RE: از قصد داره اذيت ميكنه
دوستهايي خوبم ديروز اومد دنبالم منو از سر كار ببره خونه.تو را يه خونه بين راه بوديم كه يه دختره زنگ زد :(و گفت آقا شايان ، ديدم رنگش شد مثل گچ گفتم بزن رو آيفون نزد و قطع كرد!دوباره دختره زنگ زد اينبار من گوشي رو گرفتم و گفتم با كي كار داريد گفت:با شايان گفتم شما گفت يكي از بچه هاي دانشگاه شريف هستم كه اين آقا كارهاي پرينتم رو انجتم ميده...كلي هم هول شد و قطع كرد.حالا فكر كنيد من چه حالي داشتم.خلاصه شايان شروع كرد به انكار و گفت اشتباه شده شباهت اسمي بوده و اين حرفها.
رفتيم خونه دعوامون شد منم هي گريه ميكردم و داشتم ديونه ميشدم جلوي خودش زنگ زدم به همكارش كه هميشه با هم هستن و گفتم جريان چيه؟كه شايان داد زد و گفت رحمان همون دختر كراكي است و اونم نخ اومد دستش و كلي اراجيف تحويلم داد((.گويا اينها ميرن يه ماموريت كه باباي دختره معتاد بوده و دختره براي اين كه اگه دفعه بعدي مشكلي پيش اومد و بتونه زودتر خبر بده شماره اينها رو ميگيره))اين ميگفت اون بوده و چون من دادوبيداد كردم طرف هول شده و مزخرف گفته.خلاصه شب رفت سر كار و من به شماره زنگ زدم اول خاموش بود بعد از يه ساعت كه زنگ زدم دختره گفت كه واقعيتش اينه كه من شوهر شما رو نه ديدم و نه اينكه ميشناسم:162: وقتي پرسيدم پس اسمو شماره رو از كجا داشتي گفت كه دوست پسر دوستش بهش داده و گفته اگه ميخواست با كسي دوست بشه چون شايان خوبه دختره بهش زنگ بزنه و رفيق شن هر چي به دختره التماس كردم كه بگه كدوم دوست شايان بوده نگفت كه نگت فقط بهم گفت شتيد شوهرت يه كاري كرده كه دوستش ميدونه دنبال دوست دختر خوشگل ميگرده.ضمنا دختره بچه خيابان ستارخان محل كار شايان.:54:
خلاصه شايان قسم ميخوره كه به كسي نگفته شماره بده به دوستهاش از اين طرف هم نميشه باور كرد كه يه پسر بيخودي به كسي شماره دوستش رو بده.:97:تا حالا چند بار گفتم محل كارش رو عوض كنه اما هميشه ميگفت:ستارخان رو دوست دارم،رفيقهام خوبن...:exclamation:حالا فهميدم چرا رفيقاش خوبن چرا نيومد نزديك خونه كار منه.
امروز اومد اينجا برام گل گرفته:223: اما مردا نميدونم آتيش انتقام يهزن رو اين چيزها خاموش نميكنه.حيف اون همه احترام و محبت كه من به اين آدم گربه صفت گذاشتم، از اين ناراحت نيميشم كه دوست دختر داشته باشه از اين ميسوزم چرا با مني كه هيچي براش كم نذاشتم.خيلي بده آدم بشه آلت دست يكي كه از سادگيش سو استفاده كنه.
[align=justify][/align]
نميدونم چند تا غلط املايي دارم.معذرت خالم خيلي بده.
RE: از قصد داره اذيت ميكنه
شك ندام خودم با طرف حرف زدم اعصاب ندارم كامل بنويسن.نميبخشمم.
RE: از قصد داره اذيت ميكنه
دوستهايي خوبم ديروز اومد دنبالم منو از سر كار ببره خونه.تو را يه خونه بين راه بوديم كه يه دختره زنگ زد و گفت آقا شايان، ديدم رنگش شد مثل گچ گفتم بزن رو آيفون نزد و قطع كرد!دوباره دختره زنگ زد اينبار من گوشي رو گرفتم و گفتم با كي كار داريد گفت:با شايان گفتم شما گفت يكي از بچه هاي دانشگاه شريف هستم كه اين آقا كارهاي پرينتم رو انجتم ميده...كلي هم هول شد و قطع كرد.حالا فكر كنيد من چه حالي داشتم.؟زنگ زدم با دختره حرف زدم(ديشب كه خونه نبود)گفت من نميشناسمش يكي از پسرها شمارش رو داده گفته اگه ميخوايي با يكي رفاقت كني اين پسره دنبال دوست دختر خوشگل ميگرده.................
به قول دختره حتما پسره رو اين شناخت داشته و ميدونسته اين دنبال دوست دختر ميگرده!!! هر چي به دختره التماس مردم بگه پسره كيه كه من پيگيرشم نگفت كه نگفت.دارم خفه ميشم از اين ورم شايان ميزنه زيرش*به دادم برسيد.
RE: از قصد داره اذيت ميكنه
طراوت عزیزم آروم باش
اون شوهرته دوستت که نیست پس بهتره باهاش با سیاست برخورد کنی
حواست باشه اگه هم باهاش حرف نمیزنی از رختخوابش قهر نکنی
میفهمم دارای چی میکشی ولی یه کاری کن که جذبش کنی نه اینکه ازت دور شه
RE: از قصد داره اذيت ميكنه
شرمنده چون حالم بده كلي غلط املائي دارم.
RE: از قصد داره اذيت ميكنه
طراوت عزیز، واقعا ناراحت شدم، نمیدونم بهت بگم چی کار کنی، چون می فهمم چه حالی داری، فقط توی این شرایط هیچ تصمیمی نگیر، به خودت فرصت بده، یه کم صبر کن عزیزم تا آروم بشی
:72:
RE: از قصد داره اذيت ميكنه
به حرف شاد گوش بده اون یه جورایی این دوران رو گذرونده فقط سعی کن آروم باشی
RE: از قصد داره اذيت ميكنه
طراوت جان. سلام. متأسفم. :54:فقط عزيزم به روي خودت نيار و با سياست باش. با سياست كارت رو پيش ببر. يه چند روز يواشكي كارهاشو زيرنظر بگير. تا مطمئن نشدي آتيش به زندگيت نزن. نذار بفهمه. اگه واقعاً درست باشه كه واي به حال اون مرد كه هنوز يكسال نشده رفته دنبال اين جور كارها. يه كمي به خودت مسلط باش.
RE: از قصد داره اذيت ميكنه
ممنون از همه كه يه جورايي همفكري ميكنيد.
اين دو روز شدممثل مرده ها واقعا نميدونم چيكار ميكنم.ديروز اون دختره(آرميتا) زنگ زد و گفت ميخوام كل جريان رو بهت بگم(حضوري) فقط درست تصميم بگير دانشجوي طرشت بود و خيلي خيلي زيبا،.موقعي كه ديدمش همينطوري خيره بهش نگاه ميكردم و زيبايي اون منو بيشتر ميسوزوند تا اين كه از من معذرت خواهي كرد و گفت ناخواسته باعث شده كه اين دو روز عذاب بكشم.كلي قسم خورد و گفت چون خيلي زيباست توي دانشگاه پسرها روش شرط بندي كردن واسه روكم كني ميگفت هر روز به يه نحوي اذيتش ميكردن و اين خانم مجبور شده براي اين كه امنيت دانشته باشه به نيروهاي گشتي بگه:162:گفت اول شماره آقا رحمان همكار شايان رو گرفته و هر وقت ميومده دانشگاه به اون زنگ ميزده تا مراقبش باشن چون دختره ساكن كرج ،خلاصه اين كه گفت: برادر نداره و اينها براش حكم برادررودارن(جالبه تمام رابطه ها شده خواهر برادري)گفت كه هر وقت كار داشته به اين رحمان زنگ ميزده تا اين كه هفته پيش رحمان بهش گفته آرميتا خانوم حكم انتقالي من رو به شهر ديگه اي دادن اگه ميخوايي با يه پسر خوب رابطه داشته باشي اين شماره رو بردار اونم قسم ميخورد و ميگفت رحمان بهش نگفته كه شايان وخودش متاهل هستن:47:اين آقا رحمان 2 ماه عقد كرده((قابل توجه))گفت منم شماره شايان رو گرفتم و چون چند باري هم ديده بودمش ميدونستم پسر خوبيه اما ميگفت تا الان نديده با دختري شوخي كنه يا مستقيم بهش نگاه كنه.سرتون رو درد نيارم گفت كه ديروز اومده دانشگاه دوباره اون پسره كه سرش شرط بندي كرده اونجا بوده و اين زنگ ميزنه به رحمان،چون اون جواب نميده مجبور ميشه به شايان زنگ بزنه....الباقي رو هم كه شما ميدونيد.:exclamation: اينم بگم كه گفت اولين بارش بده كه زنگ زده.اما من نميتونم اينو قبول كنم 1-از كجا معلو با اين دختره هماهنگ نشده كه اين حرف رو بزنه؟
2-چرا رحمان گفته مجردن؟تازه اسمش رو هم امير گفته بود ضمنا رحمان 30 سالشه.
3-شايان قسم ميخورد كه نميدونسته رحمان شماره رو به آرميتا داده ميگفت من اگه ميخواستم شماره بدم باهاش هماهنگ ميكردم زماني كه خونه نيستم تماس بگيره!:162:
4-از كجا معلوم شايان اينكاره نيست وگرنه مگه ميشه دوست ادم بدون هيچ دليلي شماره رو بده بالاخره يه در باغ سبزي نشون داده؟
اما از اين به بعد رفتارم باهاش ميشه مثل آقا نيما(شوهر چكامه خانم)ديگه نميتونم بهش اعتماد كنم.
RE: از قصد داره اذيت ميكنه
من هم به اين موضوع يه كمي بدبين هستم. با حدس اولي ات موافقم. ولي يه كم سياست داشته باش تا موضوع برات روشن نشده زندگيت رو خراب نكن. يه كمي بي خيالي طي كن ولي زير نظرش بگير ببين اون چه كار مي كنه.