موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
اقایون سلام ، من دو ماه هستش که عقد کردیم و کم کم داریم اماده میشیم برای عروسی ، عروسی هم 3 ماه دیگه هستش .
حالا این وسط مادرزن بد رو اعصابمه . من کلا ادم خانواده دوست ، ساده ، دلپاک ، سازگاری با حداقل ها ، وقتی زنم یه چیزی میخواد و من مخالف باشم هیچ وقت بروز نمیدم و حق انتخاب رو به زنم میدم ، هیچ وقت بابت هیچ موضوعی سیاستی نداشتم و ندارم و همیشه حرف هامو مستقیم زدم . خانواده همسرو نزدیک 30 ساله ازدوستان نزدیک پدرم و مادرم هستند و ازدواج هم به هیچ عنوان به صورت سنتی نبوده . مشکلم اینه که مادرزن تمام حرفاشو با سیاست میزنه ، به دیوار میگه که در بشنوه ... موقع خرید هایی که منو خانومم میخوایم بکنیم من حق انتخاب رو به خانومم میدم و هرچی دوست داره انتخاب کنه اما یه دفعه میبینم میپره وسط و نظرشو القا میکنه به همسرم ، با اینکه خانومم هم حرفشو گوش نمیده اما اینکارو انجام میده ، یه مواقعی هم که خانومم یه چیزی رو انتخاب میکنه خوب نیست من میگم به نظرش احترام بگذارم ، بعدش میگم همینو بگیریم ، یه دفعه مادرزن میپره وسط نه این خوب نیست ، اونوقت منم لج میکنم میگم حتما باید همینو بگیریم . وقتی منو خانومم برای زندگیمون یه چیزی رو انتخاب کردیم این وسط مادرزن چیکارست ؟ نظر مادرزنو اصلا کی خواست که میپره وسط ؟ مثلا یه جا میخواد بره یا کاری میخواد انجام بده همش حرفارو یه طوری میگه که توش همش سیاسته . بار ها خانومم هم به مادرش تذکر های جدی داده اما انگار نه انگار ، تو تمام مساعل ماجرا داریم ، طوری شده که میخوام از دست این مادرزن فرار کنم .
یه مشکل دیگه هم داریم ، با اینکه عقد کردیم مادر زن نمیذاره همسرم با خانواده من بیاد مسافرت !!! میگه مردم حرف درست میکنن برامون .!!!! یعنی چی این حرف!؟!؟!؟!؟؟!؟! ، یا خیلی سنتی و طالبانی هستند یا خیلی به دخترشون وابسته هستند ، دلم میخواد بعد از عروسی تا چند سال اصلا همچین ادمی طرفم نیاد
اینم بگم مادرزن هرهفته برای دیدن پدر و مادرش و خواهرش میره تهران و نزدیک 4-5 روز اونجاست، دخترها و شوهرو همرو تنها میذاره میره ... بدون غذا ، خانوم من هم کارمنده نمیرسه غذا درست کنه ، بقیه هم تنبل هستند . دارم دیوونه میشم به خدا
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
واه واه واه خدا همچين دامادي را نصيب گرگ بيابون نكنه.:311::58::311::58::311::58::311::58::311:
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
واه واه واه خدا همچين دامادي را نصيب گرگ بيابون نكنه.:311::58::311::58::311::58::311::58::311:
بابا من داغ کردم ، اعصابم داغونه شما میخندی ؟
بابا اسم این مادرزن رو میشه مادر گذاشت ؟ همش دنباله اینه میخشو محکم تر بکوبه
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
ببخشين خنديدم. آخه دقيقا مثل يك مادر زن پشت سر مادر زنت بدگويي كرده بودي.:311::311::311::311::311:
ببين آقاي سهيلي عزيز به نظرم خيلي مادر زنت را بردي زير ذره بين و روش دقيق و حساس شدي.
شما چيكار به مادر زنت داري اون زندگي خودش را داره. شما و خانمت هم زندگي خودتون را دارين. خدا را شكر خانمتون هم كه خوبند و حرف ديگران روشون تاثير نداره. پس ديگه مشكلي نيست.
ببينين اگه مي خواين تو زندگيتون موفق باشين سعي كنين از همين اول زندگي پدر و مادر خانمتون را مثل پدر و مادر خودتون دوست داشته باشين و بهشون احترام بذارين. (به احترام اينكه خانمتون را دوست دارين مادرش را هم دوست داشته باشين.)
ببينين احترام در ازدواج يك امر كاملا دو طرفه است. پس به همسرتون و خانوادش احترام بذارين تا همسرتون هم به شما و خانوادتون احترام بذاره.
خوشبخت باشين.
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
ببخشين خنديدم. آخه دقيقا مثل يك مادر زن پشت سر مادر زنت بدگويي كرده بودي.:311::311::311::311::311:
ببين آقاي سهيلي عزيز به نظرم خيلي مادر زنت را بردي زير ذره بين و روش دقيق و حساس شدي.
شما چيكار به مادر زنت داري اون زندگي خودش را داره. شما و خانمت هم زندگي خودتون را دارين. خدا را شكر خانمتون هم كه خوبند و حرف ديگران روشون تاثير نداره. پس ديگه مشكلي نيست.
ببينين اگه مي خواين تو زندگيتون موفق باشين سعي كنين از همين اول زندگي پدر و مادر خانمتون را مثل پدر و مادر خودتون دوست داشته باشين و بهشون احترام بذارين. (به احترام اينكه خانمتون را دوست دارين مادرش را هم دوست داشته باشين.)
ببينين احترام در ازدواج يك امر كاملا دو طرفه است. پس به همسرتون و خانوادش احترام بذارين تا همسرتون هم به شما و خانوادتون احترام بذاره.
خوشبخت باشين.
زیرپوستی میاد حرفاشو میزنه چیکار کنم ؟ مثلا همین دیشب اومدن خونه ما برای افطار ، من قبل از افطار برای اینکه دهانم بوی خوبی ندهد یه ادامس کوچیک برداشتم خوردم ، مادرزن تا منو دید . شروع کرد به وراجی ، رو به خانومم کرد گفت دختر چرا ادامس میخوری؟ ( به دیوار میگی در بشنوه )
یا مثلا چند روز قبل از عقد برگشته میگه پدر داماد باید سر عقد زیرلفظی بده !!! با اینکه میدونن ما تمام رسمارو به جا اوردیم ، خوبه منم جهیزیه لباس شویی هم داره ها ، فلان مدل باید باشه یا مبل هم باید بگیرید !! اینطوری خوبه ؟ حتی من یه سری گفتم اگر مشکل مالی دارید ماشینمو بفروشم کمکتون کنم ، اما اینا انگار نه انگار ، یه سری دیگه به مامان من داشت میگفت بریم مهریمونو بگیریم یه زمینی ویلایی چیزی بخریم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! مامان من هم گفت اگر شوهرامون پول داشتن حتما ویلا و زمین میگرفتن برامون ، نیازی نیست بریم مهریمونو بذاریم اجرا ، شوخی شوخی همه حرفاشو میزنه !!
با مساله مسافرت چطوری برخورد کنم ؟ نمیذارن همسرم بیاد مسافرت !! با اینکه عقد کردیم ، دو ماه و نیم دیگه عروسیمونه
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
چند سالتونه آقاي سهيلي؟
25 ، چطور؟
ای دی یکی از دوستانم هست که دارم پست میدم ، من سهیل نیستم ، ولی مشکلمو خواستم بپرسم
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
آقاي سهيلي عزيز
سنتون را پرسيدم چون به نظرم اومد شايد بايد رفتار پخته تري در برابر اين رفتار مادرزنتون داشته باشين. ولي متاسفانه به خاطر سن كمتون ندارين.
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
آقاي سهيلي عزيز
سنتون را پرسيدم چون به نظرم اومد شايد بايد رفتار پخته تري در برابر اين رفتار مادرزنتون داشته باشين. ولي متاسفانه به خاطر سن كمتون ندارين.
مثلا چطوری رفتار پخته تر ؟ چند نمونه نام میبرید؟
لطفا اقایون تشریف بیارید نظر دهید
RE: موجودی به نام مادرزن !!! خدا نصیب گرگ بیابون نکنه !!
سهيل جان من فكر ميكنم مادر خانم بيشتر از اين كه با سياست باشه ،ساده است
همين كه درباره مهريه به مادرتون اونجوري گفته از رو سادگي خواسته يه شوخي بكنه كه خوب شما همچين شوخي هايي را قبول نداريد و زشت ميدونيد
البته به نظرم شما هم زيادي حساس شديد و خيلي داريد قضيه را برا خودتون بزرگ ميكنيد(حالا يا خواسته يا ناخواسته)ميگي نه اينم يه نمونه كه خودت تو اين چند كلمه كه نوشتي گفتي:
اینم بگم مادرزن هرهفته برای دیدن پدر و مادرش و خواهرش میره تهران و نزدیک 4-5 روز اونجاست، دخترها و شوهرو همرو تنها میذاره میره ... بدون غذا
اخه عزيزم چطور هر هفته 4-5 روز ميره يعني هفته اي دو روز خونشونه:163:
تازه حتي اگه بره،فكر نمي كنم اين موضوع به شما ربطي داشته باشه،شما فقط داماد اون خانواده هستيد نه بيشتر
خود خانواده اگه با اين مسئله مشكل داشتن حتما به ايشون تذكر ميدادن،پس شما چيكار داري كه كاسه داغ تر از اش ميشي و الكي خودتا ناراحت ميكني
در مورد مسافرت هم عرض كنم كه حالا خوب يا بد اين رسميه كه بعضي خانواده ها دارن نميزارن دخترشون بره مسافرت يا خونه پسر بخوابه
البته ممكنه به خاطر ترس از رابطه قبل از عروسي باشه
كه خوب شما هم كه تا حدود 3ماه ديگه عروسي ميكنين خدا را شكر و ديگه اين مشكلات را نخواهي داشت
پس الكي دوران عقد را به خودت و خانمت تلخ نكن شما حالا بايد لذت ببري
بي خيال اين كه كي چي ميگه،برو دنبال زندگي و كيف و كوكت:227: