ستاره جون دو تا دو تا ؟!!!!!
یافتم روشن دلی، از گریه های نیمه شب
خاطری جون صبح دارم از صفای نیمه شب
شاهد معنی که دل سرگشته از سودای اوست
جلوه بر من کرد در خلوت سرای نیمه شب
نمایش نسخه قابل چاپ
ستاره جون دو تا دو تا ؟!!!!!
یافتم روشن دلی، از گریه های نیمه شب
خاطری جون صبح دارم از صفای نیمه شب
شاهد معنی که دل سرگشته از سودای اوست
جلوه بر من کرد در خلوت سرای نیمه شب
بهار حرف غصه دار روزگار ماست، آه
دل کسی نمی تپد به شوق این نویدها
ای با من و پنهان چو دل، از دل سلامت می کنم
تو کعبهای هر جا روم قصد مقامت می کنم
ما نظر از خرقه پوشان بسته ایم
دل به مهر باده نوشان بسته ایم
جان به کوی می فروشان داده ایم
در به روی خود فروشان بسته ایم
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز
نیازمند بلا گو رخ از غبار مشوی
که کیمیای مرا دست خاک کوی نیاز
زند هر لحظه آتش این غم سوزان به جان من
که شد نامهربان با من نگار مهربان من
نگاهم از پنجره نچیده است آفتاب
وجود تاریک تو قلمرو چینه هاست
تا ساحل قرار چون موج بی قرار
با رود رو به سوی تو دارم که جاری ام
ما بر آریم شبی دست و دعایی بکنیم
غم هجران ترا چاره ز جایی بکنیم
منع خویش از گریه و زاری نمی آید ز من
طفل اشکم، خویشتنداری نمی آید ز من