لطفا در مورد ازدواج راهنماییم کنید
سلام
من پسری 23 ساله هستم که الان نزدیک به یک سال است به دختری علاقه مند هستم. ایشون در شهری دیگه زندگی می کنن. ما شدیدا به هم وابسته هستیم و تمایل زیادی برای ازدواج داریم و از نطر فرهنگی کاملا با هم تفاهم داریم.
اما مشکل اصلی سر اینه که هنوز من شغل مناسبی ندارم از سریازی هم معاف شدم و پس اندازی هم برای ازدواج ندارم. من از او دورم و بعضی وقتها ناخودآگاه گریه میکنم. نمیدونم شایدم افسرده شدم. من خیلی دوسش دارم و اون هم در سن ازدواجه. شدیدا بهش وابسته ام و نمیتونم فراموشش کنم.
لطفا راهنماییم کنید میترسم برم خاستگاریش و خونوادش قبول نکنن بهم کمک کنید چکار کنم
دیگه به آخر خط رسیدم
RE: لطفا در مورد ازدواج راهنماییم کنید
میشه بگی چه طوری باهاش آشنا شدی؟
اون چند سالشه و تو چی؟
تحصیلات تون چیه؟
اونم تو رو می خواد یا نه؟
RE: لطفا در مورد ازدواج راهنماییم کنید
aero
سلام
دوست گرامی به نظر من مشکل اصلی تفاوت فرهنگی شماست .
مشکل کار و پول و ... حل میشه اما معمولا تفاوت فرهنگی منجر به از هم پاشیدگی خانواده میشه . بییشتر فکر کن .
RE: لطفا در مورد ازدواج راهنماییم کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tesoke
میشه بگی چه طوری باهاش آشنا شدی؟
اون چند سالشه و تو چی؟
تحصیلات تون چیه؟
اونم تو رو می خواد یا نه؟
این خانوم از من یک سال کوچیکتره و من لیسانس کامپیوتر دارم و اون هم در حال تحصیله علوم کامپیوتره.
اون یکی از دوستای دخترخالم هست که دخترخاله من پارسال اون را به من معرفی کرد.
ما هردو به همدیگه علاقه مندیم و واقعا این دوری خیلی برامون سخت شده
ما از همون اوایل کاملا منطقی اومدیم جلو اما الان احساسات من همه چیو از من گرفته. اون ازم دوره و من نمیتوتنم ببینمش و اینقدر فکر من مشغوله که دیگه نمیتونم روی کاری تمرکز کنم. آیا با دست خالی برم خاستگاریش؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط digitalman
aero
سلام
دوست گرامی به نظر من مشکل اصلی تفاوت فرهنگی شماست .
مشکل کار و پول و ... حل میشه اما معمولا تفاوت فرهنگی منجر به از هم پاشیدگی خانواده میشه . بییشتر فکر کن .
اما واقعا ما از نظر فرهنگی با هم مشکلی نداریم همه مشکل سر اینه که نمیتونم باهاش ازدواج کنم چون نه کاری دارم نه پس اندازی دستم خالیه خالیه
RE: لطفا در مورد ازدواج راهنماییم کنید
دوست من خودت در پست اول گفتی که از نطر فرهنگی کاملا با هم تفاهم داریم .
بنظر من قبل از هر کاری سعی کن بر احساساتت مسلط بشی ( به جای اینکه احساساتت بر تو مسلط بشه ) . بعد کمی شرایط رو محیا کنی و بعد باید شناختت رو بیشتر کنی و بعد ... :227:
اگر این مراحلی رو که گفتم بخوای جابجا طی کنی ممکنه به مشکلات جدی بر بخوری .
RE: لطفا در مورد ازدواج راهنماییم کنید
با تشکر از دوست گرامیم digitalman اما واقعا نمیتونم این دوری رو تحمل کنم. راه چاره چیست؟
RE: لطفا در مورد ازدواج راهنماییم کنید
aero گرامی این امر در کوتاه مدت ممکن نیست و باید تمرین و تلاش کنی . و آروم آروم در طول زمان کنترل احساست خودت رو در دست بگیری .
اما ارزشش رو داره چون باعث میشه از خیلی از شکستهای بزرگ زندگی رهایی پیدا کنی و این کنترل احساسات در بسیاری از مسائل از جمله ازدواج ، یک امتیاز بزرگ محسوب میشه .
این مقالات رو هم سر حوصله و بادقت بخون خیلی کمکت میکنه :
http://www.hamdardi.net/thread-6367.html
http://www.hamdardi.net/thread-3528-post-30399.html
RE: لطفا در مورد ازدواج راهنماییم کنید
من فکر می کنم که تو الان تحت تاثیر احساسات هستی و ممکن است اصلا انتخاب مناسبی برای زندگی ات نکنی.
بنابراین باید اول به دور از احساسات ببینی طرف کیس مناسبی هست یا نه.:305:
با پدر و مادرت هم می توانی در این مورد صحبت کنی؟:325:
چون هر دو تون کامپیوتری هستین و در شهرهای دور، ممکنه آشنایی تون اینترنتی بوده باشه و همه ی علاقه تون از راه دور و وقتی به هم رسیدین چیزی نباشه:163:
RE: لطفا در مورد ازدواج راهنماییم کنید
سلام
امیدوارم تمام مشکلات از پیش روتون برداشته بشه و بتونید بهم برسید و ازدواج موفقی هم داشته باشید .
خدا بزرگه و دنیا کوچیک . به فکر کار باش و درآمد برا تامین خرج زندگی و بیشتر تحقیق کن و ببین میتونید با تفاوت فرهنگی و شهری و اجتماعی و . . . همدیگه به تفاهم برسید و باهم کنار بیایید . شدنی هست ولی سختی هایی هم داره .
دوستانی که قبلا ازدواج کردن تو یه موضوعی که در لینک زیر مطرح شده بود تجربه خودشون رو به طور خلاصه نوشته بودن که من تمام مطالب رو خوندم و راجب موضوع ازدواج یبار از نو به فکر افتادم .
امیدوارم به دردت بخوره .
http://www.hamdardi.net/thread-2281.html
RE: لطفا در مورد ازدواج راهنماییم کنید
با تشکر راهنمایی های دوستان خوبم. نه ما اینترنتی آشنا نشدیم. اون یکی از دوستان دخترخالم هست که به من معرفی شد. اما الان کاملا تو شرایطی هستم لا اقل خودمو میگم که دیگه نمیتونم زندگیم رو بدون اون تصور کنم. خیلی دوست دارم جلوی احساساتم رو بگیرم اما نمیتونم حتی نمیتونم یک ثانیه بهش فک نکنم. از اینکه اون با کس دیگه ای ازدوج کنه میترسم. واقعا دیگه نمیدونم چکار کنم