طلاق عاطفی در روابط دختر و پسر
داغونم . 2 روز گریه کردم وخانواده رو اذیت . حالا تو خودم همه چی رو میریزم . باید بلند شم و زندگی کنم اما احساس سنگینی و گناه و عذاب وجدان و خشم دارم
4.5 ساله با پسری دوست هستم و از همون روز اول مادر هر دو تامون در جریان بودن من 27 ساله و دوست پسرم 30 ساله هستیم . 3 ماه اول همه چی خوب بود. ولی بعد دائم مسائلی مطرح می شد مثل اینکه میگفت چرا همه کار ها رو تو رابطه من باید بگم ؟چرا تو ایده ای نداری ؟چرا همش من باید بگم بریم بیرون ؟چرا تو انفعالی عمل می کنی و چرا تو تلفن حال مادرم رو نمی پرسی و از این دست مسائل .
من ضعف هام رو قبول دارم و گفتم درست میگی و سعی کردم موارد رو تا جایی که می تونم درست کنم . بعد از مدتی گفت من عاشق نشدم و من خرد شدم چون اولین حرف تو آشنایی مون عاشقی بود . من چیزی نگفتم و تو خودم ریختم 1 سال برای کنکور خواست درس بخونه زیاد مزاحمش نشدم . به من میگه تو چرا می خوای به هر قیمتی به من برسی و چرا اخلاقیات بد من رو نمیگی و تحمل می کنی و از من انتقاد نمی کنی . به من می گفت چرا شاد نیستی هنر زندگی کردن بلد نیستی به خودت نمی رسی .
کنکور قبول شد و من اگه تحقیقی برای درس می خواست انجام می دادم دائم از درساش می پرسیدم ولی احساس می کنم خیلی توقعش بالا هست جوری که خودش هم این مطلب رو می دونه . حتی نحوه ی دست گرفتن همدیگه هم حساسه و به من میگه این جوری دستم رو بگیر .به من میگه تو درست بیشتر از من مهمه و من درسم رو ادامه ندادم و کار هم نکردم . بهانه گیر شدم و بعد از مدتی من رو تشویق کرد به رفتن کلاس زبان و ورزش کردن و توجه به من زیاد شد حتی جوش روی صورت من هم می دونست چند تا ست . و بعد روزی گفت عاشقتم . بحث نیاز جنسی پیش اومد و من راغب نبودم چون به احساساتش اعتماد 100 درصد نداشتم . دائم می گفت من همه جوره هواتو دارم و حتی امتحان زبانت برام اهمیت داره اما تو نیاز جنسی من رو درک نمی کنی و اهمیت نمی دی . من داغون شدم . 3 ماه پیش گفت میام خواستگاری و تنها 3 هفته نگذشته بود که با بی محلی من نسبت به احساسش گفت نه شوخی کردم ما باید به رابطه مون بیشتر فکر کنیم . و 5 روز پیش گفت تو قوت قلب منی و الان میگه ما 3 ساله طلاق عاطفی گرفتیم تو همش به فکر خودتی و من خسته شدم از اینه دائم گفتم به نیاز های من توجه کن و حسرت خوردم که منم کمی ناز کنم و حتی گاهی من رو دعوا کنی همیشه تکراری رفتار کردی و ناز و عشوه دخترونه نداری .من گفتم اجباری برای بودن نیست . خیلی راحت گفت من گفتم رابطه مون مشکل داره و تو بودی که گفتی به هر نحوی می خوام رابطه رو نگه دارم ما تلاشمون رو ردیم و نشد .و گفت دیگه تحمل ادامه دادن رو نداره و 3 سال هست ک/ه به طلاق عاطفی رسیده و از من و خودش خسته هست و من چیزی نگفتم درست 24 ساعت بعد اس ام اس داد که کلا ارتباط قطع کردی و من جواب دادم نه . و گفت ما هنوز دوستیم و حتی سوال کرد به عنوان ی دوست می تونم تو رو ببوسم ؟ من الان یک علامت سوالم
دیونه شدم
حالم خوب نیست
یک یویو که دائما بالا و پایین می رم
خستم
افسرده
پوچ
خودم رو از دست دادم
خودم می ام بیرون از خودم و این متن بی سر و ته رو می خونم
مثل این متن بی سر و ته شدم
میدونید جواب خودم به خودم چیه
برو برای همیشه از زندگیش
نه مهریه خواستم
نه عروسی
نه خونه
ولی ندید من رو
یا دید
من نفهمیدم
RE: طلاق عاطفی در روابط دختر و پسر
سلام عزیزم
دوست خوبم چرا با خودت این کارا رو میکنی؟؟؟
ارزشت خیلی خیلی بالاتر از این حرفاست
حیف تو نیست؟؟؟
البته من فقط بر اساس حرفات دارم اینو میگم.
عزیز دلم داره باهات بازی میکنه. اگه دوست داری باهات بازی کنه به این رابطه ادامه بده.(ببخشید که این قدر رک میگم)
ولی این طوری فایده نداره.این بهانه ها چیه در میاره وحرفاش غیر منطقیه.
خلاصه ی حرفم اینه که باهاش قطع ارتباط کن
باور کن به نفعته.اولش یک کم سخته ولی بعد عادت میکنی.
میفهمم سخته.درک میکنم.
ولی این پسر ارزش نداره.هنوز تکلیف خودشو نمیدونه
موقعیت هاتو از دست نده عزیزم:46:
RE: طلاق عاطفی در روابط دختر و پسر
خيلي ببخشيد اينجوري حرف مي زنم اما اين دوست پسر مچل شما خودشو زيادي تحويل گرفته...زيادي با دلش راه اومدي فكر كرده چه خبره! مي تونم ببوسمتو اينا يعني بيا با من تا ته خط مفت و مجاني!!! ولش كن بحال خودش تا يادش بيفته خودش كيه!
RE: طلاق عاطفی در روابط دختر و پسر
اگه خیلی دوسش داری و میخوای ببینی چند مرده حلاجه باهاش قطع ارتباط کن
ببین چی کار میکنه
تو هیچی نگو چی کار کن .اون میدونه که باید چی کار کنه.بابا طرف 30 سالشه 20 سالش که نیست نفهمه
باور کن تو این تالار 20 ساله هایی هم داشتیم که میدو نستن چی کار کنن
ولی اون خودشو زده به نفهمی و میخواد ازت استفاده کنه
باهاش کات کن بذار بیاد خواستگاری رسمی و تاکید میکنم فقط رسمی
عزیزم به هیچ عنوان نذار ببوستت.چه برسه به رابطه جنسی .حتی دستش رو هم نگیر.
عزت نفستو حفظ کن و با اعتماد به نفس رفتار کن.سرتو گرم کن به چیزهای مختلف و به هچ عنوان به سمتش نرو.نه تلفنی نه حضوری نه اس ام اسی.
اگه در دسترسش نباشی خیلی عزیز تر میشی.و اگه بخوادت از دستت نمیده.مطمئن باش.
ولی کلا به نظر من در مورد ازدواج با این اقا بیشتر فکر کن .
با این اوصافی که گفتین به نظر من واسه ازدواج با ایشون اقدام نکنین.
مگه این که از راهش وارد شه و شما حس کنین که تغییر کرده
موفق باشی.
RE: طلاق عاطفی در روابط دختر و پسر
دوست خوبم سلام
من 2 ماهه پیش تو شرایط شما بودم ، کاملا میفهمم چی میگی! اول از همه با اطمینان بهت میگم این آقا خودشم نمیدونه چی میخواد ، این جور آدما انگار اعتماد به نفس خودشون پایینه میان به ما گیر میدن، دوست من هم 30 سالش بود ، تعداد جوشهای صورتمو میدونست :311: میگفت چرا دستمو الان شل گرفتی ؟؟؟؟؟؟؟ این یعنی عاشقم نیستی:160: چرا من باید بگم کجا بریم؟ و از همه مهمتر نیاز جنسی که تو به اهمیت نمیدی!! چرا نمیای خونمون.... تو اصلا معنی عشق رو نمیدونی!!!
میبینی دوستم چقدر حرفاشون شبیه همه؟؟ این اواخر میگفت من یه عشق خااص میخوام ( عشق اساطیری) میخوام بدون قید و شرط با من باشی، حتی اگه من فحشت دادم باهات بهم زدم تو زنگ بزنی بگی عاشقتم:311:(حالا قصدمون ازدواج بودا نه از این دوستی الکیا ) در نهایت من بهم زدم...الان دارم نفس میکشم :310:
دوست عزیز نمیخوام حرف نا امید کننده بزنم و سریع برات نسخه جدایی بپیچم ، اما باور کن زندگی با این جور آدما اصلا راحت نیست ، خانومی این آقا تکلیفش با خودش روشن نیست که داره بهانه گیری میکنه، من به این نتیجه رسیدم صرفا رسیدن به سن 30 سالگی بلوغ فکری و عاطفی و پختگی نمیاره، به نظر من شما تمومش کن ، فرصت بده ببین اون چیکار میکنه؟؟
هر چی باشه تموم شدن یه دوستی حتی یه نامزدی به مراتب از طلاق راحت تره... دوست گلم ما نباید خودمونو آینده مونو فدای این آدمایی کنیم که خودشون با خودشون مسکل دارن:305:
امیدوارم مشکلت به زودی حل شه :72:
RE: طلاق عاطفی در روابط دختر و پسر
دوستان از نظراتتون ممنونم و راحت نظراتتون رو بگید من ناراحت نمیشم دیگه یاد گرفتم انتقاد پذیر باشم و واقعیت ها رو ببینیم.
من خودم بارها بهش گفتم من آدم کاملی نیستم خطا دارم تلاشم رو ببین اگر نتیجه تو رو راضی نمیکنه . اشتباه پشت اشتباه . اوایل گفت من 6 ماه وقت می خوام از همدیگه دور باشیم و فکر کنیم .حماقت کردم و گفتم نمی خوام تو رو از دست بدم. بماند که بعد ها دائم این اصرار رو می کردم که می تونیم از هم دور باشیم و من واکنشم درست نبود و نباید برای با هم بودن فشار بیاریم ولی اون دیگه راغب نبود . ب
شاید باید اینم اضافه کنم که من خودم آدمیم که از اجتماع گریزون نیستم ولی با تنهایی و کتابام بیشتر لذت می برم و تا حدی حساس و ریز بینم . خیلی درسخون و جدی و تا حدی عصبی و سخت گیر .بار ها گفتم که من خانواده ای دارم که نه به مهریه و نه به عروسی گرفتن اعتقاد داره و این شعار نیست و از اقوامم مثال زدم که ما عروسی و مهریه رو اصلا ملاک نمیدونیم . من از رابطه مون دائم این احساس رو دارم نکنه من کم گذاشتم . دائم میگم چرا تو موقعیت ها بهترین عکس العمل رو نشون ندادم . من حتی یک بار بی احترامی نکردم بهش تو رابطمون . و خودم رو مقصر می دونم که چرا الان به این نقطه رسیدم . تو این 4.5 سال دائم میگه چرا تو تلفن از همه چی حرف می زنیم غیر خودمون . من رو دائم با زن دایی هاش مقایسه می کنه . دوستان شخصیتی 50 درصد سفید و 50 درصد سیاهه و این مشکل منه که احساس یو یو دارم جذب خوبیاش میشم و با بدی هاش من رو دور میکنه و مثل آدمی که از دور با دیدن خوبی, بدی رو یادش میره بر می گرده و تو این مسیر گیجه و تمرکز نداره . خودم هم سعی دارم جوری از امروز یک نقطه آغاز رو تو زندگیم شروع کنم ولی سخته خیلی سخت .
رشته تحصیلیم عمرانه و متاسفانه تو مقطع ارشد ادامه ندادم . وقتم ورزشه و زبان . خودش گفت عذاب وجدان داره به من گفت برو سراغ ورزش و زبان و راضی به ادامه تحصیلم نبوده !!!!! و من برای اینکه ناراحت نشه گفتم راضیم از این دو موردی که ادامه دادم . احساس آدم های احمق رو دارم .
RE: طلاق عاطفی در روابط دختر و پسر
سلام خواهر خوب و عزیز
اول از همه ورودت رو به جمع گرم وصمیم دوستان همدردی خوش آمد میگم و بهت تبریک می گم
که به خودت اومدی و میخوای یه زندگی تازه شروع کنی خانم.ببین دوست عزیز اینکه رابطه شما
بهم خورده لطف خداوند بوده تا تو رو بیدار کنه و به خودت بیاره...از برآیند حرفات متوجه شدم که
تو این 4 سال فقط اعتماد به نفست رو از بین برده و حتی با درس خوندن و رشدت موافق نبوده
و اگه بهت توجه داشته هم فقط برای دادن درخواست های بی شرمانه بدون مسئولیت بوده...
و وقتی از تو پاسخی در این موضوع ندیده این حرفا رو بهت زده...این تاپیک رو بخون...دختر این
داستان 4 سال با همه وجودش مایه گذاشت و حتی از دخترونگیش گذشت اما الان فقط حسرت
نصیبش شده...پس بهتره هرچه زودتر یک تصمیم قاطع بگیری و از مثل یویو بودن در بیای!!
هر آدمی نقاط ضعفی داره و نقاط مثبتی ولی کسی حق نداره بخاطر نقاط ضعف دائم ما رو
تحقیر کنه...تو دختر خوب و گلی هستی و بسیار با عزت نفسی که تاحالا اشتباهی نکردی
پس با قطع ارتباط هم جلوی سو استفاده های احتمالی آینده رو بگیر هم نگذار بیشتر از این
باورها ، اعتماد به نفس و عزت نفس شما رو خورد کنه!...برای کسب آرامش با خدا راز و نیاز
کن و از خودش بخواه کمکت کنه...شروع کن به درس خوندن و شرکت در کنکور و برنامه ریزی
داشتن...کسی که قدر گوهری مثل تو رو ندونه همومن بهتر که بره!...تو باید از ابتدا باورها و
اعتماد به نفس تو خودت بسازی...اگه میتونی CD تکنولوژی فکر دکتر آزمندیان رو بگیر و به
دستوراتش عمل کن...خیلی حالت رو بهتر می کنه
منتظر هستیم ببینیم چه میکنی؟ حتما دعاتون می کنم
موفق باشید
RE: طلاق عاطفی در روابط دختر و پسر
عزت نفستو حفظ کن
کاری که فکر میکنی درسته انجام بده
عزیزم نباید بشی عروسک خیمه شب بازی اون که هر چی گفت تو اون کارو انجام بدی
میدونی چی شده؟؟
اون فکر کرده دیگه چه کسی هست که تو این قدر بهش اهمیت میدی
ببخشید ولی خیلی بردی اونو بالا بالا
و خودتو اوردی پایین پایینا
تا جایی که توقعات و انتظاراتش از تو خیلی بالا رفته
اشکال از طرز برخورد خودت هم بوده که الان به اینجا رسیدی.
فاصلت رو حفظ کن
اگه فکر میکنی باید ادامه تحصیل بدی برو انجام بده .نباید به حرف اون نری واسه ادامه تحصیلت
مگه چی کارته؟؟؟؟؟
مامانته یا بابات؟؟؟هنوز که هیچی نشده این قدر داره تعیین تکلیف میکنه بعد میخواد چی کار کنه؟؟؟
یادت باشه شما هنوز زن و شوهر که نشدین که بخواد بهت بگه این کار و بکن یا نکن.
من نمیگم بهش اهمیت نده ولی به هر حال هر چیزی سر جاش
من بر اساس رفتارهای نامعقول دوستتون صحبت میکنم و این چیزها رو میگم.
لطفا ناراحت نشین از حرفام
RE: طلاق عاطفی در روابط دختر و پسر
خانومی اگه نمیخوای بهم بزنی حداقل یه هفته ازش دور شو ، بذار افکارت آروم شه ، آره راست میگی منم یویو شده بودم ، هی میگفتم این حسنا رو داره پس خوبه ولی این بدیارو هم داره !!! قاتی کرده بودم ، گلم ازش فاصله بگیر یعنی نه زنگ نه اس ام اس نه قرار ، بشین خوب فکر کن بعد با خودت رو راست باش ببین الان که نیست حالت بهتره یا نه؟گاهی آدم خودشم نمیفهمه به طرفش عادت کرده یا دوستش داره؟ اگه مثل من یه نفس راحت کشیدی بدون دوستش نداری عادت کردی به بودنش که اونم کم کم برطرف میشه... الان اینقدر حساسیت خودش رو به تو انتقال داده که احتمالا شدی یه آدمی که دائم به هر کاری میخواد بکنه شک داره، گیج و سردر گمی ،خوب حقم داری، تا یه مدت تنها نباشی نمیتونی خلاص شی، من نشستم با خودم فکر کردم بعد رفتم با یه دوست بزرگتر از خودم و با تجربه حرف زدم وقتی حرف میزدم و از دوستم میگفتم یه نکاتی مطرح شد که خودمم تا حال نفهمیده بودم چون غرق رابطه بودم و فقط میخواستم همون عشقی باشم که اون میخواد ، همون احساس رو بهش بده که توقع داره ، غافل از اینکه طرفم نمیدونه چی میخواد و منو هم کرده عروسک خیمه شب بازیش:160:
من بهش گفتم سکه 300 تا میخام عروسیم نمیخوام ، میدونی چی گفت؟ گفت دوست دختر قبلیم 1 سکه میخواست ، تو عاشق نیستی اگه بودی اینو نمیگفتی!!!
خانومی واسه اینطور افراد هر چی بیشتر مایه بذاری پر توقع تر میشن ، به خدا اگه بخوام قصه زندگیمو بگم از حوصله جمع خارجه ،من اگه یه مسافرت داخلی میرفتم با کلی سوغاتی برمیگشتم اون وقت ایشون از خارج از کشور اومد با دست خالی ، همیشه هم از من توقع داشت و ناراضی بود ،آخرشم واسه کارهایی که واسم نکرده بود دنیایی سرم منت گذاشت ... به خدا این جور آدما مارو بدبخت میکنن ، برو ادامه تحصیل بده این پسر رو رها کن ، به خدا خوشبخت نمیشی... دنیاییم محبت کن باز ازت توقع داره....
RE: طلاق عاطفی در روابط دختر و پسر
سلام دوست خوبم .
نظر منم مثل دوستان دیگه است سعی کن ازش فاصله بگیری و اصلا باش ارتباط نداشته باشی تا بتونی محکش بزنی ببینی چی میشه . :160:
به نظر میرسه میخواد ازت سواستفاده کنه بعدم ترکت کنه
مطمئنی با دختر دیگه ای ارتباط نداره ؟
شاید علت اینکه با توجه به سنش تو این مدت رابطشو با تو حفظ کرده این بوده که تو باش رابطه جنسی برقرار نکردی که اگه این کار رو میکردی وقتی ازت سیر میشد میرفت سراغ کار خودش .
موفق باشی :72: