیم.
کدورت بین خانواده ها و...
اما در وهله اول پدر و مادرتون رو اروم کنید.و بگید من از طرف اونا ازتون عذر میخوام و شما از هرکس تو دنیا برای من با ارزش تر هستید و ...
خلاصه به استفاده از کلمات محبت آمیز دل اونا مخصوصا ماردتون رو بدست بیارید
در وهله دوم خصوصی با نامزدتون صحبت کنید و خیلی ارام و با محبت و به قولی گلایه ها رو در لایه ای از زرورق مهر و محبت بپیچید و بهشون بگید
بگید الان پدر و مادر من با پدر و مادر تو هیچ فرقی ندارن و نباید کسی بهشون توهین کنه.
احتمالا چون اولین برخورد بوده در این مدت نامزدتون حالت انفعال بهش دست داده
به خواهر زنتون بی احترامی نکنید اما باهاش با صمیمیت هم برخورد نکنید.
سعی کنید در حد سلام و خداحافظی باشه تعاملاتتون.اما با احترام
اگر حرفی زد باهاش صحبت کنید و اگر توهینی کرد نشنیده بگیرید...
در نهایت اینکه شما اختلاف خاصی با همسرتون ندارید؟
غصه نخورید و سخت نگیرید
اتفاق خاصی نیفتاده
با کمی صبوری و ارامش همه چیز درست میشه
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
با عرض پوزش بخاطر نوشتن
[/quote]2 ماه خیلی زمان زودیه برای شروع اختلافات[quote]
منم قبول دارم خیلی زوده اما من این وسط دارم فدا میشم
نقل قول:
من متوجه نشدم.چرا خواهرزن شما از بزرگ بودن لباس نامزدی ناراحت شده؟
خواهر زن من با همسرم رابطشون خیلی نزدیکه
اونا حتی واسه خرید لباس هاشون باهم مشورت میکنن حتی اگه باهم نباشن تلفنی
واسه خرید طلا یه دلخوریهایی پیش اومد چونکه خواهر زنم رفته بود واسه زنم طلا انتخاب کرده بود و من تو اون شرایط مالی نمیتونستم یه چیز سنگین بخرم..خودم یه طلای سبکتر خریده بودم اما خواهر زنم خیلی بهش برخورده بود
تا جایی که حتی جواب سلام منم نمیداد
واسه این ناراحت شده بود که ما اون لباسی رو که خواهر زنم انتخاب کرده بود نخریدیم..هرچند زنم زیاد مایل بود که همونو بخریم اما من از این جریان خبر نداشتم و اسرار داشتم که چیزی بخرم که سایزش باشه...بعدها فهمیدم که یه دعوای حسابی با زنم کرده واسه نخریدن اون لباس
شما باید روی همسرتون کار کنید.
ما تقریبا 4 ماهی نامزد بودیم هرچند کم بوده اما تا تونستم رو همسرم کار کردم واسش توضیح دادم که خونوادم اینطوری هستن تو باید با داداشام اینجوری رفتار کنی با پدرم اینطوری و با مادرم طوری دیگه..
بهش بارها گفتم من نمیتونم واسه تو ارزش بسازم تو خانوادم .... خودت باید جایگاهتو ببری بالا...اما حرفام اصلا اثری نداشت که هیچ برعکس هم شد.
من با همسرم اختلافی ندارم...اون از خودش قدرتی نداره ...تصمیم گیرنده زندگیش خواهرشه...تا جایی که حتی پدر زنم میگه من اصلا روحم از این دخالتها خبر نداشته و خیلی ناراحت شده...اما از این دارم میسوزم که زنم چرا وقتی خواهرش جلو خودش به من توهین کرد هیچ عکس العملی نشون نداد
حتی وقتی به پدر زن و مادر زنم گفتم اونام بدتر از زنم فقط سکوت کردند
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
خواهر زن شما احتمالا نفوذ زیادی روی پدر و مادرش و حتی خواهر بزرگترش داره. شاید به خاطر تواناییها و درایتش باشه که این اختیارات را بهش دادند، شاید هم بخاطر پرخاشگری و زورگویی و ...
به همین دلیل هم خانواده در مقابل حرفهاش سکوت کردند. یک عمر اینطوری باهاش برخورد شده که به خودش اجازه می ده تو مسایل ازدواج خواهر بزرگترش تا این حد دخالت کنه.
پس
شما باید سیاست و رفتار حساب شده ای را براش درنظر بگیرید و با قاطعیت حد و مرزهای حضورش را در زندگی مشترکتون تعیین کنید و اجازه ندید جلوتر بیاد، قاطع و سرد و جدی. لزومی هم نداره چیزی را براش توضیح بدهید با بخواهید. اون یک عمر توی اون خونه حکومت کرده و به این راحتی ها زیر بار منطق نمی ره.
این که پدر و مادر هم در مقابلش سکوت می کنند نشون می ده که خیلی توی اون خانواده قدرت داره ( مثبت یا منفی اش را کاری نداریم ) پس با یکی دو بار صحبت با خانمتون نمی تونید ازش بخواهید که اون را نادیده بگیره یا ... یک عمر خواهرش براش مظهر تصمیم گیری و توانایی و ... بوده.
به نظر من بهتره که به جای در افتادن با خواهر زن ، همسرتون را قوی کنید. ببریدش مشاور تا روی اعتماد به نفسش، قدرت تصمیم گیریش، جرات اظهار نظرش و ... روش کار کنه. همسر شما از یک طرف نظر شما را برای طلا قبول می کنه و از یک طرف نظر خواهرش را. جرات نداره نظر خودش را بگه یا به یکیتون بگه نه. لباس مورد نظر شما را می خره و نمی گه که با خواهرش تصمیم دیگه ای داشتن، بعد از طرف خواهرش برای همون لباس اذیت می شه و ...
شاید اصلا اون خانم ازدواج کرد و از زندگی شما فاصله گرفت، اما بهتره مشکل را ریشه ای حل کنید. همسرتون را قوی کنید، که کسی نتونه امر و نهی بی خود بهش بکنه.
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
اوایلش که همه چی آروم بود..مشکلات و بی احترامی های خواهر خانومم تا به این لحظه ادامه داشته...
خواهر خانومم اولین بار بهم بی احترامی کرد.من کوتاه اومدم
بار دوم بی احترامی کرد بازم من کوتاه اومدم...
بار سومم باز به خودم توهین ناجور کرد بازم بخاطر خانومم کوتاه اومد.[/b]
.بار چهارم دیگه به پدر و مادرم توهین کرد اونم جلوی خانومم...اما دریغ از اینکه خانومم پشت من در بیاد....من حتی همون لحظه به پدر ومادر خانومم گفتم که دخترتون به پدر و مادر من توهین کردن اما اونا هم فقط سکوت کردند....
[b]به نظر شما ادامه زندگی با یه همچین دختری و خانوادش چطوری از آب در میاد؟ جدا بشیم به صلاحمونه؟ یا نه؟[b]
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
الان خانواده ها باهم قهرن..نمیدانم چی سر زندگیم میاد من حتی حمایت خانومم رو هم ندارم.....نمیدونم چیکار کنم:323:
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
سلام برادر گرامی
ببینید هر زندگی مشکلات خاص خودش رو داره
مشکل شما مشکلی نیست که بشه راحت گفت جدا شید
به نظرم همسر شما کمی بی تجربه هستش
منم خودم اوایل زندگی نمیدونستم اگر خانوادم برخورد بدی با همسرم میکنن چیکار کنم.و چون شناخت درستی از همسرم نداشتم سریعا طرف خانواده خودمو میگرفتم
اما حالا که 4 سال میگذره و من به همسرم وابستگی و شناخت پیدا کردم دیگه راحت میتونم تفکیک کنم کجا مشکل از اونه و کجا از خانوادم
مشکل شما با گذشت و مرور زمان حل میشه
اما توجه داشته باشید جلوی دخالتهای خواهر زنتون باید گرفته بشه
شما هم اشتباه کردید که همیشه در مقابل بی احترامی های خواهرزنتون منفعل بودید
من نمیگم برید دعوا کنید و ...
اما اگر بی احترامی کرد با جملات محترمانه بنشونیدش سر جاش
مثلا اگر دخالتی کرد بگید ما صلاح زندگیمونو میدونیم اگر جایی نیاز به همفکری بود شما رو خبر میکنیم
نگران نباشید
ازین مشکلات همه دارن
فقط باید محکم باشید و ضمن این کارها از همسرتون بخواهید که با شما راه بیاد و بهش این اعتماد رو بدید که هیچکس با اندازه شما صلاح زندگیتونو نمیخواد.
کم کم همسرتون اعتماد میکنه
برای آشتی شما قدم بردارید.امکانش هست یا نه؟منظورم اینه که ممکنه اوضاع بدتر بشه با توجه به شناختی که ازشون دارید؟
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
ضمن عرض تشکر از دوستان عزیز
خدمت مریم عزیز هم عرض کنم اینکه همیشه تو زندگی مشکل هست
قاعده زندگی زناشویی اینه که زن و مرد باید پشت هم باشن تا بتونن زندگیشون رو خوشبخت یا بابدبخت کنن.اگه غیر این باشه دختر و پسر خونه باباشون هیچ مشکلی ندارن پس بهتره اصلا ازدواجی هم صورت نگیره.
اینم قبول دارم که هر دوتامون بی تجربه هستیم . تجربه هم در مرور زمان بدست میاد..این اختلافات واسه همه پیش میاد...
من خیلی از خودم گذشتم چند بار بهم توهین شد..اما همش بخاطر خانومم کوتاه اومدم..تو دوران نامزدی خانومم خیلی حرفهای خوبی میزد یه حرفش این بود تا جایی که مشکلی پیش اومد از طرف خانواده ها زود قضاوت نکنیم و تصمیم نگیریم البته منم با این عقیده موافقم...
اما متاسفانه خانومم حتی حرفهای خودشم یادش نمیاد...
ما به همراه پدر ومادرم رفته بودیم واسه عید دیدنی هم واسه گلایه کردن خونه پدر خانومم.من خانومم رو بردم یه جای آروم که بتونم بصورت محبت آمیز ازش گلایه کنم..خداوکیلی تا آخرش خوب پیش رفت که یهو دیدم خواهر خانومم اومد تو اتاق و گفت به خانومم که بیا بالا و ببین خانوادت رو شستن.و چندتا بی احترامی هم به پدر و مادرم کرد...
من بخاطر خانومم هیچی نگفتم فقط گفتم کاش حرمتهارو نگه داری و از اتاق زدم بیرون...
حداقل از خانومم این انتظار رو داشتم باتوجه به اینکه نمیدونستیم پدر و مادر ها چی به هم گفته بودن حداقل جلو خواهرش وایسه بگه به پدر ومادر شوهرش توهین نکنه...
مگه غیر از اینه که پدر و مادر من پدر و مادر اونم میشن...
اما متاسفانه خبری از حمایت نشد..
حتی وقتی خداحافظی کردیم از خونه میامدیم بیرون بازم بهمون توهین کرد حتی مادر خانومم هم متوجه شد اما دریغ از یه عکس العمل....
خیلی بهم زور داشت بعداز 5 دقیقه دوباره تصمیم گرفتم که برگردیم خونه خانومم و پدرش رو در جریان این بی احترامی ها قرار بدیم..برگشتیم و قرار هم دادیم اما بازهم دریغ از یه عکس العمل یا حتی یه عذرخواهی از جانب اونا...
یه دفعه مادر من قاطی کرد و شروع کرد حرف زدن به خانومم و مادر خانومم..چندتا بیشعور و.....بار خانومم و مادر خانومم کردو پا شدیم اومدیم...
از اون لحظه تا الان12روز میشه به کلی اعصابم داغونه....دیگه هیچی به عقلم نمیرسه......
تصمیم هم دارم واسه آشتی خودم قدم بردارم....
نمیدونم چه اتفاقی میفته مادر من خیلی رو بچه هاش حساسه ماهم همینطور تا قبل از این اتفاقات هم هیچ بی احترامی به عروسشان نکردن برعکس از منم بیشتر تحویلش گرفتن
حالا واقعا موندم چیکار کنم
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
دوست عزيز
متاسفانه به دليل ضعف والدين همسرتون و قدرت خاص خواهر زنتان ايشان اختيارات بيش از تصور در خانه دارند، من با نظرات پيدا و داود موافقم علاوه بر حسادت اين خانم سعي مي كنند به كليه امور غلبه كنند. به احتمال زياد ايشان با پرخواشگري زماني كه خانواده به تنهايي حضور دارند سعي مي كنند حرف خود را به كرسي بنشانند و بقيه را بترساند و از انجا كه احتمالا قدرت كلامي بالا هم دارند در خانه با دعوا و مرافعه نظرات خود را به كرسي مي نشانند. كه ريشه 90% رفتار اين خانم از حسادتشان به ازدواج خواهرشان است.
پيشنهاد مي كنم با پدر خانمتان در خفا صحبت كنيد كه به نحويي اين موجود خفن را از دخالت باز دارد. با خانمتان صحبت كنيد كه اين خواهر مي تواند نهايتا موجب از هم پاشيدگي زندگيش شود و او به حد كافي قدرت درك و هوش و فهم دارد و زندگي شما متعلق به شما دو نفر است و مشكلاتتان را حتي به اين خواهر خفن باز گو نكند. به او بگوييد شما دو نفر يك عضو و يك پارچه ايد و نبايد اجازه دهد حسادت و دخالت اطرافيان زندگي را به كام دو نفر تلخ كند شما و خانمتان موظفيد احترام هر دو والدين را حفظ كنيد ، اگر خانمتان راضي شود و بيايد يك عذر خواهي كوچك از رفتار خواهرش با والدين شما داشته باشد براي شيرين شدن عروس پيش خانواده داماد خوب است و همه او را دختر عافل خواهند يافت. اگر بتوانيد با مادر خانمتان هم در خفا صحبتي داشته باشيد مي توانيد يه لشكر را پشتوانه داشته باشيد كه اين مگس مزاحم نتواند زندگيتان را بر باد دهد.
نه به او بي احترامي كنيد و نه به او رو دهيد رابطه تان با اين عضو خفن كاملا محترمانه و رسمي باشد. بعد از تشكيل زندگي مشترك تا جايي كه مي توانيد از او دوري كنيد تا اينكه ازدواج كند و دست از سر شما بردارد.