-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
سلام دل عزیز،
اصولاً ما صبح کار نیستیم:)
چه عکسای قشنگی از باغ میذاری دل جون:)
ماکه دیشب هر چی چشم میگردوندیم همش سیاهی بود و سایه!!:)
دل عزیز ما همگی از فعالیت های جمعی شما خیلی خفن استقبال میکنیم.
منتظر حرکات خود جوش شما و همه ی دوستانِ شارژ دار ِ عزیز هستیم.:72::72:
و اما فرشته عزیز،
گذاشتین گذاشتین وقتی شایانا شارژش تموم شد تحویلش گرفتین؟:302:
بچه سر خورده شد:302:
اگه میخواین از دلش در بیارین، یه شارژ نامحدود بهش هدیه بدید شاید دیگه دلخور نباشه:)
حالا نامحدود هم نبود اشکال نداره. ولی کم نباشه ها.
فرشته جان گفتی که:
نقل قول:
دختر مهربون مهربونیت کجا رفته ، چرا هنرت رو به کار نمیگیری اینجا رو شلوغش کنی که همه بیان ، اصلاً تو و شایانا . بیاین دست به دست هم بدین یه جشن شعبانیه راه بندازیم . چطوره ؟
از حالا دنبال سور و سات تا نیمه شعبان . همه رو دعوت کنین ، کارت دعوت بدین ها .... از اون خوشگلاش ..... اگر این یاسا و بی دل و فرانک و آویژه و آریانا را هم به کار بگیرید عالی میشه .....
من زیاد شلوغ بازی بلد نیستم. (البته در جوار دوستان دارم راه میافتم یه کم:) )
حرف شلوغ بازی که میشه یاد شایانا و یاسا و سارابانو و بی دل و (یه کمی) آویژه (آخه آویژه هم مثل خودم آرومه:) )میافتم. البته یاد بی بی و تسوکه هم میافتم.
واقعاً جای سارا بانو و بی دل و یاسا و ..... خالیه.
ظاهراً همه سرشون شلوغه. پس فعلاً شایانا رو دریابید و شارژش کنید تا بیاد یه کمی اینجا رو شلوغ کنه:)
دل عزیز هم که هست دیگه حسابی اینجا رو شلوغ میکنن:)
ایشالا بقیه هم میان یکی یکی.
شایانا طی ایمیلی به من اعلام کرده که خیلی دلش قنج میره که (با شارژ رایگان :D) به آغوش تالار برگرده :D
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
این رودخانه نیست ها! نکنه بپرید توی آب!
اول عذرخواهی می کنم که به این محفل که ظاهرا برای کل کله وارد شدم اما این عکسی که گذاشتین آبش اصلا تمیز نیست به محض این که بپرید توش سرتون می خوره به سنگ و می شکنه آبش هم کثیفه .
البته من خودم همیشه می رفتم این جا وسوسه می شدم بپرم توی آب اما خوب آب کثیفه دیگه.
خدائیش خوشگلترین قسمت باغ ارم همین تکه اشه که من خاطرات زیادی کنارش دارم. دانشگاه شیراز که بودیم باغ ارم با کارت دانشجویی مجانی بود اما گاهی اوقات اردیبهشت زیبای شیراز می گذشت و ما وقت باغ ارم رفتن پیدا نمی کردیم حالا که این عکس را دیدم دلم تنگ شد.
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
خیلی خوبه که خارپشت اومد و اینجا رو یه ما معرفی کردن چون من میخواستم جواب راحیل رو بدم ولی دیدم خیلی ضایعس جوابم هیچ ربطی نداره به تاپیکه ...
اول از این : خیلی ممنونم ازت که هر جا میری تو هر تاپیک یاد من میکنی مرسی واقعا به همین خاطرم یه گل برات تهیه کردم:72:بیا بگیرش ....اخ اخ اخ ببین ندید بدید بخاطر یه گل دستشو میاره جلو .. خوب نیست یه دختر اینقدر زود گل قبول کنه خواهرم:311:
شوخی کردم بیا :72::72::72::302:
راحیل خانم شما در مورد کیوان اومدین و یه حرفایی زدین در قسمتی از حرفها شما با شما موافقم ... ولی در قسمتی از حرفاتون کاملا مخالفم و حرفای حامد رو بشدت قبول دارم ..
مطمئنا اگر کیوان یا هر کسی بخواد خلاف قوانین عمل کنه و به قول شما سلیقه ای عمل کنه مدیر میاد منحدمش میکنه ...:320:
( در مورد اون حرفت که نوشته بودی... مدیری با کارامد ، لایق ، بی تجربه .. واقعا مردم از خنده):311:
ولی انصافا بی تجربه نیستم .. اونموقع که تو به دنیا نیومده بودی .. منظورم اینکه که هنوز نمیدونیستی تالار چیه ؟ اوه جه کل کل ی :311: من اینجا تو تالار مدیریت میکردم .. شاید ندونی مدیریت یه سری صندلی داغ جزو رزومه کاریه منه .... تازه همه این روزا دو تا، دوتا مدیر صندلی داغ میشن من یک تنه مدیریت میکردم فکنم این این تعریفا که کردی مدیر خیلی زود تر بهش رسیده بود ولی یادمه تو همون برهه از زمان یه نفر بود به نام ارامان که همیشه تو خلاقیت فکر میکنم جلوش کم میاوردم ویدئو فلش میساخت کف میکردی الان هیچ کس تو تالار نیست به پای اون برسه ...
واقعا دلم براش تنگ شده ... رو حساب حس رقابتی که من داشتم نسبت به اون تقریبا تمام کارای فنی رو تونستم یاد بگیرم.. مثلا حتی من بلد نبودم موزیک توی تالار بزارم ولی با اون حس کنجکاوی که در من شکل گرفته بود ساعت ها تو نت ول میگشم دنبال کد و مد و این حرفا تا دسته اخر به جایی رسیدم که همه کد های ارمان 26 رو بلد شدم و روش استفاده اش رو و خودم برا خودم شدم یه نفر که اکثر کارای فنی رو بلده ..
هـــــــــــــــــــــِی یادش بخیر ..... چه روزایی بود .....
شاید اگه اسم اینجا الاچیق همدردی نبود هیچ وقت هر چی به ذهنم میرسید نمیگفتم .. چه پرش افکاری داشتم من ... .از یه پست راحیل به ارمان 26 رسیدم.
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
راحیل ، حامد ، پس کجایید ؟ چرا جواب نمیدین ؟
فکنم اینجا نیومدن اصلا..
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
چرا، خوندم.
ولی حرفی برای گفتن نبود.
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shayana
بابا من خودم مثلا با یه غریبه حالا اگه خواستگار باشه خیلی مودبتر و محجوبتر رفتار میکنم تا تو خونه،یعنی میتونم عصبانیتمو پیش نومزده کنترل کنم ولی همون موقعیت تو خونه واسم بوجود بیاد،زود قاطی
میکنم،یعنی میخام بگم میتونم نقش بازی کنم البته دور از جون،نظرتون چیه؟
نقل قول:
( میگم گوش شیطون کر این تاپیک تنها تاپیکی هست که اجازه داریم بحث کنیم و به انجمن آزاد هم نمیره! :311:)
حالا ببین میتونی این تاپیک فرهنگو منتقل کنی به انجمن ازاد :311:،یه همینجا رو واسه پرسش و پاسخ داریم:311:
جدیدا مدیرا زیاد شدن تاپیکا زود بزود قفل یا منتقل میشن
اون یکی سوالو هم جواب بده اقا حامد[/color]
چقدر سوال تو سوال شده،همه جا به نوبت:D:،بزارین سوال من جواب داده بشه، بعدخارپشت بحثتونو با حامد تا صبح ادامه بدین:311:،اخه من خوابم میاد:302:
دختر قشنگم اگه خوابت بیاد برو بخواب !
مثلا اگه امشب جواب سوالتو نگیری چه اتفاقی میفته ؟
ضمن اینکه اینجور بحث ها رو روز انجام بدی بهتره چون الان اگه بخوابی همش خواب خواستگار و سفره عقد و . . . رو میبینی
نترس هیشکی نمیتونه برای شایانا فیلم بازی کنه
بیچاره اونی که قراره برای شایانا فیلم بازی کنه :316:
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
من فقط یه موضع اعلام کنم برم.
من طرف شایانا هستم. :)
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
اره دوتایی با هم بشینین راجع به خالی بندی های پیدای و پنهان خواستگاراتون حرف بزنین
اخرین ترفندها برای مچ گیری از اخرین خواستگارا :)
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
خارپشت الان اصلا مغزم نمیکشه برا کل کل،کلی واست نوشته بودم ولی پاک کردم،فردا شاید اومدم جواب دندان شکنی بهت دادم،ببین قول نمیدما اگه وقتشو،حوصلشو داشته باشم اونوقت:D
نه دیگه التماس نکن:81:(با لحن چی چی بیگ تو روزی روزگاری بخون)
واسه من پست منتقل میکنی به اینجا:97:
دختر مهربون دوست دارم هزار هزار:46:
دختر هنو نرفتی بخابی
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
چی داری که بگی ؟؟؟؟؟:82:
برو بخواب دختر خوب :310:
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
هیییییییییییی...:( یاد اون روزها بخیر:72:
جوانی کجایی که یادت بخیر: من بودم و مولوی بود و اثیر الدین اخسیکتی بود و... آه نه ببخشید اشتباه شد: من بودم و آنی بود و فرشته بود و مامفرد و باران و شاد و موعود و غزاله و مهتاب و بی بی و... هییییییییییییییی و یک مدیر :101:
یاد باد آن روزگاران یاد باد
بچه ها هر کجا هستید و هر چیکار که میکنید:D ارزو میکنم دلتون خوش باشه و لبتون خندون:72:
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
بی دل جان باز به شماها
جوونای حالا که دیگه حوصله کل کل ندارن
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
هیییییییییییی...:( یاد اون روزها بخیر:72:
جوانی کجایی که یادت بخیر: من بودم و مولوی بود و اثیر الدین اخسیکتی ...
اخسیکتی دیگه کیه؟ اسمش شبیه اسکیپی می مونه :311:
اسکیپی رو یادتونه؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
یاد باد آن روزگاران یاد باد
خانم بی دل، گذشته رو به رخ ما نکشید! :)
مگه ما الآنی ها چمونه؟! :311:
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
بی دل جان باز به شماها
جوونای حالا که دیگه حوصله کل کل ندارن
خوب نه اینکه زمان ما یه شاهی میبردیم در مغازه باهاش 4 تا مرغ محلی و یک کیلو گوشت بره و یه شونه تخم مرغ محلی (از اون قهوه ایها ) و خلاصه جونم برات بگه ماااااادر که کره محلی و سر شیر و... آره دیگه همه اینها رو با همون یه شاهی میخردیم و میزدیم زیر بغلمون و میومدیم خونه. بخاطر همینها جون داشتیم برا کل کل.
اما شما جوونهای امروز عینهو مرغ ماشینی همتون هم عین نی قلیون (مثلا هیکل مانکنی خدا بدووووووووور) نای حرف زدن هم ندارین چه برسه به کل کل. دماغتون رو بگیرن جون از تنوتون در میره. البته دماغتون رو نمیشه گرفت چون عمل شده بخیه هاش نمیدونم چی چی میشه مادر. لبهاتونم زیاد که کل کل کنین، ژل و ایینهاش جابجا میشه لبتون خدایی نکرده یه وری میشه یا گوله گوله میشه. بگذریم...
آره میگفتم، دوره تیرکمون شاه و پادشاه جغجغه خدا بیامرز که ما جوون بودیم، مادر جان! زندگیها اینطوری نبود که. اون موقع ها هنوز میکروب اختراع نشده بود، اینه که مریضی هم نبود. اما حالا جوونها همه قارتشون در رفته. آره مااااااااااااااادر...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
اخسیکتی دیگه کیه؟ اسمش شبیه اسکیپی می مونه :311:
اسکیپی رو یادتونه؟!
بی خیال بابا... شما برو هری پاتر و... اینا رو بخون.
بعد هم برو بشین اسکیپی ببین:311: نچ نچ نچ (با صدای اسکیپی) و از این کارتونهای فضایی و گودزیلا و بروسلی و چه میدونم از این جک و جونورها.
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
بی دل جان باز به شماها
جوونای حالا که دیگه حوصله کل کل ندارن
خوب نه اینکه زمان ما یه شاهی میبردیم در مغازه باهاش 4 تا مرغ محلی و یک کیلو گوشت بره و یه شونه تخم مرغ محلی (از اون قهوه ایها ) و خلاصه جونم برات بگه ماااااادر که کره محلی و سر شیر و... آره دیگه همه اینها رو با همون یه شاهی میخردیم و میزدیم زیر بغلمون و میومدیم خونه. بخاطر همینها جون داشتیم برا کل کل.
مادرجون برامون یه قصه بگو
اما شما جوونهای امروز عینهو مرغ ماشینی همتون هم عین نی قلیون (مثلا هیکل مانکنی خدا بدووووووووور) نای حرف زدن هم ندارین چه برسه به کل کل. دماغتون رو بگیرن جون از تنوتون در میره. البته دماغتون رو نمیشه گرفت چون عمل شده بخیه هاش نمیدونم چی چی میشه مادر. لبهاتونم زیاد که کل کل کنین،
ژل و ایینهاش جابجا میشه لبتون خدایی نکرده یه وری میشه یا گوله گوله میشه. بگذریم...
اییییییییییییی
نگو تو رو خدا
دختر مهربون ، شایانا
این چه قیافه ایه واسه خودتون درست کردین
پاشین چارتا از اون تخم مرغ قهوه ایارو ریدیف کنین ببینم
آره میگفتم، دوره تیرکمون شاه و پادشاه جغجغه خدا بیامرز که ما جوون بودیم، مادر جان! زندگیها اینطوری نبود که. اون موقع ها هنوز میکروب اختراع نشده بود، اینه که مریضی هم نبود. اما حالا جوونها همه قارتشون در رفته. آره مااااااااااااااادر...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
اخسیکتی دیگه کیه؟ اسمش شبیه اسکیپی می مونه :311:
اسکیپی رو یادتونه؟!
بی خیال بابا... شما برو هری پاتر و... اینا رو بخون.
بعد هم برو بشین اسکیپی ببین:311: نچ نچ نچ (با صدای اسکیپی) و از این کارتونهای فضایی و گودزیلا و بروسلی و چه میدونم از این جک و جونورها.
پ ن پ بریم کفشای میرزا نوروز ببینیم
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
بی دل جان باز به شماها
جوونای حالا که دیگه حوصله کل کل ندارن
...
اییییییییییییی
نگو تو رو خدا
دختر مهربون ، شایانا
این چه قیافه ایه واسه خودتون درست کردین
پاشین چارتا از اون تخم مرغ قهوه ایارو ریدیف کنین ببینم
معجزه تخم مرغ قهوه ای رو دیدی ماااااااااادر؟ هنوز از بالقوه به بالفعل نرسیده، زبون کل کل ات وا شد اییییییییییییینه:311:
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
بی دل جان حالمون از توصیفی که داشتی (ژل و ... ) منقلب شد!!
(ولی دستت درد نکنه یه کمی با این خارپشت حرف بزن بلکه یکی تحویلش گرفته باشه :) )
خارپشت جان، اهل کل کل نیستم.
به قول شاعر،
هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست
پنجه با زور آوران انداختن فرهنگ نیست
اساساً در فرهنگم نمیگنجه :D
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
[color=#1E90FF]خب خارپشت چیه دوره برداشتی،گیر دادی به پست من،بچه بیا بگو ببینم حرف حسابت چیه(البته اگه حرف حسابی بلد باشی بزنی :D)
(یه نفر نیس به این جوجه بدلکار بگه:301:
واسه ما فیلم نیا ما خودمون مستندیم!:311:)[/
گفتم جوون مردم گناه داره بیاییم یه جوابیه ای واسش بنویسیم که نگه چرا جوونا رو تحویل نمیگیرین
color]
نقل قول:
دختر قشنگم اگه خوابت بیاد برو بخواب !
مثلا اگه امشب جواب سوالتو نگیری چه اتفاقی میفته ؟
تا الان که هیچ اتفاق خاصی نیفتاده
ضمن اینکه اینجور بحث ها رو روز انجام بدی بهتره چون الان اگه بخوابی همش خواب خواستگار و سفره عقد و . . . رو میبینی
اِ،معلومه که تجربشو داشتی که به ما هم توصیه میکنی،بابا همه که مثل تو نیستن فکرشون فقط
پی عروسی و ازدواج و خواستگاری و ...باشه،از قدیم گفتن کافر همه را به کیش خود پندارد و خواند
«روزها فکر تو این است و همه شب سخنت
که چرا سیما چنان گفت و ریحان چنین»
نترس هیشکی نمیتونه برای شایانا فیلم بازی کنه
بیچاره اونی که قراره برای شایانا فیلم بازی کنه
با اين كه شبيه خودتان انسانم
اما خودمانيم كمي شيطانم
زیاد ذوق نکن،ببین بالایی درست نیست منظورم اینه:
با اینکه شبیه خودتان شیطانم
اما خودمانیم زیادی انسانم
من صادقانه ولی کمی اغراق امیز حرفمو زدم،ولی بخدا من اصلا نمیتونم فیلم بازی کنم ،والا الان عکس 70*80منو رو بیلبورد سینماها میدیدین،چون عشق بچگیم بازیگری بود:316:
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
مادرجون برامون یه قصه بگو
شما یادتون نمیاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم
شما یادتون نمیاد، وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم
شما یادتون نمیاد، یک مدت مد شده بود دخترا از اون چکمه لاستیکی صورتیا می پوشیدن که دورش پشمالوهای سفید داره !
شما یادتون نمیاد، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت پشتش و ناراحت بود و هی راه میرفت، یه دفعه پرده کنار میرفت و مینوشت برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ…
شما یادتون نمیاد که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو
شما یادتون نمیاد، دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها رو سر صف جفت کنیم…
..
شما یادتون نمیاد، عیدا میرفتیم خرید عید، میگفتن کدوم کفشو میخوای چه ذوقی میکردیم که قراره کفشمونو انتخاب کنیم))) کفش تق تقی هم فقط واسه عیدا بود
شما یادتون نمیاد: خانوم اجازهههههههه سعیدی جیش کرددددددد
شما یادتون نمیاد، مقنعه چونه دار میکردن سر کوچولومون که هی کلمون بِخاره، بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بیاد رو گوشمون ))
شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، میرفتیم مثل مظلوما می چسبیدیم به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم، بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم
شما یادتون نمیاد، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد.
شما یادتون نمیاد، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم، بعد عرق میکرد، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم، بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده
شما یادتون نمیاد: از جلو نظااااااااااااااااام …
شما یادتون نمیاد، اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه… احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه
شما یادتون نمیاد، سر صف پاهامونو ۱۸۰ درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم
شما یادتون نمیاد: آن مان نماران، تو تو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی
شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم. بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن
شما یادتون نمیاد، صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم، به خاطر اینکه برگه های سمت راست پشتشون نوشته شده بود، ولی سمت چپی ها نو بود
شما یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست، اونا یه درس از ما عقب تر باشن
شما یادتون نمیاد، برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم و میبردیم سر کلاس پز میدادیم
شما یادتون نمیاد، با آب قند اشباع شده و یک نخ، نبات درست میکردیم میبردیم مدرسه
شما یادتون نمیاد، تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم
شما یادتون نمیاد: دفتر پرورشی با اون نقاشی ها و تزئینات خز و خیل :دی
شما یادتون نمیاد، یه زمانی به دوستمون که میرسیدیم دستمون رو دراز میکردیم که مثلا میخوایم دست بدیم، بعد اون واقعا دستش رو دراز میکرد که دست بده، بعد ما یهو بصورت ضربتی دستمون رو پس میکشیدیم و میگفتیم: یه بچه ی این قدی ندیدی؟؟ (قد بچه رو با دست نشون میدادیم) و بعد کرکر میخندیدیم که کنفش کردیم
شما یادتون نمیاد تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که میومد بالا سرمون الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا گذاشتیم!!
شما یادتون نمیاد افسانه توشی شان رو!!
شما یادتون نمیاد: چی شده ای باغ امید، کارت به اینجا کشید؟؟ دیدم اجاق خاموشه، کتری چایی روشه، تا کبریتو کشیدم، دیگه هیچی ندیدم
شما یادتون نمیاد: شد جمهوری اسلامی به پا، که هم دین دهد هم دنیا به ما، از انقلاب ایران دگر، کاخ ستم گشته زیر و زبر…!!
شما یادتون نمیاد، برگه های امتحانی بزرگی که سر برگشون آبی رنگ بود و بالای صفحه یه “برگه امتحان” گنده نوشته بودن
شما یادتون نمیاد: زندگی منشوری است در حرکت دوار ، منشوری که پرتو پرشکوه خلقت با رنگهای بدیع و دلفریبش آنرا دوست داشتنی، خیال انگیز و پرشور ساخته است. این مجموعه دریچه ایست به سوی….. دیری دیری ریییییینگ : داااااستانِ زندگی ی ی ی -تیتراژ سریال هانیکو
شما یادتون نمیاد: یک تکه ابر بودیم، بر سینه ی آسمان، یک ابر خسته ی سرد، یک ابر پر ز باران
شما یادتون نمیاد، چیپس استقلال رو از همونایی که تو یه نایلون شفاف دراز بود و بالاش هم یه مقوا منگنه شده بود، چقدرم شور بود ولی خیلی حال میداد
شما یادتون نمیاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم، تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه
شما یادتون نمیاد، هر روز صبح که پا میشدیم بریم مدرسه ساعت ۶:۴۰ تا ۷ صبح، رادیو برنامه “بچه های انقلاب” رو پخش میکرد و ما همزمان باهاش صبحانه میخوردیم
شما یادتون نمیاد: به نام الله پاسدار حرمت خون شهدا، شهدایی که با خون خود درخت اسلام را آبیاری کردند. این مقدمه همه انشاهامون بود
شما یادتون نمیاد، توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت رو توی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم، اییییی الان فکرشو میکنم خیلی مزخرف بود چه جوری میخوردیم ما )))
شما یادتون نمیاد: انگشتر فیروزه، خدا کنه بسوزه !
شما یادتون نمیاد، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم، رو در مینوشتن: آمدیم منزل، تشریف نداشتید!!
شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم به آهنگها و شعرها گوش میدادیم و بعضی ها رو اشتباهی میشنیدیم و نمی فهمیدیم منظورش چیه، بعد همونطوری غلط غولوط حفظ میکردیم
شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی
شما یادتون نمیاد: دختره اینجا نشسته گریه می کنه زاری میکنه از برای من یکی رو بزن!! یه نفر هم مینشست اون وسط توی دایره، الکی صدای گریه کردن درمیآورد
شما یادتون نمیاد، با مدادتراش و آب پوست پرتقال، تارعنکبوت درست می کردیم
شما یادتون نمیاد، تابستونا که هوا خیلی گرم بود، ظهرا میرفتیم با گوله های آسفالت تو خیابون بازی میکردیم!! بعضی وقتا هم اونها رو میکندیم میچسبوندیم رو زنگ خونه ها و فرار میکردیم
شما یادتون نمیاد، وقتی دبستانی بودیم قلکهای پلاستیکی سبز بدرنگ یا نارنجی به شکل تانک یا نارنجک بهمون می دادند تا پر از پولهای خرد دو زاری پنج زاری و یک تومنی دوتومنی بکنیم که برای کمک به رزمندگان جبهه ها بفرستند
شما یادتون نمیاد، همسایه ها تو حیاط جمع می شدن رب گوجه می پختن. بوی گوجه فرنگی پخته شده اشتهابرانگیز بود، اما وقتی می چشیدیم خوشمون نمیومد، مزه گوجه گندیده میداد
شما یادتون نمیاد، تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون، بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند، اونکه وارد میشد، هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد، محکمتر رو میز میکوبیدیم
شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم :دی
شما یادتون نمیاد، خانم خامنه ای (مجری برنامه کودک شبکه یک رو) با اون صورت صاف و صدای شمرده شمرده ش
شما یادتون نمیاد: سه بار پشت سر هم بگو: گاز دوغ دار، دوغ گازدار!! یا چایی داغه، دایی چاقه
شما یادتون نمیاد، صفحه های خوشنویسی تو کتاب فارسی سال سوم رو
شما یادتون نمیاد، قبل از برنامه کودک که ساعت پنج بعدازظهر شروع میشد، اول بیست دقیقه عکس یک گل رز بود با آهنگ باخ،،، بعد اسامی گمشدگان بود با عکساشون.. که وحشتی توی دلمون مینداخت که این بچها چه بلایی سرشون اومده؟؟ آخر برنامه هم نقاشیهای فرستاده شده بود که همّش رنگپریده بود و معلوم نبود چی کشیدند.
تازه نقاشیها رو یک نفر با دست میگرفت جلوی دوربین، دستش هم هی میلرزید!!
آخرش هم: تهران ولیعصر خیابان جام جم ساختمان تولید طبقه دوم، گروه کودک و نوجوان
شما یادتون نمیاد، یه برنامه بود به اسم بچه هااااا مواظبببببب باشییییییددددد (مثلا صداش قرار بود طنین وحشتناکی داشته باشه! بعد همیشه یه بلاهایی که سر بچه ها اومده بود رو نشون میداد، من هنوز وحشت چرخ گوشت تو دلمه. یه گوله ی آتیش کارتونی هم بود که هی این طرف اون طرف میپرید و میگفت:
آتیش آتیشم، آتیش آتیشم، اینجا رو آتیششش میزنم، اونجا رو آتیششش میزنم، همه جا رو آتیششش میزنم
شما یادتون نمیاد، قرآن خوندن و شعار هفته (ته کتاب قرآن) سر صف نوبتی بود برای هر کلاس، بعد هر کس میومد سر صف مثلا میخواست با صوت بخونه میگفت: بییییسمیلّـــَهی یُررررحمـــَنی یُرررررحییییییم
شما یادتون نمیاد، اون موقعی که شلوار مکانیک مد شده بود و همه پسرا میپوشیدن
شما یادتون نمیاد: بااااااا اجازه ی صابخونه (سر اکبر عبدی از دیوار میومد بالا)
شما یادتون نمیاد: تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم
همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه
شما یادتون نمیاد، یکی از بازی محبوب بچگیمون کارت جمع کردن بود، با عکس و اسم و مشخصات ماشین یا موتور یا فوتبالیستها، یا ضرب المثل یا چیستان …
شما یادتون نمیاد، قدیما تلویزیون که کنترل نداشت، یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کنه
شما یادتون نمیاد: گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه. کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده، میره و برمیگرده.. شاپرک خسته میشه… بالهاشو زود میبنده… روی گلها میشینه… شعر میخونه، میخنده
شما یادتون نمیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش رو میکشیدی ترررررررررررررترررررررررر ررر صدا میداد
شما یادتون نمیاد، خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم :دی
شما یادتون نمیاد: من کارم، مــــــــــَن کارم. بازو و نیرو دارم، هر چیزی رو میسازم، از تنبلی بیزارم، از تنبلی بیزارم. بعد اون یکی میگفت: اسم من، اندیشه ه ه ه ه ه، به کار میگم همیشه، بی کار و بی اندیشه، چیزی درست نمیشه، چیزی درست نمیشه
شما یادتون نمیاد: علامتی که هم اکنون میشنوید اعلام وضعیت قرمز است… قیییییییییییییییییییییییی یییییییییژژژژژژژ. و بعد بدو بدو رفتن تو سنگر، کیسه های شن پشت پنجره های شیشه ای، چسبهایی که به شیشه ها زده بودیم، صدای موشکباران، قطع شدن برق، و تاریکی مطلق، و بعد حتی اگه یک نفر یک سیگار روشن میکرد از همه طرف صدا بلند میشد: خامووووووش کن!!! خامووووووش کن!!!!
برای ما که خیلی خاطره انگیز بود…
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
بی دل جون
بقول شاعر که میگه:
ما خانه نداريم ولي كلبه (الونک)چرا، هست:302:
در كلبه ما رونق اگر نيست صفا هست(ما اون صفا رو هم نداریم)
صبحانه فقط نان و صفا با دو قلپ چاي
عصرانه رژيم و سر شب، باد هوا هست:302:
چون درد بگيرد سر و دست و كمر و پا
معجون كمي آب و صفا، جاي دوا هست
حالا با این وضع مگه ما میتونیم بریم دنبال عمل دماغ و بوتاکس و ژل و لب شتری شدنو....:302:
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
برای منبسط شدن خاطر طرفین درگیر در کل کل:
اعصاب چیست ؟ چیزیست که هیچکس ندارد وهمه توقع دارند تو حتما داشته باشي
آیا میدانستید که انسانها به جز کودکِ درون یک عدد خر درون هم دارند ! که گاهی زمام امور را به دست میگیرد !
آیا میدانید بعضی وقتها وجدان مانع ارتکاب گناه نمی شه، فقط گناه رو کوفت آدم می کنه!
معلم: 10 تاسيب داريم من 9 تاشو ميخورم ، چند تا سيب ميمونه؟ بچه: همون يكي روهم بردار بخور بدبخت سيب نخورده !
هرکس که نداند و نداند که نداند/ در جهل مرکب ابدالدهر بماند هرکس که نداند و نخواهد که بداند/ حیف است چنین جانوری زنده بماند !
والدین گرامی اینقدر نگین "وقتی ما سن شما بودیم این جورخوب بودیم، اون جورخوب بودیم" مادر بزرگ ها دهن لق تر از چیزین که فکر می کنین !
آيا ميدانيد ... قلقلك دادن فرد مبتلا به اسهال مانند شوخى با اسلحه در حالت رگبار است..!
بــــچه پـــررو کیست ؟ موجودی بسیار محترم که حجم حرفهایش از دوبرابر مساحت دهانش نیز بیشتر است!
کچله میره آرایشگاه همه بهش میخندن بهشون میگه : زهر مار اومدم آب بخورم
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
بی دل جان
انصافا کم اوردم
اون ساعت مچیه خیلی باحال بود
پاک کن دوسر هم حرف نداشت :311:
دخترم دخترای قدیم
یاد بگیرین اینجوری کل کل میکنن
پای ناموس مردمو چرا وسط میکشین :)
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
:104::104::104::104::104:
سلام بی دل عزیز من خیلی از چیزایی که گفتید یادمه. ممنون واسه مرور خاطرات .کاشکی بچه میموندیم:302:
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
هیییییییییییی...:( یاد اون روزها بخیر:72:
جوانی کجایی که یادت بخیر: من بودم و مولوی بود و اثیر الدین اخسیکتی ...
اسم این بنده خدا رو مسخره کردم، عذاب وجدان گرفتم! :)
رفتم راجع به این آقا تحقیق کردم :)
اثیرالدین ابوالفضل محمد بن طاهر اخسیکتی معروف به اثیر اخسیکتی از شاعران نامآور سدهٔ ششم هجری است.
اَخسیکَت (نامهای دیگر: اخسی، اخشی، خشیکت، اخسیکنت) از شهرهای فرارود در سرزمین فرغانه بودهاست که در دورههای گوناگون و از آن شمار در سده ۸ق مرکز این بخش بودهاست. ویرانههای این شهر اکنون در ازبکستان قرار دارد.
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
پیرو کودکی ها
بچه که بودم دفترچه های مشقم را تا پرمی شدند می دادم به مغازه دار نزدیک خانه مان و درعوض مقداری تنقلات می گرفتم . دفتری که جلدش پلاستیکی نبود. مغازه دار ورقهای دفترچه ها را جدا می کرد و به شکل قیف درمی آورد و تویش چیزی می ریخت و دست مردم می داد.
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
من این یه دونه رو یادمه که گوشه ی دفتر مشقمون تا می خورد؛ و ما بچه های تمیز گیره ی روی بند لباسها رو میذاشتیم گوشه اش که صاف بشه!:311:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
سلام دوستان عزيزم... در راستاي تغيير حال و احوالم اينبار آواتارم رو عوض كردم... بنابراين به اون خانم قبليه گفتم سرشو بچرخونه و يك لبخند بزنه :D ...آخه ديدم بگي نگي يكم ناراحته گفتم يه كاري كنم از اين حال و هوا دربياد و طبق نيروي جاذبه لبخند و شادي رو به خودش جذب كنه! چطوره؟ موافقين؟
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
سلام خانم بی دل چند وقت غبیت غیر موجه داشتی فعا لیت در تالار کم شده است:311:
:72::72::72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
سرافراز جان حالا اگه یه خورده بهتر تر شدی به این خانوم ژست مند بفرمایید که عنایت فرموده پلکشان را اندکی رو به بالا بچرخانند و نیم نظری از سر لطف ما را مهمان کنند.
بنمای رخ كه باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب كه قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ ، دمی زابر
كان چهره ی مشعشع تابانم آرزوست
.................................................. ..........................................
