RE: از راهنمایی شما ممنونم
مثل اینکه من بی خودی پست ایجاد کردم .! واقعا متاسف شدم . :304:
RE: از راهنمایی شما ممنونم
سلام
خوش آمديد
خانم جستجوگر اندكي صبر كنيد تا دوستان پستتون رو ببينند حتما نظراتشون رو خواهند داد بنده هم انشاءالله سر فرصت سرتون رو درد خواهم آورد...
موفق باشيد
RE: از راهنمایی شما ممنونم
سلام دختر خوب:72:
چرا اينقدر خودت را دست كم مي گيري ؟ تو هيچي از ديگران كم نداري . فقط بايد اعتماد به نفست را بيشتر كني .
يك روز كه جوابي دريافت نكردي فوري ناراحت مي شي و فكر مي كني كه مشكلت براي ديگران مهم نيست "مثل اینکه من بی خودی پست ایجاد کردم .! واقعا متاسف شدم "
نه دختر جان اينطور نيست و اينجا اينقدر موضوع هست كه ممكنه براي گرفتن جواب چندين روز منتظر بشي و اين براي همه هست .
از متني كه نوشتي و جملاتي كه بكاربردي مشخص است كه تحصيلكرده هستي و طرز نوشتنت ربطي به يك بچه پنجم دبستان ندارد . و اينها همه زاييده ذهنت هست با خواندن مقالات مربوط به اعتمادنفس در اين سايت و كتابهايي در اين خصوص مي تواني بر خجالتي بودنت غلبه كني .:303:
آيا ميدانيد بزرگترين دشمن شما در اين دنيا كيست؟
بزرگترين دشمن شما، همان ذهنتان است. افكار منفي در سر پروراندن، فكر و ذهن ما را به دشمن شماره يك ما تبديل ميكند. (باربارا دي آنجليس)
RE: از راهنمایی شما ممنونم
سلام دوست عزیزم
خوش اومدی
میشه بیشتر توضیح بدی که نحوه ارتباطت با دیگران چطوره؟همینطور با همسرت و خانوادش؟
RE: از راهنمایی شما ممنونم
سلام
پيشنهاد مي كنم اگر سئوال شما خيلي حياتي نيست تا جايي كه امكان دارد نپرسيد.
راه حلهاي مختلف بستگي دارد به اينكه سئوالهاي شما از چه نوع و سبكي باشند.
چند مورد از آنها را بنويسيد.
RE: از راهنمایی شما ممنونم
سلام به همگی
ممنونم که توجه کردید .:shy:
چون اینجا تغریبا یه محیط آنلاینه من انتظارداشتم افرادی که حضور دارند به سوالم جواب بدهند .
من واقعا تو زندگیم و برخوردهام با آدما و اطرافیانم مشکل دارم ، ولی اینو هیچ کس نمی دونه . با هر کسی صحبت می کنم می گه رفتار تو اصلا اونجوری که تو می گی نیست .
من خودمو می شناسم و کاملا از درون خودم آگاهم . می دونم که مهارت ارتباط با مردمو ندارم .
اگه من در مورد خودم اشتباه فکر می کنم پس چرا مثل بقیه آدما نیستم ؟
هیچ دوستی که ارتباطمون استمرار داشته باشه ندارم . با هیچ کس نمی تونم 2 دقیقه هم صحبت بشم . با همسرم حرفی ندارم که بزنم . همیشه قبل از اینکه قرار بود همدیگرو ببینیم چندین ساعت باید فکر می کردم که چی می خوام بهش بگم بازم نمی تونستم برای 2 – 3 ساعت که پیش هم بودیم حرف جور کنم و همون نیم ساعت اول تموم می شد و کم مییووردم .:162:
الانم همینطوره با اینکه رابطمون نزدیک تر شده . باز هم باید در مورد حرف زدنم فکر کنم .
وقتی می خوام برم خونشون و خواهرش هم اونجاست باید به دعا کردن متوسل بشم که همه چیز خوب پیش بره و زمان زود بگذره و حرفی نزنن که من بلد نباشم جوابشونو بدم و آبروم بره و از کم حرفی من حوصلشون سر نره و بگن این کییه دیگه عروس ما شده و ...
خلاصه این همه بدبختی توم جمع شده ولی ظاهرم نشون نمی ده .
شما کسیو می شناسید عین من باشه ؟ چی کار باید بکنم ؟
RE: از راهنمایی شما ممنونم
سلام jostejoogar
موضوعی که اشاره کردید جزء مهارتهای ارتباطی هست. متاسفانه اینجا سئوالات و موضوعات آنقدر زیاد هست که باید صبوری کنی و در این میان سایر مطالب مرتبط به مهارتهای ارتباطی را مطالعه کنی.
اتفاقا چند وقتی است که در همین زمینه مطالبی را می خواهم در تالار قرار دهم که وقت نکردم. امیدوارم سئوال شما این فرصت را نیز فراهم کند تا شروع کنم.
البته اگر خیلی احساس عجله می کنید و فکر می کنید باید سریع اقدام کنید، پیشنهاد می دهم حضوری به یک مشاور خانواده یا یک روانشناس بالینی مراجعه کنید، تا این آموزشها و مهارتها را هم بیاموزید و هم با تکالیفی که به شما می دهند، کم کم از این تنگنا خارج شوید.
RE: از راهنمایی شما ممنونم
سلام خانمي
از حرف زدن مي ترسي يا حرفي نداري بزني؟
بعد هم هر آدمي يه شخصيتي داره هيچ كس حق نداره تو رو به خاطر كم حرفيت سرزنش كنه
به قول معروف"كم گوي و گزيده گوي چون در"!
من هم يه مدت از مطرح كردن خودم در جمع مي ترسيدم ولي حالا طوري شده كه شوهرم ميگه يه جا بشين و اينقدر حرف نزن!!!!آخه هر وقت مي ريم خونه پدرشوهرم كار ندارم شوهر خواهراش هستن يا نه يا داداشهاش هستن يا نه با خيال راحت در مورد موضوع روز حرف مي زنم در حالي كه پدر شوهرم اطلاعات بالايي در همه زمينه ها داره و به خاطر يه ذره حالت مستبدانه اش حتي بچه هاش گاهي باهاش حرف نمي زنن و بيشتر جلوش سكوت مي كنن ولي با ورود من به خونواده شون اين حالت تقريبا از بين رفت ...بگذريم
تو بايد ببيني مشكلت از كجاست وقتي اين رو فهميدي حل موضوع راحته با تمرين هايي كه هست مي توني به مشكلت غلبه كني
ولي هيچ وقت از اين حالت نترس و خودت رو سرزنش نكن اينكه هي به خودت مي گي چرا من اينجريم اوضاع رو بدتر مي كنه و استرست رو بالا مي بره اگه نتوني به سوال كسي جواب بدي اتفاقي نميفته اينكه تو تنهايي رو دوست داري خيلي هم بد نيست
اول خودت رو آروم كن تا بتوني مشكلت رو حل كني تعتماد به نفس داشته باش همه آدمها با همه خصوصياتشون محترمند
به اميد روزي كه يه واعظ قوي و با تجربه بشي!
RE: از راهنمایی شما ممنونم
من از وقتی که توی این سایت عضو شدم طبق توصیه هایی که شده بود سعی کردم تغریبا تمام موضوعاتی که در محدوده مشکلات خودم بود رو مطالعه کنم .
فکر نمی کردم اعضا اینقدر با دقت و تلاش برای رفع مشکلات همدیگه و پاسخ به سوالات از خودشون وقت و انرژی بگذارند . مخصوصا وقتی دیدم که آقای مدیر برای تمام پستها مشاوره می گزارند ، خیلی نسبت به ماندن و استفاده از محیط همدردی اینجا راغب شدم .
همونطور که قبلا گفتم من یه مشکل عمده دارم که به خاطرش اینجا اومدم و اونم عدم مهارت دربرقراری ارتباط با مردمه . و می دونم چرا به این وضع گرفتار شدم چون از بچگی از همه فراری بودم و خودمو در تنهایی خودم محبوس می کردم . پدر و مادرم هم کوچکترین اهمیتی به این وضعیت من نمی دادند و من همینطوری در حالت ترس و کناره گیری از دیگران بزرگ شدم .
هیچ وقت هم توی هیچ دوره ای از تحصیلم به خاطر کوچیک دیدن خودم از همکلاسیهام و خجالت از معلمم نتونستم اجتماعی بشم .
اینجا چون کسی منو نمی بینه راحت حرف می زنم چون حتی نمی تونم با کسی که دارم باهاش حرف می زنم یا به حرفاش گوش می دم ارتباط چشمی داشته باشم .
به هر حال جدا از حل مشکلم که به نظر خودم خیلی حاده و من هر روز به خاطرش رنج می برم خوشحالم که اینجا هستم و با شما آدمهای خوب و حرفهاتون آشنا شدم .