lمشکل با سنتی بودن خانواده پسر
سلام . من 20 سالم بود که آقایی در دانشگاه بهم پیشنهاد ازدواج داد که یه سال از خودم بزرگتر بود .و قبل از پیشنهادش سر همه کلاسهای من میومده که منو بشناسه . حتی توی خوابگاه هم تحقیقات کرده بود و بعدها فهمیدم .
حدود دوسال پیشنهادش رو رد کردم و نپذیرفتم . بعد که دیدم بیخیال نمیشه و واقعا منو میخاد گفتم باید با خونوادش مطرح کنه . ( خودم از اول همه چیزو به خونوادم گفته بودم . نمیخاستم مخفیانه باشه) بعد از صحبت با خونوادش اونا گفتند باید بره سربازی بعد . در این مدت تقریبا هفته یه بار تماس تلفنی داشتیم . هیچوقتم باهاش بیرون نرفتم . بعدش که اومد زمان گذشت تا بعد از حدود 5 سال شرایط هردومون مساعد ازدواج شد . و حالا فهمیدم که خونوادش با ازدواج غیر فامیلی مشکل دارند . حتی خاستگاری منم اومدند و خوششون اومد ازم ولی چون به قول خودشون غریبه هستیم مخالفند و مادرش ازم خاست به پسرش جواب رد بدم . منم علیرغم میل باطنی جواب رد دادم ولی آقا بیخیال نمیشه و دست بردار نیست . دیگه دارم دیوونه میشم از اینکه به کسیکه دوسش دارم اینقدر جواب رد بدم و اذیتش کنم . نمیدونم باید چکار کنم !!!!!!!!!!! لطفا کمکم کنید . دیگه تمرکز ندارم سرکار و همش فکرم درگیره حتی نمیتونم غذا بخورم و شب تا صبح بیشتر از یکی دو ساعت خابم نمیبره . واقعا کلافم و نیاز به کمک دارم.
RE: lمشکل با سنتی بودن خانواده پسر
سلام متین جان
نمی دونم نظرم چقدر درسته ولی فکر کنم بهتر باشه خودت یا پدرت با ایشون بصورت منطقی صحبت کنید. بگین که خانواده اش مخالف این ازدواج هستند و از معایب و نتایج ازدواجهایی که بدون درنظرگرفتن رضایت خانواده انجام میشه براش بگید.
بگید که شما دختری نیستید که توان مقابله با خانواده همسر رو داشته باشید و دوست دارید مورد مهر و احترام خانواده همسر باشید.
بذارید بدونه که مشکل واقعی چیه و چرا شما جوابتون منفیه. بالاخره اون خانواده اش رو میشناسه و می دونه که،می تونه راضیشون کنه یا باید شما رو فراموش کنه.
تا وقتی ندونه که جواب رد بایت چیه، تمام تلاشش رو خواهد کرد که رضایت شما رو جلب کنه.
RE: lمشکل با سنتی بودن خانواده پسر
مرسیbluesky عزیز که جوابمو دادی ولی این آقا می دونه که چرا جواب منفی دادم بهش . فقط مشکل اینجاست که نمیتونه از من بگذره و احساس میکنم توان مقابله با خونوادشم نداره که بتونه راضیشون کنه . حتی چبد بارم بهم پیشنهاد داد که بیخیال خونوادش شه و عقدم کنه . نمیدونم شاید توی جامعه امروزی ما باید مثل خیلی از دخترها بی بند وبار بود که مجبور شند رضایت بدند و گرنه عشقتو می بازی . من واقعا سالم و ساده بودم و دوست داشتم همه راضی باشند و خوشحال . ولی الان همه راضیند و من ناراحت و افسرده .
