RE: دختری در آستانه خود کشی
سلام عزیزم
به تالار خوش اومدی
تو یه دختر جوون هستی یعنی چی خودکشی ؟
این چه عنوانیه
عزیزم توکلت به خدا باشه تا اون رو تو زندگی داری و بهش توکل می کنی هیچ مشکلی نیست که نتونی حلش کنی .
کمی آروم تر باش و سعی کن اگر نمی تونی برای خانوادت حرف بزنی پیش یه مشاور بری و اونجا حرفات رو بزنی
آروم تر باش . اینجا می تونی با ما حرف بزنی و تو آرامش بگی که مشکلت با خانوادت چیه
RE: دختری در آستانه خود کشی
شما ميتوني با رفتار متعادل و مناسب با همسايه ها و اشنايان بهشون ثابت كني كه نه مشكل رواني داري و نه قصد خودكشي يا كشتن پدر و مادرت...
سعي كن روابطت رو علي رغم حرف و حديث هايي كه راجع بهت هست با دوستان و اشنايان حفظ يا تقويت كني...
مراقب باش كه واكنش تند و بي منطق به رفتارهاي خانوادت يا كسايي كه حرف اونارو باور كردن وضعيت تورو بدتر ميكنه...
اين ارامش رو كسب كن تا در مرحله بعدي بتوني در كمال خونسردي و ارامش با خانوادت صحبت كني و ازشون بخواي كه اين مشكل رو حل بكنن...
هيچ مادري طاقت ديدن رنج و عذاب دخترش رو نداره پس سعي كن كانال ارتباطي با مادرت رو دوباره پيدا كني و ازش كمك بگيري...
RE: دختری در آستانه خود کشی
با درود
سر بی گناه پای دار میره اما بالای داره نمیره.
parnaz88عزیز هرچند من نمی تونم وضعیت فعلی شما رو درک کنم ولی به نظر میرسه خیلی سختگی کشیدی که به چنین فکری افتاده ای.
اصولا مردم حافظه ذهنی کوتاهی در مورد حوادث محیطی خود دارند...قطعا بعد از گذشت مدتی آنان نیز این مهم را فراموش خواهند کرد
اما سوالم از شما اینه که چرا با خانواده ات درگیر شدی؟ زیاد اذیت میشی؟
چرا وارد این قضایا شدی؟
بدرود:72:
RE: دختری در آستانه خود کشی
سلام.
می تونی تو شهرتون مشاوره بری؟
من فکر می کنم بهتره کسی که هم "امین" باشد و هم "قدرتمند"، این قضیه رو کامل بدونه.
برای جلوگیری از آسیب های احتمالی بعدی، بهتره یه نیروی قدرتمند (از دید مردم شهرتون که بتونه در موقع لزوم ازت دفاع کنه) و درستکار و امین پیدا کنی.
RE: دختری در آستانه خود کشی
سلام،خوش اومدي:43:،من از حرفهايي که زدي کمي شوکه شدم،راستش باورم نشد خانواده آدم قصد همچين کاري رو داشته باشن مگه اينکه اتفاقاتي افتاده باشه،از شما خواهش دارم ابتدا کمي راجع به خودتون،خلق و خوي هاتون ،در مورد خانوادتون و رفتار اونها با شما يه کم توضيح بدين و اصلا به ما بگيد بحثتون سر چي بود که کار به جاهاي باريک کشيد ؟چرا شما بايد با خانوادتون اينجوري نزاع کنيد يا برعکس؟چه اتفاقي افتاده که شما يا خانوادتون رو اينقدر عصباني کرده؟و خواهشا سعي کنيد درست تصميم بگيريد و اگه شد مشاوره از افراد مجرب اينکار حتما بگيد،ما بي صبرانه منتظر حرفها و درد دلهاي شما هستيم:305:...
RE: دختری در آستانه خود کشی
به نظر من بهترين كار مشاوره گرفتن از يك مشاور خوب است.
فعلا هم نبايد كاري كني كه درگيري جديدي در خانواده ايجاد شود. چون هر درگيري جديدي به ضرر شخص شماست و سعي كن تا جاي ممكن با خانواده كه احتمالا دركت نمي كنند كنار بيايي:305:
RE: دختری در آستانه خود کشی
هر چی گفتن مثل یه دختر خوب بگو چشم تا آب ها از آسیاب بیفته.
در ضمن مشکل تو با خانواده ات را بگو. چرا با اونها درگیر می شوی این ها را بگی بهتر می تونیم کمک کنیم.
RE: دختری در آستانه خود کشی
سلام پرناز عزیزم
به جمع همدردهای مهربون خوش اومدی گلم:43:
یه دختر به سن تو در اوج جوانی چرا باید انقد منفی فکر کنه و خودش رو اذیت کنه ؟
عزیزم هیچ کس بی مشکل و بی غم و غصه نیست اینو مطمئن باش اما چون آدمها شخصیتهای متفاوت و سلایق و خواسته ای متفاوتی دارند ، مشکلتتشون هم با همدیگه متفاوته و حتی کسی که به نظر ما ممکنه خیلی آروم و خوش و خرم برسه ممکنه مشکلاتی بسیار بزرگتر از ما داشته باشه اما به قول شاعر :
خند بر لب میزنم تا کس نداند راز من!
می بینی عزیز دلم خیلی ها با سیلی صورتشون رو سرخ نگه میدارن و به روی خودشون نمیارن .
خواهر خوبم ما شما رو درک میکنیم اما باید با وجود مشکلات هیچ وقت امید و توکلت به خدا رو از دست ندی و در مقابل مشکلات ریز و درشت زندگی کم نیاری .
گلم این مشکلات ما رو آبدیده میکنه و مثل زغال سنگ که سالها باید فشرده بشه تا به الماس گرانبها تبدیل بشه ما رو مقاوم میکنه .
عزیز دلم طبق روایت : مومن باید همیشه غمش تو دلش باشه و شادیش تو چهره اش نمایان باشه البته نه اینکه ریاکار باشه ها اون یه چیز دیگه ست.
خواهر عزیز بهتره تا جایی که راه داره و مشکلی پیش نمیاد به ما بگی چه اتفاقی افتاده که کار به اینجا کشیده ؟
در مورد مشکل اگه صحبت بشه خودبخود کوچک به نظر میرسه و سبک میشی .البته با هرکسی هم نباید هر حرفی رو بزنی و سفره دلت رو باز کنی اما عزیزم اینجا همه ما نسبت به همدیگه گمنام هستیم و میتونیم راحت خودمون رو تخلیه کنیم
اگه حرف نزنی مریض میشی و خدای نکرده باید بری دکتر آمپول بزنی ها گفته باشم:43:
اینجا همه همدرد هستند پس حرف بزن عزیزم ما منتظریم
RE: دختری در آستانه خود کشی
راستش چند دفعه اومدم که باهاتون حرف بزنم ولیحرف زدن برام خیلی سخته . مشکلات من که از خیلی وقته و جود داره ولی چیزی که منجر به این ماجرا شده اینه که من حدود دو ماه قبل از عید یه جایی کلاس میرفتم . اونجا به استادمون که یه مرد متاهل بوده و شمارشو به همه بچه های کلاس داده بود و بچه ها باهاش تماس تلفنی داشتنو منم یکی از اونا بهش سر یه مشکلی زنگ زدم اونم مشکلو برام حل کرد و بعد گفت که اگه تو درس مشکلی دارم میتونم ازش بپرسم . منم واسه امتحان سوالامو ازشون میپرسیدم . از طریق اس ام اس .که مادرم متوجه اس ام اس های زیاد من میشه و از برادر م میخواد موضوع رو چک کنه برادرم هم گوشیم رو برمیداره شمارورو پیدا میکنه و زنگ میزنه به استاد . داخل پرانتز بگم من خودم آدم فوق العاده حساس به مبادی ادب و اخلاقم و حتی یکبار هم با بی ادبی با استاد حرف نزدم . گفتم که مادرم مشکوک شد که من با کسی دوستم و برادرم هم زنگ زد به طرف و اون توضیح میده که نه من دوستش نیستم . استادشم و چون خواهرت دختر خیلی خوب و مودبی در کلاس بوده و خودش خیلی مقید هست من حاضر شدم که تو درساو مشکلاتش کمکش کنم و گفته که حتما" شما خانواده خیلی خوبی هستین که خواهرت اینقدر مقید به خانوادست و... . ولی در مقابل این همه تعریف عکس العمل خانواده من این بوده که رفتن پیش استاد و تا میتونستن از من بد و بیراه گفتن وخیلی مسائل بدی که اینجا نمیتونم بگم و حتی تو خونه خیلی حرفای بدی نسبت به من میزدن اینکه قصد فلان کارو داشته . آبروی مارو برده ... منم بعد از فهمیدن این کارو شنیدن این حرفا زدم به سیم آخر و باهاشون حسابی در گیر شدم . حتی تا همین حالا هم برادرم با استاد دوسته ولی تو خونه به من مشکوکن وبعد از درمودن حرفای ناجور از در و همسایه میخوان برای راحتی از شرم منو بندازن تیمارستان .و برای اینکه استاد رو هم با خودشون هم عقیده کنن خیلی حرفای چرند و افتضاحی در باره من زدن . به من بگین تو رو خدا شما جای من بودین چیکار میکردین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