RE: عشق، دوست داشتن و ترک
جناب علیرضا
جدا شدن از کسی که مدتی رو باهاش بودی، ذهن و قلبت رو درگیر کرده بود سخته درسته...
ولی یه بار دیگه اینا رو که خودت نوشتی بخون...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط cyrusthegreat
سه روز بعد به من زنگ زد و با گریه گفت که با دوست پسرش به هم زده. یعنی اون دوست پسرش گفته دیگه اونو نمی خواد. اینکه دوست پسر داشته خیلی اذیتم کرد ولی باعث نشد عشقم به اون یه زره هم کم بشه. تا اینکه 5 روز بعد با اس ام اس به من گفت که بی اف می خواد و اون بی افشم من هستم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط cyrusthegreat
توی اون ملاقات گفتم مشکلی دارم که نمی تونیم با هم ازدواج کنیم. و اون وقتی دید من کنار نمی کشم و سر حرفم واسه ادامه ندادن رابطه هستم گفت حداقل بعنوان به مرد تو زندگیش بمونم.
از نوشته هاتون می شه حدس زد دختر مورد نظر شما کسی نبوده که صرفاً یه رابطه رو شروع کنه و تا آخر ادامه بده...کیس های جدید، تجربه های جدید...تا دیده تنهاست سعی کرده با شما ارتباط برقرار کنه....
پس حالا سختی ش کمتر می شه، چرا؟ چون دیگه نباید معشوقه خطابش کنی، یه معشوقه مگه با چند تا عاشق می تونه در ارتباط باشه... ؟
سخته ولی یه پاکسازی اساسی برا ذهنت ترتیب بده و قلبت...
هر چی مربوط به اونه عکس، هدیه، شماره تلفن، ایمیل...هر چیزی که اون رو دوباره به یادت بیاره فراموش کن...
بریزشون دور...هدایا و عکس و ...
شماره ش رو از گوشی ت پاک کن،sms هاش رو..تصمیمت رو بگیر و اینکارو انجام بده.
و...
یه نکته مهم: به فکر تجربه جدید نباش تا اونو فراموش کنی... اشتباهی که تقریباً همه مرتکب می شن.
تنهایی رو تجربه کن، به خدا گاهی بهتره از بودن با آدم هایی که ارزشت رو ندارن..زندگی کن.......
وقتی قراره آینده رو مجسم کنی اون دختر رو تو ذهنت نیار...
آینده قرار نیست با گذشته یکی باشه...عاشق شو گویا هرگز کسی دلت را نشکسته و زندگی کن گویا بهشت اینجاست.......
با آرزوی بهترین ها:72:
RE: عشق، دوست داشتن و ترک
[color=#006400][size=medium]سلام
مطالبتون رو که می خواندم انگار دارم دفتر چه خاطرات خودم را می خوانم.من هم یک اتفاق بسیار شبیه به این را تجربه کرده ام.تا دو ، سه ماه هر بار به فکرش می افتادم کلی ناراحت می شدم و دلم می گرفت.می شستم ساعت ها بهش فکر می کردم.ولی بعد چند تا راه برای دوری از این ذهن مشغولی ها پیدا کردم و یواش یواش همه چیز برگشت به حال اولش:
ورزش کردن ، مخصوصا ورزش های گروهی و چند نفره خیلی کمک کننده است.اگر نشد ، بدنسازی هم کلی انرژی بدنتان را تخلیه می کند ، هم ذهنتان آرام می شود و هم با آهنگ هایی که می گذارد اجازه نمی دهد ذهنتان روی این موضوع تمرکز کند
تمام مواردی که شیدا جان گفتند درست است و رعایت فرمایید
مهمانی رفتن و در جمع ها حضور پیدا کردن خیلی کمک کننده است.شام و ناهار را سعی کنید اگر ممکن بود همراه با خانواده میل کنید
دوش آب داغ داغ خیلی لذت بخشه و شما را ریلکس می کند
اگر کسی بتواند شما را ماساژ دهد ، این کار شما را ریلکس می کند
مسافرت رفتن عالیه.ا
ولی از همه این ها مهمتر ورژش تاثیر می گذارد!
موفق باشید
RE: عشق، دوست داشتن و ترک
نقل قول:
نوشته اصلی توسط arix
دوش آب داغ داغ خیلی لذت بخشه و ...
اگر کسی بتواند شما را ماساژ دهد ،...
آريكس جان مطمئني اين كارها براي اينه كه شكست عشقيشو فراموش كنه ...؟:D
دوست عزيزم بهتره اسم تاپيكتو به جاي "عشق،دوست داشتن و ترك" بذاري "هوس، هيجان وسپس مدد الهي".:305:
شايد از حرفم ناراحت شي! اما يه كمي دقيق تر فكر كن! ببين كجاي رابطه ي تو و اون دخترخانم بدون تعهد دمدمي مزاج "عشق" حاكم بوده؟
-لحظه ي اول كه در يك چشم به هم زدن همين طوري الكي گر گرفتت؟
-لحظه ي بعد كه بهت گفت همراه تو يه دوست پسر ديگه هم داشته؟
-لحظه ي بعد كه تنهايي و بيكلاسي (بي اف نداشتن) بهش فشار آورد و ازت دوباره خواست دوستش شي؟
-لحظه ي بعد كه بهش گفتي نميخوام باهم ازدواج كنيم و همين طور بي هدف دوباره به ارتباططون ادامه داديد؟
-يا شايدم لحظه ي بعدش كه گفت نميتونه با اون يكي پسره رابطشو كمتر كنه؟
واقعا كجاي اين رابطه عشق ديدي؟ يا شايدم دوست داشتن! واقعيت قضيه اينه كه براي اولين بارت با دختري ارتباط برقرار كردي و با هم دست هم ميداديد و ... همين هيجان ناشي از هوس اولين برخورد با يك جنس مخالف اين تصور غلط رو برات بوجود آورد كه عاشق شدي.
دوست عزيزم من وقتي از كسي خوشم مياد يا ... حالا فرقي نميكنه جنس مخالفم باشه يا نه اما براي اينكه مطمئن باشم كه اشتباه نكردم و احساساتم رو با هم قاطي نكردم دلايلي كه اون فردو به خاطرش دوست دارم رو روي يك كاغذ مينويسم تا مطمئن شم كه همه ي اينا واقعا دلايل درستي براي دوست داشتن يك فرده.
اگر تو هم اينكارو ميكردي مي فهميدي كه واقعا دوستش نداري. اما مهم نيست. چيزي كه حالا مهمه اينه كه باور كني اون دختر هرگز و هرگز عشق تو نبوده و فقط يك رهگذر بوده. يكي كه چند تا حرف مسخره با يك ميخ بزرگ و زنگ زده تو قلبت حكاكي كرده و براي همين حالا درد داري اما كم كم دردت التيام پيدا ميكنه و تو ميفهمي هنوز چقدر جواني و قلبت چقدر ظرفيت داره تا اين بار واقعا عاشق شه عاشق اوني كه واقعا لياقتشو داره و تو هم باهاش آرامش پيدا ميكني نه دلهره!
اين مرحله گذراست ... سخت نگير ... تا زودتر برات تموم شه.
RE: عشق، دوست داشتن و ترک
علیرضای ګرامی،
ماجرای شما خط به خطش برای من خیلی جالب بود. برادر من غرور شما کجا رفت؟ غیرتتان چی شد؟ ګیرم که این خانوم در آن جلسه ی مشترک (تا روزی که اون پسره باهام قرار گذاشت و به دختره زنگ زد و دختره بین من و اون، اون رو انتخاب کرد. ) شما را انتخاب می کرد. آیا شما نیز ایشان را می پذیرفتید؟
راجع به فرد غایب نظر دادن شاید درست نباشد. اما واقعا این دختر ( با معشوقه ام سر کارهای درسی با هم رابطه داشتن. واصرار من به تمام کردن این رابطه نتیجه بخش نبود و اون ادامه می داد. تا اینکه اول آذر به من گفت که دیگه اون فرشته پاک من نیست . خیانت کرده.) ارزش معشوقه نامیده شدن دارد؟
ببخشید که کمی غیرهمدردانه صحبت کردم. خوشبختانه دوستان خیلی خوب راهنمایی کردند و بهتره که خوب حرفهاشون را بخونید و بهشون فکر کنید.
موفق باشی.:72:
یاسا جان،
منظور اریکس این نیست که یه روز تمام زیر دوش باشه. می ګه وقتی خیلی حالت بده می تونی بری زیر دوش و یک کم آروم شی. البته من به این داغ داغش شک دارم!!
من که هر دفعه کلی به این پست های اریکس می خندم. دوستاش حق داشتند نهار دعوتش کنند. آواتارشم همینه دیګه. هر جور شده می خندونتمون!
RE: عشق، دوست داشتن و ترک
برای من این قسمت حرفتون جالب بود که گفتین یه بار نشستم فکر کردم که اون انقدر خوبه که من لیاقتش رو ندارم .
البته این بت سازی ها در سن شما شاید طبیعی باشه . ببینید در این سن عموما اوج احساسات هست و شما یه دفعه یکی رو میبینی ضربان قلبتم تند میزنه میخواد آروم بزنه اما نه دیگه نمیتونه .... بعدم میگی این خودشه ، این یه دونست فقط واسه نمونه است ، دیگه از این بهتر نیست و اصلا به هیچ وجه نمیخوای که عیب هاش رو به ببینی و هوشیارانه خودت رو گول میزنی .
میدونی چرا اینطور میشه چون احساساتت شده رهبر افکارت و اجازه نمیدی به عقلت که دیده ها رو جدی بگیره . به خاطر همین هست که توصیه میشه در این سن وارد رابطه نشین و حتی به ازدواج هم فکر نکنید . مخصوصا پسرها که انتخاب کننده هستند و این انتخاب میتونه بسیار سطحی و تنها از سر احساسات باشه .
بنابراین الان وقتشه اون بتی که از این دختر ساختی رو بشکنی و متوجه عیب هاش بشی (حرف های دوستان رو چندبار بخون ) و بعد خدا رو هم شکر کنی که ادامه ندادی تا یک روز انتخابش کنی به عنوان همسر .
توصیه اکید اینه که فکر نکن با یه رابطه دیگه میتونی شکستت رو جبران کنی و التیام پیدا کنی . فعلا اصلا وارد ارتباط نشو با هیچکس دیگری چون الان وقتش نیست . بگذار برای انتخاب شریک زندگیت به کسی فکر کنی و در بهترین موقعیت که تحت تاثیر احساسات نباشی تا عقلت بتونه بهت کمک کنه و همینطور در شرایط ازدواج باشی و آمادگی داشته باشی
به جای یک رابطه زودگذر و سطحی به فکر انتخاب کسی باش که تمام عمر کنارت باشه . فعلا حداقل 2 سالی دست نگه دار چون تو این سالها تحت تاثیر احساسات عمل خواهی کرد .
RE: عشق، دوست داشتن و ترک
درود بر همه دوستان
@شیدا
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شیدا
از نوشته هاتون می شه حدس زد دختر مورد نظر شما کسی نبوده که صرفاً یه رابطه رو شروع کنه و تا آخر ادامه بده...کیس های جدید، تجربه های جدید...تا دیده تنهاست سعی کرده با شما ارتباط برقرار کنه....
خودم هم به همین نتیجه رسیدم. می دونید چیه، اون دختر توی زندگیش مردی نبوده کنارش. پدرش متاسفانه معتاده و البته بلای بدتری گریبان خانوادشون رو گرفته و اونم اینه که پدر ایشون از همون اول ازدواج به خانواده پایبند نبوده و هر لحظه چشمش دنبال یه کیس جدید بوده. به همین دلیل مادرش با پدرش رابطه خوبی ندارن و تا طلاق هم رفتن. ولی بدلیل وجود فرزندان طلاق نگرفتن. خود دختر هم چندبار از طرف پدرش مورد ضرب و شتم قرار گرفته و البته عادت همیشگی پدرش کتک زدن مادرش بوده.عادتی که هرگز فراموش نکرده. همین دلایل به نظر من برای اون دختر عقده وجود یه مرد دلسوز رو بوجود آورده و وقتی که دیده اون بی اف قبلی رفته و خب من هم علاقه ام به اون با اینکه مستقیم ابراز نکردم ولی فهمیده که علاقه دارم، من رو استفاده کرده تا روزی که من مجبور بودم انتقالی بگیرم بیام شهرمون، و اون روز به فکر کیس جدید افتاده و کی بهتر از اون دوست که همراهش بوده. دوستی که بهش ابراز علاقه کرده و خب اونم بالا پایین کرده و گفته گور بابای منو رفته سراغ اون.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شیدا
پس حالا سختی ش کمتر می شه، چرا؟ چون دیگه نباید معشوقه خطابش کنی، یه معشوقه مگه با چند تا عاشق می تونه در ارتباط باشه... ؟
سخته ولی یه پاکسازی اساسی برا ذهنت ترتیب بده و قلبت...
هر چی مربوط به اونه عکس، هدیه، شماره تلفن، ایمیل...هر چیزی که اون رو دوباره به یادت بیاره فراموش کن...
بریزشون دور...هدایا و عکس و ...
شماره ش رو از گوشی ت پاک کن،sms هاش رو..تصمیمت رو بگیر و اینکارو انجام بده.
و...
خب همین کارو کردم. تمام SMS ها، شماره ها، عکس ها و فیلم هاشو پاک کردم. تمام چیزایی که منو یاد اون میندازه گذاشتم توی یک جعبه و انداختم ته کمد که اگر خودمم بخوام نیم ساعت طول می کشه بتونم درش بیارم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شیدا
یه نکته مهم: به فکر تجربه جدید نباش تا اونو فراموش کنی... اشتباهی که تقریباً همه مرتکب می شن.
تنهایی رو تجربه کن، به خدا گاهی بهتره از بودن با آدم هایی که ارزشت رو ندارن..زندگی کن.......
وقتی قراره آینده رو مجسم کنی اون دختر رو تو ذهنت نیار...
آینده قرار نیست با گذشته یکی باشه...عاشق شو گویا هرگز کسی دلت را نشکسته و زندگی کن گویا بهشت اینجاست.......
خب خدارو شکر توی زندگیم هیچوقت انسان هوس بازی نبودم و البته تا قبل از این هیچ گونه نیازی به جنس مخالف پیدا نکرده بودم. پس مطمئنم که سراغ فرد جدیدی نمیرم. نمی خوام تا وقتی که با خودم کنار نیومدم و از ذهنم پاک نشده با احساسات یک دختر دیگه بازی کنم. نمی خوام فردا روز پیش خدای خودم شرمنده باشم. پس فعلا به فکر کیس جدیدی نیستم.
@arix
نقل قول:
نوشته اصلی توسط arix
ورزش کردن ، مخصوصا ورزش های گروهی و چند نفره خیلی کمک کننده است.اگر نشد ، بدنسازی هم کلی انرژی بدنتان را تخلیه می کند ، هم ذهنتان آرام می شود و هم با آهنگ هایی که می گذارد اجازه نمی دهد ذهنتان روی این موضوع تمرکز کند
خودم بدنسازی کار می کنم. و خب برای اینکه بیشتر مشغول بشم می خوام برم شنا.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط arix
مهمانی رفتن و در جمع ها حضور پیدا کردن خیلی کمک کننده است.شام و ناهار را سعی کنید اگر ممکن بود همراه با خانواده میل کنید
فعلا حال و حوصله کسی رو ندارم. حتی خانوادم. همش بیرون از خانه هستم و توی خودم غرقم. باید سعیم رو بکنم واسه اینکه بتونم بیشتر پیش خانوادم باشم.
@yasa
نقل قول:
نوشته اصلی توسط yasa
دوست عزيزم بهتره اسم تاپيكتو به جاي "عشق،دوست داشتن و ترك" بذاري "هوس، هيجان وسپس مدد الهي"
شايد از حرفم ناراحت شي! اما يه كمي دقيق تر فكر كن! ببين كجاي رابطه ي تو و اون دخترخانم بدون تعهد دمدمي مزاج "عشق" حاكم بوده؟
-لحظه ي اول كه در يك چشم به هم زدن همين طوري الكي گر گرفتت؟
-لحظه ي بعد كه بهت گفت همراه تو يه دوست پسر ديگه هم داشته؟
-لحظه ي بعد كه تنهايي و بيكلاسي (بي اف نداشتن) بهش فشار آورد و ازت دوباره خواست دوستش شي؟
-لحظه ي بعد كه بهش گفتي نميخوام باهم ازدواج كنيم و همين طور بي هدف دوباره به ارتباططون ادامه داديد؟
-يا شايدم لحظه ي بعدش كه گفت نميتونه با اون يكي پسره رابطشو كمتر كنه؟
ناراحت نشدم. چون مطمئنم بدلیل اینکه اطلاعات کامل ندادم به این نتیجه رسیدی.
من هیچوقت هوس باز نبودم. هیچوقت. همیشه سعی کردم تو زندگیم عقلم رو به خدمت بگیرم. توی اینکه اون هوس داشته اصلا شکی ندارم. چون تمام ارتباطات فیزیکی ما از طرف اون شروع می شد. بدون یک ذره حجب و حیا. جوری که من بعضی اوقات به اون اعتراض می کردم به اینهمه بی خیال بودن و راحت تن به هر کاری دادنش. ولی خب اون موقع به این چیزا نمی تونستم عاقلانه فکر کنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط yasa
واقعا كجاي اين رابطه عشق ديدي؟ يا شايدم دوست داشتن! واقعيت قضيه اينه كه براي اولين بارت با دختري ارتباط برقرار كردي و با هم دست هم ميداديد و ... همين هيجان ناشي از هوس اولين برخورد با يك جنس مخالف اين تصور غلط رو برات بوجود آورد كه عاشق شدي.
خیر. اصلا. من گفتم. شش ماه طول کشید تا برم جلو. توی این شش ماه سبک سنگین می کردم میزان علاقم رو به اون. خودم رو امتحان می کردم تا ببینم نوع نگاهم به اون هوس هست یا عشق. مطمئنم اگه هوس بود هرگز جلو نمی رفتم. همونطور که هزارتا دختر دورو برم هستن و خب توی شهری که من زندگی میکنم دختراش ماشالله ماشالله به حوری می گن زکی. ولی هیچوقت به هیچکدومشون چشم نداشتم. چون هیچوقت هوسی توی من وجود نداشته عزیز. من شش ماه توی فکر این بودم که عاشقم یا نه و به این نتیجه رسیدم که هستم و رفتم جلو. نه اینکه دستش رو بگیرم و بعدش بگم عاشقش شدم.
@ بهشت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهشت
ماجرای شما خط به خطش برای من خیلی جالب بود. برادر من غرور شما کجا رفت؟ غیرتتان چی شد؟ ګیرم که این خانوم در آن جلسه ی مشترک (تا روزی که اون پسره باهام قرار گذاشت و به دختره زنگ زد و دختره بین من و اون، اون رو انتخاب کرد. ) شما را انتخاب می کرد. آیا شما نیز ایشان را می پذیرفتید؟
اگر اون زمان رو در نظر بگیرم بله می پذیرفتم. من گفتم، هنوز دوستش دارم. هنوز خوشبختیش آرزومه. و بودنش کنارم بزرگترین آرزوم. با اینکه اینهمه عیب توش پیدا کردم ولی خب دله. نمی شه کاریش کرد. مطمئنم اگه هوس بود یا عادت خیلی زودتر از اینا ولش می کردم و الان با یک کیس دیگه داشتم می چرخیدم.
دوست عزیز. بزرگترین چیزی که هم اکنون ذهن منو مشغول می کنه همین شکسته شدن غرورمه. غرورمو واسه داشتنش خرد کردم و.....
غیرتم. نمی دونم. میشه بیشتر توضیح بدید راجع به اینکه غیرت من کجاش درگیر بوده؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهشت
راجع به فرد غایب نظر دادن شاید درست نباشد. اما واقعا این دختر ( با معشوقه ام سر کارهای درسی با هم رابطه داشتن. واصرار من به تمام کردن این رابطه نتیجه بخش نبود و اون ادامه می داد. تا اینکه اول آذر به من گفت که دیگه اون فرشته پاک من نیست . خیانت کرده.) ارزش معشوقه نامیده شدن دارد؟
نمی دونم. برای من هنوز معشوقه است. حال چه با خیانت چه بی آن. ولی می خوام فراموشش کنم. میخوام بدمش دست خدا و فراموشش کنم. و البته اگر الان اینجا دارم می نویسم واسه این هست که همواره انسان به کسایی نیاز داره که راهنمایش کنن و صدالبته همدردی. و خب امیدوارم اینجا بتونم به این مشورت برسم.
@ baran.68
نقل قول:
نوشته اصلی توسط baran.68
برای من این قسمت حرفتون جالب بود که گفتین یه بار نشستم فکر کردم که اون انقدر خوبه که من لیاقتش رو ندارم .
البته این بت سازی ها در سن شما شاید طبیعی باشه . ببینید در این سن عموما اوج احساسات هست و شما یه دفعه یکی رو میبینی ضربان قلبتم تند میزنه میخواد آروم بزنه اما نه دیگه نمیتونه .... بعدم میگی این خودشه ، این یه دونست فقط واسه نمونه است ، دیگه از این بهتر نیست و اصلا به هیچ وجه نمیخوای که عیب هاش رو به ببینی و هوشیارانه خودت رو گول میزنی .
میدونی چرا اینطور میشه چون احساساتت شده رهبر افکارت و اجازه نمیدی به عقلت که دیده ها رو جدی بگیره . به خاطر همین هست که توصیه میشه در این سن وارد رابطه نشین و حتی به ازدواج هم فکر نکنید . مخصوصا پسرها که انتخاب کننده هستند و این انتخاب میتونه بسیار سطحی و تنها از سر احساسات باشه .
.
کاملا با حرفتون موافقم. مشکل من این بودکه عشقم به اون پرده ای بروی چشمام کشیده بود که حقایق رو نمی دیدم و اگر می دیدم عقل از کار افتاده بود و قدرت تجزیه و تحلیل نداشتم. و الان که سه ماه گذشته کم کم دارم قدرت تجزیه و تحلیل اتفاقات رو پیدا می کنم. کم کم به عقده اون دختر دارم پی می برم. کم کم به این می رسم که هرچقدر من پاک و عاشقانه جلو رفتم، اون صد برابر بیشتر هوس آلود جلو اومد. وقتی دختری حاضر می شه خودش پیشنهاد داشتن رابطه فراتر از یه دوستی رو بده و منو دعوت به خونشون می کنه، خب مطمئنا قبلا پرده های حیا توسط دیگری براش پاره شده. مطمئنا در رابطه با من هوس تصمیم می گرفته نه علاقه. وقتی کسی به راحتی حرفی که هزار بار تکرار کرده فراموش می کنه، معلومه که تمام رفتاراش دروغ و نیرنگ بوده. کسی که به من می گه بدونم که توی زندگیش هیچ کس رو تا بحال نه اندازه من دوست داشته، نه داره و نه خواهد داشت، و به سرعت وقتی یه پسر جدید وارد زندگیش میشه فراموش می کنه، پس چیزی جز نیرنگ و دروغ نمی شه براش پیدا کرد.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط baran.68
بنابراین الان وقتشه اون بتی که از این دختر ساختی رو بشکنی و متوجه عیب هاش بشی (حرف های دوستان رو چندبار بخون ) و بعد خدا رو هم شکر کنی که ادامه ندادی تا یک روز انتخابش کنی به عنوان همسر .
توصیه اکید اینه که فکر نکن با یه رابطه دیگه میتونی شکستت رو جبران کنی و التیام پیدا کنی . فعلا اصلا وارد ارتباط نشو با هیچکس دیگری چون الان وقتش نیست . بگذار برای انتخاب شریک زندگیت به کسی فکر کنی و در بهترین موقعیت که تحت تاثیر احساسات نباشی تا عقلت بتونه بهت کمک کنه و همینطور در شرایط ازدواج باشی و آمادگی داشته باشی
به جای یک رابطه زودگذر و سطحی به فکر انتخاب کسی باش که تمام عمر کنارت باشه . فعلا حداقل 2 سالی دست نگه دار چون تو این سالها تحت تاثیر احساسات عمل خواهی کرد .
.
بت اون دختر برای من خیلی وقته خرد شده. ولی خب تنها مشکل من اینه که اون دختر از یادم نمی ره. اون دختر از قلبم نمی ره. و خب می دونم برای اینکار نیاز به زمان هست. نیاز به زمان هست تا کم کم بتونم قلبم رو التیام بدم. نیاز به زمان هست تا بتونم ذهنم رو از اون پاک کنم.
نه نمی خوام با یه رابط دیگه تا وقتی که با خودم کنار نیومدم، یه دختر دیگه رو عذاب بدم. نمی خوام هیچوقت دختری فکر کنه، که علیرضا اونو مثل دستمال استفاده کرد و به کناری انداخت. هیچوقت.
خودم هم تصمیم دارم تا درسم تموم نشده، وضعیت کارم اوکی نشده و سرو سامونی پیدا نکردم وارد اینجور رابطه ها نشم. و مطمئنم توی تصمیم گیری واسه ازدواجم خانوادم اولین کسایی هستن که متوجه می شن. برعکس اون کاری که توی این رابطه انجام دادم.
با تشکر، علیرضا
RE: عشق، دوست داشتن و ترک
دوستان خیلی خوب راهنمایی کردن. من هم قبلا ضربه عاطفی خوردم ، اما هیچوقت غرورم رو نادیده نگرفتم. شما به غرورتون خیلی بدهکارین. وقتی سر قرار رفتین ، اطلاع داشتین که قراره از بین شما 2 نفر یکی رو انتخاب کنه؟ من مطمئنم اون پسری که زنگ زده و از شما خواسته بری سر قرار ، اطمینان داشته به اتفاقی که قراره اونجا بیفته و احساس اعتماد به نفس و افتخار داشته..
اما خودمونیم اون دختر و پسر چه دلی داشتن که تونستن تو رو تو اون وضعیت ببینن. به هر حال اینکه شما اینقدر پاک و بی ریا هستی که خدا تنهات نذاشته..
انصافا شخصیت خاص و خوبی داری. قدر خودتو خیلی بیشتر بدون رفیق..
RE: عشق، دوست داشتن و ترک
نقل قول:
نوشته اصلی توسط montana
دوستان خیلی خوب راهنمایی کردن. من هم قبلا ضربه عاطفی خوردم ، اما هیچوقت غرورم رو نادیده نگرفتم. شما به غرورتون خیلی بدهکارین. وقتی سر قرار رفتین ، اطلاع داشتین که قراره از بین شما 2 نفر یکی رو انتخاب کنه؟ من مطمئنم اون پسری که زنگ زده و از شما خواسته بری سر قرار ، اطمینان داشته به اتفاقی که قراره اونجا بیفته و احساس اعتماد به نفس و افتخار داشته..
اما خودمونیم اون دختر و پسر چه دلی داشتن که تونستن تو رو تو اون وضعیت ببینن. به هر حال اینکه شما اینقدر پاک و بی ریا هستی که خدا تنهات نذاشته..
خب بدهکاریمو با غرورم صاف می کنم. مطمئنم. خیلی خام بودم و خب الان خیلی بهتر شدم.
وقتی می رفتم نه نمی دونستم. اگه می دونستم هرگز نمی رفتم. اون قرار اصلا راجع به این نبود. یعنی اون پسر اینجوری گفت. راحع به درس بود و خب هرچیزی گفته شد جز درس.
واسه اون پسر خیلی افسوس می خورم. آخه دوستم بود. می دونم اون پسر روزی میرسه که مثل من می شه. روزی میرسه که احساس دستمال بودن می کنه. و مطمئنم بدتر ضربه می خوره. چون قبلا همچین رابطه ای داشته و شکست خورده. بار دوم براش خیلی سخت تر می شه.
مهم نیست. اصلا مهم نیستن اون دوتا. اون دوتا الان برام هیچ اهمیتی ندارن که چه می کنن و چه تو ذهنشون بوده. فقط از خدای خودم خیلی ممنونم که کمکم کرد. که نزاشت کاری بکنم که یه عمر پشیمونی برام داشته باشه. الان که فکر می کنم می بینم ازدواج من با اون، چیزی جز پشیمونی و شکست برای من باقی نمی ذاشت. اون کسی نبود که بخواد همسر من و مادر بچه هام باشه. مادر ناپاک گند میزنه به بچه های آدم. خدارو شکر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط montana
انصافا شخصیت خاص و خوبی داری. قدر خودتو خیلی بیشتر بدون رفیق..
لطف دارین. الان به این نتیجه رسیدم که باید قدر خودمو خیلی بیشتر از این می دونستم. الان به این نتیجه رسیدم که عزیزترین کسم تو زندگیم، خودم باشم.
ممنون دوست عزیز، علیرضا
RE: عشق، دوست داشتن و ترک
آقای علیرضا،
پست اولت عجیب بود برای اینکه با هیچ منطقی و عقلی جور درنمی اومد این همه علاقه و عشق به دختری به بی وفایی و بی قیدی و بی تعهدی ایشون!
پست دومت عجیب تر بود برای اینکه شما خودت از همه ی ما بهتر این مساله را تحلیل کردی و اشکالاتش را می دونی.
مشکل فقط اینه که یه کم سخته. می فهمم. اما فکر می کنم که خیلی راحت از پسش بر می آیی.
فقط مصرف قرص و آرام بخش و اینها را مواظب باش. من در این زمینه اطلاعاتی ندارم اما فکر کنم برای یک پسر نوزده ساله زوده که بخواد خودش را درگیر روانپزشک و دارو و ... کنه. سنی نداری، مشکلی نداری که. حالا اینقد تو زندگی بالا و پایین می بینی ... سخت نگیر.