آقا محمد خان ابراهیمی
اقا اجازه! مااااا یعنی مهمونی نه...آقا یعنی چیییییییییز آقا اجازه مامانمون چیز آقا ببخشید خیلی کارهای مهم و موجه داشتیم آقا بعد آقا اجازه نتونستیم بیایم آقا!:325: آقا اجازه ببخشید دیگه آقا:316:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
دوستان امشب حالم خیلی گرفته است!!! بدجوری بغض داره خفه ام می کنه!!!:302:
فکرش رو بکنید از یکی که باورش دارید،به سرش قسم می خورید،خلاصه بدجوری قبولش دارید یهویی حرفی بزنه که احساس تمام این مدت رو ببره زیرسوال! به هیچ وجه نمی تونم بپذیرم؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!:47:
حالم خیلی خیلی بده،برام دعاکنید.:(
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
داغونِ داغون بودم ها
از سردرد و افت فشار و سرما و خستگیِ اون همه کاری که روی سر آدم آوار میشه ،
من نمی دونم این بانک ها ، کارمند ها رو برای 8 ساعت کاری در روز استخدام می کنند و یا برای 24 ساعت کاری ؟
آخه وقتی هم می گی جناب ، قربان ، آلو ، شفتالو ، این که شما از یه کارمند انتظار داری در آنِ واحد هم عملکرد پرداخت 60 تا شعبه رو آنالیز کنه هم درصد ریسکشون رو بسنجه و اونهایی که توی رنج نیستند رو مکاتبه کنه ، بعدش هم ارباب رجوع نور چشمی رو مثل جناب حضرت عزرائیل بالای سرت وایساده و داره حرف زور میگه که: بانک مرکزی گفته تا 10 میلیون تومن وام ضامن نمی خواد چرا بانک شما واسه یه وام ازدواجی سه میلیون تومنی ضامن می گیره؟ این جوری من اصلا وام نمی خوام مگه چقدر دارید می دهید؟
همون لحظه کارش رو با لبخند انجام بده با خنده و خوشحالی هرچقدر زور میگه و توهین میکنه رو با متانت آروم کن ، انجام بده و بخشنامه زمان مامان بزرگ کوروش رو از موزه بانک براتون استعلام بگیره که "است" درسته یا "هست" ، کارِ حضرت فیل هست ، نه این بالهای صداقت مچاله شده !!!!!!!!!
اون وقت جواب هم می شنوی خانوم نمی رسی صبح تا ظهر انجام بدی برو ناهارت رو بخور بیا تا ساعت 10.30 شب میتونی واسه اضافه کار بمونی
آخه یکی نیست به اینها بگه اضافه کار بخوره تو سرتون ... اضافه کار نمی خوام ، می خوام برم خونمون تا به زندگیم برسم ... من کار می کنم واسه زندگیم ... همین قدر هم خدا رو شکر ....
ای خداااااااا ... ناشکری نمی کنم ها .... ولی یه خرده خسته شدم دیگه .... دلم خواست بیام حرف بزنم یه خرده سبک بشم دیگه ....
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
داملا جونم؟ چي شده گلم! :46: نبينم غصه بخوري!!! فداي دل نازكت برم من!
********************
بالهاي صداقت عزيزم! بابا ما يا آواتار عوض كرديم گفتيم همتون الان مياييد به به و چه چه مي كنيد هر كي اومد از يه چيز ناليد :(
تو هم غصه نخور گلم...خدارو شكر كن كه كار داري...داري روزي حلال درمياري :46:
******************
آني جان! بغل لازم! تعداد داره زياد ميشه! :43:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
دیدی سرافراز آخرش اشکمودراوردی!
من جنبه دلداری رو ندارم:302:
فقط بایک جمله اشکم سرازیرشد.
خدایااااااااا باورم نمیشه!!!!!!!!!!!:302:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
این هم به افتخار سرافرازخانوم گل واسه آواتارش :104: :72: :104:
------------------
ای کاش امروز عصر این آقای شوهر یه کوچولو می گرفت، من اوضاع روحیم بی ریخته ها ....
آخه به نظر شما به من چه ربطی داره که سکه رو دارن کمتر از قیمت بازار توی بانکها می فروشن؟
آخه جوابگوی این هم من باید باشم؟
-------------------------
ای خدا شکرت ... خدا جون ببین من همش دارم شکرت می کنم ها :46:
داملا تو چی شدی؟
پست کیوان رو همه نمی تونند ببینند و یا فقط من نمی تونم ببینم ؟ آخه بقیه زیرش امضا زدند؟ :325:
من اومدم یه پست اینجا بزنم یهو داملا و بی دل و محمد ابراهیمی زودتر از من پست زدند ، یعنی اینقدر حال من وخیم هست که پستم یه ساعت طول میکشه تا نوشته بشه ؟
من برم ببینم توی آلاچیق کل کل میشه پست زد یه کم حالم جا بیاد؟
داملا، آنی، سرافراز ، محمد ابراهیمی ، بی دل بچه ها موافقید؟
----
من چقدر گیجم ؟ :311:
کیوان یه شعر نوشته
خدایا ما رو دریاب :58:
کلی خندیدم ، اگه صدا پخش می شد الان همتون از صدای خنده من می خندیدید
به این میگن تغییر روحیه خفن
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
بچه های گل حاضر در پیج 27 به صف صف .......به ترتیب قد پشت سر هم
بی دل : بدو بیا خواهر توی بغلم که خیلی عزیزی خانم . استوره . مقاوم. بی نظیر :43:
بدو بیا یک فشار محبتی بدهم جای ناسور فحش های این چند روز اخیر مرمت بشه اما مواظب جا زخم های من باش آبجی . که مال ما هم ناسور نشد ه لامصب ! هاهاهاها:311:
داملا : ننه بدو بیا بغلم دختر گلم . دل نازک . یکی یکدانه . مهربون . مسئول . خوشگلم . نبینم دختر گلم چشمهای خوشگلش اشکی شده باشه . :46:
نبینم دخترم برا ی کسی در پپسی اضافه باز کنه که بعد بخوره تو برجکش !خوب عزیزم مواظب برج نگهبانی همیشه باش .
ننه جون خوب طرف آدمه دیگه چه می دونسته تو توی ذهنت این همه امتیاز بهش دادی که بدبخت روحش هم از این همه امتیاز و مدال خبر نداشته . ............
حالا بی خیال دوربین به سمت خود !
بدو مااااااااااچ . بوس . بغل .
عیب نداره برات تجربه میشه که دیگه پپسی اضافه و کوبیده و گوجه اضافی برای کسی نگذاری .
کیوان : مخلص داش کیون ناظم السفرا اعظم خیلی عزیزی . :72:
برادر گلم مستر ناظم السفرا اعظم صورتی قشنگ بی زحمت برادر از لای خانم ها برو کنار مشکل منکراتی داره . ( حالا نگاه کنا این برادر همیشه حضورش نامحسوسه امروز آمده در جمع خانم ها اظهار دلتنگیش گرفته!
برادر امروز روز فرد است تاپیک زنونه است شما برو روزهای زوج بیا که تاپیک مردونه است هاهاهاها)
داش کیون من همیشه یک نفره جای یک هنگ به یادتم روز زوج و فرد هم بر نمیداره .:311:
بالهای صداقت : خسته نباشی گلم بیا شونه های خسته ات را بمالم عزیزک خسته.خانم . مهربون . خندون . :46:
حالا قربون دستت می تونی یک وام بالای چند میلیارد افسانه ای برام تا صبح جور کنی از خجالتت خودم در میام همچین که بی خیال کار و اضافه حقوق بشی . البته اگر ناز نمی کنی!:311:
سرافراز احوال خانم . بدو بیا بغل خودم جیگر خانم . خوشگل . با کمالات :46:
تو اهل دیار لابراتوار و شیمی و کیمیاگری هستی با تو نمیشه شوخی کرد الان احوالاتت عاشقونه است یک پارچ اسید عوضی می ریزی روی ما!قربونت هر چی دم دست توست بذار زمین و فقط خودت بپر بیا بغلم . ماااااااااااااااچ .
بعدی ؟!
نبود ؟!
برم ؟!
رفتم .
بای بای :311:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
آنی پایه ای ؟ آخ که چقدر به موقع سیگنال هات ، امواج رو می گیرن
جورش کنم تمیز .....
همیشه بچه بودم از این فیلم ها که بانک رو میزدن اونقدر خوشم میومد
همش خودم رو جای قهرمان اون داستان می گذاشتم و از هیجانش کیف می کردم
تا دیر نشده بجنب بریم
یه تریلی ، کمپرسی چیزی جور کنیم این چندهزار میلیارد رو بار بزنیم
جوری که آب از آب توی دلمون تکون نخوره ،با خیال راحت میریم یه کم آب خنک هم می خوریم :311:
حالا چه جوری خرجش کنیم؟ هان؟
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
با آش دوغ میونه تون چه جوری هست؟
من که خیلی دوست دارم
زود هم آماده میشه
توی این سرما می چسبه ها بیایید دور هم آتیش درست کنیم و آش بخوریم
http://www.hamdardi.net/imgup/19427/...42aa297246.jpg
اگه سیب زمینی هم دارید بیارید بریزیم توی آتیش، تنوری بشه بخوریم .. اون جوری که دستامون هم موقع پوست کردنش سیاه میشه ها
وای چه حالی میده سیب زمینی کبابی
یه جمله ی باحال هم امروز شنیدم
گشتم بود... ولی مال من نبود.
بگرد هست... شاید مال تو باشد.
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
وااااای خدا چقدر خندیدم! :311:
آنی جان خیلی باحالی بخداااا! دل مارو شاد کردی...:310:
بچه ها؟ شما آواتار جدیده رو دوست ندارین؟ :302: شایانا که پیغام داد گفت منو با اون قبلیه می شناسه احساس غریبی کرد! :302:
تازشم! نمی دونین من سر این عکسه چه فیلمی پیاده کردم! عمرا بگردید توی اینترنت پیداش کنید...خود صاحبشم نمی شناسدش...اینکه لبخند نداشت...خیلی جدی وایستاده بود نازی میومد که نگو...عصبانی بود شدید!... بردمش آرایشگاه فتوشاپ هی با فیلتر میلتر و اینا(فیلتر شکن نه هاا)، مجبورش کردم لبخند بزنه!
هر کی موافق قبلی هست مراتب رو اعلام کنه...
اصلا چطوره یه نظرسنجی راه بندازم؟ خوبه نه؟ :R
-
RE: <<< باغ همدردی >>> آلاچیق کل کل<<< خوش آمدید >>>
:302:
شیب ژمینی ژغالی با آش دوغ می خوااام.....
من مامانمو می خوام...
من بشتنی می خوام...
من گل قرمژ شرخ می خوام...
من....
:302:
بالهای صداقت! قرار نشد کلک بزنی! راستشو بگو اون کاپشن نارنجیه(سمت راست) تو نیستی؟؟
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
می بینم که جمعتون جمعه! خودم می دونم گلتون کم بود که دیگه الان تشریف فرما شد :D :P
سرافراز جان!
این شایانا کجاست که صداش میاد ولی تصویر نداره؟:311:
سرافرازمون نمی کنه؟
سرافراز جان! عزیز دلم! چقده قشنگه اینکه کشیدی. بیا اینم یه بیست گنده واسه شما :
20
نه! ولی خدایشش الان که دقت کردم دیدم قشنگه! خوشم اومد. :104: