بخاطر اختلاف با جاريم ، اختلاف تا حد طلاق پيش رفته
با سلام خدمت دوستاي عزيز
من و نامزدم حدود 9 ماه هست كه عقد كرديم. من و جاريم تقريبا بفاصله 2 هفته با هم نامزد شديم.
تو اين 9 ماه جاريم نسبت به من خيلي رقابت ها و حسادت هايي داشته. هميشه با من تو رقابت بوده. هر چي خريدم هرچي پوشيدم همونو كرده.
تقريبا يه ماه پيش براي ماه رمضون مهموني كرديم و ما خانواده نامزدم و جاريم و مامان باباي جاريم رو دعوت كرديم.
يه هفته بعدش بابم بستري شد عمل كردن.
از وقتي كه عمل كردن تا همين امروز جاريم و خانوادش عيادت بابام نيومدن كه هيچ حال بابام رو هم نپرسيده.
منم وقتي ديدم نه حال بابام رو پرسيدن نه اومدن ، تصميم گرفتم باهش حرف نزنم.تو جمع هم فقط در حد سلام و خداحافظ.
ولي نامزدم اصرار ميكنه كه نيومده كه نيومده ، گيرم كه كارش اشتباه بوده ولي تو بايد مثل هميشه باهاش گرم صحبت كني و اصلا پيش جمع نشون ندي كه باهاش قهري.
ولي اخه چطوري؟ وقتي دلم از كسي شكسته چطوري باهاش گرم باشم؟ من ازش متنفرم. وقتي حال بابامو حتي زباني نپرسيده پس باهام دشمني داره. اونوقت من بيام باهاش گرم باشم؟
اصلا نميتونم. خانوادم هم بدجوري ناراحتن ازش.
از اونجايي كه اين دختره خيلي چاپلوس هست و خود شيرين ، بدجوري پيش خانواده شوهرم برا خودش جا باز كرده.تا حالا يكي پيدا نشد بگه به جاريم كه چرا حال باباي جاريتو نپرسيدي؟چرا نرفتي عيادت.
چطور اون مختار بود نياد منم مختارم باهاش حرف نزنم.
مامانم با مادر شوهرم كمي حرفشون شده. از اون وقت تاحالا كه يه هفته مي گذره نامزدم نه بهم زنگ زده نه مسيج.
منم ديروز بهش زنگ زدم و جواب نداد. يه بار بهش گفته بودم از هم جدا شيم هم شما راحت ميشيد هم من. با اين همه وابستگي به خانواده نميشه زندگي تشكيل داد.
حالا به نظرم داره به طلاق فكر ميكنه
ممنون ميشم راهنماييم كنيد.
RE: بخاطر اختلاف با جاريم ، اختلاف تا حد طلاق پيش رفته
الناز جان آخه اين چه حرفيه؟؟؟؟؟؟؟؟ طلاق بخاطر يه بگو مگوي مادراتون؟؟؟؟نه نگران نباش .شما چند سالتونه؟اختالافي كه بين مادر شما ومادر شوهرتون بوجود اومده سر چي بوده؟جاريتون عيادت پدرتون نيومده خب نيومده باشه اون اندازه شخصيت وفهم خودش رفتار كرده شما چرا خودت رو بخاطر كارهاي ديگران ناراحت ميكني؟اگه خودت رو ناراحت نشون بدي نقطه ضعف ميگيره ازتا ميگه آخ جون اين به بي اعتنايي هاي من حساسه پس بذار از اين راه اذيتش كنم.اصلا ككت هم نگزه.بالاخره كه يه خبري (خبر خوب)از نامزدتون مياد نگران نباش مگه طلاق به همين راحتياست؟رابطه خودت ونامزدت چجوريه؟همديگرو دوست داريد؟
RE: بخاطر اختلاف با جاريم ، اختلاف تا حد طلاق پيش رفته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مريم صوفي
الناز جان آخه اين چه حرفيه؟؟؟؟؟؟؟؟ طلاق بخاطر يه بگو مگوي مادراتون؟؟؟؟نه نگران نباش .شما چند سالتونه؟اختالافي كه بين مادر شما ومادر شوهرتون بوجود اومده سر چي بوده؟جاريتون عيادت پدرتون نيومده خب نيومده باشه اون اندازه شخصيت وفهم خودش رفتار كرده شما چرا خودت رو بخاطر كارهاي ديگران ناراحت ميكني؟اگه خودت رو ناراحت نشون بدي نقطه ضعف ميگيره ازتا ميگه آخ جون اين به بي اعتنايي هاي من حساسه پس بذار از اين راه اذيتش كنم.اصلا ككت هم نگزه.بالاخره كه يه خبري (خبر خوب)از نامزدتون مياد نگران نباش مگه طلاق به همين راحتياست؟رابطه خودت ونامزدت چجوريه؟همديگرو دوست داريد؟
*************************************************
مريم جان ممنونم
من متولد 63 هستم
نامزدم 59
من و نامزدم همديگرو خيلي دوست داشتيم. از طريق خانواده ازدواج كرديم.
اختلاف مامانم و مادرشوهرم سر اين بود كه : مامانم وقتي اصرار نامزدمو ديد كه همش ميگه هركاري كرده كه كرده. تو مثل سابق باهاش خوب باش، زنگ زد مامانش كه تورو خدا اين همه جاري دخترم بهش بدي كرده ف تو شرايط سختي كه باباش بيمارستان بوده تنهاش گذاشته، چطور انصافتون مياد كه اين همه اصرار كنيد كه باهاش گرم باشه؟
مامانش تو جواب مامانم چنتا دليل بي منطق آورد كه نيومده كه نيومده شما به وقتش اگه كسي از اونا مريض شه شما نميرفتين.
بعدش مامانش گفت حوصله حرف و ... رو ندارم و خداحافظ گفت و قططع كرد.
تاچند روز پيش خيلي روابط خانواده ها محترمانه بود ولي احترام از بين رفت.
نامزدم خيلي دوسم داشت. ولي خانوادش خيلي ازش كار ميكشن. دايم خواهرش مياد خونه مامانش بايد نامزدم هي بره برسوندش، دايم برادر شوهر ميگه ماشينتو ميخوام
هرجا خواستيم بريم بايد جاريم و شوهرشم باشن. بدون اونا خوش نميگذره.
كلا نامزدم خيلي درگير خانوادشه. منم دوس ندارم پاپيچمون باشن. دوس دارم مستقل باشم.
خيلي به نامزدم گفتم كه تورو خدا كم خودتو درگير مسائل كن. ما اونقدر درگير مسائل بوديم كه حتي از نامزدي هيچ لذتي نبرديم
ولي مطمئنم دل نامزدم شكسته.چون نميخواد از خانوادش دور شه
RE: بخاطر اختلاف با جاريم ، اختلاف تا حد طلاق پيش رفته
سلام.چرا باید اینقدر جاریت مهم باشه؟چرا شما خودتونو محتاج احوال پرسی اون می دونید؟چرا باید حتی اون ارزش قهر کردن داشته باشه و ارزشه اینو که قلبت از کینه پر بشه؟نباید از الان این چیزا برات مهم باشه .اگه تو زندگی بری تو نخ این طور چیزا و مدام حرص بخوری وای الان جاریم چابلوسی کرد وای الان مادر شوهرم بیشتر به اون توجه کرد وای....می دونی چقدر ضربه به زندگیت می زنی با این فکرت با هر کی ازدواج کنی همین آشه و همین کاسه چون تو همه خانواده ها ازین رفتارا تا دلت بخواد زیاده و این ما زنا هستیم که به این رفتارا دامن می زنیم.چرا باید یه کاری کنی شوهرت از جاریت دفاع کنه؟.تقصیر شوهرت نیست اون یه مرده و تجربه به من می گه مردا اختلاف با مادر شوهر جاری و..بچگونه می دونن بی معنی می دونن اصلا تو مخیلشون نمی گنجه و نتیجش هم می شه اینکه می گه قهر نکن.
اما موضوع مادراتون:بیشتر توضیح بده اما هر چی هم باشه نباید بتونه زندگیتون رو بهم بزنه.ازین به بعد دائم مادراتون در ارتباطن و اختلافاتی هم دارن و هیچ کدوم هم دوست ندارن کوتاه بیان .هر کدوم دوست دارن نظر خودش تو زندگی بچش اعمال بشه اما این شمائید که باید با سیاست رفتار کنید و نذارید این اختلافا زندگیتونو تلخ کنه.
RE: بخاطر اختلاف با جاريم ، اختلاف تا حد طلاق پيش رفته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رایحه عشق
سلام.چرا باید اینقدر جاریت مهم باشه؟چرا شما خودتونو محتاج احوال پرسی اون می دونید؟چرا باید حتی اون ارزش قهر کردن داشته باشه و ارزشه اینو که قلبت از کینه پر بشه؟نباید از الان این چیزا برات مهم باشه .اگه تو زندگی بری تو نخ این طور چیزا و مدام حرص بخوری وای الان جاریم چابلوسی کرد وای الان مادر شوهرم بیشتر به اون توجه کرد وای....می دونی چقدر ضربه به زندگیت می زنی با این فکرت با هر کی ازدواج کنی همین آشه و همین کاسه چون تو همه خانواده ها ازین رفتارا تا دلت بخواد زیاده و این ما زنا هستیم که به این رفتارا دامن می زنیم.چرا باید یه کاری کنی شوهرت از جاریت دفاع کنه؟.تقصیر شوهرت نیست اون یه مرده و تجربه به من می گه مردا اختلاف با مادر شوهر جاری و..بچگونه می دونن بی معنی می دونن اصلا تو مخیلشون نمی گنجه و نتیجش هم می شه اینکه می گه قهر نکن.
اما موضوع مادراتون:بیشتر توضیح بده اما هر چی هم باشه نباید بتونه زندگیتون رو بهم بزنه.ازین به بعد دائم مادراتون در ارتباطن و اختلافاتی هم دارن و هیچ کدوم هم دوست ندارن کوتاه بیان .هر کدوم دوست دارن نظر خودش تو زندگی بچش اعمال بشه اما این شمائید که باید با سیاست رفتار کنید و نذارید این اختلافا زندگیتونو تلخ کنه.
***********************************
آخه ببينيد تو اين مدت خانوادمون هميشه با هم خوب بودن. روابط كاملا خوب و صميمي. گفتم كه تو هر مهموني اول سر خونواده جاريم حضور دارن.
مامانم ديد من و نامزدم فقط بخاطر اين موضوع بدجور دعوامون شده ، زنگ زده مامانش كه بخواد مشكل رو حل كنن ، تا مشكل گنده تر نشه. بجاي اينكه مامانش بگه بچگب كرده اشتباه كرده ، ازشون دفاع كرده . اين برام قابل هضم نيست كه اشتباه رو اونا كردن بايد ما معذرت خواهي كنيم و پا پيش بذاريم؟
حرف خاصي رد و بدل نشده. مامانم گفته با آقا ....(نامزدم) بگين كه اين همه خانومشو نندازه پاي جاريش.
مامانش الكي حرفايي زده و گفته حوصله حرف و ...روندارم و قطع كرده.مامانم بدجور ناراحت شده.
تا ديروز بابام ماجرا رو نميدونست ، تا اينكه توضيح داديم بهش. بابام زنگ زد كه بپرسه موضوع از چه قراره ولي نه به تلفن بابام جواب داد نه به تلفن خونشون.
بابامم گت بذار اينجوري بمونه ته ببينيم چي ميشه.
بهم گفتن نه زنگ بزن نه چيزي
RE: بخاطر اختلاف با جاريم ، اختلاف تا حد طلاق پيش رفته
الناز خانوم متاسفانه از كاه، كوه ساختيد!
دختر خوب سري كه درد نمي كرد را چرا دستمال بستي!
RE: بخاطر اختلاف با جاريم ، اختلاف تا حد طلاق پيش رفته
الناز جان سلام
راستش شاید از حرف من ناراحت بشی اما خواهش میکنم درک کن.
به نظرمن شما خودت داری زندگیتونو خراب میکنی. نه شوهرت و نه خانوادش.
مساله ای رو که مطرح کردی اونقدر ساده و پیش پا افتاده است که به نظر میاد این شما هستی که جاریت خیلی برات مهمه در حالی که تو برای جاریت مهم نیستی.
چرا فکر میکنی وظیفه داشته حتما به پدرتون سر بزنه؟ مگه ما برای دیگران تعیین تکلیف میکنیم؟ چه دلیلی داره که قهر کنی؟
چرا فکر میکنی شوهرت نباید به خانوادش مثلا خواهرش کمک کنه؟ یا به داداشش؟ خوب معلومه شما هنوز زیر یه سقف نرفتین و هنوز عقد هستین. خوب ممکنه شرایطی پیش بیاد برای هر کسی که به خانوادش کمک کنه. این که اشکالی نداره. حالا اگه زندگی مستقلتونو زیر یه سقف شروع کرده بودید خوب اوضاع فرق میکرد.
چرا به مادرت اجازه میدی تو این مسائل دخالت کنه؟ خوب این باعث میشه حریم بین خانواده ها شکسته بشه.
تو دعوام که حلوا خیرات نمی کنن. توقع داری مادرشوهرت چکار کنه؟
یه کم بزرگورانه تر به زندگیت نگاه کن. یه کم خودت رو جای اونها قرار بده.
خانواده شوهرت هرگز نمیتونن تو مسائل عروس ها دخالت کنن. آخه هر دو عروس و همسر فرزندشون هستن. اونها نمی تونن از یک نفر پشتیبانی کنن. خانواده و مادرشوهرتو درگیر مسائل خودت و جاریت اصلا نکن. این طوری فقط اوضاع بدتر میشه.
حالا تو نشستی غصه میخوری به طلاق فکر میکنی دلتنگ شوهرت هستی اما ..... جاریت داره خوش و خرم به زندگی عاشقانه اش ادامه میده. حتی شاید اصلا به فکر تو نباشه. آیا زندگیت ازرششو داره که خرابش کنی به خاطر حساسیت هات؟؟؟؟؟
اصلا این کلمه نحس طلاق و جدا شدن رو پیش شوهرت نگو. از دامنه لغاتت حذف کن. مگه میشه به همین راحتی جدا شد؟؟
من از تجربه زندگی متلاشی برادرم بهت میگم. اگر بخوای شوهرت فقط فقط مال تو باشه و برادر خواهر مادر پدر و خانوادشو فراموش کنه ، دوامی تو زندگیت نخواهد بود.
بازم خواهش میکنم دلگیر نشو فقط خودتو جای اونها قرار بده.
RE: بخاطر اختلاف با جاريم ، اختلاف تا حد طلاق پيش رفته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
الناز خانوم متاسفانه از كاه، كوه ساختيد!
دختر خوب سري كه درد نمي كرد را چرا دستمال بستي!
[color=#[/b]000080]خب ليلا خانوم شما ميگيد چيكار نميبايست ميكردم كه كردم؟[/color][b]
RE: بخاطر اختلاف با جاريم ، اختلاف تا حد طلاق پيش رفته
مهربوني عزيز
از حرفاتون اصلا ناراحت نشدم
ممنونم از راهنماييتون
اول اينكه : ماد شوهرم گفته حوصله حرف و ... ندارم و قطع كرده
دوم اينكه: من كه نخواستم خانوادشو فراموش كنه. من فقط خواستم اون توجهي كه به خانوادش داره رو نصفشو به من داشته باشه. بالاخره من از همه چي بريدم و زنش شدم. بايد پشتيبان من باشه تا پشتيبان خواهر و داداشاش
من اصلا اختلافمو نه به خواهرم ميگم نه مامانم. خودشم ميدونه
وقتي ديديم جيك و پيكمونو ميره مامنش ميگه گفتم منم بگم شايد از تنهايي دراومدم و كمكم كردن.
هر اختلافي كه بينمون ميشد الكي ميگفت به كسي نميگم ، ولي بعدها ميديدم تماماً و كمالاً به مامانش ميگه.
مادر شوهرم زن بدي نيست. تا قبل اين ماجرا خيلي دوسش داشتم. واقعا دلسوز و مهربون بود.ولي تو خونشون حاكمه. حرف حرف مادر شوهرمه.
انگار نامزدم مثل بچه بايد مطيع حرفاش باشه
دوس ندارم نامزدم مثل بچه براش تعيين تكليف كنن
بالاخره عقلش اونقدر كامل شده كه زن گرفته.
اگه قبلنا بود مطمئنم تا حالا چندبار زنگ زده بود. چون تحمل دوري و قهر بودن رو نداره. ول چون خانواده هم هستن تو اين ماجرا ، مطمئنم بهش ياد دادن كه زنگ نزن، به زنگش جواب نده، بذار خودش بلا نسبت همه به غلط كردن بيافته.
RE: بخاطر اختلاف با جاريم ، اختلاف تا حد طلاق پيش رفته
با حرفاي مهربوني عزيز موافقم. كاملا موافق.
من اگه به جاي شما بودم نه جاريم و خانوادش را افطاري دعوت مي كردم و نه توقع داشتم اون بياد عيادت بابام.فقط به شوهرم و خوشيم و خوشبختي ام فكر مي كردم. نه به جاري و خانواده جاري و مادر شوهر و .................
بچسب به شوهرت و زندگيت و خوش بگذرون. يك روزي حسرت اين روزها را مي خوري كه خودت خرابش كردي و ديگه نمي توني برش گردوني.
مادر شوهرت نه تو را دوست داره نه جاريت را.
تو هم با اين كارها و حرفا نه مي توني جاريت را از چشم شوهر و مادرشوهرت بندازي. نه مادر شوهرت را از چشم شوهرت. تنها كاري كه مي كني اينه كه داري خودت را از چشم شوهرت مي اندازي. پس ديگه بس كن لطفا.:305:
احتمالا خيلي كم سني الناز نه؟ چند سالته؟
لازم نيست مدام رفتار مادر شوهر و جاري ات را براي شوهرت توضيح بدي. شوهرت خودش همه چيز را مي دونه. پس بي خود با اين كار خودت را خسته نكن و از چشم شوهرت ننداز.
اگر هم مي خواي شوهرت چيزي به مادرش نگه. چيزي براي گفتن براش درست نكن كه بره بگه. اگه شما بين خودتون حرف و حديث درست نكنين. شوهرتون حرفي براي گفتن به مادرش نداره.:305:
خودت قبول داري كه تا الان بعضي چيزا خراب شده پس لطفا خراب تر از اين نكن.:305: