RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
سلام
به شما افرين مي گويم . از ديد من پست خوبي است . فوق العاده خوب .
به اين دليل كه شما نكته ي خودتان را در اين مورد در يافته ايد و امروز در پي كسب مهارت در جهت تعديل سازي رفتاري و احساسي و فكري هستيد . به واقع آفرين .
البته قسمت سياه رنگ نوشته ي شما پردازش جالبي است اما كامل نيست و نكته اي از قلم افتاده . كه به كامل نبودن آن در شرايط فعلي نمي پردازم.
اما پاسخ سئوال شما
بسيار ساده و راحت ، هر جا و هر زماني ( كه درگير مكالمه ي ذهني شديد و احساس كرديد كه باز علت را نپرسيدم !! حتي اگر به نظر شما دير شده باشد . تصميم بگيريد كه با فرد مورد نظر آن را در ميان بگذاريد و چرايي اش را سئوال كنيد . ( حتي به شكل تاريخ گذشته )
به مرور و در اثر تمرين فاصله ي بين اين دو حالت كم تر و كم تر خواهد شد .
اما نكته ي مهم اين است كه علي رقم رسيدن به اين آگاهي چرا دچار تعلل مي شويد جهت طرح مسئله ؟!
اگر پاسخ اين سئوال را در درون خودتان ريشه يابي و پيدا كنيد حد فاصل اين دو ( شنيدن و سئوال كردن ) كمتر خواهد شد و زودتر به نتيجه مي رسيد .
RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
سلام دوست عزيز. براي من كه تازه به جمع شما اومدم تاپيك جالبي بود. تبريك ميگم.:72:
من هم با ani عزيز موافقم. فقط اضافه ميكنم: بهتره هنگامي كه با شخصي صحبت ميكنيد از قضاوت به هنگام صحبت هاشون پرهيز كنيد. وقتي از قضاوت همزمان با صحبت هاشون پرهيز كنيد، به شخص مقابل فرصت خواهيد داد تا از خودشون دفاع كنند. اينجاست كه به صورت ناخودآگاه خواهيد پرسيد: چرا؟
در اين صورت شما مثل قاضي عمل خواهيد كرد. چون قاضي درخلال صحبت شاكي يا مجرم هيچ قضاوتي نميكنه. بعد كه سؤال هاشو پرسيد، به حق قضاوت ميكنه.
RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
البته من اساسا با پديده ي قضاوت مشكل دارم . تجزيه و تحليل و آناليز كردن با قضاوت كردن تفاوت دارد .
ما در هيچ كجاي زندگي اجازه ي قضاوت كردن كسي را نداريم به اين دليل كه از فضاي زندگي هيچ كس به لحاظ فكري - عملي - احساسي به شكل صددرصد آگاه نيستيم و صلاحيت قضاوت ديگران را نداريم .
هر كسي را بهر كاري ساخته اند و ما قاضي نيستيم و قرار هم نيست كه باشيم كافي است كه باور كنيم براي انجام هر كاري مهارت - آگاهي - دانش - توانايي انجام آن كار را بايد داشته باشيم و چون دانش و..................قضاوت نداريم پس اينكار را هم نمي كنيم و بي گناهي را بي علت به پاي چوبه ي دار نبريم . قضاوت شدن درد ناك است خيلي دردناك و...... .
RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
آنی و شب بارونی عزیز
بسیار ممنونم که برایم وقت می گذارید.
راستش را بخواهید من هم بخاطر پرهیز از قضاوت دنبال آن هستم که در لحظه وقوع جویای علت آن شوم. اما متاسفانه اصلا قادر به اینکار نیستم و اصلا نمی توانم در آن زمان چیزی بگویم.
اینرا هم امتحان کرده ام که بعدا علت را جویا شوم ولیکن غالبا فایده ای نداشته است و فاعل کاملا کتمان کرده است. یک مثال می زنم چند روز پیش شوهرم حرفی به من زد که بسیار ناراحت شدم و کاملا من را بهم ریخت. تصمیم گرفتم بجای اینکه مدام در خودم بریزم، لااقل ناراحتی ام را نسبت به حرفش نشان دهم. وقتی بهش گفتم که فلان روز که این حرف را به من زدی، خیلی ناراحت شدم، کلا منکر شد و گفت من چنین چیزی نگفتم. :162:
متاسفانه مانند مثال فوق به کرات داشته ام. تنها روش درست بنظرم پرسیدن و جویا شدن علت آن، درست در لحظه وقوع آن است. و من دوست دارم یاد بگیرم که چطور عکس العملم را سریع کنم!
اگر اجازه بدهید یک مثال می زنم که البته این مورد هیچگاه برای من اتفاق نیفتاده و فقط جهت روشن کردن منظورم هست.
فرض کنید که نشان دادن انگشت شست در بعضی فرهنگها نشانه موفقیت و پیروزی و در فرهنگ ما حکم فحش و ناسزا دارد. خوب فرض کن در یک محل عمومی کسی اینکار را نسبت به شما انجام دهد. باور کنید که من در آن لحظه فقط مثل بز نگاه می کنم و هیچ عکس العملی نشان نمی دهم. و تا مدتهای مدید فقط و فقط با خودم خودخوری می کنم که طرف منظورش این بود و یا ... . خلاصه که فقط خودم را آزار می دهم.
نمی دانم این یک کلمه "چرا" چقدر در چنین مواقعی برایم مشکل می شود که نمی توانم اصلا به زبان بیاورم. چرا نمی توانم واکنشی نشان دهم؟
RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
آسمان آبی عزیز
سلام ، این خیلی خوبه که می تونید خودتون رو کنترل کنید و می تونید بعد از اتفاقی که افتاده ، راجع به صحبت کنید.
:104::104: معمولا واکنشهای سریع و آنی نتایج خوبی بهمراه ندارند.یه سوال : می تونی نپرسی چرا؟
یعنی یه موضوعی ، حرفی ، کنشی از سوی دیگران باعث آزار شما شده ، می تونی بعد از وقوع این دفتار ناخوشایند ، از مثلا همسرت نپرسی که چرا فلان کار رو کردی ؟ بلکه بگی من از این کار، رفتار، سخن و... شما آزرده خاطر شدم (البته درصورتیکه ارزش گفتنش رو داشته باشه ، خیلی از این رفتارها رو میشه ندیده گرفت و از کنارشون به آرومی رد شد مثلا شما در حال قدم زدن در خبیابون هستی پاتون به لبه یه آهن کیگیره و میخوری زمین ، می تونی یه لگد محکم به تکه آهن بزنی و دو سه تا فحش آبدار هم به شهرداری و... بدی و به اصطلاح دلت رو خنک کنی و می تونی بلند شی و به راهت ادامه بدی )
RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
هر كسي را بهر كاري ساخته اند و ما قاضي نيستيم و قرار هم نيست كه باشيم كافي است كه باور كنيم براي انجام هر كاري مهارت - آگاهي - دانش - توانايي انجام آن كار را بايد داشته باشيم و چون دانش و..................قضاوت نداريم پس اينكار را هم نمي كنيم و بي گناهي را بي علت به پاي چوبه ي دار نبريم . قضاوت شدن درد ناك است خيلي دردناك و...... .
سلام . آني جان اميدوارم جسارت من رو ببخشيد. البته من ذكر كردم: قضاوت به حق! و اين با بي گناهي رو پاي چوبه ي دار بردن در تضاد هست.
منظور من از قضاوت، برداشت هست. به هرحال ذهن ما اتوماتيك براي درك كردن نياز به برداشت داره. چون ذهن ما مطلبي رو نيمه كاره رها نميكنه.
blue sky عزيز! خيلي جالب بود. همين الان آني عزيز "چرا" ي خودشون رو خيلي زيبا پرسيدند و من "سوء برداشت" رو توضيح دادم. به همين راحتي. اين روشي بسيار جالب بود براي بحث تاپيك شما.
شايد اگه آني جان اين مسئله رو مطرح نميكردند، هركس كه پست من رو ميخوند دچار همين اشتباه ميشد. من از آني عزيز ممنونم و همچنين از شما به خاطر تاپيك جالبتون.
RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
سلام آسمان ابري
با توجه به پست 5 و آنچه به قلم آورديد
به نظر من قبل از اينكه بخواهيد به دنبال چرايي ماجرا باشيد بايد چندنكته را در مورد خود بيشتر بررسي كنيد.
1- با توجه به پست 5 شما مكالمه ي دروني زياد داريد و در پي تجزيه و تحليل هاي رفتاري و گفتاري و ...هستيد ( ريز شدن در جزئيات ) . كه يكي از راه هاي آن اعلام و اذعان مكالمه ي دروني است و مرحله ي بعدي دست كشيدن از جزيي نگري است.
جزيي نگري وقت شما را براي واكنش نشان دادن در حدي كه مطلوب ذهن شماست مي گيرد .
چه بايد كرد ؟
مثال : همسرم روي مبل نشسته بود ليوان چايي دستش بود روزنامه در دست ديگرش پاهايش را روي ميز گذاشته بود و...من حرف مي زدم و او بي توجه بود و.......در حالي كه ابدا حرف مرا درست نشنيده بود به من گفت ..........
به جاي اين نوع ريز شدن
كليت ماجرا:همسرم مرا ناراحت كرد و من ناراحت شدم يا همسرم مرا خوشحال كرد و حسابي كيف كردم و....
در نتيجه تمركز بر احساس در اينگونه مواقع و براي افرادي از جنس شما بيش از تجزيه و تحليل زمان گير و فرصت سوز كارآمد است .
فكر مي كنيد با اين تجريه و تحليل ها به چه چيزي دست پيد ا مي كنيد به غير از ناراحت كردن خودتان ؟
آيا تا به حال و تا به امروز نتيجه ي ديگري غير از اين حاصل شده ؟
راه حل چيست ؟
1- اعلام و اذعان
2- توقف فكر...در نتيجه قطع مكالمه دروني
3- شناسايي احساس در لحظه قبل از صغري و كبري چيدن و آناليز كردن جز به جز
4- گفتگو ي سازنده و بيان نظرات و احساسات ( چند بار خودتان را در همين جايگاه فرض كنيد و جلوي آينه تمرين كنيد )
و علت اصلي تاخير شما در واكنش نشان دادن لحظه اي و پرسيدن سئوال دقيقا همين مكالمات دروني و تجزيه و تحليل هايي است كه وقت شما را نسبت به واكنش مي كشد يا به تاخير چند روزه مي اندازد و....
RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
مطلبی را در مقاله ای که یکی از دوستان در تالار قرار داده بود، خواندم که بی ربط به مشکل بنده به نظر نمی رسید:
شما همان گونه که اجازه میدهید دیگران با شما رفتار کنند، دیگران با شما رفتار خواهند کرد. همه چیز وابسته به خود شماست هنگامیکه مورد بیاحترامی قرار میگیرید و سکوت میکنید در واقع در آن بیاحترامی خودتان نیز سهیم هستید.
احساس می کنم در افزایش برخی رفتارهای ناپسند خودم به شدت مقصرم. نمی دانم چرا وقتی از کاری به غایت هم ناراحت می شوم، نمی توانم هیچ عکس العملی نشان دهم حتی ناراحتی ام در چهره ام هویدا شود. حالا پرسیدن کلمه چرا بماند.
آنی جان ممنونم. سعی می کنم در مرحله اول تمرین جلوی آینه رو آغاز کنم.
دوستان هرکسی اگر چیزی به ذهنش می رسد که بنظرش برای حل مشکل من مفید باشد، خواهشا دریغ نکند.
التماس دعا
RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
دوست عزیز من تجربه خودم رو میگم اینکه از دیگران دلیل رفتارشون رو بپرسین اصلا اشکالی نداره ولی قبل اون به همه خوشبین باشیدچون به قول آقاجون خدا بیامرزم حرف باد هواس همه میزنن پس بهتره خیلیاشو جدی نگیری چون اونوقت مجبور میشی رفتارتو با میل دیگران تنظیم کنی که مبادا کاری کنی که اونا حرفی بهت بزنن.
اما فرمول شما برای کسایی که دوسشون داریم و برامون ارزش دارن دقیقا درسته و ما باید دلیل رفتارایی رو که نمیفهمیم بدونیم البته به شرطی که اونقدر حساس نشیم که ازمون سو استفاده بشه.
اما راهکاری که من انجام دادم و الان همه اطرافیانم میدونن بی دلیل رفتاریو با من نداشته باشن
اول رفتارای خودتون رو تحلیل کنید و ببینید اگه شما جای طرف مقابل بودید در مقابل این رفتار چ واکنشی نشون میدادین
سوال کردنو از کسایی شروع کنید که باهاشون راحت ترین مثل خاهرو برادرو ... تا کم کم بصورت یه عادت بشه و دیگه از پرسیدن نترسین
اگه بتونید به طرف مقابل بفهمونید که من فقط میخام دلیل واقعیه رفتارتو بدونم و اصلا قصد بازجوییو نق زدنو اینارو ندارم خیلی موفق ترین
که اینکارو با خوشرویی و خنده و خوش اخلاقی که از دلایل موفقیت پیامبرمونم هست استفاده کن محبت و خوش اخلاقی معجزه میکنه
فکر کنم بشه موفق بشین