-
واقعيت هاي سخت زندگي
عرق تمام وجودمو گرفته بود قلبم يك لحظه آرام نميگرفت انگار جاش توي سينه ام تنگ است هر روز كه ميرم توي اتاقش همين حس بهم دست ميده مدام نگران اين هستم كه اتفاقي بيفته يعني ميشه اتفاقي بيفته ؟ ميام سمتت نگاهت ميكنم ' باهات حرف ميزنم ' گريه ميكنم اما تو فقط نگاه ميكني يك نگاهي كه وجود نداره . سال هاست كه اينطور افتاده اي روي تخت ' دقيقان نميدونم توي كما رفتن يعني چي؟ انگار هيچكس نميدونه يعني چي؟ نيستي و تنها چشمانت به سمت ما باز است چشمانت را در اين دنيا جا گذاشته اي انگار !
مثل هميشه لجبازي كرد و با اون موتور لعنتي رفت رفت و كاش هيچ وقت نميرفت بعد از چند ساعت خبر تصادفشو به ما دادن لباساش پر از خون بود صورتش ورم كرده بود و اما چشماش بسته بود هيچ كي نميدونست چه اتفاقي واسه ي برادر نازنينم تنها برادر خوبم و مرد خونمون افتاده بود بردنش اتاق عمل نميدونم چند ساعت پشت در اتاق عمل بوديم اما اون ساعتها خيلي لحظات بدي بود يادمه 21 ماه رمضان بود شب عزيزي بود خيلي دعا كردم همه واسش دعا كردن بلخره از اتاق عمل آوردنش بيرون رفتم سمتش داد زدم صداش زدم اما انگار هيچ صدائي را نميشنيد اون شب هر جور بود تمام شد والان 7 ساله توي كما هستي يعني شدي 25 ساله و اما هنوزم كه مييام سمتت وباهات
حرف ميزنم فقط نگاه ميكني نگاهي پاك و بيصدا من و مامان دلمون تنگه واسه حرفات واسه خنده هاي بلندت و حتي واسه ي دعوا كردنمون توي اين 7 سال اتفاقات زيادي افتاد اما تو از همش بيخبري
ما همه اميدواريم كه خداي بزرگ به تو فرصت زندگي كردن بده و فرصت اينو بده كه تو هم مثل همه ي جوان ها جواني كني و شاد باشي
فقط و فقط براش دعا كنيد
-
RE: واقعيت هاي سخت زندگي
سلام نگار، چه عنوان جالبی برای این درد دلت قرار دادی: واقعیت های سخت زندگی
بعضی واقعیت ها درک و اعتقاد و انگاره های انسان را به زندگی و هدف زندگی تغییر می دهد از آن جمله درد ، مرگ عزیزان و بیماریست . واقعا هیچکس نمی تواند حال تو یا خانواده ات را درک کند. حتی کسی که چنین اتفاقی برای خودشان افتاده باشد. چون منحصر به فرد بودن در آدمها ، موقعیت ها ، عاطفه ها و ... وجود دارد.
اما واقعیت زندگی اینست که هر لحظه مسئله ای برای حل کردن داریم و جالب که برای هر کس متفاوت است و توان تقلب کردن را از هر کس می گیرد. هر حادثه ای در دل خود آزمون افراد زیادی را در دل خود جای می دهد. به عنوان مثال حادثه تصادف برادرت می تواند چنین آزمون هایی را در پی داشته باشد
- آزمونی اصلی برای خود برادرت
- آزمون برای کسانی که با برادرت تصادف کرده اند.
- آزمون برای خواهر و برادر و پدر و مادرت که چگونه با این مسئله برخورد خواهند کرد.
- آزمون برای دوستانش که چگونه ارتباطشان را با او پیگیری می کنند
- آزمون برای فامیل که چقدر در ارتباطاشان نسبت به شما تاثیر گذاشته است.
- آزمون برای تو که چگونه درد دلهایت را انعکاس می دهی و به دیگران تجارب خود را رایگان می بخشی
- آزمون برای من که چگونه از کنار درد دلهای تو خواهم گذشت
- آزمون برای هر بازدید کننده ای که این مطالب را می خوانت و با پیامش درسهای این واقعیت سخت زندگی را از منظر خود برای من و تو بازگو میکند
و هزاران آزمونی که به قلم من نیاید.
اما درکنار این آزمون سخت برای تو ، اگر خوب بنگری میلیاردها اتفاق زیبا در این جهان هر روز اتفاق می افتد که گسترده کردن دیدت از نقطه تیره به دنیایی از روشنایی قدرت تحمل و مدیریت این رنج را برایت آسان خواهد کرد.
به هر حال یا باید تغییر دهیم، یا سازگاری کنیم و یا تسلیم شویم. که من نظرم اینست همواره برای تغییر راه باز است.
-
RE: واقعيت هاي سخت زندگي
نگارجان سلام:
من خودمرامي گويم ؛ادم وقتي سرش را از لاك خودش بيرون مياورد وغم وغصه ديگران رامي بيبند غم خودش را فراموش ميكند.خيلي خوب احساست رابيان كردي و مدير سايت نيز خيلي خوب همدردي كردند .ارزوي شفاي برادرت راباتمام وجودم ميكنم خدايابه حق اين ماه عزيز به حق خوبانت وبه حق انهايي كه پيش تو ابرو دارند به حق شب زنده داران اين ماه قسمت ميدهم همه مريضها راشفا ي عاجل دهي به خصوص برادر نگار عزيز.نگارجان خيلي مراقب مادرت باش.
-
RE: واقعيت هاي سخت زندگي
سلام نگار جونم ،
گاهی وقتی تو یک غم بزرگ داری ، بزرگ به اندازه یه بغض غریب توی گلوت که با کوچکترین تلنگری همه وجودت رو به لرزه در میاره و احساس دلتنگی ، دنیا رو برات یه ذره می کنه . دنبال یه چیزی می گردی که تسکینت بده ، یه چیزی که آرومت کنه و فضای تازه ای برای نفس کشیدن بهت بده ....
نمی دونم اون چیز و اون فضا واسه تو چی می تونه باشه اما می دونم که حتما وجود داره و حتما پیداش می کنی ...
برای من ، صبوری و یک غم خیس و کهنه ، بخشی از اون حادثه و بعد فقدان تلخ بود ،....
آره ، واقعیت های سخت زندگی همیشه وجود دارن اما ...
یه نگاه تازه ... ، شاید بتونه همه چیز رو زیرو رو کنه ....
-
RE: واقعيت هاي سخت زندگي
سلام .
غم انگیز بود . اما باید یادمون باشه : ما رایت الا جمیلا .
این جمله ی بزرگترین مصیبت کش تاریخ یعنی حضرت زینب کبری است در زمانی که فرزندان 12 و 13 ساله اش غرق در خون شدند و در زمانی که دست های برادرش را قلم شده دید و در زمانی که سر بریده ی برادرش رو بالای نیزه ها دید و در زمانی که به خاطر برادرش مجبور شد از شوهرش طلاق بگیره و در زمانی که رقیه ی 3 ساله در آغوشش دق مرگ شد و علی اصغر 6 ماهه با تیر 3 شعبه تکه تکه شد و در زمانی که در بین اسرا و در بین دشمنان حجابی نداشت برای پوشوندن خودش و نوامیس امام حسین ( ع ) و .....
اما وقتی ازش پرسیدن نظرت درباره ی این همه مصیبت چیه فرمود : ما رایت الا جمیلا یعنی من چیزی جز زیبایی ندیدم .
واقعیت های زندگی اینه که ما راضی باشیم به قضا و قدر هایی که از طرف معشوقمون به سمتمون میاد چون ما میدونیم که خیرمون رو اون بهتر میدونه .
در هر حال موفق و پاینده باشید و در پناه حق . ما رو هم دعا کنید .
یا علی مدد .
-
RE: واقعيت هاي سخت زندگي
نگاه « Mashoogh Haminjast » نگاهی بسیار عرفانی و قشنگ است. استفاده از الگوه ها و اسوه در بسیار مواقع به ما روش برخورد می دهد. البته الگوها همیشه کامل و بدون عیب و نقص هستند و احتمال اینکه ما دقیقا مثل آنها بشیم کم است. اما به اندازه توان می تواند برای ما سرمشق باشند.
علاوه بر اینکه پاسخ «Mashoogh Haminjast » به الگوها اشاره قشنگی کرده است. به نکته جالبی نیز اشاره کرده است. و اینکه نگاه متفاوت حتی به مصیبت ها چقدر می تواند رشد دهنده باشد. وقتی ما با آفریدگار هستی یکپارچه می شویم و معناها و خواسته هایمان را با خواست هایش عجین می کنیم، رنجهای کودکانه زمینی برایمان حل می شود و درد و رنج هجران او جایش را می گیرد.
واقعا مولانا چه خوب حق مطلب رو اد کرده که:
من که صلحم دائما با این پدر
این جهان چون جنتستم در نظر
-
RE: واقعيت هاي سخت زندگي
واقعا متاسف شدم
کاش دروغ باشه
فقط میتونم براش دعا کنم...
-
RE: واقعيت هاي سخت زندگي
دلم گرفته ، احساس غم عجیبی می کنم .احساس خالی بودن ، احساس سرگشتگی ....
گاهی بی اختیار می شم . و به شدت دلتنگت . لبریز بیقراری و درمونده نوازشت . ملتمس آهنگ صدات و .... و عشقت و مهربونیت و ....
مثل امشب ... که احساس تنگی می کنم . دنیا برام کوچیک شده ، نفسم تنگ شده ، یه بغض سنگین که باز شدنش هم دردی از فقدان تو کم نمی کنه راه گلو مو بسته ...
اشکهام موندن پشت پلک های ناتوانم رو بلد نیستن و.... من باید زار بزنم . فقط زار بزنم ... نبودن تو رو با سکوتم فریاد بزنم و با تمام وجود تو رو طلب کنم .... تو که خود عشقی . خود خود عشق . ...اما بازم تو نیستی . نیستی که با آغوش محبتت گرمم کنی و من همچنان از سرما می لزرم....
بی تو تنهام و خالی . خسته و غریب . ....
اگر چه رفتی ، اما هستی . با من و در من . یاد تو ، خاطره های قشنگ تو و نام مقدس تو در لحظه لحظه های زندگیم جاریه . حتی اون لحظاتی که می کوشم بی تو سپری کنم .... و بی تو زندگی رو تجربه کنم ...
... که چاره ای جز این ندارم...
..... ناتوانی حس بدیه ... وقتی تو نمی تونی عزیزت رو از چنگال مرگ بیرون بکشی و او براحتی بارش رو
می بنده و بی تو همگام مرگ می شه ... احساس ضعف می کنی و احساس بیچارگی ...
حالا سالهاست که از عروج فرشته وارت می گذره و من یاد گرفتم بی تو ، اما پرچمدار یاد تو باشم ... اما چه کنم که ناتوان تر از اونم که غم نبودن تو رو فراموش کنم ...
مامان گلم ، دخترت دیگه بزرگ شده و از یک آدم بزرگ ، انتظاری جز بزرگی نیست ... اما چه کنم که ناتوان تر از اونم که ادای بزرگترا رو در بیارم ...
من هنوز دختر کوچولوی نازنازی توام و محتاج یه بوسه تو .....
-
RE: واقعيت هاي سخت زندگي
بازم يه قلب خسته
بازم درهاي بسته
بازم چشاي خيسم به انتظار نشسته
شباي بي ستاره
يه حسرت دوباره
نگاهي كه هميشه چشماتو كم مي اره
ترانه هاي من بدون تو رنگي نداره
بيا كه سازاين جو زده اهنگي نداره
********
زندگي رسم خويشاوندي است
زندگي بال و پري دارد با وسعت مرگ ،پرشي دارد اندازه عشق
زندگي چيزي نيست ،كه لب طاقچه عادت از ياد من وتو برود
زندگي جذبه دستي است كه مي چيند
***
زندگي خالي نيست
مهربان هست ،سيب هست ، ايمان هست
اري تا شقايق هست زندگي بايد كرد
***********
دوست خويم سلام
متاثر شدم . جدايي واي از جدايي.در غمت شريكم. برايت ارزوي صبر جميل دارم كه اجري نيكو خواهي داشت.
التماس دعا
-
RE: واقعيت هاي سخت زندگي
آه از وقتی که قلم هم بغض می کنه و حرفها در گلویش می مانند.....