با سلام
1 – سوال بسیار جالب و مبتلابهی هست. اما چون جوابش مفصل هست. انشاء الله دراولین فرصت مقاله ای با این عنوان تهیه می کنم.
شما هم پیگیری بفرماییدفراموش نکنم.
2 – درواقع این حدیث انسان را در یک لوپ بی نهایت می اندازد.
واشاره دارد که خدا نامحدود هست و شناخت کاملش امکان پذیر نیست. لذا بایدخود را شناخت. و وقتی شروع به شناخت انسان می کنیم، متوجه این بی نهایتی در انسان هم می شویم.
یعنی انسان را هم نمی توان کامل شناخت.
پس شناخت یک پروسه شروع کردنی در مورد انسان و خدا هست. اما یک پروسه پایان پذیر نیست چون بی نهایت را درپیش خواهیم داشت.
اما اینکه چگونه می توان انسان را شناخت،
انسان میلیارد ها ابعاد متفاوت دارد.
اگر باپزشکان همراه شویم بعد جسمی انسان آخر ندارد.
اگر دربعد روانشناختی انسان وارد شویم متوجه می شویم پایان ندارد.
اگر در بعد اجتماعی انسان واردشویم متوجه می شویم پایان ندارد.
اگر در فسلفه انسان وارد شویم متوجه می شویم پایان ندارد.
اگر در فلسفه معنوی و مذهبی انسان وارد شویم متوجه می شویم پایان ندارد.
پس برای شناخت انسان بایدفصلهای مختلف در خصوص انسان باز کنیم.
و هر کدام نیاز به راهنما و متخصص خودش رادارد.
همه اینها به غیر ازعلم حضوری هست که خودمان از درون خود حس میکنیم و به آگاهی می رسیم.
3- بخشی ازپاسخ درپاسخ سوال 3 آمده است.
آنچه که خدا برای ابزارانسان لحاظ کرده است تا به تکامل برسند. به 2 بخش عمده تفکیک می شود. که هیچکدام بدون آن یکی نمیتواند ما را به تکامل برسند.در واقع این دو ابزار مثل دو بال پرنده هستند که به هیچ وجه با یکی از آنها توان پریدن نخواهیم داشت.
1 – وحی
2 – عقل
باز کردن اینها نیاز به علم، مطالعه و زمان دارد و از همه مهمتر باید متخصصی به ما کمک کند که دراین زمینه ها علمش را داشته باشد و هم خودش را ساخته باشد. وحی انتزاعی و چارچوب ها و نقشه ها و هدف ها و کلیات را بیان می کند و عقل به جزئیات و مصداقها و روش ها و .... می پردازد.
بنده خود را دارای صلاحیت برای پرداختن به اینگونه مفاهیم نمی بینم. لیکن آنچه که به بضاعت خود شنیده یا فهمیده ام را مورد اشاره قرار دادم.
4 – واقعا چنین فردی را نمی دانم و نمی شناسم که استادی تمام نما باشد و در دسترس ما
اما می توانیم در حوزه های مختلف مسیر را به بخشهایی تقسیم کنیم ودر هرحوزه ای به متخصصان آن مراجعه کنیم.
امروز همه چیزها آنقدر تخصصی و ریز شده است که نمیتوانیم صرفا یک نفر برای همه نیازها پیدا کنیم.
اخلاق، احکام، روانشناسی، ارتباطات، جامعه شناسی، اقتصادی، معنوی، دینی، سیاسی وهزاران بخش دیگر را نمی توان بر اساس یک استاد پیش رفت. چون نه چنین فردی هست یااگر هست در دسترس همگان نیست.
لذا با مطالعه، تعقل، مشاوره و تمرین پیش رفت و به متخصصان مربوطه در آن حوزه ها مراجعه کرد.
5 – سوال شما برای ابهام دارد.
چون خیلی مهم هست که مسیر مقصداهمیتش در چه بوده است؟ و حاجت نیازمند در بین راه در چه سطحی بوده است.
مثال: پزشکی قرار مهمی برای عمل یک بیمار رو به مدت در مقصد در ساعت مقرری دارد که اگر نرود فوت می شود.
حالا در بین راه یک نیازمندی ماشینی خراب شده است و باید او را تا مکانیکی یدک بکشد.
حالا پزشک حاذق ما چنین می کند.
خواستم بااین مثال بیان کنم. که در روانشناسی سختی کار اینست که مفاهیم ذهنی ، مبهم و کلی هست. اینکه چه برداشتی از حرفهای مراجع می کنیم مهم نیست. مهم اینست که بایددقیق و با مثال ومصداق ، واقعیت نظر مراجعه را متوجه شویم.
لذادرسوال شما بستگی به این دارد که فرد کیست و قرار مهمش چیست، و نیازمندی فرد بین راه چیست.
اگر همه اینها به خوبی مدیریت شده باشد فرد از نظر روانشناختی خودشکوفا و انعطاف پذیراست.
6 – قطعا کار درستی انجام نداده اند. چرا که کار جهادی کار مستحبی هست که انجامش ثواب وانجام ندانش عقابی ندارد. لیکن رضایت والدین واجب و انجام ندانش مستوجب عذاب می تواند بشود.
راه درستش اینست که فرد بتواند رضایت خانواده را از روشهای مختلف به دست آورد. یا اینکه کار جهادی را به صورت دیگر و درجای دیگر به طوری انجام دهد که تعارضی با خواست والدینش نداشته باشد.
نکته مهم اینست که گاهی اسم کار جهادی هست. در واقع فرد به خاطر شخصیت و لذتی که از این کار می برد به آن تن میدهد. چون اگر رضایت خدا و جهاد در راه خدا باشد باید حکم خدا محور کار باشد و محور کار وحکم خدا در موارد این چنینی رضایت والدین مقدم بر کار مستحبی هست. (البته امور واجب مثل جهاد، نماز، روزه و.. ازا ین امر مستثنی است.)