-
اسیر سرنوشت گرامی ،
در مورد حق طلاق بایستی بگم قضاوت شما از نظر من کتابی و مطابق نوشته های مذهبی و روانشناسی و .... هست . چیزی که من در زندگی تجربه کردم شخصا دقیقا خلاف این بود .
یعنی بابت یک باز یا بسته بودن پنجره من تهدید به طلاق میشدم چه برسه موضوعات مهم .
از نظر من اونی که به دلایل واهی دنبال طلاق نیست زن هست و نمیدونم چرا دفترچه طلاق رو میدن دست زن ولی این مرده که بدون دلیل می تونه زندگی یک زن رو براحتی زیر و رو کنه وقتی مهریه کم باشه . بنده حتی یه مورد زن ندیدم که خودش طلاق گرفته باشه و دلیلش واهی یا تنوع طلبی یا ازدواج با کس دیگه باشه ولی تا دل تون بخواد مرد دیدم که با وقاحت تمام میگن من زنم را طلاق دادم تا راحت بشم ....ادبش کنم .... دلم رو زد و غیره .
و اینکه مردها اصولا پایبند زندگی نیستند و نباید حق طلاق رو بهشون داد .
مردی که میدونه کمی پولدار بشه یا باشه براحتی با وجود بچه از ازدواج قبل بهش دختر 25 ساله میدن ، در صورتی که این داستان در مورد زن پولدار صادق نیست ، چرا باید حق طلاق داشته باشد . مردی که به اندازه کافی طبیعت بهش لطف کرده ، لزومی به حمایت قانون نداره . اینکه من چرا اینطوری تصمیم گرفتم در ازدواج اول ، خب دلیلی برای سادگی خودم و خانواده ام ندارم . خواستم با شخصیت باشم مثلا . ضمنا ایشون قبلا یک نامزدی بهم خورده داشتند سر مهریه و با این برنامه ریزی اومدن که ما مهریه بده نیستیم نمیخوای نیاییم جلو . منم خواستگار مناسب دیگه اون زمان نداشتم . فقط یک نفر بود که اونم نزدیک قطعی شدن این مورد پیدا شد .
که اونم برای اقامت بود البته . مهریه اینجوری نبود که من نخوام در واقع مجال درخواستش اصلا داده نشد. در واقع مادر و پدر من همین که شرایط به نسبت مناسب ازدواج پیش اومده سر از پا نمی شناختن. همین که من میتونم برگردم خارج و کار کنم .حتی مادر خود بنده یک روز تماس اونها این ور و اون ور میشد میگفتند وای ....در رفتند . حتی توی محضر کمی دیر آمدند جلوی محضر دار گفتند وای .... نیامدند که خود محضردار با اون پیش ثبت نام عقد گفت خانوم مگه از این دختر قابل تر هم هست. و سری به تاسف تکان دادند و قبلا هم به من در روز پیش ثبت نام خیلی تذکر دادند که مهریه اینجوری قبول نکنم و منم گفتم وقتی نمیدن یا قبول نمی کنن چکار کنم .گفتند قبول نکن .ولی من خواستم شانس خودم رو برای زندگی امتحان کنم . انصافا هم اگر مشکل جسمی ایشون نبود من با تمام مشکلات روحی و اخلاقی و سختی ها و ... ساخته بودم و در خودم میدیدم هر جور سختی رو هندل کنم . فقط یک مرتبه با جواب آزمایش وا رفتم . بله ....من به گفته تمامی همکارانم مهربان سخت کوش و مسولیت پذیر بودم ولی متاسفانه صادق و بی سیاست . بله .... متاسفانه الان مثل کسی که سیلی خورده آشفته و گیج هستم . حدود یک ماه هم هست که به این نتیجه رسیدم به گفته شما برای چی ازدواج کنم.
بیشتر برای رفع تنهایی و نیازهای جنسی هست . بچه هم دیگه برام مهم نیست .
ولی با مواردی که اینجا خوندم و مشکلات .... انصافا دارم از خیر ازدواج میگذرم . ولی دوست ندارم بازنده باشم . همیشه در کار و تحصیل موفق بودم ... چرا اینجوری شدم خودم هم موندم
-
اسیر سرنوشت عزیز،
انصافا نمیدونم چرا اینجوری شد عاقبت کار . من اوایل مخصوصا زمانی که شغلم سخت و فیزیکی نشده بود خیلی هم خوشحال و راضی بودم از اینکه بالاخره تونستم ازدواج کنم. خرید خونه هم میکردم علاوه بر هزینه خودم و راضی بودم . مشکل جنسی بود ولی خب مشغول امتحان انواع و اقسام تقویتی ها و داروها به صورت نامحسوس بودم و همچنان امیدوار .
ببینید یا همسر سابق من مرد نبوده یا قضاوت شما اشتباه ست . از نظر من اتفاقا برای پایین آوردن آمار طلاق باید حق طلاق رو به زنها داد . یکیش خود من .... ظاهر طلاق من توافقی هست ولی خواهنده طلاق همسرم بود که با تهدید یکطرفه و پول خواستن و ..... مجبور کرد توافقی قبول کنم. وکیل هم گفت وقتی مهریه نداری فرقی نمیکنه توافقی و یکطرفه از لحاظ مالی. اینکه مورد من . و من توی همون نیم روزی که دادگاه بودم دیدم اکثر طلاق توافقی ها مثل خودم ، خواهنده مرد بوده و عموما هم به خاطر گرفتن زن بعدی و دخترهای معصوم مردم که بیگناه بآید برگردند خانه پدری اینبار با مهر مطلقه.
حق طلاق داشتن زن برای جلوگیری از سواستفاده مالی از سوی مرد هست و نه تهدید مرد به طلاق.
خودم قبول دارم که با گذشت و سخت کوش و مهربان و مسولیت پذیر بودم . ولی تک تک این صفات مثبت در نهایت به ضررم تمام شد.
با گذشت...... وقتی ناحق تحقیر میشی گذشت میکنی . وقتی طرف خودش اقرار میکنه با هیچ کس نتونستم همخونه بمونم.وقتی مادر طرف خودش حاضر نیست مدت طولانی نزدیک پسرش زندگی کنه ولی من کردم . ولی نتیجه این گذشت ها تحسین و تقدیر نبود .ایجاد توهم نابجا.
سخت کوشی .... بله من سخت کوشیدم چه در کار اینجا یا هر جای دیگه . تحصیل و .... . نتیجه برای من بع عنوان زن ... طلب گذاشتن سهم بیشتر مالی در زندگی و در صورت امتنا تهدید به طلاق .
مهربان ..... بله مهربانی کردم زیاد ... نتیجه : یعنی یه عمر میخواهی به من آویزون باشی و محبت کنی عین مادرم !!
مسولیت پذیر.... بله به شدت مسولیت پذیر بودم تا حدی که پیشنهاد کرد من کلا هزینه های زندگی بدم و ایشون درس بخونه فقط که خدا رو شکر سر این یکی ایستادم. مسولیت بچه دار شدن رو کامل با هزینه هاش و درمان ایشون پذیرفتم ، بازم وسط کار با استفاده از حقوق مردانه جلوی تمام تلاش هامو گرفت. رسما گفت کور خوندی ....بچه دار شی که دو سال خونه بمونی کار نری . من خرج دو نفر بدم .!!! هر چی میگفتم مگه الان خرج خودم رو نمیدم . میگفت الان میدی چون میتونی کار کنی . نتونی کار کنی لابد میخوای از من بکنی
.... خلاصه این هم از داستان راستان ما ....
-
رها جان همسر شما کلا ادم درستی نبوده متاسفانه شما و خانوادتون هم از همون اول راه را اشتباه رفتید در طول زندگی هم رفتارهای درستی نداشتید به همین دلیل نهایت زندگیتون به اینجا رسید.البته ممکن بود اگر درست زندگی میکردید هم باز کارتون به جدایی برسه ولی حداقل اینقدر هزینه روحی و جسمی متحمل نمیشدید.
از خودگذشتگی مهربونی پشتکار اینا خوبن ولی اینجور که مشخصه شما در طول زندگیتون بجا و درست از اونا استفاده نکردید.
کلا هم همسرتون ایراد داشتن هم خودتون مهارتهای زندگی را بلد نبودید.ربطی به مهریه و حق طلاق نداره. اگر مردی نخواد زندگی کنه نمیکنه چه مهریه بالا باشه چه پایین.
اگر شما مهریه بالایی هم داشتید همسرتون وادارتون میکرد به بخشش و طلاق توافقی. نمونه این مورد به وفور توی همین سایت وجود داره.
ولی رها جان من یه سوال از شما دارم چرا روی بچه اینقدر اصرار کردی که بهانه بدست همسرت بدی و کارتون به جدایی برسه. شما که از همه چی گذشتی از این هم میگذشتی. بالاخره بی بچه بودن برای شما بهتر از بی شوهر بودن بود درسته؟
خیلی از زن و شوهرها هستن که بچه دار نمیشن ولی این موضوع را قبول کردن و به خوبی هم دارن با هم زندگی میکنند.
فکر کنم جواب این سوال میتونه خیلی از گره های زندگی قبلیت را برات باز کنه.
-
سلام آنه ماری عزیز ،
نوشته شما کاملا به جاست . من باید از بچه دار شدن می گذشتم از بی شوهری و دو سیستم شدن و کلا وضع الانم خیلی بهتر بود . حقیقت اینه که ایشون میگفت بچه بی بچه و هزینه خونه از طرف من هم زیاد کرده بود . و ضمنا من یک ماه وقت خواستم که روی شرط هاش فکر کنم که یکهو خودش درخواست طلاق داد و من هیچ جوره نتونستم منصرفش کنم. تاکید داشت که شغلت رو از دست دادی با این وقفه 4 ماهه که اینطور نبود . ضمنا من بچه میخواستم که زندگی رو محکم کنم چون به خاطر نداشتن مهریه و تهدید به طلاق احساس میکردم جای پام سفت نیست و اگر الان طلاق نده 5 یا 7 سال دیگه طلاق میده.
راستش بعد از گرفتن کارت اقامت رفتارها تغییر کرد . من احساس میکردم تاریخ مصرفم تمام شده و وقتی ایشون به عنوان مرد میتونن برن با دختر جوانتر بعدا در 45 سالگی چرا با من بمونن. استقاده من تموم شده بود .خصوصا اینکه فکر میکردن کارم رو از دست دادم.
ایشون یکبار هم قبل اومدن اینجا گفته بودند که پول هایی که خرجت کردم از حلقومت میکشم بیرون. من فکر میکردم شوخی هست . وقتی با مشاور صحبت کردم گفتند الانم برگردی شروع میکنه به بهانه های مختلف ازت پول کشیدن و بد یک الی دو سال هم یکطرفه درخواست طلاق میکنه.
در کل فکر میکنم ایشون شاید بیشتر از من دنبال بچه بود ولی نه از من . من برای گرفتن اقامت و شریک هزینه های زندگی در این مدت و بعد طلاق و یک زن جوان با شرایط جدید بدست آمده . متاسفانه دایی ایشون که معرف و پزشک و تضمین کننده ایشون بودند دقیقا همین کار رو کرده بودند . یعنی ازدواج اول با یه خانم دکتر متخصص و بعد از بدست آوردن امتیاز مطب و .... طلاق و گرفتن زن جدید و جوان و خانه دار و فرزند آوری.
متاسفانه خانوادگی گول خوردیم و قربانی شدیم . خودم هم بی تقصیر نیستم . مسلما اگر ایشون مشکل عقیمی رو از قبل نمی دونستند و بعدا می فهمیدند مثل خیلی های دیگه من کوچکترین مشکل روحی پیدا نمیکردم ولی دونستن آن و فریب و در مقابل تحقیر و تهدید به طلاق هر آدمی رو از پا درمیاره . البته باز من حق به خودم نمیدم . الان هم دوست دارم کسی یه جوری پادر میانی کنه و من برگردم و حتی اینو خواستم از دایی و زن دایی شون ولی میگفتند ایشون به حرف هیچکس گوش نمیکنه و ما کاری از دست مون برنمیاد .
منم خیلی افسرده و پریشان حال بودم و متاسفانه پدر و مادرم اجازه ندادند با اون حال برگردم. دیگه وکیل هم هی میگفت خانوم دیگه نمیخوادت دیگه ...سرسنگین توافقی جدا شو .منم گول خوردم همه طلاها و هزینه های پزشکی و .... بخشیدم . حتی آینه و شمعدون رو . سکه های سر عقد هم دارم ماهی یک سکه میدم که مدیون نباشم.
-
اول اینکه من با این جمله که زن ها متعهدتر هستند نسبت به حفظ زندگی مخالفم و فکر می کنم از لحاظ فیزیولوژیکی و احساسی زنان نیاز به تکیه گاه دارند و کسی که در موارد خطیر زندگی تصمیم های سرنوشت ساز رو با قاطعیت بگیره، دلیل این حرفای شما شاید بی اعتمادی شدیدی هست که نسبت به مردها پیدا کردید.
در کل با تفاسیری که شما از همسر قبلی گفتید ایشون مرد نرمالی نبوده و شاید دلیل خیلی از عصبیت هاش مین نقص جسمانیش بوده باشه که برای یک مرد خیلی مهمه.... و البته شما هم زیادی کوتاه اومدید...
بگذریم، به نظر من تنها تصمیم درستی که گرفتی جدا شدن از همسر سابقتون هست... شک نکنید.. و موندن در اون زندگی با وجود نشانه های رفتاری و نگرشی غلطی که ایشون داشت قطعا اگر از قید بچه می گذشتید تا به قول دوستمون شوهرت رو حفظ میکردی زندگی فرسایشی و عذاب آوری در انتظارت بوده...
در مورد این موردی هم که داری باهاش آشنا میشی با توجه به اطلاعاتی که دادی برای شما مناسب نیست و با توجه به تفاوت سطح خانواده ها و تحصیلات و عدم جذابیت ظاهری ایشون برای شما من به صلاح نمی دونم... و ادامه ارتباط با ایشون هم درست نیست چون موجب وابستگی خواهد شد و شما ممکن است برای فرار از تنهایی و نیاز جنسی یک انتخاب اشتباه دیگر داشته باشی....
شما باید سعی کنی الان از زندگیت لذت ببری... زندگی فقط تاهل نیست شما به خودت زمان بیشتری بده، به خودت، ظاهرت اهمیت بیشتری بده، بعد از اون زندگی حقارت آمیز لازمه که به خودت احترام بزاری ... کلا از فاز تاهل بیا بیرون، سعی کن زیبایی های دیگری در زندگیت کشف کنی، به فعالیت های جدید روی بیار و در زمینه های جدیدی مثل ورزش هنر موسیقی شروع به کار کن، سعی کن با استفاده از یک مشاور زبده نگرش کنونی خودت رو بیشتر بشناسی و سعی کنی اونو تغییر بدی... اگه خدا بخواد ممکنه در حین همین تغییر جدید اشخاص جدیدی هم در زندگیت پیدا بشن که مناسب شما باشند...
-
رها جان همون بهتر که اون نامرد از زندگیت رفت بیرون. دیگه کامل فراموشش کن. فقط از زندگی قبلیت درس بگیر همین.
ببین رها نتیجه ازدواج بخاطر پول و اقامت یعنی همین وقتی به پول و اقامتش رسید خیلی راحت میگذارتت کنار.
شما الان داری ماهی یه سکه میدی برای چی؟ برای اینکه مدیون نباشی؟ مدیون فریبکاری و دروغ و نامردی اونا؟
درسته شاید یه سکه برای شما چیزی نباشه ولی با این کارت عزت و احترام خودت را پایین میاری.
همین رفتارهای اشتباهه که باعث میشه دیگران ازت سواستفاده کنند.
رها جان تو دختر خوبی هستی ولی به شدت مهارتهای اجتماعی و ارتباطی و زندگی پایینی داری .که باعث میشه ادمهای ناباب را جذب خودت کنی.
امیدوارم از حرفم ناراحت نشی ولی انقدر مشتاق ازدواج هستی و انقدر خودت را دست پایین گرفتی که هر معتاد و بیمار روانی هم جرات میکنه بیاد خواستگاریت.
رها جان اول سعی کن اشتباهات و نقطه ضعفهای خودت را پیدا کنی. این سایت جای خوبیه برای اینکه مهارتهاتو بالا ببری. طرز تفکرت را عوض کنی. حیف نیست دختری مثل شما بازیچه دست ادمهای عوضی بشه؟
من بعد از مدتها اومدم این سایت و اولین تاپیکی که خوندم تاپیک شما بود و چقدر ناراحت شدم.
خودت را پیدا کن رها جان ارزش تو خیلی بالاتر از این حرفهاست.
-
آنه ماری عزیز ،
متاسفانه همه حرفاتون درسته . بله من مهارتهای اجتماعی ام پایین هست . دلیلش بیشتر این هست که به عنوان زن هیچ وقت نخواستم مردی غول چراغ آرزوهام باشه. فقط و فقط روی خودم حساب کردم و نه هیچ کس دیگه . الانم همبن طور هست . دلم میخواد دوباره شروع کنم و دلم نمیخواد بازنده باشم . الانم مشکلم اینه که میدونم برای هر فعالیت کاری یا هنری بعدها و سالها وقت دارم ولی برای ازدواج نه . من قبلا هم اینکار رو کردم یعنی بالا بردن تواناییها و دارایی ها و امتیازات خودم و ازدواج رو به قسمت واگذار کردم .ولی چرا باید دست رو دست بزارم و تسلیم سرنوشت باشم. منفعل بودن رو دوست ندارم . راجع به این مورد هم بیشتر تاکید م این بود که میتونم خانواده خودم رو تشکیل بدم و اگر بد بود راحت جدا بشم و زندگی خودم رو داشته باشم . برای تنها موندن همیشه وقت هست ولی برای تاهل هست که زمان برای زن محدوده . متاسفانه جزو زنان با طبع گرم هستم و احساس میکنم با سرکوب نیازهای جنسی دارم به اعصاب و جسمم آسیب میزنم. میدونم میتونم با هر کسی دوست بشم ولی اینکار رو نوعی مرهم موقت و راه درستی نمی بینم . و آسیب عاطفی خواهم دید.
-
با سلام
تاپیک از ظرفیت مجاز عبور کرده لطفاً طی یک پست جمع بندی ای از راهنمایی های دوستان داشته باشید و تاپیک را آماده قفل شدن سازید ...
لازم به ذکر است که شما نیاز دارید مشاوره حضوری بروید تا هم ترمیم روحیه شوید هم مهارتهای ارتباطی را یاد بگیرید و به کار ببندید
منتظر پست جمع بندی شما هستم ...
دوستان لطفاً پستی ارسال نکنید تا جمع بندی و قفل تاپیک محقق شود
با تشکر
-
فرشته مهربان عزیز و دوستان همراه عزیز ،
بله دوستان ، متاسفم از آنچه پاکی و سادگی بر سر من و خانواده ام آمد و امیدوارم هرگز برای زنان هموطنم پیش نیاد . تنها راه جلوگیری از چنین سرگذشتی تحقیق و بعد هم قرار دادن مهریه هست . مهریه میتونه چیزهای غیر مادی باشه مثل سرپرستی 10 کودک بی سرپرست ولی واقعا با مهریه پایین و بدون حق طلاق خیلی مواقع شما در تله می افتید .
ضمنا در مواقع بحرانی به مشاوران غیر آشنا رجوع کنید . از جریان قرار دادن دوستان و نزدیکان
واقعا خودداری کنید . در اغلب موارد پدر ، مادر و بستگان شما در حالت بحرانی رای به طلاق میدهند و بعد طلاق شما خود را تنهای تنها حس میکنید . با اینهمه بلا که سر من اومده بود باز
بنده از اینکه طلاق توافقی گرفتم به شدت پشیمونم . هر کی این پست رو میخونه ببینه و برای زندگیش بجنگه تا بعدا پشیمون نشه لااقل. به امید روزی که من برگردم اینجا در پست جدید از موفقیت ها و زندگی جدید بگم و یه کمپین آگاهی دختران ایران زمین انجام بدم . یا حق
-
سلام در قانون زن حق مالکیت داره و همسرش نمی تونه تصاحب کنه اموالش رو البته می تو نید اینو به اطلاع همسرتون از قبل برسونید تا بعدا مشکلی پیش نیاد
زیاد به خودتون فشار نیارید امثال شما اینقدر بوده اند که الان در بهترین وضعیت هستند زمان همه چیز رو حل کرده امید به آینده خوبه با توکل بر خدا واستمداد بر او سعی کنید کنترل خودتون رو حفظ کنید دنیا که به آخرنرسیده اول آرامش بعد به فکر مسایل بعد بیفتید