دردوران عقد هستم همسرم تقاضای جدایی دارد ، چه کنم ؟( می گوید به تو علاقه ندارم )
سلام.پسری 32 ساله هستم و حدود یکسال و چهار ماهه که عقد کردم که یکدفعه همسرم به من گفت که هیچ علاقه ای به من نداره و باید از هم جدا بشیم در حالی که من اونو واقعا دوست دارم و خانوادها هم هیچ مشکلی ندارند و من شرایط مناسبی دارم ولی همسرم لجبازی میکنه و هیچ علاقه ای نداره لطفا کمک کنید.
RE: دردوران عقد هستم همسرم تقاضای جدایی دارد ، چه کنم ؟( می گوید به تو علاقه ندارم )
از کجا می دونی لجبازی می کنه؟ :305:
شاید واقعا دوستت نداره؟ :303:
RE: دردوران عقد هستم همسرم تقاضای جدایی دارد ، چه کنم ؟( می گوید به تو علاقه ندارم )
یعنی دلیلش فقط بی علاقگیه!!؟
چرا بعد از این مدتی که گذشته احساس می کنه بهتون علاقه نداره؟
معیار های برای ازدواج با معیار های شما مگه چقد تفاوت داره که ایشان تصمیم به جدایی گرفته؟
یکمی بیشتر از خودتون بگید ........که آیا شما تمام تلاشتون کرده اید برای اینکه علاقه بینتون از بین نرود ؟
RE: دردوران عقد هستم همسرم تقاضای جدایی دارد ، چه کنم ؟( می گوید به تو علاقه ندارم )
سلام
همسرتون انتظار خاصی داره از شما؟مادی..معنوی...عاطفی؟
از لحاظ عاطفی چقدر بهم نزدیک هستید؟
نظر خانواده اش در این مورد چیه؟
در این مدت اختلاف هم داشتین؟
RE: دردوران عقد هستم همسرم تقاضای جدایی دارد ، چه کنم ؟( می گوید به تو علاقه ندارم )
سلام آقا امیر :72:
وضع مالی خانواده همسرتون چطوره؟؟؟؟؟
سکه چقدر هست.حرفی از مهریه زده؟؟
همسرتون جدیدن با کسی صمیمی شده مثال دخترهای فامیل یا دوستی چیزی.؟؟
بیشتر توضح بده از کجا وچطور این ماجرا شروع شد.
RE: دردوران عقد هستم همسرم تقاضای جدایی دارد ، چه کنم ؟( می گوید به تو علاقه ندارم )
یه عده از آقایون وقتی خانوم تقاضای طلاق میده یا حرف از جدایی به میون میاره، این رو جایی میخوان مطرح کنن طوری حرف میزنند که انگار واقعا بی اطلاعند که چی شده. اکثرا مثل شما می گن : "یکدفعه" گفته میخواد طلاق بگیره!!!! حالا این از بی دقتی این آقایون در روابط با نامزد یا همسره یا اینکه میخواهند مشاور یا افراد حاضر را با خود همسو کنند، اینرو بنده تا بدین لحظه نفهمیدم.
اما این نظر کارشناسی نیست اصلا، نظر شخصی بنده بر اساس تجربه است که موضوع گاهی اوقات، هم بیخ دار است هم بیخ اش کاملا پیدا ست. فقط کافیست آقای مورد نظر به خودشان یک زحمت کوچولو بدن بیخ به اون گندگی که خانم را به فکر طلاق انداخته ببینند. هر چند گاهی خانمها مجبورند حرف از طلاق بزنند تا آقا یه خورده به خودشان آمده و ببینند عیوب رفتاریشان کجاست. اما مهم این است که حتما یک جای کار میلنگد وگرنه کمتر زنی بی دلیل و یکدفعه به فکر طلاق می افتد.
در مورد شما هم به نظرم خود را به تجاهل زدن، فقط عمق قضیه را بیشتر میکنه و زمان شما را برای اصلاح از بین میبره. مگر اینکه شما دیگه واقعا آگاه به مسائل فی ما بین خود و خانمتان نباشید!!!! که این به نظرم خودش دلیل محکمی است برای طلاق!!!
برگردید به عقب. یه مروری بکنید ببینید چیزی یادتون میاد؟ اگه نیومد لا اقل از خانوم بپرسید بد نیست! اگر خوتون متوجه شدید بعد بیاید به ما هم بگید انشا الله دور همی یه راهکاری براش پیدا میکنیم.
RE: عدم علاقه در دوران عقد
یکدفعه گفت به شما علاقه نداره؟
یعنی قبلا علاقه داشت و الان نداره؟
همسرتون چند سالشه؟
RE: عدم علاقه در دوران عقد
وای چقدر بد.علتش رو نگفته؟ به نظر من بهش بگو که دوستش داری و بهش علاقه مندی و بگو بهت فرصت می دم که به تصمیمی که گرفتی فکر کنی.و یک مدت کاملا به حال خودش بزارش . تا به همه اون چیزی که تو ذهنش هست بدون هیچ دغدغه ای فکر کنه و خودش بهت بگه که می خواد باهات زندگی کنه یا به تصمیمی که گرفته مطمئنه .
این کار رو حتما بکن تا تکلیف تو هم برای زندگیت معلوم شه.
حدودا 2 هفته بهش فرصت بده و تو این 2 هفته هیچ تماسی باهاش نداشته باش تا با خودش کلنجار بره
RE: دردوران عقد هستم همسرم تقاضای جدایی دارد ، چه کنم ؟( می گوید به تو علاقه ندارم )
سلام .بخدا من نمیدونم چی شده من به خواستگاری این دختر رفتم. اون هم بعد از چند جلسه گفتگو قبول کرد بعد از عقد وقتی حدود شش ماه گذشته بود گفت تو خیلی خوبی ولی من هیچ علاقه ای به تو ندارم.حتی چند جلسه مشاوره حضوری رفتیم که یک مدت اخلاقش خوب شد و من هم فکر کردم که خدارو شکر خوب شده ولی همین دو هفته پیش دوباره همون بحثها رو کرد و گفت تو این مدت داشته تلاش میکرده که دوباره گفت هیچ علاقه ای به زندگی با من نداره!این بار دیگه خانواده منم فهمیدن وحضوری دوتا خانواده با هم صحبت کردن و هم خانواده من و خانواده همسرم از این موضوع خیلی ناراحتن و هیچ دلیلی برای اینکار نمیبینن فقط همسرم میگه من نمیتونم تو رو دوست داشته باشم![font=Arial]
RE: دردوران عقد هستم همسرم تقاضای جدایی دارد ، چه کنم ؟( می گوید به تو علاقه ندارم )
دوست گرامی،
به نظر من هم بهشون یک مدت فرصت بدید. فرصت همراه با فاصله. اما بدون اطلاع و با قهر و ... نباشد.
بگو که میخواهی برای تصمیم بهتر یک مدت تنها باشی و فکر کنی. دو هفته تا یک ماه هیچ ارتباطی باهاش نداشته باش. بسته به میزان ارتباط کنونی تون، زمان فاصله را تعیین کن. اگر هر روز و هر ساعت با هم بودید، بعد از دو هفته کاملا نبودنت را حس می کنه . اما اگر الان هفته ای یکبار همدیگه را می بینید، کمی بیشتر زمان لازمه.
ممکنه با این فاصله و فرصت فکر کردنی که پیدا می کنه متوجه بشه که به شما علاقه داره اما سردرگم بوده یا ...
در ضمن بهش نگید که این فرصت را به اون می دید. چون این طوری امیدوار هست و یا حتی نگران هست که برمی گردید. به چشم یک تعطیلات بهش نگاه می کنه اما می دونه بعدش باید برگرده سر درس و کارش. پس خیلی جدی نمی گیره.
بهش بگید که من ( امیر ) می خوام فکر کنم ببینم باید چه کار کنم. حرف یک عمر زندگی است. به زور که نمی شه. یک ماه با من تماس نگیر و من هم تماس نمی گیرم تا خوب فکرهام را بکنم ببینم باید چی کار کنم.
اینطوری یک کم هم نگران می شه. تازه متوجه از دست دادن شما می شه و ممکنه اون علاقه خفته ای که به شما داره بیدار بشه یا اون سرگردانیهای ذهنیش کمی هدایت بشه.
این کار را برای گول زدن یا دروغگویی انجام نمی دید. برای این است که بهتر بتونه فکر کنه. بدون اطمینان از برگشت مثبت شما. یعنی احتمال این را هم بده که شاید این بار شما بگید نه. ضمن این که شما هم واقعا فرصتی می خواهید تا بفهمید باید چه کار کنید.
امیدوارم مشکلتون به بهترین شکل حل بشه :72: