یه رابطه 6 ساله نمیدونم چطور تموم شد؟! چه کنم؟
سلام
بی حاشیه میرم سراغ اصل موضوع
حدود 6 سال با یه دختر خانمی دوست بودم
تو سال اول دوستی واقعا اذیتش کردم , دلیلشم این بود که فکر میکردم به مانند سایر دختران امروز روز فقط قصد تلکه کردن داره
ولی به مرور دیدم نه اینطور نیست
رابطمون خیلی قوی شد و روز و شب , شب و روز با هم بودیم
مادر ایشون و خواهرانشون هم از این موضوع اطلاع داشتن
از سال اول به بعد زمزمه ازدواج سر داد که من مخالفت کردم و دلیل هم این بود تا زمانی که درسم تمام نشده و مستقل نشدم نمیتونم این کار رو انجام بدم ( تفکر من اینه که آدم باید رو پای خودش وایسته نه اینکه از این و اون کمک بگیره , ازدواج میکنم که راحتی برای طرف مقابلم باشه نه اینکه زجر بکشه )
خلاصه اوضاع به همین منوال میگذشت و هر از چند گاهی این بحث مطرح میشد و پاسخ من همون بود
به مانند اکثر دوستی ها ما هم اختلاف نظر و دعوا داشتیم ولی اصلا طاقت ناراحتی هم ( به خصوص ایشون ) رو نداشتیم
به شدت بهم وابسته بودیم و بسیار رعوف بود و از ناراحتی من ناراحت میشد
خوشحالیهامون با هم بود و اولین نفری بودیم که از اتفاقات خوب با خبر میشد
اگر بخوام از همه خوبی ها بگم داستان به درازا میکشه
فکر نکنید که بدی نبود
چرا بود ولی اینقدر خوبی بود که بدی جایی نداشت
تا اینکه رسید به اسفند سال پیش و زمان تولد من ( ناگفته نمونه ایشون متولد تیر بودن )
من تو شرایط خوب روحی نبودم برای امتحان ارشد برای همین 5 روز نه بهشون زنگ زدم و نه جواب تلفنشون رو دادم بعد 5 روز تماس گرفتم و عذر خواهی کردم ولی یه خورده اذیت هم کردم
همه چی خوب بود
تا عید
رفتن مسافرت که تو تماسهایی که با هم داشتیم دائما میگفت ما دیگه به درد هم نمیخوریم و دلیل اون رو به درستی بیان نمیکرد
تا اینکه برگشت و گفت دیگه به من زنگ , دلیل رو جویا شدم گفت همون که گفتم به درد هم نیمیخوریم
گفت خوب چرا ؟ گفت تو حقوق 5 میلیونی نداری و خونه هم نداری
علی الرغم میل بطنیم گفتم این 2 شرط رو قبول میکنم و از بابا کمک میگیرم
دیگه مشکل چیه ؟
وقتی دید قبول کردم گفت نه , تو زیادی خوبی چرا اهل مشروب نیستی و اهل دود نیستی ( ناگفته نباشه خودشون اهل این چیزها اصلا نبودن و خانواده نیمه مذهبی بودن )
بار دیگه با هم قرار گذاشتیم بدون اینکه با من در جریان بزاره 2 نفر از دوستانشون رو آوردند
چیزی نگفتم و شروع به حرف شد و دوستانش رو آورده بود که مثلا از اون دفاع کنند و لی وقتی حرفها و ادله من رو شنیدن اونها هم تایید کردن
تا اینکه یه بار زنگ زد گفت باشه ما با هم میمونیم منم خوشحال گفتم باشه
فرداش مجدد تماس گرفتم گفت مگه قرار نشد دیگه زنگ نزنی تا زمانی که من بگم
گفتم دیشب گفتی همه چی خوب شد که طفره رفت
شروع کردم باب میل ایشون رفتار کردن و کم زنگ زدن و پیامک دادن
از روز 3 خرداد تا 24 خرداد دیگه نه جواب پیامک داد نه تلفن های من ( شب و روز زنگ و اس ام اس دریغ از یه جواب ) با شماره نا آشنا همون 24 ام تماس گرفتم برداشت دلیل جواب ندادن رو پرسیدم گفت برای چی .اب بدم
گفتم راست میگی ما به درد هم نمیخوریم
بهترین هم برای من هست همه برای تو
امبدوارم موفق باشی و خدا نگهدار
تا شهریور همین بود که دلم طاقت نیاورد و زنگ زدم یه خانم دیگه جواب داد که آره خط عوض شده ( که دروغ بود )
همین اندازه بگم اطرافیانم به هبچ وجه باورشون نمیشد بین من اون همچین داستانی اتفاق بیفته
به تمام دوستانش گفته بود که از من جدا شده و اونها هم باور نمیکردن
الان من موندم و غم تنهایی و خوابهایی که میبینیم و خاطراتی که جلوی چشمانم هست
پیش مشاور هم رفتم
گفت 90 % پای کس دیگه ای در میونه و شاید یه بحران روانی داره
شاید بعد 3 ماه برگرده
گفتم چه کنم ؟ گفت فکر کن اون هست و با یکی دیگه هم باش
گفتم تو حالت عادی زمانی که وقعا کنارم بود فکر هیچ کس رو تو ذهنم نداشتم الان چطور این کار رو کنم؟ ( کاملا بهم پایبند و متعهد بودیم )
واقعا کجای کار من اشتباه بود ؟
RE: یه رابطه 6 ساله نمیدونم چطور تموم شد؟!
سلام
به نظرتون 6 سال زمان کمی برای حل مشکلات و آشنایی و . . . ازدواج هست .
خیلی رابطه طولانی شده و این مشکلات برا رابطه های طولانی که به ازدواج ختم نمیشه پیش میاد .
خیلی از زن و شوهرا هستن به 6 سال نرسیده از هم طلاق میگیرن . چه برسه به دوستی !
مشکلی خاصی نیست و برو خواستگاری و باهاش ازدواج کن . جوابتو میده و نگران نباش . فقط ازدواج . موفق باشی
RE: یه رابطه 6 ساله نمیدونم چطور تموم شد؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط imans
سلام
به نظرتون 6 سال زمان کمی برای حل مشکلات و آشنایی و . . . ازدواج هست .
خیلی رابطه طولانی شده و این مشکلات برا رابطه های طولانی که به ازدواج ختم نمیشه پیش میاد .
خیلی از زن و شوهرا هستن به 6 سال نرسیده از هم طلاق میگیرن . چه برسه به دوستی !
مشکلی خاصی نیست و برو خواستگاری و باهاش ازدواج کن . جوابتو میده و نگران نباش . فقط ازدواج . موفق باشی
دوست من
مشکلی وجود نداست و برای من همین نا مفهومه که چرا اینطور شد؟
قصد من هم ازدواج بود ولی اکثریت غریب به اتفاق اطرافیانم این رو گفتن :
آدمی که قبل از ازدواج به بکباره اندشه هاش نسبت به ازدواج تغییر میکنه پس از ازدواج چطور خواهد بود؟
فکر میکنید شرایط رو برای چی قبول کردم؟
خونه و حقوق 5 میلیونی برای دوستی؟
تو همون اواخر به من این رو گفت که الان من هیچ احساسی نسبت به تو ندارم
بزار خودم بیام طرفت که گذاشتم و 1 ماه جوابم رو نداد
و اینکه گفت : تو برو , هر وقت اینها رو داشتی بیا
حالا یا من اون زمان هستم و یا نیستم
RE: یه رابطه 6 ساله نمیدونم چطور تموم شد؟!
نقل قول:
گفت 90 % پای کس دیگه ای در میونه
به نظر من پای کس دیگری در میون نیست.آخه چطور ممکنه بعد 6 سال آشنایی بدون اینکه شما بفهمید بره با یک کس دیگر! اگر این طور بود با شناخت 6 ساله ای که نسبت بهش داشتین حتما متوجه می شدید.
ولی هر چی مطلبتان را خواندم نفهمیدم آخر چرا چنین اتفاقی افتاده.مطمئنید که چیزی نگفته نمانده است؟
نقل قول:
بار دیگه با هم قرار گذاشتیم بدون اینکه با من در جریان بزاره 2 نفر از دوستانشون رو آوردند
چیزی نگفتم و شروع به حرف شد و دوستانش رو آورده بود که مثلا از اون دفاع کنند
نقل قول:
گفت خوب چرا ؟ گفت تو حقوق 5 میلیونی نداری و خونه هم نداری
دلیلش رو نمی دونم ولی طی یک برنامه ی قبلی کامل ایشان خواستار جدایی از شما شده است و دلیلشان هر چه که بوده شدیدا در این امر مصر بوده اند.اول خواستند با یک دلیل منطقی ظاهری جدا شوند و بعد که نتوانسته اند همین جوری جدا شده اند.
به هر حال با توجه به تلاش هایی که این خانوم برای جدایی از شما کرده اند بعید می دونم که دوباره بتوانید به یک رابطه ادامه دهید.
خب لطفا قضیه را بیشتر باز کنید.قبل از اینکه این خانوم به این تلاش ها جهت تمام کردن رابطه تان اقدام کند اتفاق خاصی نیفتاده بود.مهم نیست که از نظر شما مهم باشد یا نه.شاید یک اتفاقی بوده که برای شما بی اهمیت بوده ولی برای اون خانوم خیلی مهم بوده.شاید هم به نحوی به شما حس بی اعتمادی پیدا کرده و گمان کرده که شما به ادامه ی زندگی با او متعهد نیستید.:82:
RE: یه رابطه 6 ساله نمیدونم چطور تموم شد؟!
هیچ نقطه تاریکی نیست
حتی برای اینکه اذیت نشه با دختر خاله اش که با هم در ارتباط بودن صحبت میکردم و اون حکم بود و چند بار اون قرار ملاقات رو ترتیب داد
خود اون هم میگفت : که نمیدونه چی میخواد و هر بار که ازش میپرسم میگه نمیدونه
آخرین باری که هم رو دیدیم گفتم تو که اصلا اهل مادیات نبودی پس اینچی بود؟
بگذریم که خانواده جفتمون وضع اقتصادی بسیار خوبی داشتیم و ما اگه از اونها بیشتر نبوده باشیم کمتر هم نبودیم
میگفت ببین ساعتی رو که خریدی ننداختم یا گردنبندتو جوری که اذیت کنه
ولی بعدش میگفت اصلا نمیخوام غرورتو بشکونم و ناراحتت کنم ( که فکر کنم عذاب وجدان داشت )
میگفتم من واقعا بعد تو با هیچ کس نمیتونم باشم , میگفت یکسال بگذره عادت میکنی
چیز خاصی مد نظرتونو بگین تا جواب بدم
RE: یه رابطه 6 ساله نمیدونم چطور تموم شد؟!
سلام
اگه ایشون امروز قبول کنه و برگرده از حرفش و باهاتون از ته دل ادامه بده چقدر زمان لازمه که شما با ایشون ازدواج کنید ؟ حدودا ؟
RE: یه رابطه 6 ساله نمیدونم چطور تموم شد؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط imans
سلام
اگه ایشون امروز قبول کنه و برگرده از حرفش و باهاتون از ته دل ادامه بده چقدر زمان لازمه که شما با ایشون ازدواج کنید ؟ حدودا ؟
هر وقت که بگه
ولی از شما این سوال رو دارم
که با این اوضاعی که پیش اومده چه کنم؟
اگر اومد سریع بپرم برای ازدواج؟
RE: یه رابطه 6 ساله نمیدونم چطور تموم شد؟!
یکی از علل جداییش می تونه ترغیب کردن شما به فراهم کردن شرایط ازدواج باشه.بعد از 6 سال به این فکر افتاده که
اگر به همین منوال ادامه بده شما برای ازدواج انگیزه ای نخواهی داشت.آیا رابطه جنسی داشتید؟
RE: یه رابطه 6 ساله نمیدونم چطور تموم شد؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
یکی از علل جداییش می تونه ترغیب کردن شما به فراهم کردن شرایط ازدواج باشه.بعد از 6 سال به این فکر افتاده که
اگر به همین منوال ادامه بده شما برای ازدواج انگیزه ای نخواهی داشت.آیا رابطه جنسی داشتید؟
به نظرم تو پست اول پاسخ این سوال رو دادم
که شب و روز با هم بودیم
چیزی که میگفت این بود که : تو فکر کردی که من همیشه هستم و برای همیشه کنارتم و الان که اینجوری کردم داری میگی برای ازدواج
هیچ کدوم از حرفها با هم نمیخوند
زمانی که میگه مادیات برای من اهمیت نداره
زمانی که بحث حقوق رو پیش میکشه
زمانی که میگه تو برو بعد بیا اگه من بودم که ازدواج میکنیم اگه نبودم هم هیچ
میدونید برای خود من درک کردنش سخته
که 2 نفر که 6 سال تمام روز و شبشون با هم بوده چطور در طول 2 ماه از این رو به اون رو میشه و در مقابل درخواستهای من با قهقه پاسخ میده؟
و چطور این آدم بدون هیچ ناراحتی و فشار روحی میتونه به زندگی عادی رو بیاره؟
RE: یه رابطه 6 ساله نمیدونم چطور تموم شد؟! چه کنم؟
سلام . خوش امدید.:72:
شما و اون خانم چند سالتون هست؟
به نظر من ایشون منطقی رفتار کردن. 6 سال زمان کمی نیست. و شما اعلام کردید که من فعلا قصد ازدواج ندارم خب ایشون چقدر دیگه می تونست وسیله ارضای نیازیهای عاطفی و... شما باشه؟
شاید احساس کرده دیگه موقع ازدواجشه. دو حالت داره:
یا خواسته با این رفتارش شما رو ترغیب به ازدواج کنه.
و یا خواسته شما از زندگیش بری بیرون تا او بتونه به فرد دیگه ای فکر کنه برای ازدواج.
شما هم می خواستی که او باشه و هم درست و بخونی سربازیت و بری کار پیدا کنی رو پای خودت بایستی حالا باهاش ازدواج کنی.
خب به نظرم این خیلی بی انصافیه. هر چقدرم که علاقه باشه بازم برای یه دختر خیلی سخته که این همه صبر کنه.
بازم بیشتر از شرایطتون بگید تا بهتر بتونیم راهنماییتون کنیم
موفق باشید:72: