ای عشق همه بهانه از توست
من غمگنم این ترانه از توست
من اندوه خویش را ندانم
این گریه ی بی بهانه از توست
نمایش نسخه قابل چاپ
ای عشق همه بهانه از توست
من غمگنم این ترانه از توست
من اندوه خویش را ندانم
این گریه ی بی بهانه از توست
آخر الامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
رواق منظر چشم من آشیانۀ توست
کرم نما و فرود آی که خانه خانۀ توست
تقویم چار فصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبز سرآغاز سال کو؟
ولیکن کی نمایی رخ به رندان
تو کز خورشید و مه آیینه داری
یاران چه غریبانه رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما،هم سوخته پروانه
هزار جهد کردم که یار من باشی
قرار بخش دل بیقرار من باشی
چراغ دیده شب زنده دارم گردی
انیس خاطر امیدوار من باشی
در آن چمن که بتان دست عاشقان گیرند
گرت زدست برآید نگار من باشی
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زانکه چو گردی ز جهان برخیزم
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
عالم از ناله عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرهبخش نوایی دارد