RE: lمشکل با سنتی بودن خانواده پسر
سلام
گاهی بعضی از پسرا بدون فکر علاقه شونو به طرف مقابل ابراز میکنن درحالیکه از خانواده و برخوردشون مطمئن نیستن..... گاهی حتی با وجود اینکه کاملااا عقاید خانوادشونو میدونن بازم پا پیش میذارن..... دوست عزیز جواب رد شما بهترین کار بوده چون مسلماا در صورت وصلت مشکلات زیادی براتون ممکن بود پیش بیاد.... اون اقا هم بالاخره خودش موضوع رو درک میکنه....
RE: lمشکل با سنتی بودن خانواده پسر
سلام
مرسی از راهنمایی هاتون ولی من هنوز دوسش دارم و میخام دنبال راهی بگردم که هم بهش برسم و هم خونواده هامون راضی شند ولی نمیدونم چکار کنم واسه همین بیشتر عذاب میکشم . اگه اینقدر دوسش نداشتم با جواب ردم هر چقدرم اون اصرار میکرد بازم از تصمیمم برنمیگشتم . ولی همین دوست داشتن عذابم میده . (یعنی شناختی که اون از من داشته اصلا واسه خونوادش مهم نیست ؟ چرا بعضی خونواده ها اینقدر سطحی نگر هستند! چه تضمینی وجود داره که دختری که از فامیل مورد نظرشونه حتما آدم خوبی باشه ؟! من خیلی افرادو دیدم که توی جمع خونواده اون چیزی که هستند خودشونو نشون نمیدن و با ظاهر سازی خودشونو توی فامیل موجه نشون میدن!!!)
RE: lمشکل با سنتی بودن خانواده پسر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Matin_Alone
مادرش ازم خاست به پسرش جواب رد بدم . منم علیرغم میل باطنی جواب رد دادم
سلام
فقط در مورد همون قسمتی که نقل قول کردم می خوام نقلی از انتونی رابینز بیارم (ببخشید که لحن کلامش تند هست)
"وقتی سرنوشت خود را به دستان دیگران واگذار می کنیم ، یعنی بردگی آنها را پذیرفته ایم"
خانم محترم شما هم عاقل هستید و هم بالغ
من در خصوص اینکه ازدواج با این آقا و شرایط خاصش که درست هست یا نه نظری نمی دهم
ولی این چه دلیلی است که چون مادرش خواسته شما هم علیرغم میل باطنی تون تن به خواسته مادرش دادید؟
من الان می گم برو بیفت توی چاه ، آیا شما باید بری بیفتی توی چاه!!!!!!!!!!!!!!!!
دقت کن شاید بهترین کار ممکن همین پاسخ منفی ای بوده که شما دادید به این قسمت قضیه کاری ندارم
ولی اگر اینگونه دلایل در آینده مبنای تصمیم گیری های شما بشود ، دیگه چیزی از شخصیت و استقلال خودت باقی نخواهد موند
RE: lمشکل با سنتی بودن خانواده پسر
سلام مرسی
ولی دیگه واقعا نمیدونم چکار باید بکنم و چی درسته . آخه من 5 سال منتظر شدم که شاید نظر خونوادش عوض شه ولی حالا تازه فهمیدم با فامیل نبودن من مشکل دارند .
واقعا کلافه شدم دیگه . از طرفی شرایط خونواده که بهم گیر میدند که پسر بی اراده ای رو انتخاب کردم از طرفی خونواده اون که ازدواج فامیلی دوست دارند و با پسر 28 ساله شون مثل 8 ساله رفتار میکنند . از طرفی هم خودم که خونواده ها واسم خیلی مهمند و رضایتشون .
RE: lمشکل با سنتی بودن خانواده پسر
سلام
چرا کسی راه حلی بمن پیشنهاد نمیده ؟
خیلی کلافم کمکم کنید.:323:
RE: lمشکل با سنتی بودن خانواده پسر
متین جان سلام
منم نمیدونم میخواستم یه تاپیک بذارم با این عنوان که مصلت الهیه؛ امتحان الهیه؛ اشتباه دیگران یا اشتباهات خودمون و خلاصه اینکه کی باید بگیم دنیا دار مکافات هستش. الان از رابطه شما 5 سال میگذره همون اول خونواده ها در جریان بودن آخه موندم مادر عزیز اون موقع شک داشتی که من غیر فامیل هستم یا پسر خوب تو نمیدیدی خونوادتون حتی یه بار نشد حرف از مخالفتشون با این ازدواج بزنن که بعد 5 سال تازه بخودت بیای که نمیتونی جلوی خونوادت بایستی تو این 5 سال با هر ساز شما رقصیدم منم مثل شما یک انسان هستم.
ببین متین جان خوب حواست و جمع کن من پیش مشاور رفته بودم ایشون بهم چند تا پیشنهاد دادن من اینها رو در اختیار تو هم میذارم امیدوارم به دردت بخوره اگه واقعا بتونی و بتونی جواب ردی که به پسره دادی و با ساز آخرشون رقصیدی روش وایسی این به نفعت خواهد بود اما اگر نتوانی و زندگی با پسره و مشکلاتی که صد در صد لااقل چند سال اول زندگی گریبانگیرت میشود را فکر میکنی تحمل کنی و علاقه ات به تحمل این مشکلات می ارزه بجنگ اما از راه مصلحت آمیز
من اول راه دوم رو انتخاب کردم و مادر و خواهر و داماد خودمون و خاله پسره رو واسطه قرار دادم ولی متأسفانه مادرش دیکتاتور فامیل بود همه رو به کیش خود خوانده بود پسره چون میدان رو خالی و بدون تکیه گاه دید کم آورد رابطه 6 ساله اش رو با من قطع کرد درست سه روز مانده به روز عقدمون؛ مشکلشون به دل مادره ننشسته بودم و پدره اختلاف سنم رو بهونه کرده بود بعد 6 سال تازه معیارهاشون گل کرده بود نمیدونم تو این 6 سال نمیدیدن منم که مثل تو رضایت همه برام شرط بود زندگی برام قداست خاصی داشت مجبور شدم راه اول رو انتخاب کنم
لطفا اگه اعضای اصلی تالار هم نظر بدن ممنون میشم این مادر و پدرهایی که در جریان این روابط هستن چرا معیار خودشون رو همون اول اعلام نمیکنن آیا فکر نمیکنید این ظلمی است در حق کسی که انتخاب میشود چه پسر و چه دختر آیا واقعا این اشتباه ماست یا اشتباه بزرگترها یا نه مصلحت الهی ست.
اما متین جان اگه راه دوم رو خواستی انتخاب کنی در نظر داشته باش لااقل چند سال اول زندگی :
1. قبول خواسته مادر شوهرت یعنی قبول تمام خواسته هایی که من بعد خواهد داشت چون قبلا به سازش رقصیدی
2. اولویت احترام و خواسته های خانواده قبل از تو برای همسرت چون توان مقابله را ندارد
3.به رخ کشیدن دختر های فامیل چه در جمع و چه در خلوت توسط مادر شوهرتان چون ازدواج فامیلی برایشان ارجحیت داشت
و خیلی مشکلات دیگر که اینها فقط نمونه خروار بود و مسائل جزئی
زندگی هفته ای یکبار تماس تلفنی نیست متین جان مخصوصا برای تو که میگی 50 درصد رضایت خانواده برات جزو شروط هستش و دوست داری در آرامش زندگی کنی خوب فکراتو بکن تو تالار هم بگرد خیلی موضوع هستش که واقعا خیلی بیشتر راهنماییت میکنه که تصمیم درستی بگیری
به خدا توکل کن و امیدوار باش:316::323:
RE: lمشکل با سنتی بودن خانواده پسر
من نظرات دوستان نخوندم اما اگه خودم بودم و رو اون آقا مطمین بودم که شرایطمو داره هیچ وقت به خاطر حرف مامانش جواب منفی نمی دادم بازم این نظر من!:163: