چکامه جون امیدوارم همیشه خوش خبر باشی خانومی خیلی خوشحال میشم وقتی تغییرات خوب تو زندگیت می بینم عزیزم
امیدوارم روزی بشه که به همه ی اون چیزایی که تو دلته برسی :46::227:
نمایش نسخه قابل چاپ
چکامه جون امیدوارم همیشه خوش خبر باشی خانومی خیلی خوشحال میشم وقتی تغییرات خوب تو زندگیت می بینم عزیزم
امیدوارم روزی بشه که به همه ی اون چیزایی که تو دلته برسی :46::227:
خدا رو شکر چکامه جان
خیلی خوشحال شدم
به به به . خبرای خوب خوب می شنوم. خدا رو شکر. دیدی همه چی داره بهتر می شه .
ُسلام چكامه جان. خيلي خوشحال شدم . همينطوري ادامه بده. اميدوارم روزهاي خوش از اين به بعد در انتظارت باشه عزيزم.
چكامه جان يه سر به ايديت بزن برات off گذاشتم
taravat جان چيزي توي پيغامهاي خصوصيم نيست
چکامه خانوم ای دی ایملتون احتمالا منظورشونه
اونجا هم چيزي نديدم آخه.
با مسنجر چی کردید؟
معجزه اينترنتي هم ديديم.بازم خدا رو شكر كه با هم ارتباط برقرار كرديم.
آقاي santatian پيغام خصوصي طراوت جان رو گرفتم.مرصي از راهنماييتون.
سلام چکامه جان خوبی عزیزم ....ممنونم از تشکر همتون...خوشحالم که اون مقاله نطر تو و دوستای خوبمون رو جلب کرد
و خوشحالم که خبرای خوبی ازت میشنوم...من مطمئنم که زندگی شما طراوت و زیبایی گذشته رو پیدا میکنه...از پیامهات معلومه که شوهرتم خیلی آروم شده...اون داره ذره ذره خودشو پیدا میکنه
بازم منتظر خبرای خوب ازت هستیم
خدایا شکرت که زندگی چکامه جونمون داره به روال عادی بر میگرده....هنوز فاصله هسا اما مطمئنم درست میشه
مطمئنم
چکامه جان منم خیلی از خبر اخیرت خوشحال شدم .
ان شاء الله همه چی همون جور شه که میخای گلم .
من مثل اینکه باز آخرین نفر رسیدم
ولی خیلی خوشحالم که مشکلتون حل شده . خداروشکر
امیدوارم از این به بعد به قسمت افراد خوشبخت سر بزنید!!!
چكامه جان خبر جديد نداري؟تو خونه با هم چطوريد؟
چکامه جان سلام
دوستاتو دعوت کردی؟
چکامه جان کجایی خبری ازت نیست
:72:
سلام بچه ها.چندروزی میشه که توی تالار نیومدم.راستش همچنان در سکوت هستیم.ولی نیما خداروشکر خیلی آرومتر شده.دیروز توی شرکت با مدیر عاملمون صحبت میکردم.حرفمون به انتقالی گرفتن نیما به کیش و استعفای من رسید.مدیرعاملمون با معاون سازمان مناطق آزاد کشور دوست صمیمی از آب دراومد.قرار شد که با اون دوستش صحبت کنه تا اگه بشه کار انتقالی نیمارو درست کنه و بریم کیش.از شرکت که اومدم به نیما زنگ زدم و جریان رو گفتم.خیلی خوشحال شد و خودش زنگ زد به مدیرعاملمون و باهاش صحبت کرد.قرار شد شنبه ازش جواب بگیریم.
میدونین نمیدونم رفتنمون درسته یا نه.از یه جهتهایی خوبه و از بعضی جهات بد.پیش خودم میگم شاید اگه اونجا بریم روحیه مون عوض بشه.بخصوص از نظر مالی خیلی دستمون باز میشه و میتونیم خودمونو جمع و جور کنیم.اونجا دیگه فقط من هستم و نیما.هیچکس دیگه نیست.شاید بخاطر این مسئله هم که شده روال زندگیمون تغییر کنه و شرایط بهتر بشه و نیما دست از این سکوتش برداره.البته اونجا یکی از همکارای نیما با همسرش هم هستن.نمیدونم.فقط امیدوارم هر اتفاقی که میفته به صلاحمون باشه.:203:
توی خونه هم اتفاق خاصی نیفتاده.ولی احساسم بهم میگه نیما آرومتره.و شرایط خوشایندتره.حداقل از یکماه قبل که خیلی بهتره.بازم خدارو شکر.
دوستای خوبم مرصی از توجهتون.حتما اگه خبری شد خبرتون میکنم.
امیدوارم بهترین نتیجه رو بگیری گلم
:203:
جکامه جان
خیلی خوشحالم عزیزم
امیدوارم روز به روز موفق تر باشی
چكامه جان
سلام
امروز شنبه است. چي شد؟! قضيه كيش و مي گم.
مديرعامل موافقت خودشو اعلام كرد؟!
اي كاش به ما هم خبري بدي
توي اين يكماه چقدر زندگيت نسبت به يكسال گذشته بهتر شده
اگر خدا بخواد تا چند ماه آينده همه چيز رو به راه مي شه
خدا تلاشهاتو بي جواب نذاره
الهی
آرامش درونم را سپاسراحتی ذهنم را سپاسآسودگی جسمم را سپاسهماهنگی و اعتدالم را سپاسشادی درونم را سپاسشامانی و سرورم را سپاس.این همه نشاط و سر زندگی ام را سپاسسلامتی ام را سپاستندرستی ام را سپاسانرژی فراوانم را سپاسانسان بودنم را سپاسآگاهی روز افزونم را سپاسنیت پاکم را سپاسروشنی ذهنم را سپاسخلاء و پاکی درونم را سپاس مهربانیم را سپاسگذشت وبخششم را سپاسصمیمیت و عشقم را سپاسبارش فراوانم را سپاسامیدواری به خدای مهربانم را سپاسرضایت درونم را سپاس اینهمه شایستگی را سپاسرزق و روزی فراوانم را سپاستوانگری الهی ام را سپاسوالدین خوبم را سپاس،دوستان خوبم را سپاستحول امروزم را سپاسمیل به تحولم را سپاساین شوق درونی ام را سپاستولد جدیدم را سپاستوفیق سپاسگزاری خدای عاشقم را سپاس
----------------------------
من برای همه آرامش الهی می طلبم.
من برای همه سلامتی و تندرستی می طلبم.
من برای همه از صمیم قلب دلی شاد می طلبم.
من برای همه عشق و محبت الهی می طلبم.
من برای همه رزق و روزی فراوان می طلبم.
من برای همه لطف و هدایت الهی می طلبم.
هم اکنون به لطف همه چیز و همه کس توانگرم می سازد.
هم اکنون توانگری الهی ار راههای بسیار رضایت بخش و هماهنگ در زندگی ام تجلی می یابد.
امروز اداره عالی همه امورم را به اراده قدرتمند الهی می سپارم.
امروز گشایش و آسانی همه امورم را به لطف بی پایان الهی می سپارم.
آمین
بچه ها فعلا قضيه کيش منتفي شده.مثل اينکه خيلي متقاضي داره.به اين راحتي ها نيست.براي چابهار يا قشم راحت انتقالي ميدن ولي براي کيش نه.خيلي دوندگي داره.نميدونم.خيلي ناراحتم.دلم ميخواست که ميشد بريم.حس ميکنم واقعا برامون لازم بود.ديگه از سکوت خونه خسته شدم.شايد اينطوري يه تحولي توي زندگيمون بوجود ميومد و نيما کوتاه ميومد.
سلام چكامه جان خوبي؟ خيلي خوشحالم كه مي بينم زندگيت بهتر شده. خداكنه كه روز به روز بهتر و بهتر بشه و ديگه غم تو زندگيت جايي نداشته باشه. اميدوارم هر آنچه صلاح جفتتان است براتون پيش بياد. ما رو بي خبر نذار عزيزم.
بهش بگو دلت مي خواد بري مسافرت. يا قبول مي كنه باهات بياد كه اين فرصت خيلي خوبيه به قول خودت يا اينكه مي گه خودت برو. اگر گفت خودت برو اين كار رو بكن.
چکامه جان امیدوارم هر چی به صلاحته پیش بیاد
مسافرت هم نمیتونید با هم برید؟
چکامه عزیز به نظر من هم خوبه که پیشنهاد یه مسافرت بدی، یه مسافرت دو نفره، فکر کنم خیلی موثر باشه...
:72:
سلام چكامه جان. چه خبر؟ موضوع كيش چي شد؟ نظر شاد هم خيلي براتون خوبه.
سلام نمی دونم چی بگم ... ولی کاملاً درکت می کنم..
فقط باهات همدردی می کنم.... و می گم مواظب خودت باش بالاخره تو هم خدایی داری ... مطمئن باش اگه به ناحق طلاقت بده پاشو می خوره اینو مطمئن باش
منظورم از کيش رفتن مسافرت چندروزه نبود.قبلا هم توي يکي از پستهام نوشته بودم که شايد براي زندگي دوسه سالي بريم کيش.نيما دنبال کاراي انتقاليشه.ميدوني اونجا که بريم از نظر مالي وضعيتمون خيلي بهتر ميشه.يه تحولي هم توي زندگيمونه.شايد نيما بخاطر اين جابجايي کوتاه بياد.البته الان خدارو شکر خيلي خيلي بهتره.البته همچنان جاي خوابش جداست و در سکوته.ولي کم و بيش حرف ميزنه.ولي سروسنگينه.
ديروز مديرعاملمون از اين دوستش(که معاون رئيس کل سازمان مناطق آزاد کشور بود)براي نيما وقت ملاقات گرفت.نيما هم رفته بود پيشش و اون آقا بهش گفته بود که تورو توي اولويت ميذارم و به محض اينکه بخشنامه جديد اومد ميفرستمت.حالا ديگه نميدونم کي کارمون درست بشه.منم استعفامو پس گرفتم.چون به قول نيما ما اگه براي خريد وسايل آرايشگاه و ....خرج کنيم ممکنه کارمون درست بشه و در اونصورت خرج بيخود کرديم.براي همين فعلا تا رفتنمون همينجا کارمو ادامه ميدم.بچه ها توروخدا دعا کنيد کارمون درست بشه.
سلام چكامه جان . خيلي خوشحالم كه آقا نيما داره بهتر مي شه. برات خيلي دعا مي كنم كه كارتون درست بشه و بريد و اميدوارم كه زندگي خوب و خوشي در انتظارتون باشه عزيزم.
سلام چكامه جان. خيلي خوشحالم آقا نيما روز به روز داره بهتر مي شه و اين بر مي گرده به اخلاق خودت. اميدوارم كارتون درست بشه و از خدا هم بهترينها رو براي جفتتون خواستارم. اميدوارم هر جا كه باشيد خوب و خوش و خرم باشيد.
چکامه جان
خیلی خوشحالم که روابطتون بهتر شده
خيلي خوبه كه شوهرت انگيزه هاشو براي بهتر شدن وضعيت زندگي تان از دست نداده.
به خدا اين جاي اميدواري داره
يك مرد اگر واقعا يك زندگي را نخواهد مطمئن باش كه كار و اين چيزها برايش اهميتي ندارد
فعلا به خواسته ها و آرزوهايش ارزش بگذار و انچيزي كه مي خواهد را انجام بده
موضوع آرايشگاه را هم بيشتر از اين پيش نكش تا ببين اوضاع چطور مي شود
راستي
يك پيشنهاد ديگر
يادت مي آيد كه گفتي در آخرين مهماني كه رفته بوديد كلي با تو رقصيد و خوشحال بوديد؟!
به نظرم بد نباشد كه به صورت غير مستقيم يك مهماني ديگر ترتيب دهيد و باز هم با هم به مهماني برويد
شايد اين روابط در روحيه او هم تأثير كند و روحيه اش شاد تر شود و حوصله بيشتري داشته باشد
در ضمن ديدن زن و شوهر هاي جوان كه به هم عشق مي ورزند و بودن تو در كنار او هم مي تواند او را به سمت آشتي سوق دهد.
بالاخره بايد همه راهها را امتحان كرد ...............
سلام چکامه جونم
خدا رو شکر که نیما داره خوب می شه من که همین که داره در باره ی زندگیتون نظر می ده خودش خیلی خوبه حالا اینکه جای خوابش جدا ست هنوز دیگه نازشه خوب می شه
چكامه جان
تو خوبيهاتو ادامه بده اما لوسش نكني يا!كه ممكنه فكر كنه كه وظيفه ته.
يك خصلت مردها اينه كه زياد كه نزشونو ميكشي طاقچه بالا مي ذارن. به نظر من خيلي از مردها اينطوري ان و از اون طرف بوم مي يفتن پائين و خودشونو مي گيرن.
مراقب باش اينطوري هم نشه.
از دو سه هفته ديگه كمي عادي شو/
چکامه عزیز، امیدوارم کار انتقالیتون درست بشه عزیزم..
اما منظور از مسافرت کیش نبود، گفتیم دو سه روز برید مسافرت، هر جایی که شد، یا همونطور که دانه گفت مهمونی بگیر...
جو شادی رو مهمون خونتون کن عزیزم
:72:
موافقمنقل قول:
نوشته اصلی توسط دانه
ناز کشیدن زیادی هم برای زن و هم برای مرد همچین عواقبی رو داره
SHAD عزيزم مسافرت نمياد.اين همکار نيما که با همسرش توي کيش هستن چندين بار به نيما گفتن بياين اينجا چند روزي پيش ما ولي قبول نميکنه.ميدوني فکر ميکنه با اين کار يعني همه چي تموم شده و زندگي به روال عاديش برگشته.براي همين اين کار رو نميکنه.مثل جدا کردن جاي خوابش که همچنان برقراره و جداست.ميدونه اگه برگرده سرجاش يعني همه چي تموم شد.براي همين اين کار رو نميکنه.