-
من چی کار کنم؟
سلام نمیدونم باید اینجا مشکلم رو مطرح کنم یا جای دیگه ولی میخوام یکی به دادم برسه.
من چند روز میشه طلاق گرفتم شرح حالم تو قسمت متارکه و طلاق هست ولی خیلی تو فشار روحی قرار دارم یکی اینکه فعلا شوهر سابقم تو همین خونست میدونم اصلا درست نیست الان اینجا باشه ولی اون به خانوادش نگفته که طلاق گرفته به خاطر این هر روز این پا اون پا میکنه واسه رفتن درثانی منم به خانوادم نگفتم و کاملا گیجم که چی کار کنم میدونم به اونا بگم عواقبش خیلی خیلی بد میشه ولی تا عید میخوام بگم بهشون ثالثا من با اقائی که آشنا هستم اونم من رو تو فشار گذاشته که باید الان به خانوادت بگی باید اون از اون خونه بره باید وسایلت رو جمع کنی بری خونه مادرت پدرت به نظر شما من باید چی کار کنم؟
-
RE: من چی کار کنم؟
سلام وخوش امدی نگران نباش عزیزانی هستند که به زودی راهنماییت خاهند کرد. چرا انقد خلاصه توضیح دادی مشکلتون چی بوده چرا به کسی نگفتید ؟(در ضمن عنوان تاپیکتون طوری که زیاد به اسمش توجه نمیشه )
-
RE: من چی کار کنم؟
سلام:72:
چرا شما اینقدر موضوع رو برای خودت می پیچونی؟
طلاقت اشتباه اولت بود و پنهان کردن این موضوع اشتباه دومت.
بهتره هر چه زودتر موضوع رو با خانوادت در میون بگذاری.می دونم سخته اما چاره ای نیست.
یه سوال: ایا رفتار شوهرت بعد از طلاقتون و با توجه به اینکه هنوزم با هم زندگی می کنید فرقی کرده؟
ایا تلاشی برای بازگشت شما داره؟
در مورد اون اقا هیچی نمی تونم بهت بگم چون همه گفتنیها رو دوستان در تایپیک قبلیت گفتن. فعلا به اون اقا بگو قصد ازدواج نداری بگو به هم ریختین و احتیاج به زمان دارید تا خودت و پیدا کنی. بهتره فعلا از اون اقا فاصله بگیری تا خودت و پیدا کنی. خدا رو چه دیدی شایدم خدا خواست و با رفتن مشاور و کارای دیگه باز به سمت شوهرت برگشتی و زندگی خوبی و شروع کردین.
منتظر پاسختون هستم.
موفق باشید:72:
-
RE: من چی کار کنم؟
چون از یاداوری اون همه مشکل بدم میاد چون کسی راضی به این کار نبود(واقعا گیج شدم و فقط این جمله رو دارم تکرار میکنم)
سخته به خانوادم گفتن من میترسم من از اینکه صدا بلند بشه دادو بیداد بشه میترسم من آدمی هستم که رو در رو به کسی چیزی نمیتونم بگم و به خاطره این همیشه دچار خود خورییم.
رفتار شوهرم تغییر چندانی نکرده و اینکه از اون آقا هم اطلاع داره.
امروز مادر اون اقا بهم زنگ زده بود چون بهش گفتم خسته شدم از این همه استرسی که به من میدی و کلی با من حرف زد گفت اگه مایلی من بیام با خانوادت حرف بزنم واقعا نمیدونم با من چرا این همه خوبن اخه چرا اگه من جای اون مادر بودم اجازه نمیدادم پسرم با همچین ادمی ازدواج کنه به من گفت بهتره یکم استراحت کنی تا آروم بشی و بعدش با پسرم برین مشاور ببینین اصلا به درد هم میخورین یا نه:exclamation:
-
RE: من چی کار کنم؟
ممنون از پاسخ سریعتون.
اون روز که با عجله رفتین و مهر طلاق و تو شناسنامه هاتون ثبت کردید باید فکر اینجا رو هم می کردین که چطوری به خانواده هاتون بگید.
به هر حال جایز نیست این طوری ادامه بدید بهتره خانواده ها رو در جریان بگذارید. بالاخره اونا دو تا لباس بیشتر از شما پاره کردن.
و قطعا راه حل مناسبی جلو پاتون می گذارن.
الانم بهتره اروم باشید و توکلتون به خدا باشه. قطعا خدا کمکتون خواهد کرد و رهاتون نمی کنه. خداوند بهترین پشتیبانته.
اتفاقیه که افتاده از حالا به بعد باید سعی کنید که در انتخاب هاتون نهایت دقت و بکنید.
موفق باشید:72:
-
RE: من چی کار کنم؟
توروخدا من رو سرزنش نکنید از اینکه طلاق گرفتم به خدا من هم راضی نبودم مهر طلاق به شناسنامم بخوره کی راضی به این کار میشه ولی وقتی طاقت ادم تموم بشه و چاره ای نباشه چی کار باید کرد ؟ سرزنش زاید شنیدم حداقل شما اینجا این کارو نکنید الان تنها جائی که پناه اوردم همینجاست.منم دوست دارم الان مادری بود که با حرفاش من رو آروم میکرد پدری بود که با بودنش بهم جرات ادامه دادن میداد ولی چی کار کنم که اونا بیشتر به فکر فامیل بودن تا من.
راستی خدا من رو از یاد برده خیلی وقته از یاد رفتم شب تو تنهاییم زیاد صداش کردم بهش پناه بردم ولی انگار هنوز به من نوبت نرسیده ولی با این حال باز شبا صداش میکنم چون من غیر خدا واقعا کسی رو ندارم
-
RE: من چی کار کنم؟
بعدش با پسرم برین مشاور ببینین اصلا به درد هم میخورین یا نه!
خب خدا را شکر که یک نفر این وسط یک کمی حواسش هست. شما سه نفر که اصلا حواستون نیست دارید چیکار می کنید. شوهرسابقتون، شما و اون آقا.
البته علامت تعجب شما نشون می ده که براتون عجیبه که اونها تازه می خوان فکر کنند که شاید به درد هم نخورید. بله!! شما الان تازه برای اونها وارد فاز ارزیابی شدید. در صورتی که شما قبلا ایشون را پسندید و به هوای ایشون طلاق گرفتید. متوجه تفاوت می شید؟ ایشون قبل از طلاق هیچ قکری روی شما نکرده بودند. مسئولیتی هم در قبال کاری که شما کردید ندارند. هیچ قولی هم ندادند. اما شما به خاطر ایشون طلاق گرفتید.
اینکه شوهر سابق شما با شما زندگی می کند برای زندگی احتمالی شما با این آقای بعدی مشکل آفرین خواهد بود. یا شما برید خونه والدینتون یا ایشون.
سریعتر به خانواده ها بگید.
در ضمن من فکر می کنم شما خیلی خسته و افسرده هستید. به فکر درمان خودتان باشید. این که شما تحمل سرو صدا را ندارید عادی است. هیچ کس داد و بیداد و دعوا را دوست نداره. اما فرار از واقعیت و یه گوشه پنهان شدن با گریز از دعوا و فریاد فرق داره.
برو خونه ی والدینت. برو مشاوره. فعلا اون آقا را بی خیال شو.
ببخشید پست شما و من کمی همزمان شد.
قصدم سرزنش نیست.
ولی آخه باید یه کم فکر کنید. یه کم منطقی عمل کنید. شما نباید در اوج خستگی و فشار تصمیم می گرفتید.
حالا اون گذشته.
الان دیگه ادامه نده. شما الان خیلی خسته ای. خیلی تحت فشاری. فعلا تصمیم بعدی را به تعویق بنداز.
الان دلت می خواد یکی به حرفت گوش کنه. یکی بهت محبت کنه. خب اون آقا احتمالا این کار را خواهد کرد. اما این موقتیه. این ناز کشیدن و محبت کردن موقتیه. چند ماه بعد ایشون می شه مشکل بعدی زندگیت. بعد دوباره برای فرار از ایشون خستگی و درماندگی و دنبال محبت گشتن ...
همه ی ما دلمون می خواد که دوست داشته بشیم و بهمون محبت کنند. همه مون محبت کردن و محبت دیدن را دوست داریم. ولی این نیاز نباید باعث بشه که دوباره اشتباه کنی.
به خودت زمان بده.
به والدینت بگو. بذار داد و بیدادهاشون را بکنن. چند روز می تونن داد بزنن؟ بالاخره تموم می شه. ولی بذار بدونن. حداقلش اینه که این ترس تموم میشه. بخشی از مشغولیت فکرت و فشار روی روحت آزاد می شه.
اگر برات ممکنه برو سفر. یه مدت فقط برای خودت زندگی کن. بذار خودت را پیدا کنی. بذار دوباره بلند شی. بذار با چشم باز و فکر آروم تصمیم بگیری. الان در مورد اون آقا هیچ تصمیمی نگیر. ارتباطت را قطع کن. بهش بگو که می خواهی چند ماهی آروم باشی و فکر کنی و بعد تصمیم بگیری.
-
RE: من چی کار کنم؟
سلام دوست من
بالاخره كار خودتو كردي ؟
حالا بازم جلوي اشتباه و بدتر شدن اوضاع رو بگير به خانوادت اطلاع بده
اونا هر فرهنگ و اخلاقي كه دارن، دخترشونو تو اين موقعيت حمايت ميكنن . حداقل حداقل اينه كه با مادرت صحبت ميكني آرامش پيدا ميكني . بعد با آرامش به آينده و تصميم هاي بعدي فكر ميكني .
ميدوني اگه بعدها كه با آقا دومي ازدواج كني خانوادت متوجه بشن چقدر بد ميشه ؟
به خودت بيا تا دير نشده
-
RE: من چی کار کنم؟
بعدش با پسرم برین مشاور ببینین اصلا به درد هم میخورین یا نه!
البته علامت تعجب شما نشون می ده که براتون عجیبه که اونها تازه می خوان فکر کنند که شاید به درد هم نخورید. بله!! شما الان تازه برای اونها وارد فاز ارزیابی شدید. در صورتی که شما قبلا ایشون را پسندید و به هوای ایشون طلاق گرفتید. متوجه تفاوت می شید؟ ایشون قبل از طلاق هیچ قکری روی شما نکرده بودند. مسئولیتی هم در قبال کاری که شما کردید ندارند. هیچ قولی هم ندادند. اما شما به خاطر ایشون طلاق گرفتید.
ببنید شما کاملا متوجه حرف من نشدید اولا من به خاطر این آقا طلاق نگرفتم شاید یه سر سوزن جای امیدواری بود ولی من باز اونم در نظر نگرفتم و گفتم بعد طلاق هم این اقا بودو نبودش برام مهم نیست در ثانی خانواده ایشون اگر مخالف این قضیه بودن همون اول میگفتن چون اگه مخالف چیزی باشن همون اول نه رو میگن و کسی هم نمیتونه نظرشون رو عوض کنه بحث مشاوره بحث الان نیست و اون میخواد ما بیشتر از رفتار هم اگاه بشیم .
ببنید من همین الان نمیخوام نه با کسی ازدواج کنم نه کاره دیگه تصمیمم دارم به خانوادم بگم اما الان نه بعد تعطیلات عید با این آقا هم صحبت کردم بعد 3ماه میخوام ببینم میشه یه شروع دوباره کرد یا نه؟
از دست همه خسته ام همه بهم فشار میارن من رو گذاشتن تو منگنه اخه چرا من رو به حال خودم نمیگذارن از دهنه هر کی یه حرف در میاد منم گیج میشم (جسارتا منظورم اهالی این تالار نیستن)
-
RE: من چی کار کنم؟
معمولا مدیر می گن که پست های پشت سر هم نزنید و چت نکنید.
امروز آخرین پستیه که برای شما می زنم. چون نمی خوام قوانین را زیر پا بذارم.
شما تصمیمات مهم زندگیتون را بدون والدینتون یا با گول زدن اونها گرفتید. تصمیم مهم تر زندگیت را زمانی که شوهر داشتی گرفت. شما همیشه تصمیم های بزرگ را خیلی بد و نابجا می گیری. بعد هم دنبال توجیه می گردی.
اینکه والدین شما مسئولتیشون را در قبال فرزندشون خواسته یا ناخواسته درست انجام ندادند، به عنوان دلیلی استفاده کردید برای اینکه وضعیت تحصیلی و شغلی و سربازی شوهرتون را قبل از ازدواج پنهان کنید و با دروغ گفتن به والدینتون با ایشون ازدواج کنید.
شوهرتون خواسته یا ناخواسته ( به نظر من بیشتر از اینکه قصدی توی کارشون باشه، ضعف و ناتوانی در رفتارشون دیده میشه ) در زندگی مشترک با شما خیلی مسئولیت پذیر نبودند و شما راضی نبودید. برای حل مساله روابط نامشروع با نامحرم را شروع کردید ( لطفا توجیه نکنید. هیچ مردی این چنین ارتباطی را برای همسرش نمی پسنده ).
خب پس باز در یک تصمیم مهم بجای فکر کردن، فرار کردید.
هر چی هم شما بگید که این آقا موثر نبوده، نمی شه تاثیرش را نادیده گرفت. کما اینکه بارها در نوشته هاتون گفتید که از تنهایی و طلاق می ترسید. پس با تکیه به این آقا طلاقتون را عملی کردید.
حالا هم دارید پنهان کاری می کنید. فردا هم همین آقا همه ی این کارها را توی سرتان خواهد زد. تو که شوهر داشتی با من دوست بودی. تو که از شوهرت طلاق گرفته بودی و باهاش زندگی می کردی. تو که به خاطر من از شوهرت جدا شدی .... اوه .... بذار دو سه ماه از ازدواجتون بگذره ، شک و تردید بیاد سراغش. بذار آتیش هوسش خاموش بشه ...
عزیز من نکن. ادامه نده. تا اینجای زندگیت همه اش اشتباه پشت اشتباه. پنهان کاری و پنهان کاری. این مرد بخاطر اینکه همه چیز زندگیت را می دونه و در شرایط خاصی با شما بوده، احتمال اینکه مرد خوبی بشه برات خیلی خیلی کمه.