سلام
چرا... زیبا
چرا پیوسته می گویی دل شیدا نمی بینم
چرا پیوسته می گویی قد رعنا نمی بینم
چرا با آیه های یاس خود دایم پریشانی
و گویی از پس امروز خود فردا نمی بینم
چرا با این همه دریا فقط از قطره می گویی
تلنگر می زنی بر خود که من دریا نمی بینم
چرا با این همه عاشق تو از معشوق بیزاری
و مجنون وار می گویی که من لیلا نمی بینم
همه زیبا و شیدایند در این عالم که می بینی
عوض کن رنگ چشمانت نگو زیبا نمی بینم
خشک و پژمرده
رستنی ها کم نیست من و تو کم بودیم
خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم
گفتنی ها کم نیست من و تو کم گفتیم
مثل هذیان دم مرگ از آغاز چنین درهم و بر هم گفتیم
دیدنی ها کم نیست من و تو کم دیدیم
بی سبب از پاییز جای میلاد اقاقی ها را پرسیدیم
چیدنی ها کم نیست من و تو کم چیدیم
وقت گل دادن عشق روی دار قالی
بی سبب حتی پرتاب گل سرخی را ترسیدیم
خواندنی ها کم نیست من وتو کم خواندیم
من و تو کم خواندیم من و تو وا ماندیم
وقت بیداری فریاد چه سنگین خفتیم
من و تو خم نه و درهم نه و کم هم نه که میباید با هم باشیم
من وتو حق داریم که به اندازه ی ما هم شده
با هم باشیم گفتنی ها کم نیست :305:
.