چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
من انسانم، من می خوام خودم باشم،
چرا تا وقتی مجردی باید اختیارت دسته بابا باشه وقتی رفتی خونه ی بدبختی و بیچارگی، همسرت باید اختیارت رو دست بگیره!!!!
من می خوام برم خارج ادامه تحصیل بدم، چرا حتما باید از بابام اجازه بگیرم؟ چرا باید بگه باید حتما ازدواج کنی بعد بری؟ مگه من خودم انسان نیستم؟ مگه من نمی تونم از پس خودم بر بیام ؟ چرا فکر می کنه من باید صاحب داشته باشم؟
چرا دوست من وسط کار که یه پروژه برداشتیم باید بیاد و بگه شوهرم دیگه نمی ذاره؟
من نمی خوام این قدر ذلیل باشم، من این بدبختی رو نمی خوام، من نمی خوام دختر باشم، من از خودم متنفرم.
چرا اگه بخوام برم سر کار باید یه محیط اداری و دولتی و....فلان باشه،
چرا تا یه مدت می رم سر کار، می فهمم که همکارم تویه این مدت داشته با اون چشای کثیفش منو نگاه می کرده و.........
من نمی خوام وسیله باشم برا جنس مخالف، من نمی خوام ازدواج کنم،نمی خوام ابزار باشم، نمی خوام.....
حتما باید اخلاقم مثل.... باشه تا کسی جرات نکنه چیزی بگه!!!!
چرا با هر جنس مذکری دارم حرف می زنم و یه رابطه ی کاری یا استاد و شاگردی یا هر چیزی دارم، علاوه بر تمرکز روی کارم باید مواظب صد تا چیز دیگه باشم؟
چرا تا بیرون خونم باید صد تا چیز رو رعایت کنم تا نگن این منظور داره....
چرا وقتی دارم می رم بیرون باید 6تا دوربین توی 6 جهت نصب کنمو راه برم؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا توی این جامعه لعنتی هر کی بخواد جلوی منو بگیره دست می ذاره روی نقطه ضعفم که همون احساساتمه.من این نقطه ضعف رو نمی خوام، چی کار کنم!!!! من متنفرم از این احساسات!!!!چرا باید وقتی این احساسات لعنتی به کار بیوفته عقلت دیگه کار نکنه، چرا با این که می دونی داری اشتباه می کنی اون کار رو انجام می دی....
چرا هر کی تونست احساساتت رو فعال کنه هر سازی میزنه تو باش می رقصی!!!!!
من آدمم، می خوام برم سر کار مورد علاقم، منم می خوام درس بخونم، من نمی خوام کسی از احساساتم سوء استفاده کنه، من نمی خوام وابسته بشم به چیزی؟ چرا باید احساس داشته باشم که دائماً برای اینکه نابودم نکنه سرکوبش کنم؟
آقای سنگ تراشان مگه نمی گین:
هنوز هم مردانی هستند که قبل از ازدواج با شما ، خود را وفادار شما می بییند و تن به ارتباط ناصحیحی نمی دهند چراکه دوست دارند، لایق دختری باشند که خود را حفظ کرده است.هنوز هم مردانی هستند که حقوق همسرشان را حتی بیشتر از حقوق خود رعایت می کنند.دخترانم اگر دقت کنید، هنوز مردانی را خواهی دید که لایق شماهستند و شما لایق آنهائید. اقرار می کنم که کم هستند، اما مگر نه اینست که همیشه بهترین ها کم بوده اند.
دوتاشون رو به من نشون بدین!!!!!!مطمئنم خودتونم حرفتون رو قبول ندارین!!!!
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
اروم عزيزم...به خودت مسلط باش ...با اين همه اعصاب خوردي نميشه بحثي كرد...
يه كم حوصله كن...صبر كن ببينيم چي شده...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط CLM
من انسانم، من می خوام خودم باشم،
چرا تا وقتی مجردی باید اختیارت دسته بابا باشه وقتی رفتی خونه ی بدبختی و بیچارگی، همسرت باید اختیارت رو دست بگیره!!!!
من می خوام برم خارج ادامه تحصیل بدم، چرا حتما باید از بابام اجازه بگیرم؟ چرا باید بگه باید حتما ازدواج کنی بعد بری؟ مگه من خودم انسان نیستم؟ مگه من نمی تونم از پس خودم بر بیام ؟ چرا فکر می کنه من باید صاحب داشته باشم؟
من هم هم جنس تو هستم اما باور كن خونه پدرم اختيارم دست خودم بود و الان هم اختيار خودم و شوهرم و زندگي ام دست منه:311:
اما اين ها بستگي به خود ادم داره...چرا فكر ميكني اختيارت دست باباته...پدر از ريشه "پاييدن" مياد يعني ردي كه هميشه مراقب خانه و خانوادشه...
كمي با انصاف تر نگاه كن...اگه پدرت هم مانعي ميتراشه فقط به خاطر خودت و ايندته...فكرشو كردي كه چه طور تك و تنها توي غربت ميخواي سر كني؟همين عاطفه و احساس كه ازش فرار ميكني داغونت ميكنه...تنهايي براي هيچ ادمي قابل تحمل نيست چه زن چه مرد...
چرا دوست من وسط کار که یه پروژه برداشتیم باید بیاد و بگه شوهرم دیگه نمی ذاره؟
من نمی خوام این قدر ذلیل باشم، من این بدبختی رو نمی خوام، من نمی خوام دختر باشم، من از خودم متنفرم.
نميشه بدون شنيدن حرف شوهر دوستت قضاوت كرد شايد او هم دليل منطقي براي ممانعت از ادامه كار همسرش داره...
چرا اگه بخوام برم سر کار باید یه محیط اداری و دولتی و....فلان باشه،
چرا تا یه مدت می رم سر کار، می فهمم که همکارم تویه این مدت داشته با اون چشای کثیفش منو نگاه می کرده و.........
من نمی خوام وسیله باشم برا جنس مخالف، من نمی خوام ازدواج کنم،نمی خوام ابزار باشم، نمی خوام.....
حتما باید اخلاقم مثل.... باشه تا کسی جرات نکنه چیزی بگه!!!!
چرا با هر جنس مذکری دارم حرف می زنم و یه رابطه ی کاری یا استاد و شاگردی یا هر چیزی دارم، علاوه بر تمرکز روی کارم باید مواظب صد تا چیز دیگه باشم؟
چرا تا بیرون خونم باید صد تا چیز رو رعایت کنم تا نگن این منظور داره....
چرا وقتی دارم می رم بیرون باید 6تا دوربین توی 6 جهت نصب کنمو راه برم؟؟؟؟؟؟؟؟
ببخشيد اين ها مربوط ميشه به قسمت هاي ممنوعه و جييييييز(سياسي و اجتماعي) كه از صحبت كردن در باره اش معذورم...متاسفانه اين قسمت رو باهات موافقم:163:
چرا توی این جامعه لعنتی هر کی بخواد جلوی منو بگیره دست می ذاره روی نقطه ضعفم که همون احساساتمه.من این نقطه ضعف رو نمی خوام، چی کار کنم!!!! من متنفرم از این احساسات!!!!چرا باید وقتی این احساسات لعنتی به کار بیوفته عقلت دیگه کار نکنه، چرا با این که می دونی داری اشتباه می کنی اون کار رو انجام می دی....
چرا هر کی تونست احساساتت رو فعال کنه هر سازی میزنه تو باش می رقصی!!!!!
اين ها ديگه دست خودته عزيزم...مگه دور از جون عروسك كوكي هستيم؟اغراق ميكني ها!!كي گفته يه خانم نميتونه احساسشو كنترل كنه و با هر سازي ميرقصه؟؟
من آدمم، می خوام برم سر کار مورد علاقم، منم می خوام درس بخونم، من نمی خوام کسی از احساساتم سوء استفاده کنه، من نمی خوام وابسته بشم به چیزی؟ چرا باید احساس داشته باشم که دائماً برای اینکه نابودم نکنه سرکوبش کنم؟
همه اين كار ها رو با اراده ميتوني انجام بدي...واقعا داري ميزني توي سر جنس مونث!!اين همه عيب و ايراد؟؟چرا؟چرا اينقدر منفي ؟؟
آقای سنگ تراشان مگه نمی گین:
هنوز هم مردانی هستند که قبل از ازدواج با شما ، خود را وفادار شما می بییند و تن به ارتباط ناصحیحی نمی دهند چراکه دوست دارند، لایق دختری باشند که خود را حفظ کرده است.هنوز هم مردانی هستند که حقوق همسرشان را حتی بیشتر از حقوق خود رعایت می کنند.دخترانم اگر دقت کنید، هنوز مردانی را خواهی دید که لایق شماهستند و شما لایق آنهائید. اقرار می کنم که کم هستند، اما مگر نه اینست که همیشه بهترین ها کم بوده اند.
دوتاشون رو به من نشون بدین!!!!!!مطمئنم خودتونم حرفتون رو قبول ندارین!!!!
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
سلام دوست عزیزم چر ا های زیادی در ذهن شماست
این طور که مشخصه به شدت از اطرافتون گله مندید به شدت چرا هایی شما رو ازار میده شما در اصل از خودتو ن خسته نشدید از محدودیت هاتون خسته شده اید این نظر منه بله درسته تو جامعه ما محدودیت های زیادی برای جنس شما وجود داره که نمیدونم شاید اگر من هم جای شما بودم شاکی میشدم این که همیشه ترس داشته باشی که قربانی یک نگاه قربانی یک هوس باشی همیشه خودتو حفظ کنی .وووو .
بهتره که بار احساسات این موضوع رو کم کنیم همین الان ازتون تقاضا دارم فیتیله احساساتتون رو کم کنید و کمی واقع بینانه تر به این موضوع دقت کنید .بعد سعی کنید خودتون و مسائل مربوط به خودتون رو درک کنید. شما باید سعی کنید خودتون رو بپذیرید بالاخره هر چی نباشه شما زن افریده شدید.و درک این مضوع اولین قدم برای شماست.
در واقع شما دو تاپیک باید میزدید یکی برای همین مشکلی که من عنوان کردم یکی برای اون مشکلی که با پدرتون داشتید که اجازه نمیدن برید خارج.
خارج رفتن برای جوون ها یک ارزو هست
که خودمن هم این ارزو رو در سر دارم نمی دونم چرا و چطور ولی هر چی به من می گویند باد جوانی هست باور نمیکنم چون یه حسی در من وجود داره که زندگی و تحصیل در خارج رو دوست دارم. البته من شما را نمیگویم اغلب جوان ها رو میگویم شاید شما شامل اون دسته نشوید شاید هم بشوید نمیدونم .
ولی تقریبا در این مورد درکتون میکنم.
و اگر شرایطش رو دارید چرا که نه ؟
ولی اجازه پدر شرطه نمیشه اون رو نادیده گرفت تازه شما یک دختر هم هستید ایا شغلی دارید ؟ یا قرار بورسیه بشین ؟ هنوز یه مسائلی هست که شما کامل توضیحش ندادید برای این که فهم غلط شامل حال تاپیکتون نشه خواهشمندم کمی بیشتر توضیح دهید نقاط کوری در تاپیک وجود دارد مثلا من دقیقا سن شما رو هم نفهمیدم البته ضروری نیست این از مسائل نسبتا شخصی شماست.
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
CLM سلام
می توانم سئوال کنم شما چند سال دارید و میزان تحصیلات شما چیست ؟!
و علت اصلی این هیجانات و متعاقبا افکار در ساعت 12 شب چیست ؟ فکر می کنم علت ایجاد این حکایت هم اهمیت زیادی دارد .
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
سلام
این افکار مدتهاست مثله خوره به جونم افتاده، داره نابودم می کنه، این آتیش خیلی وقته زیره خاکستره، یه دفعه شعله ور شده و داره تمام وجودم رو می سوزونه!!!!!
چه فرقی می کنه من چند سالمه؟ چه فرقی می کنه تحصیلاتم چیه؟
مسئله اینه که این همه زشتی توی این جامعه نمی ذاره من نفس بکشم!!!!!
نمی دونم شما این همه زشتی رو نمی بینین؟
شما هم اگه به جای من بودین، هر روز 6 طبقه خوابگاه رو می یومدین بالا، می دیدین توی هر طبقه حداقل 10 تا دختر داره با تلفن حرف می زنه و التماس می کنه و گریه می کنه، چه حسی داشتین؟
شما اگه به جای من بودین می دیدن بهترین دوستتون بعد از یه مدت کار کردن توی یه شرکت، یه روز بره توی اتاقش، تا 30 روز در رو روی خودش ببنده و فقط گریه کنه، چه حالی می شدین؟
چرا من باید این قدر آسیب پذیر باشم؟
چرا من اگه بخوام توی اجتماع برمو بیام باید نصفه بیشتر تمرکزم روی این باشه که بهم آسیب وارد نشه؟
چرا............
چرا..............
چرا.................
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
CLMعزیزم
همه ی اینهایی که باعث رنج شمامی شود وجود دارد .
به نظر من بهتر است به جای طرح سئوال چرا و چرا در پذیرش هر آنچه که هست در جامعه برویم . این پذیرش به معنای قبول و یا انتخاب نیست تو می توانی در پذیرش باشی و همه ی این مسائل را هم رد کنی . اما تو حتی در پذیرش شرایط جامعه و زندگی افراد نیستی .
اما یک بعد قضیه این طرف ماجرا ست که شما می بینی طرف دیگر انتخاب این دختران است .
دخترانی که گریه می کنند می خواهند که مسیری را بروند که ته اش التماس و زاری و گریه است . در همین اجتماع دخترانی هم هستند که گریه ملت را در می آورند و از آن طرف باز هم دخترانی هستند که نه گریه می کنند و نه گریه کسی را در میاورند .
پس جامعه در هیچ کجای دنیا یک دست نیست که بخواهیم انگشت اتهام زشتی به سمت آن بگیریم . آیا این همه زیبایی در دور و اطراف خودت را نمی بینی .
دختران و پسران جوانی که پویا هستند و تلاشگر و مثبت
دختران و پسرانی که کارت اهدا اعضا دارند
دختران و پسرانی را که روی سکوهای قهرمانی می ایستند و ........
پس عزیز من شما دید را محدود و زوم روی زشتی ها کرده ای . با خودت اینکا ر را نکن .
من زشت و زیبا را در کنار هم می بینم . می پذیرم همه ی زشتی ها را در کنار زیبایی ها . چرا که لازم وملزوم یکدیگر هستند . چرا که نظام آفرینش دوقطبی است . قطب خیر و شر . اما از آن سو باور دارم که من هم حق انتخاب و تصمیم گیری دارم و می توانم انتخاب کنم که در کدام قطب گام بردارم .
و چه کسی گفته در یک جامعه هیجان مدار این اشکها باعث رشد و بلوغ نمی شود بالاخره انسانها باید از یک جایی شروع کنند و یاد بگیرند که چگونه زندگی کنند . قرار نیست که همه لای پر قو زندگی کنند . اساسا چند درصد افراد در پر قو زندگی می کنند ؟!
آسیب پذیر هستی به این دلیل که خودت را و توانایی های خودت را و آگاهی های خود را باور نداری . تو دختر اگاه و توانایی هستی . لازم نیست که این قدر به خودت فشار بیاوری که آسیب نبینی.
از آسیب دیدن کسی نمی میرد تنها تجربه کسب می کند از اشتباه کردن نباید ترسید اما سعی می توانیم بر این داشته باشیم که کمترین اشتباه را داشته باشیم .
ما اختیار دار مسیر هایی هستیم که در زندگی می رویم و تصمیماتی که می گیریم . حال اگر آسیبی هم در آن راه بود و سختی ، بها و یا هزینه انتخاب ماست . هیچ چیز در این دنیا مفتی نیست . تو خودت می توانی انتخاب کنی که بها پرداخت کنی یا هزینه ی انتخاب !!
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط CLM
آقای سنگ تراشان مگه نمی گین:
هنوز هم مردانی هستند که قبل از ازدواج با شما ، خود را وفادار شما می بییند و تن به ارتباط ناصحیحی نمی دهند چراکه دوست دارند، لایق دختری باشند که خود را حفظ کرده است.هنوز هم مردانی هستند که حقوق همسرشان را حتی بیشتر از حقوق خود رعایت می کنند.دخترانم اگر دقت کنید، هنوز مردانی را خواهی دید که لایق شماهستند و شما لایق آنهائید. اقرار می کنم که کم هستند، اما مگر نه اینست که همیشه بهترین ها کم بوده اند.
دوتاشون رو به من نشون بدین!!!!!!مطمئنم خودتونم حرفتون رو قبول ندارین!!!!
سلام
مطمئن نباشيد!!!!
من تا چيزي را علم نداشته باشم و با تجارب مشاوره اي ام هماهنگ نباشه آنهم روي نت براي ميليونها آدم نمي گذارم.
اما با اين همه هيجانات منفي كه برون ريزي كردي،نگرانم اونها را معرفي كنم، اون موقع تلافي همه اونهايي را كه شرح بديهايشون را دادي رو سر آنها پياده كني:311:
=========
من كاملا مي فهمم چي مي گوييد.
و تا اندازه زيادي دركت مي كنم.
چون من هم در كنار شما در همين دنيا زندگي مي كنم.
از شما دعوت مي كنم براي تغيير حال و احوالتون نگاهي به اين تاپيك بيندازيد كه تصور مي كنم مدخل خوبي براي ارتباط و پاسخ باشد:
نحوه مواجهه افراد با مسائل و مشکلات زندگي
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gh.sana
چرا با هر جنس مذکری دارم حرف می زنم و یه رابطه ی کاری یا استاد و شاگردی یا هر چیزی دارم، علاوه بر تمرکز روی کارم باید مواظب صد تا چیز دیگه باشم؟
چرا تا بیرون خونم باید صد تا چیز رو رعایت کنم تا نگن این منظور داره....
چرا وقتی دارم می رم بیرون باید 6تا دوربین توی 6 جهت نصب کنمو راه برم؟؟؟؟؟؟؟؟
ببخشيد اين ها مربوط ميشه به قسمت هاي ممنوعه و جييييييز(سياسي و اجتماعي) كه از صحبت كردن در باره اش معذورم...متاسفانه اين قسمت رو باهات موافقم:163:
[/quote]
اینجا را خوب اومدی غزاله خانم.
فکر کنم جلو بریم می رسیم به همون توهم کذایی!!! :160:
CLM جان سخت نگیر، این نیز بگذرد...
اما در مورد علاقه شما به تحصیل در خارج از کشور و عدم رضایت پدرتان، فکر می کنم با بی انصافی در مورد پدرتان قضاوت کردید.
همین چیزهایی که شما در جامعه می بینی و آزارت می دهد، پدرتان هم می بینید پس به او حق بدهید که نگران حال دختر عزیزش باشد.
در بین گفته هایتان متوجه شدم که در خوابگاه هستید. پدر شما آنقدر روشنفکر است و به دخترش اعتماد دارد که مانع تحصیل او در یک شهر دیگر نشده است. مطمئن باشید اگر شرایط تحصیل در خارج از ایران هم برایتان فراهم شود و فقط خواسته ای از روی احساسات و فرار از یک جامعه به ظاهر مشکل دار نباشد، پدرتان مخالفت نخواهد کرد.
عزیزم خوب درس بخوان و اگر واقعا هدفت تحصیل در خارج از ایران است، دنبال گرفتن بورسیه باش. آنوقت می بینی که پدرت حمایتت هم خواهد کرد.
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
سلام و درود
حالا چرا اینقدر عصبانی. زدی به سیم آخر.:311:
دیدگاه شما به زندگی مشکل داره. تمام این مشکلات وجود داره و بلا شک در آینده و تا قیامت و در تمام جوامع هم وجود خواهد داشت. اما مهم نحوه برخورد با مشکلاته. اگه بخوای بد و بیرا بگی و همش به فکرشون باشی فقط اعصابت خورد میشه و به نتیجه نمیرسی. باید مشکلات را حل کرد.
احساسات در نوشته هاتون موج میزنه، اگه با عقل و منطق با همه این مشکلات کنار بیاید مثل همه آدمای دیگه چه تو ایران چه تو خارج از زندگی لذت خواهی برد.
به قول سهراب: چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید.:227:
در مورد پاراگراف آخرتون، من که عضو کوچکی از جامعه هستم میتونم اسم حداقل 100 تا دوستان و آشناهامو چه تو دانشگاه و چه بیرون اون رو بیارم که پاک و پاکیزه اند.
لطفا دیدگاهتون رو به همه تعمیم ندید.:160:
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط CLM
آقای سنگ تراشان مگه نمی گین:
هنوز هم مردانی هستند که قبل از ازدواج با شما ، خود را وفادار شما می بییند و تن به ارتباط ناصحیحی نمی دهند چراکه دوست دارند، لایق دختری باشند که خود را حفظ کرده است.هنوز هم مردانی هستند که حقوق همسرشان را حتی بیشتر از حقوق خود رعایت می کنند.دخترانم اگر دقت کنید، هنوز مردانی را خواهی دید که لایق شماهستند و شما لایق آنهائید. اقرار می کنم که کم هستند، اما مگر نه اینست که همیشه بهترین ها کم بوده اند.
دوتاشون رو به من نشون بدین!!!!!!مطمئنم خودتونم حرفتون رو قبول ندارین!!!!
در باره این قسمت از حرفتون باید بگم که کاملا اشتباه فکر میکنید .... خود من اگه نزارید به حساب تعریف از خود تا به امروز دو تا مسئله هست که بهم اجازه نداده با دختری رابطه دوستی (عاطفی) برقرار کنم یکیش عقلمه که بهم میگه این رابطه ها سرانجام خوشی نداره و دیگری یه حس تعهد نسبت به همسر آیندست(البته اگه عمری باشه:310:) چون دوست ندارم اون روزی که همسرم ازم میپرسه که قبل از من با کسی رابطه داشتی یا نه من مجبور بشم دروغ بگم
انقدر بدبین نباشید:305: