+بگویید با تردید او چه کنم؟
سلام عزيزانِ هم درد.
من تازه اين تالار رو پيدا كردم. و به نظرم جو مودبانه تر,صمیمانه تر و دلسوزانه تری نسبت به ساير تالارها داره.به همين خاطر ميخوام مسأله خودم رو واستون مطرح كنم.
بگذاريد اول از خودم براتون بگم.من فرناز هستم ۲۱ سالهِ و دانشجوى يك رشته تاپ.خانوادهِ اصيل،مرفه،روشنفكر و معتقدی(نه مذهبى) دارم.پيانيست هستم و عاشق پيانو،خصوصا آثارِ مرحوم بيات .انگليسى رو خيلى خوب بلدم.شنا رو هم دوست دارم.آدمِ روشنفکری هستم،سياست رو هم دنبال ميكنم.تربيت آزادى داشتم ولى هرگز سواستفاده نكردم.خيلى هم باهوش,درسخون ,زيبا،اجتماعى و شاد هستم.خيلى هم مغرور و در عين حال حساس! تقريبا همه فن حريف هستم!!:104:
بسه،خيلى پرحرفى كردم!اما اصلِ مطلب.
من كمتر از 1 سال پيش با يكى از پسرهاى هم دانشکده ام آشنا شدم.پسر خيلى مؤدب و درسخونیه .به نظرِ من خوش تيپ هم هست.با دخترهاى همکلاسیش هم خيلى خوب و مودبه.حلال مشکلاتشونه!و اين از نظرِ من خيلى مهمِ.
من با يكى از استادهاشون كلاس داشتم و چندتا از همکلاسیهای پسرش.قبل از كلاس در مورد استاد بداخلاقشون و اينطور مسائل حرف ميزديم.:305:از قبلترفهميده بودم كه احساس و توجه خاصى بهم درِ و اون موقع اطمينانم بيشتر شد. بد از اون كلاس ديگه ارتباطى نداشتيم.گذشت و از اون موقع مى بينم كه با پسرهاى هم كلاسى و سالهاى بالاترِ من رفت و آماده زيادى پيدا كرده.وقتى هم منو ميبينه جا ميخوره و هول ميكنه! خبر دارم كه راجع به من با دوستاى دیگرس هم صحبت و پرس و جو كرده.توی موقعیتهایی كه من باشم حاضر ميشه و براش مهمِه و کاری میکنه كه من حتما توجهم بهش جلب بشه.حتی لباسها و كارهايى رو كه من بهشون ميخندم(عمدا جورى ميخندم كه ببينه!!) دیگه نمیپوشه و نمى كنه!:73:
برام عجيب كه چرا دل دل ميكنه و جلو نمى آد؟من دختر مغروری هستم .چون ازش بعدم نیومده بود،بهش چراغِ سبز كه نه،ولى چراغِ قرمز هم نشون ندادم!همين تعجبم رو بيشتر ميكنه.
پسر هرزه و بیقیدی هم نيست،و ميدونم كه ميدونه من هم دنبالِ چنين روابط پوچى نيستم و به روابط سالم يا فوقِش آشنایی قبل از ازدواج فكر ميكنم.
دوست دارم باهاش بيشتر آشنا بشم.ناگفته نمونه در موردش كلى تحقيقات هم كردم،كه فكر نكنن فقط خودشون ۰۰۷ بازى بلدن!(ولى خودش خبر نداره)
خوشحال ميشم كمكم كنيد،شايد بفهمم تو سرش چى ميگذره!اگه سوالى هم داشته باشيد جواب ميدم.
اگر زودتر دست به كار شيد كه بيشتر خوشحال ميشم!
در پايان از همه تون سپاسگزارم.
RE: بگویید با تردید او چه کنم؟
وای . . . .این همه جواب رو کی بخونم!
دستتون درد گرفت از بس که جواب دادید!!تاپیک های قبلی رو هنوز 1 ساعت نشده جواب می دادید.تا به من رسید آسمون تپید؟
گفتم اگه جواب دادند, 1سوال دیگه هم ازشون میپرسم.ولی.....
RE: بگویید با تردید او چه کنم؟
بابا اعتماد به نفس!
من که کم آوردم.
به نظر من داری با احساسات شروع می کنی. مطالبی که عنوان کردی کافی نیست تا بشه باهاش قضاوت کرد. می تونی باهاش رابطه صمیمی تری ایجاد کنی تا ببینی برخوردش چیه. اما به شخصه شروع و عنوان کردن رابطه رو از جانب دختر جالب نمی دونم. تازه همون چراغ سبز هم لازم نیست. چون اگر کسی طالب کسی باشه حتماً تلاش خودشو می کنه و نیازی به چراغ سبز نداره.
به نظر من بد نیست حالا که هنوز در ابتدای راه هستی یه سری به این لینک بزنی. در تصمیم گیری کمکت می کنه.
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=937
RE: بگویید با تردید او چه کنم؟
اره خب حق با شماست.من خودم هم میدونم که نباید احساسی برخورد کنم.و نمیکنم!میدونم جربزه ی جلو اومدن رو هم نداره حالاحالاها!
ولی میدونید ادب و تربیتش واسم خیلی مهمه.چون ادم با جربزه ی بیشرم وحیا که به دخترها مثل وسیله اونهم بی ارزش! نگاه میکنن و وقتی کارشون پیش آدم گیر کرد سعی میکنند توجهت رو جلب کنن(اونهم بدوستی با دخترهای دور وبرت) دور و بر من بیداد میکنه!واسه ی همین گفتم الکی از دستش ندم.
بعدش مگه چی گفتم که گفتید کم آوردید؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
RE: بگویید با تردید او چه کنم؟
سلام. به نظر من سعی کنید بیش از حد برای خود درگیری فکری ایجاد نکنی واجازه بدهید باخواستگاری رسمی خانواده او آشنایی شماآغاز شودودراین مقطع احساسی رفتار نکنید .راستی تبریک بابت اعتماد به نفس خوبی که داری .
RE: بگویید با تردید او چه کنم؟
کوهنوردی که در دشت ایستاده است ؛
کوه را روشن تر و آشکارتر می بیند .
خوش بود آنکه در دوستی ،
هدفی جز ژرفا بخشیدن به روح نباشد .
خنده بپراکنید
و لذت را تقسیم کنید .
زیرا در شبنم چیزهای کوچک است
که دل آدمی ،
بامدادش را پیدا می کند
و تازه می شود .
RE: بگویید با تردید او چه کنم؟
لرد عزیز سلام
ممنوم از اینکه تاپیک من رو جواب دادید.ولی ممنونتر میشدم این شعر خوشگلتون رو بعد از یک چند خط پاسخ مینوشتید!!!
آخه می دونید چیه؟ نه اینکه درک شعری من پایین باشه.نه اتفاقا خوب هم هست.ولی چنین مواقعی من احتیاج دارم پاسخهای رک و پوست کنده ی حسابی بشنوم.نه در هاله ای از احساسات لطیف شاعرانه! وگرنه گیج میشم و قاطی میکنم!:303::33:
چه کار میشه کرد؟اینهم یکی از عیبهای منه.کاریش هم نمیشه کرد.
همچنان منتظر پاسخهای پوست کندهی شما هستیم و خواهیم ماند.شعر هم داشته باشه بهتر از این نمیشه!:104:
قربان شما
RE: بگویید با تردید او چه کنم؟
نخیر .مثل اینکه دوستان گول اعتماد به نفس و شاد و شنگولی منو خوردن که جواب نمیدن!شاید هم فکر کردن من با اینهمه مشغله حتی فرصت غم و غصه خوردن راجع به اینطور مسایل رو ندارم.آخه 1لحظه فکر کنید همه ی اینها نمیتونه یه ادمو بعضی وقتها خسته کنه؟
میدونم مشکل برخی دوستان خیلی حادتره و اونا تو اولویت پاسخدهی هستن .ولی مشکل من خیلی خیلی بیشتر از اونچه فکرش رو بکنید منو درگیر واسیر خودش کرده.من گفتم آدم رکی هستم.و رفتارهای این آقا منو گیج کرده و نمیفهممشون.(من در عین واقعبینی وحشتناک خیال پرداز هستم!.)و میترسم منو با این اداهاش وابسته ی خودش کنه.
همینجا اعلام میکنم:دوستان گول خوردن دیگه بس!لطفا جدی به من پاسخ بدید و همه ی احتمالات رو کارشناسانه بررسی کنید.
اگر نظر ندید خیلی ناراحت و دلزده میشم و .....
نترسید بابا!نمیرم خودکشی کنم.که چی بشه!؟!(شما هم کم خیالپرداز نیستید!!!)
لطفا تا آخر هفته تمام نشده پاسخ بدید.وگر نه رفت تا.....کی بتونم بهتون سر بزنم.این همه مشغله و رشته ی تاپ خوندن این مصیبتها رو هم داره دیگه.حالا هی تبریک بگید!
الان هم باید برم درس بخونم!!!!
اگه یادتون نره جواب بدید ,دوستتون دارم !!
RE: بگویید با تردید او چه کنم؟
خانم پیانیست،دختر خوبم؛بیایید آن پسر را فعلاً به حال خود واگذاریم . . .
گفتید که رک با شما سخن بگوییم،اگر تحملش را دارید به شما بگویم که:هنوز شرایط لازم برای ازدواج را ندارید و بسیاری از صفاتی را که در نوشتار اول گفتید،نه تنها امتیاز نیست که مانعی بر سر ازدواج شماست.
البته نکته مثبت همین رک بودن در گفتن ویژگیهای شخصی است.شما در برخورد با خود ودر سنجشی که با دیگران دارید،خود را برتر از آنها می بینید.احساساتی هستید.در سخن گفتن دارای ادبیات خام و البته در مخاطب قرار دادن،همه را از بزرگ و کوچک به یک طریق خطاب می کنید.
دارای توقع بالایی از دیگران هستید که البته به علت در رفاه بودن شماست.اینها را نه از روی دشمنی که از روی دلسوزی و البته رک گفتم.بکوشید تا نخست خودتان را بهتر بشناسید و ویژگیهای مذکور را که ممکن است در من نوعی هم باشند،اصلاح کنید.
شما باید نخست ارزشهای خود،سپس اهداف کوتاه،میان و بلند مدت خود در زندگی مشخص کرده و آنگاه برنامه ریزی داشته باشید.بسیاری از مقولات را جدی بگیرید و مهم تر از همه همین ازدواج را؛من از شما چند پرسش دارم:
اصلاً چرا می خواهید بفهمبد که آن پسر درباره شما دختر خوبم چه فکری دارد؟
آیا دیدن رفتار او و سپس تفسیر دلخواه از آن رفتار و حرفهای خاله زنکی بقیه،ملاک خوبی است که خود را درگیر او نمایید؟!!!
فرض کنید که او قدم جلو گذاشت،شما با این نظرکه:*جربزه ندارد* آیا واقعاً واکنشی معقول در براغبر او خواهید داشت؟
آیا صرف داشتن احساسی نسبت به او برای پاگذاشتن در رابطه ای احساسی کافی است؟
چه شروط دیگری برای ارتباط مثبت شما با او لازم است؟
شما در این سن اصلاً چه دلیلی برای ازدواج دارید؟
چه کمبودی دارید که به فکر ازدواج افتاده اید؟؟
آیا در دل او را دوست دارید؟اگر دوستش دارید در ادامه کار چکار می خواهید بکنید؟؟
اگر حدس شما اشتباه از کار در آمد،آن وقت چه؟
بالفرض که حدستان درست باشد،چقدر از آن پسر شناخت دارید؟
آیا صرف نشستن روبروی هم در خانه یا در کافه تریا و گفتگو و در ادامه دوستی،برای شناخت شما از یکدیگر کافی است؟
شما با این انتظارات از دنیا و مردم،چگونه می خواهید وارد زندگی مشترک شوید؟
در ذهن خود چه تصوری از یک شوهر دارید؟
RE: بگویید با تردید او چه کنم؟
سلام پیانیست عزیز( فرناز جان)
دوست عزیزم کمی هم صبر پیشه کنی بد نیست.
به نظر من تو خیلی زیادی حساس و دقیق شدی روی رفتار اون پسر و منتظر این هستی که بیاد جلو وبهت ابراز علاقه کنه و مدام هم چنین لحظه ای رو انتظار میکشی و به قول خودت عمدا یه جوری میخندی که اون ببینه و توجهش به تو جلب بشه و اونم متقابلا. اما مسئله اینجاست که آدم هر چی بیشتر انتظار بکشه و منتظر چیزی باشه زمان براش طولانیتر میشه و ممکن هم هست که اون اتفاقی رو هم که مدنظرش هست هرگز براش اتفاق نیفته و همین بیشتر ناراحتش میکنه. گابریل گارسیا مارکز میگه : " بهترین چیزها زمانی اتفاق می افتد که اصلا انتظارش را نداری" . به نظر من شما اگه توجهی به اون نشون ندی وسرت تو درس وکتاب خودت باشه و اصلا یه جور فراموشی موقتی نسبت به اون بهم بزنی کم کم اون توجهش به تو جلب میشه و سر صحبت وآشنایی دوستانه ( اما نه برای ازدواج) رو با تو باز میکنه و تو بیشتر میتونی بشناسیش . از دیدگاه من اگه الان بیشتر به فکر درس و تحصیلت باشی و خودتو زیاد درگیر این مسائل نکنی خیلی بهتره و آرامش وتمرکز فکری بهتری داری و بهتر میتونی در چنین مواردی احساسی و رمانتیک عمل نکنی و عاقلانه تر به خودت وآینده ت بیندیشی. تو از امتیازهای خوب فردی واجتماعی برخورداری و از این بابت باید به تو تبریک گفت. موفق باشی دوست خوبم.