تجربه هاي موفق اعضاي همدردي در مورد زندگي با خانواده همسر
سلام به همه دوستاي عزيزمhttp://www.hamdardi.net/imgup/32102/...3a8314a141.gif
هدف اين تاپيك بهتر كردن زندگيمون در كنار خانواده همسر هست.
به هر حال كسايي مثل من كه دارن با مادر شوهر زندگي ميكنن نياز دارن
به تجربه هاي ديگران.به هر حال خودم خواستم كه بريم اونجا.خودم خربزه خوردم
حالا هم ميخوام با كمك شما پاي لرزش بشينم
مثلا در رابطه با زمانهايي كه اونجا مهمون مياد ولي شما دوست دارين تو اتاق باشين،
يا اينكه چه رفتاري داشته باشين كه ناغافل كسي بدون اجازه وارد اتاقتون نشه يا هر موقعيت ديگري پيشنهاداتتون
رو بدين.
از دوستان ميخوام كه هر كس هر نظري يا هر پيشنهادي داره كه بشه بهتر اين زمان (زندگي در خانه مادر همسر)
رو گذروند ما رو هم بي نصيب نذاره.
از همراهيتون پيشا پيش ممنونم.:72:
RE: تجربه هاي اعضاي همدردي در مورد زندگي با خانواده همسر
سلام :72:
با هرکس به اندازه ظرفیتش باید رفتار کرد.اگه یکی از مهمانها یا اعضای خانواده همسر ظرفیت کمی داشته باشن باید کمی رسمی برخورد کرد.این خودش باعث می شه بی اجازه وارد نشن
اما راجع به اینکه تو اتاقت بمونی به نظرم چون با هم هستید واقعا باید محتاتانه رفتار کنی تا باعث ناراحتی نشه.کلا هر چه نزدیکتر باشی انتظارا ازت بیشتره.مخصوصا اینکه از اول بد عادتشون کنی.
RE: تجربه هاي اعضاي همدردي در مورد زندگي با خانواده همسر
گلنوش جان تاپیک جالبی رو ایجاد کردی واقعا ممنونم:72:
من که از خانواده همسرم دور زندگی می کنم ولی همیشه این موضوع که اگه یکروز خواستم با اونها یک جا زندگی کنم باید چه طوری رفتار کنم یا اینکه اگه بخوام برای یه مدت طولانی با آنها به مسافرت برم باید چگونه برخورد کنم برام یه سوال بزرگه .....
که با جواب دوستان فکر کنم منم جوابهام رو بگیرم
RE: تجربه هاي اعضاي همدردي در مورد زندگي با خانواده همسر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رایحه عشق
سلام :72:
با هرکس به اندازه ظرفیتش باید رفتار کرد.اگه یکی از مهمانها یا اعضای خانواده همسر ظرفیت کمی داشته باشن باید کمی رسمی برخورد کرد.این خودش باعث می شه بی اجازه وارد نشن
اما راجع به اینکه تو اتاقت بمونی به نظرم چون با هم هستید واقعا باید محتاتانه رفتار کنی تا باعث ناراحتی نشه.کلا هر چه نزدیکتر باشی انتظارا ازت بیشتره.مخصوصا اینکه از اول بد عادتشون کنی.
متوجه نشدم رايحه ميشه واضح تر بگي؟
فكر كن خونه مادر شوهرم مهمون هست كه تا 1 شب هم نميرن ولي شايد ما دوست داشته باشيم از ساعت 10 تو اتاق خودمون باشيم. در اين شرايط بايد چه كرد؟
فكر ميكنم اين مشكل واسه كسايي هم كه عقدن هم وجود داره چون يا خونه پدر و مادر دخترن يا پسر.
RE: تجربه هاي اعضاي همدردي در مورد زندگي با خانواده همسر
در مورد امدن در اتاق بدون اجازه
هر وقت خواستی وارد اتاقشان بشوی در بزن.
هر وقت از اتاقت بیرون امدی با صحبت یا صدایی انان را متوجه خروجت بکن.
هر وقت جایی در حال صحبت بودند وارد انجا بدون اعلام حضورت نشو.
همچنین هر وقت انها بدون اجازه وارد اتاقت شدند خود را ابتدا معذب نشان بده.
اینطوری اونها هم در دراز مدت متوجه می شوند که شما حریم خصوصی برایت خیلی مهم است.
RE: تجربه هاي اعضاي همدردي در مورد زندگي با خانواده همسر
منظورم اینه که چون با هم هستید خوب مسلما ازت توقع دارن تا آخر مهمونی باشی چون یه جورائی صاحب خونه ای
اما اگه خیلی واست مهمه دلتو بزن به دریا تو یکی از مهمونی ها خیلی مودبانه عذر خواهی کن و بگو باید بری بخوابی یا یه کاری رو بهونه کنی.رفتار جراتمندانه رو باید یاد بگیری.
من خودم دیوار به دیوار مادر شوهرم زندگی می کنم و چون آدم درون گرائی هستم واقعا سختم میاد زود به زود سر بزنم اما واقعا انتظاراشونو حس می کنم.واقعا منم خیلی وقتها به مشکل بر می خورم.
RE: تجربه هاي موفق اعضاي همدردي در مورد زندگي با خانواده همسر
سلام
طبیعی قضیه این است که شما سر خونه و زندگی خودتان باشید اگر شرایط مالی و ........ندارید پس شما به عنوان فردی که وارد این حریم شده اید باید از قوانین این خانه پیروی کنید و نمی توانید قوانین آنها را به هم بریزی .
ضمن اینکه ازت می خوام این مرز بندی ها را کنار بگذار انسان با ازدواج خانواده ی خودش رو بزرگتر می کند و شما در حال حاضر از اعضای اصلی این خانواده هستید
مادر شوهر تو در این خانه حکم بزرگتر را دارد و مادر خوانده ی تو . می توانی حرفهایت را بسیار دوستانه و محترمانه به او بگویی و در این میان بعضی از مسئولیت ها هم در رابطه با گفتگو و وضع قوانین جدید به عهده ی شوهرت است .
بدون اینکه به همسرت فشار بیاوری اگر همسرت از مسئله ای در مورد میهمانی و ساعت خروج مهمانها اظهار ناراحتی کرد می توانی با محبت و حفظ احترام تشویق به رفتار جراتمندانه اش بکنی و........
RE: تجربه هاي موفق اعضاي همدردي در مورد زندگي با خانواده همسر
سلام خانم آني
ممنونم كه جواب دادين.به نظرتون چطور ميشه رفتار كرد كه كسي بدون اجازه وارد اتاق ما نشود؟ البته پاسخي كه خانم دلجو دلتنگ دادن به نظرم مناسب بود.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
سلام
طبیعی قضیه این است که شما سر خونه و زندگی خودتان باشید اگر شرایط مالی و ........ندارید پس شما به عنوان فردی که وارد این حریم شده اید باید از قوانین این خانه پیروی کنید و نمی توانید قوانین آنها را به هم بریزی .
باور كنيد من نميخوام قوانين اونا رو به هم بريزم فقط ميخوام حريم خودمان هم حفظ شود.
نصف اين خانه الان به اسم شوهرم است .فقط چون مرتب مهمان دارند و تا نيمه شب هم آنجا هستند خواستم ببينم چطور رفتار كنم كه هم ما راحت باشيم هم بي احترامي به مهمانها نشه. به هر حال ما فقط 4 ماهه عروسي كرديم دوست داريم پيش هم باشيم.
ضمن اینکه ازت می خوام این مرز بندی ها را کنار بگذار انسان با ازدواج خانواده ی خودش رو بزرگتر می کند و شما در حال حاضر از اعضای اصلی این خانواده هستید .
قصد من مرز بندي نيست هر چند بايد حريم هر كس رعايت شود مخصوصا حريم يك تازه عروس داماد
مادر شوهر تو در این خانه حکم بزرگتر را دارد و مادر خوانده ی تو . می توانی حرفهایت را بسیار دوستانه و محترمانه به او بگویی و در این میان بعضی از مسئولیت ها هم در رابطه با گفتگو و وضع قوانین جدید به عهده ی شوهرت است .
بله كاملا حق با شماست. پس نتيجه ميگيرم كه يك سري صحبتها و فوانين بايد با همسرم باشد
بدون اینکه به همسرت فشار بیاوری اگر همسرت از مسئله ای در مورد میهمانی و ساعت خروج مهمانها اظهار ناراحتی کرد می توانی با محبت و حفظ احترام تشویق به رفتار جراتمندانه اش بکنی و........
رفتار جراتمند در اين رابطه چطوري ميتونه باشه؟
باز هم متشكرم كه افتخار دادين و پاسخ دادين
RE: تجربه هاي موفق اعضاي همدردي در مورد زندگي با خانواده همسر
کاری که من هم در خانه مادر خودم و هم در خانه مادر شوهرم می کنم این است که مدت زمان کوتاهی میایم و جلوی مهمانها مینشینم و بعد از احوالپرسی با یک عذر خواهی کوتاه که دارم اونها رو ترک می کنم در حالیکه دوست داشتم بیشتر در خدمتشون باشم به اتاق دیگری می روم. (البته این در شرایطیست که واقعا کاری داشته باشم که به نشستن جلوی مهمانها ارجحیت داشته باشد.)
RE: تجربه هاي موفق اعضاي همدردي در مورد زندگي با خانواده همسر
دادن قوت قلب و روحيه، همچنين افزايش مثبت انديشي،اول از همه براي خودم:311:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tasnime_elahi
عزیزم شما که می بینی مردت مستقل هست.ازت حمایت می کنه پس با توکل به خدا همراهش باش.منم اولش خیلی سخت می گرفتم و می ترسیدم ولی الان خیلی راضی هستم.ممکنه بعضی رفتارهای خانواده شوهرت رو نپسندی اما در عوض شوهرت آرامش بیشتری خواهد داشت و چه بسا به تو بیشتر از قبل توجه کنه .خودت هم از اجاره نشینی و سختی های اون رها می شی.من الان تمام تلاشم رو می کنم باصرفه جویی بتونیم خانه بخریم.از فرصت بدست آمده استفاده کن و با صرفه جویی سعی کن به شوهرت کمک کنی هر چه زودتر خانه دار بشین.موفق باشی گلم.