كمك- يعني برمي گرده؟ اگه نياد من دق مي كنم.
سلام
دختري هستم 34 ساله كه با پسري دوست هستم كه اومد خواستگاريم ولي پدرم براي اينكه بيشتر آشنا بشيم گفتند كه ما بايد مدتي بيشتر با هم به صورت خانوادگي رفت و آمد كنيم و بعد مراسم بله برون و عقد انجام شه. در روز اولي كه اين آقا اومدند به خواستگاري گفتند كه من تصميم رو فقط خودم مي گيرم و كس ديگري در تصميم من دخالت نمي كنه. روز اول تنها اومدن و بعد با خانواده. چون قبلا هم در تاپيك قبليم گفتم كه ايشون يك بار ازدواج كرده بودن و جدا شده بودن. و براي اينكه موضوع رو به خانواده من توضيح بدن اول تنها اومدن.
خانواده منم چون ديدن من اين آقا رو دوست دارم با اين شرايط موافقت كردند.
و در همون جلسه اول در مورد مهريه هم صحبت هايي شد و از آنجا كه مهريه خواهر من 614 سكه بود پدر من گفتند كه مي خوان مهريه من هم همون باشه. كه ايشون روز اول قبول كردند و گفتند باشه. حتي وقتي در جلسه دوم هم كه اومدند در حضور خانوادها گفتند كه ما صحبت هامونو كرديم و از اين بعد براي آشنايي بيشتر مي خواهيم ارتباط داشته باشيم. اين موضوع مال 2 ماه پيشه. يعني قبل از محرم و صفر. كه قرار شد بعد از محرم و صفر اگر موضوع ok بود مراسم رو انجام بديم.
كه تو اين چند روز ايشون به من گفتند كه با اين مهريه نمي تونند كنار بيان. و بايد با پدرم صحبت كنند تا حداقل 50 - 50 بشه. يعني نصف.
كه ديشب با برادر بزرگشون اومدن خونمون. برادر بزرگشون خيلي خوب بحث رو شروع كرد و گفت كه آقاي ... اگر اجازه بدين ما با خانواده مي خواهيم بياييم براي انجام مراسم بله برون. كه پدر من هم گفتند باشه تشريف بياريد.
كه يكهو بعد از اين حرفا خود آون آقا گفت كه براي من يك مساله اي هست كه بايد حل بشه. پدرم گفت چي؟ بفرماييد.
گفت اين مهريه كه شما تعيين كردين خيلي زياده و من نمي تونم.
پدر من گفتند ما كه حرفامونو زديم و شما در اون جلسه اول همه چي رو قبول كردين. ولي اون اقا گفتن كه من در جلسه اول همينطوري گفتم باشه در صورتيكه منظورم اين بود كه حالا بعدا صحبت مي كنيم. كه پدر من گفتند من رو حرف شما حساب كردم. اين درست نيست كه شما ميگيد من همينطوري گفتم باشه. آيا شما در بقيه مسايل زندگي هم اينگونه رفتار مي كنيد؟ مرد بايد حرفش حرف باشه. اگر مي گفتي من رفتم و با بقيه حرف زدم و الان پشيمون شدم بهتر بود تا اينكه بگي من همينطوري گفتم باشه.
البته لازم به توضيحه كه پدر من يك فرد تحصيلكرده هستند كه ملاك رو مهريه نمي دونستند و از اينكه اين موضوع رو هم مطرح كردن براي اين بود كه اين آقا روي حرفش زده بود و شخصيت اين اقا براي پدرم مهم بود. كه مي گفت براي من هيچي چيزي بغير از انسانيت و صداقت در زندگي مهم نيست. و دوباره تاكيد كردند كه براي ما پول و مهريه اصلا مهم نيست، چون در خانواده ما تا حالا نه كسي مهريه گرفته و نه داده. ما قصد گرفتن مهريه رو كه نداريم. ولي اين برخورد و رفتاري كه شما مي كنيد درست نيست. مي تونستيد جور ديگري موضوع رو مطرح كنيد و به نتيجه برسيد.
ولي متاسفانه باز هم اون اقا ، رو حرف خودش بود. كه پدرم گفتند شما مد نظرتون چقدره؟ كه اون اقا گفتند 110 سكه. در صورتيكه روز قبل به من گفته بودن 50 - 50 كنيم يعني از 614 تا حدود 300 تا 350.
ولي در اينجا اصلا قبول نكردن و با برخورد خيلي جدي سر حرفشون ايستادن. كه حتي برادرشون هم از رفتار ايشون تعجب كرده بود.
كه بعد از اين حرفا متاسفانه بحث به جاهاي بدي كشيد و برادرشون كه ديدن به نتيجه نمي رسيم به ايشون اشاره كردن كه بريم؟ ايشون هم گفتن باشه. كه من وقتي ديدم اينطوريه، به اين آقا اشاره كردم كه نري ها! اگه بري بدتر مي شه ، يكجور درستش كن. حل مي شه. كه ايشون گفتن نه و گفتن بريم. كه پدرم گفتند تصميمتون اين بود؟ كه گفتند بله. در اينجا برادرم گفتند كه پس لطفا اين (بله) رو هم براي ما معني كنيد كه ما دقيقا بدونيم يعني چي؟ چون تازه معني اون (باشه) شما رو فهميديم. كه اون اقا گفتند يعني اينكه شما فكراتونو بكنيد و جواب بدين. كه وقتي پدرم اين حرف رو شنيدن گفتن ، ما فكرامونو بكنيم؟ شما فكراتونو بكنيد و اگر دوباره اومديد ما بايد تازه تصميم بگيريم كه ايا دخترمونو به شما بديم يا نه.
و اونا رفتند. خدا مي دونه چه شكستي خوردم. من به اين اقا شديدا وابسته ام ولي با اين اوضاع ديگه موضوع از طرف ما كلا منتفيه. نمي دونم اون نظرش چيه؟ چون از ديشب كه رفتن ديگه ازشون خبر ندارم و دارم دق ميكنم.
لطفا بهم بگيد چيكار كنم؟ ايا درست مي شه؟ ايا بر مي گرده؟اگه برنگشت من چكار كنم؟ من الان بايد چيكار كنم؟
از اينكه حرفام خيلي طولاني شد منو ببخشيد. به هيچكس نمي تونستم بگم. از ديشب كه اينا رفتن تا الان كه سر كار هستم همش دارم اشك مي ريزم. تو رو خدا راهنماييم كنيد.
RE: كمك- يعني برمي گرده؟ اگه نياد من دق مي كنم.
سلام عزیز جان.
اینکه ایشون برمی گردن یا نه ما نمی دونیم.چون نمی دونیم تو سر اون آقا چی می گذره.اما شما باید چی کار کنی؟
یه توصیه هیچ وقت نذار اینطور وابسته کسی بشی.این یه خواستگار بوده و شما با هم رفت و آمد کردید که بیشتر همدیگه رو بشناسید پس نباید اجازه می دادید این وابستگی به وجود بیاد.شما می خواید برای یک عمر زندگیتون تصمیم گیری کنید.پس در گیر کردن احساسات نمی ذاره شما تصمیم درست رو بگیرید.پس اول شما باید ازین وابستگی رها بشید.برای این کار می تونی از لینکهای زیر کمک بگیری
http://www.hamdardi.net/thread-13856.html
http://www.hamdardi.net/thread-8602-post-87304.html#pid87304
مسئله بعدی راجع به این آقا اینه که پایبند نبوده به حرفش.خوب من نمی خوام بد بینانه بگم که اخلاق این آقا اینطوره اما نمی شه در این موارد به راحتی گذشت کرد پس باید مرحله شناخت بیشتر بشه.منتظر باش تا خودش تماس بگیره.
RE: كمك- يعني برمي گرده؟ اگه نياد من دق مي كنم.
دوست عزیز:72:
اگه درست بخاطر بیارم شما همون هستی که در تاپیک قبلیت گفته بودی با این آقا کمی رابطه جنسی داشتی
و همچنین در تهیه غذا و نیازهای اون آقا بهش کمک کردی.
به نظر من اشتباه از شما بود که علاقه مندیت رو به این اقا نشون دادی.
و این آقا هم که خیالش از بابت وابستگی شما راحت هست اینطور خودش رو نشون داد.
به نظر من پدر شما انسان عاقلی است لطفا با بچه بازیها و وابستگیهاتون صحبتهای پدرتون رو خراب نکنید.
لطفاً دیگه هیچ تماسی با اون آقا نداشته باشین تا بفهمید چند مرده حلاجه؟!:305:
موفق باشید. :72:
RE: كمك- يعني برمي گرده؟ اگه نياد من دق مي كنم.
دوست عزیز سلام
متاسفم از این اتفاق روحیه خودت رو حفظ کن و هیچ ارتباطی باهاش برقرار نکن
هیچ کس اندازه پدر و خانواده دلسوز شما نیست به تصمیم و برخورد پدرت اعتماد کن و کلا رهاش کن
اگرم باهات تماس گرفت بگو با پدرم به توافق برس
امیدوارم مشکلت حل بشه
RE: كمك- يعني برمي گرده؟ اگه نياد من دق مي كنم.
این آقا اگر بخواد شما رو هر طور شده پدرتون رو راضی می کنه. اگر نخواد شما رو دیگه بر نمیگرده.
خواهشا عزت نفس پدرتون رو حفظ کنید و همچنین عزت نفس خودتون رو.
سخته ولی چاره ای نیست. صحبت یک عمر زندگیه
RE: كمك- يعني برمي گرده؟ اگه نياد من دق مي كنم.
ار اینکه حرفهای منو خوندید و پاسخ دادین ممنونم.
برام دعا کنید. خیلی تاراحتم.
تا انجا که امکان داره سعی می کنم بهش زتگ نزنم.
دعا کنید بتونم. دارم دق می کنم
RE: كمك- يعني برمي گرده؟ اگه نياد من دق مي كنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط roya56
تا انجا که امکان داره سعی می کنم بهش زتگ نزنم.
دوست عزیز:72:
جمله بالات یعنی چی؟!؟! (یعنی ممکنه بهش زنگ بزنی :163:)
ایشون آنقدر برای خانواده خودش ارزش قائل بوده که نیاورده درگیر این بحثاشون
کنه. یک ازدواج دیگه هم قبلاً داشته یعنی نسبت به شما یک امتیاز منفی.
باید از خداش هم باشه که شما و خانواده تون به اون جواب بله بدید؟!؟!
باید کلی سرخ وسفید میشد و با کلی احترام و عزت شما رو از پدرتون خاستگاری می کرد؟!؟!
حالا با کلی روی زیاد امده و زیر حرف قبلیش می زنه و تازه منتظر جواب از طرف شما و خانواده
تون هست؟!؟!
لطفاً از خواب و رویا بیدار شید و بیشتر ازاین عزت نفس خودتون و خانواده تون رو پایین نیارید؟!
به هر قیمتی قرار نیست متاهل بشیم.:305:
موفق باشید.:72:
RE: كمك- يعني برمي گرده؟ اگه نياد من دق مي كنم.
نه من زنگ نمی زنم. ولی آیا ممکنه آدم اینقدر بی چشم و رو باشه ؟ و اون همه محبت یادش بره؟
آخه شما نمی دونین من چه کارا برای اون نکردم.
وای خدا یعتی زنگ می زنه؟ یعنی چی میشه؟
من همه حرفهای شما دوستای عزیز رو قبول دارم ولی قبول کنید سخته.
کافی بود اراده کنه. خدا می دونه من واسش چه کارا که نکردم.
RE: كمك- يعني برمي گرده؟ اگه نياد من دق مي كنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط roya56
نه من زنگ نمی زنم. ولی آیا ممکنه آدم اینقدر بی چشم و رو باشه ؟ و اون همه محبت یادش بره؟
آخه شما نمی دونین من چه کارا برای اون نکردم.
وای خدا یعتی زنگ می زنه؟ یعنی چی میشه؟
من همه حرفهای شما دوستای عزیز رو قبول دارم ولی قبول کنید سخته.
کافی بود اراده کنه. خدا می دونه من واسش چه کارا که نکردم.
امان از محبت یکطرفه
یاد خودم افتادم
RE: كمك- يعني برمي گرده؟ اگه نياد من دق مي كنم.
سلام.
به نظر من شما باهاش تماس بگیرید و خیلی خونسرد و جدی ازشون بخواهید که تکلیفتون را روشن کنه. ازش بپرسید دلیل این تغییر نظرش چی بوده.
راستی اختلاف سنی تون چقدره و ایشان چرا از همسر اولشان جدا شدند؟