دلا خوبان دل خونین پسندند
دلا خون شو که خوبان این پسندند
نمایش نسخه قابل چاپ
دلا خوبان دل خونین پسندند
دلا خون شو که خوبان این پسندند
دشت تف کرده و بر خویش ندیده
نم نم بوسۀ باران بهاران
جاده ای گم شده در دامن ظلمت
خالی از ضربۀ پاهای سواران
به چيزی که گذشت غم مخور و به چيزی که پس از آن می آيد لبخند بزن.
- هميشه افرادی هستند که تو را می آزارند با اين حال همواره به ديگران اعتماد کن ومواظب باش به کسی که تو را آزرده دوباره اعتماد نکنی.
- اگر تو را آنطور که ميخواهی دوست ندارد دليل برآن نيست که تو را با تمام وجودش دوست نداشته باشد.
- خود را به فرد بهتری تبديل کن و مطمئن باش که خود را ميشناسی قبل ازآنکه شخص ديگری را بشناسی وانتظار داشته باشی او تو را بشناسد.
- زياده از حد خود را تحت فشارنگذار و بدان که بهترين چيزها زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری.
نی حریف هر که از یاری برید
پرده هایش پرده های ما درید
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
ترانه ای بخوان برای من
که حس با تو بودنم میان باغ سینه گل کند
و دشت
در عبور خاطرات سبز تازه تر شود
...
در هوایت بیقرارم روز و شب
سر ز پایت برندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب
جان و دل از عاشقان میخواستند
جان و دل را میسپارم روز و شب
تا نیابم آن چه در مغز منست
یک زمانی سر نخارم روز و شب
تا که عشقت مطربی آغاز کرد
گاه چنگم گاه تارم روز و شب
میزنی تو زخمه و بر میرود
تا به گردون زیر و زارم روز و شب
ساقیی کردی بشر را چل صبوح
زان خمیر اندر خمارم روز و شب
ای مهار عاشقان در دست تو
در میان این قطارم روز و شب
میکشم مستانه بارت بیخبر
همچو اشتر زیر بارم روز و شب
تا بنگشایی به قندت روزهام
تا قیامت روزه دارم روز و شب
چون ز خوان فضل روزه بشکنم
عید باشد روزگارم روز و شب
جان روز و جان شب ای جان تو
انتظارم انتظارم روز و شب
تا به سالی نیستم موقوف عید
با مه تو عیدوارم روز و شب
زان شبی که وعده کردی روز وصل
روز و شب را میشمارم روز و شب
بس که کشت مهر جانم تشنه است
ز ابر دیده اشکبارم روز و شب
ببخشید مثل اینکه مشاعره رو به هم ریختم...
بگذار یک بار هم ....
باران می بارد امشب،دلم غم دارد امشب
آرام جان خسته ،ره می سپارد امشب
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
الا ای آهوی وحشی کجایی
مرا با توست چندین آشنایی