-
رفتارهای اشتباه
سلام..
خواهش میکنم من رو راهنمائی کنید...با اینکه مشکلم کوچک هست اما از این مشغولی فکر خیلی خسته شدم..
راستش از خیلی از عکس العملهای همسرم خسته شدم..احساس میکنم من رو هنوز جزئی از خودش نمی دونه..
من همیشه دیدم نسبت به خانواده اون خوب بوده و هست اما با رفتارهای اشتباه اون نا خواسته من هم عکس العملهای اشتباه انجام میدم و دیگه خسته شدم از این طرز رفتار..
همیشه وقتی با مادرش تلفنی صحبت میکنه یک طوری حرف میزنه که مثلا میگه..باشه باشه حالا بعد میگم...یا یهو یواش صحبت میکنه..باور کنین از اول همینشوری بوده بدون اینکه من فشاری روش ۀورده باشم یا بحثی کرده باشم..اما با این رفتارهای اشتباهش دیگ دارم باور میکنم که من رو از خودش نمیدونه و با مادرش صمیمی تر هست.باور کنین من خیلی وقتها خودم بهش میگم این کار رو انجام بده برای مادرت و هواشو داشته باش و دوستشم دارم..اما خسته شدم از این رفتارهای زشت..
چه کار کنم؟
-
RE: رفتارهای اشتباه
به نام خدا
سلام
من تجربه خودمو ميگم شايد ديدگاه من هم اشتباه باشه : اين موضوع تجربه اي براي منم ميشه : مرسي از مطرح كردنش :
وقتي از خانواده ام كسي به من زنگ ميزنه و صحبت ميكنيم : با توجه به مشكلاتي كه در ديگران ديدم و البته خب خودمون هم مشكل داشتيم و احتمال يك درصد كه خانمم بهش بر بخوره جلوي خانمم با خانواده ام سربسته تر صحبت ميكنم و يا حتي دوستانم كه زنگ ميزنن زياد خودموني صحبت نميكنم و يه جور احساس ميكنم كه اگه خودموني تر از خانمم با كسي ديگه صحبت كنم به دل بگيره و سخت ميشه از دلش بيرون كرد .
حالا هي بشينم بگم نه بابا قضيه اين نبود و اون نبود خب راهكار خنثي رو در پيش گرفتم و از اصطلاح هاي نظير اين ها استفاده مي كنم :
باشه حالا بهت زنگ ميزنم ، خب پس اينطور ، نه الان كه خونه ام ، چي بگم والله ، انشالله كه خير هست
به هر شكل فقط قصد و نيت ام اينه كه اين وسط دو طرف دلگير نشن مگر نه برام هر دو عزيز هستن و با هيچ كدوم دشمني ندارم .
منتظر ميمونم تا ببينم جواب شما چي ميشه .
موفق باشيد
يامولاعلي
-
RE: رفتارهای اشتباه
خانم نجوا، ببخشید مخاطب مستقیم کس دیگری است، اما غیرمستقیم به تاپیک شما هم مربوط می شود.
آقای احمد،
در مورد این رفتارتون به نظرم بهتره از یک فرد باتجربه تر یا مشاور کمک بگیرید. هدف شما را متوجه شدم، اما روش را خیلی نپسندیدم.
اینکه مردی یک بار اتفاقی موقع صحبت با تلفن بگوید بعدا برات می گم یا فعلا خونه هستم و ... زیاد اهمیتی ندارد و من به عنوان یک زن کاملا ندیده و نشنیده می گیرم. ولی اگر همیشه مکالمه ی همسرم و دیگران شامل این جملات باشد، راستش خیلی برام جالب نیست.
برای من این قابل فهم است که همسرم دوستانی دارد که با ایشان صمیمی است و دوستشان دارد.
خانواده ای دارد که دوستشان دارد و مسایلی بینشان هست که شاید لازم نیست من بدانم.
خواهری دارد که با هم حرفهایی دارند و شوخی و خنده و دوستی و محبت و راز و درد دل و ....
همه را راحت تر از این می پذیرم که همسرم دایم موقع مکالمه با خواهرش بگوید حالا بعدا. الان نمی شه....
-
RE: رفتارهای اشتباه
m25 و بهشت عزیز
ممنون از راهنمائی شما..
حقیقتش من هم با همین طرز صحبت کردن مشکل دارم..
خوب مادر و خواهر و دوستام هم تماس میگیرن..با هم حرف میزنیم و میخندیم و همسرم هم ما رو همراهی میکنه..ما بین صحبتها برای اون هم میگم و میخندیم چه اشکالی داره...
اما اینطور صحبت کردن باعث میشه من احساس کنم اونها از حضور من معذب هستن... احساس میکنم همسرم چیزی رو از من پنهان میکنه و این باعث میشه خانواده اون هم فکر کنن اون با من صمیمی نیست و یا اینکه من از اینکه ببینم اونها با هم صمیمی هستن ناراحت بشم..در صورتیکه اینطور نیست...
نمیدونم این رو چطور به اون بفهمونم
-
RE: رفتارهای اشتباه
به نام خدا
سلام
در ابتدا « بسيار متشكرم بهشت گرامي »
نجواي گرامي ، چون نميدونم چند وقته با هم هستيد و اين مشكل براي چه مدتي هست كلي عرض ميكنم و قصدي كه دارم فقط براي كمك هست (احتمال دارد اشتباه باشد ) پس :
در عمل به شوهرت ثابت كن كه خوشحال ميشي و موقع صحبت كردن ايشان گوش هايت به تلفن و صحبت هاي او زوم نشده است .
بقيه مردها رو نميدونم ولي خود من وقتي با تلفن صحبت ميكنم كاملا غير مستقيم حواسم به عكس العمل هاي خانمم بود و تقريبا هست . يعني كاملا معلوم بود كه تلفن رو كه جواب ميدم رفتار و كردار من رو آناليز ميكنه .
بعضي وقتا هم واكنش نشون ميده . اتفاقا با رفتار خنثي من كه همين برخورد مورد نظر هست حساس تر شده بود و گه گاه موقع تلفن صحبت كردن بنده يا بعد از اون با پوزخند اعتراض خودش رو اعلام ميكنه .
صد در صد من هم ميفهميدم كه همين حس شما رو داره و البته همچنان به درست بودن كارم ايمان داشتم .
به عبارتي با اين حركت قصد داريم كه جلوي حادثه تلخي كه براي ديگران رخ داده ، را بگيريم تا در زندگي خودمان بروز نكند . به عبارت بهتر ما بلد نيستيم كه چطوري اين مسئله رو كنترل كنيم براي همين به حالت دفاعي رو مي آوريم .
پس پيشنهاد من اينه كه شما : 1: موقع صحبت كردن از توجه كردن به صحبت كردنش پرهيز بفرمائيد . 2 : به مرور زمان از نحوه صحبت كردنش تعريف و تمجيد كن و بدون قصد و غرض شادي خودت رو نشون بده تا همسر محترمتان حاشيه امني در كنار شما احساس كنه و يواش يواش راحت تر صحبت كنه .
خب من امروز پيشنهاد بهشت گرامي رو به كار گرفتم و البته چقدر هم شيرين بود :
دوستم به من زنگ زد و من با شور و شوق خاصي با او صحبت كردم و با صداي بلند و شاد به سئوالات جواب ميدادم و ... در اين ميان واكنش خانمم هم ميديدم كه چقدر لذت ميبره از طرز صحبت كردن من با دوستام و خوشحال شدم . (البته هنوز واكنشش نسبت به خانواده ام رو نديدم بايد ببينم اون رو هم )
__________________________________________________ _____________________________
-
RE: رفتارهای اشتباه
m25 عزیز
ممنون از راهنمائی شما..
راستش ماجرای من یک جورائی برام حل شد...در اصل رفتار اشتباه همسرم باعث ایجاد یک سری عکس العمل اشتباه من هم شد...اما خوب از این به بعد سعی میکنم در تماسهای تلفنی و طرز برخوردهای خودم یک الگویی برای همسرم ایجاد کنم که اون هم متوجه این اشتباهش بشه...
با توجه به اینکه پدر من تازه فوت کردن و مادرم تنهاست من تماس تلفنی زیاد دارم با مادرم که احساس تنهائی نکنه..سعی میکنم همزمان اون هم توی صحبتهام شریک کنم...تلفن رو روی بلندگو میگذارم تا اون هم گوش بده..و البته سعی میکنم حساسیتم هم کم کنم..مطمئن هستم نتیجه میگیرم...
هیچ آدم بی عیبی پیدا نمیشه...و البته من هم باید روی خودم بیشتر کار کنم فوت پدرم روی من خیلی تاثیر گذاشته و من خیلی بد اخلاق شدم و روی همسرم و رفتارهاش خیلی حساس شدم..شاید هم اون این حساسیت رو متوجه شده و به قول شما آقای m25 سعی کرده توی تماسهای تلفنیش طوری برخورد کنه که من احساس تنهائی نکنم ولی اشتباه عمل میکنه...
به هر حال متشکر سعی در جهت رفع این مشکل میکنم و نتیجه رو به شما هم اطلاع میدم.
ممنون
-
RE: رفتارهای اشتباه
نجوای عزیز سلام
فوت پدر عزیزت رو تسلیت می گم
تا حالا شده به شوهرت ناراحتی ات را خیلی شفاف و مهربانانه بگویی؟
مثلا بگی:
عزیزم بعضی وقتها که شما با تلفن خیلی اروم اروم صحبت می کنی یا جوری پاسخ می دهی که من برداشت می کنم حضورم در اتاق برای تو سخت هست و در مقابل من نمی تونی عادی صحبت کنی .. احساس آزردگی می کنم جوری که با خودم می گم نکنه من رو از خودت نمی دونی
میشه واسم توضیح بدهی تا این مسئله برام روشن بشه ...
و بعدش دیگه ادامه نده یا به قولی گیر نده
اگر بهت جواب نداد و یا جواب سربالا داد با همسرت مهربون باش و هر از گاهی بگو عزیزم اون قضیه که مطرح کردم هنوز برام حل نشده به نظرت چی کار کنم؟
بذار همسرتون هر موقع خودش صلاح دید بهت پاسخ بده
-
RE: رفتارهای اشتباه
به نام خدا
درگذشت پدر گرانقدرت رو تسليت عرض ميكنم و انشالله همواره روحشون شاد و در آرامش باشند . الهي آمين
-----
صرفا نظر بنده هست كه : به نظر بنده با مطرح كردن موضوع مسئله پيچيده تر ميشه و نبايد مطرح بشه بلكه با عمل بايد غير مستقيم به همديگه آموزش بدن .
راستش من خودم به عنوان يه مرد دقيقا در اين مورد خيلي خوشحال ميشم كه عملي بفهمم تا صحبت بشه .
وقتي موضوع مطرح بشه يه جوري به نظرم جالب نمياد و اگر با عمل به همديگه بفهمونند بهتر هست !؟
از ديد ديگه ميشه گفت كه علت رفتار همسر ايشون شايد به موضوع فوت پدرشان برگرده ، يعني در واقع ميخواد صميمي نباشه تا نجوا احساس تنهايي نكنه ؟ شايد ايشون داره مديريت ميكنه ولي خب نميدونه كه نجوا درست نميدونه اين حركت رو ؟
مجددا معذرت خواهي ميكنم . باتشكر
يامولاعلي
-
RE: رفتارهای اشتباه
با توجه به تجربیاتی که در تالار بدست آورده ام در اکثر موارد وقتی آزردگیمون رو از موضوعی با مهربانی و شفاف بگوییم بهتر نتیجه می گیریم
تا با ایما و اشاره و غیر مستقیم و از روی عمل ... زیرا در اون صورت ممکن عمل و رفتار و در لفافه سخن گفتن به چیزهای دیگری تعبیر شود
-
RE: رفتارهای اشتباه
بالهای صداقت عزیز..
همسر من یک مشکل کاری داره که مدتی هست درگیر این موضوع هستیم..چند روز پیش وقتی از سر کار برگشتیم و ناهار خوردیم مادرش تماس گرفت و راجع به ماجرای جدیدی که پیش اومد برای مادرش تعریف کرد..در صورتیکه هنوز برای من تعریف نکرده بود..خوب این خیلی عادی بود و من به حساب اینکه خسته بوده و وقت نشده بود برای من تعریف کنه گذاشتم بعد از اینکه مکالمش تمام شد اومدم پیشش و گفتم جریان چیه چرابرای من تعریف نکردی و اون هم شروع به تعریف کرد..خیلی عادی این موضوع تمام شد..تا 2 روز پیش که فرداش مهمون داشتیم از اقوام خانواده اون.هر دو توی یک اتاق بودیم که مادرش تماس گرفت شروع به صحبت کردو من هم مشغول کارهام بودم تا اینکه مادرش پرسید برای فردا چه کار کردین همسر من هم گفت فلان میوه خریدم شیرینی خریدم و اینکه من یک دسر درست کرده بودم...بعد پرسید میخوای شیر موز هم بدیم...راستش من کمی ناراحت شدم..چرا که من میزبان بودم و همه تدارکات رو برای پذیرائی به نحو احسنت دیده بودم.. و این سئوال اون این نشون میداد که من هنوز نمیدونم چه طور پذیرائی کنم از مهمونام...بعد از اینکه تلفن رو قطع کرد ازش گلایه کردم که این سئوالت جالب نبود و من خودم از شیوه پذیرائی خودم مطمئنم و احتیاجی نیست با مادرش چک کنه(این هم بگم که کلا عادتشه ..توی مهمونیهای قبلیم هم همین رفتار رو انجام داده..که فلان غذا رو درست کرده...بسه این قدر برنج؟؟ فلان غذا خوبه؟؟)
به من حق بدین که ناراحت بشم..
سر این موضوع بحث کردیم و وسط دعوا اون هم گفت اصلا کی گفت به حرفهای من گوش بدی؟؟و این که من نمیتونم با مادرم راحت صحبت کنم؟؟!!
خیلی بهم برخورد و دیگه هیچی نگفتم...
راستش فراموش کردم اما حتی بازگو کردن مجددش ناراحتم میکنه..احساس میکنم من رو غریبه حس میکنه ..
این رو هم بگم که تک پسره و ما 4 ماهه اومدیم خونه خودمون و البته به خاطر اینکه 1 سال بیکار بود توی خونه همصحبت مادرش بوده...اینها رو درک میکنم و از شما میخوام که کمکم کنین که این عادت بد چک کردن همه چیز رو با مادرش ازش دور کنم...
با تشکر از شما..لطفا منو راهنمائی کنین