دوست من آرش فقط به خاطر تو خونه و ماشین نخریده. این زندگی هر دوی شماست.
کاش بتونی دست از این همه دلسوزی بیهوده که نتیجه اش فقط خراب شدن رابطه اتون هست دست برداری.
نمایش نسخه قابل چاپ
دوست من آرش فقط به خاطر تو خونه و ماشین نخریده. این زندگی هر دوی شماست.
کاش بتونی دست از این همه دلسوزی بیهوده که نتیجه اش فقط خراب شدن رابطه اتون هست دست برداری.
سلام نازنین جان
می دونی این همه وابستگی یه روزه کم نمی شه من اول باید سعی کنم یکم فکرمو به چیزای دیگه و کارای دیگه متمرکز کنم تا انقد نگران نباشم که آرش کجاست آرش چیکار می کنه رسید یا نرسید .....
این کارا هم اول برای خودمه بعدا برای آرش چون اونم از اینکه من بی خودی نگرانم یه موقع هایی شاکی می شه
من باید اول خودمو پیدا کنم اینجوری آرشم حس می کنه من یکم رو پای خودم هستم جالبه یه بار تو حرفاش بهم گفت من از زن وابسته خوشم نمی یاد دوست دارم تو جوری باشی که اگه من یه مشکلی برام پیش اومد بتونی منو بلند کنی ولی مثه اینکه بقول خودش من تو این رابطه غرق شدم
بازم ازت ممنونم خانومی
میبینی بلوم جان
اعتماد به نفستو تقویت کن کتاب اعتماد به نفس در ده روز رو بگیر حتما" بخون
زندگی با همه پستی و بلندیهاش ادامه داره و شیرینه
حتما الینا جون می گیرم
ممنون عزیزم بابت پیگیریت
[quote=bloom]
می دونی این همه وابستگی یه روزه کم نمی شه من اول باید سعی کنم یکم فکرمو به چیزای دیگه و کارای دیگه متمرکز کنم تا انقد نگران نباشم که آرش کجاست آرش چیکار می کنه رسید یا نرسید .....
این کارا هم اول برای خودمه بعدا برای آرش چون اونم از اینکه من بی خودی نگرانم یه موقع هایی شاکی می شه
من باید اول خودمو پیدا کنم اینجوری آرشم حس می کنه من یکم رو پای خودم هستم جالبه یه بار تو حرفاش بهم گفت من از زن وابسته خوشم نمی یاد دوست دارم تو جوری باشی که اگه من یه مشکلی برام پیش اومد بتونی منو بلند کنی ولی مثه اینکه بقول خودش من تو این رابطه غرق شدم
دقيقا همون مشکل شخصيتي که من دارم توهم داري.عزيزم فنر رو اونقدر فشار نده که وقتي پرتاب شد نتوني مهارش کني.منم اونقدر به نيما وابسته بودم که يادمه گاهي اوقات وقتي نيما بهم ميگفت چکامه برو با دوستات بيرون.برو خوش باش.با مثلا اگه يه مسافرتي پيش ميومد که بايد بدون اون ميرفتم خيلي تشويقم ميکرد که برم و بهم خوش بگذره.ولي من نميرفتم.اصلا حس ميکردم زندگي من فقط با نيما معني داره.هرجا که باشم بايد اونم باشه تا بهم خوش بگذره.ولي خوب اون هم خسته شده بود.همش ميخواست بهش وابسته نباشم.اونقدر بهش چسبيده بودم که باعث شده بود بيچاره احساس خفگي کنه. آزاديهاش گرفته شده بود.
ميدوني از گريه کردنام خسته شده بود.واقعا بدش ميومد وقتي منو دمغ و گريان و ناراحت ميديد.و من هيچوقت اينهارو نفهميدم.فکر کن بعد از 5 سال تازه تکون خوردم و خدارو شکر که اين اتفاقات منو به خودم آورد و داره از من يه دختر قوي و مستقل ميسازه.براي تو هم بايد همينطور باشه.bloom عزيزم کاملا ميفهممت.ميدونم چي ميگي.به خدا مشکلاتت دارن ضعفهاتو بهت گوشزد ميکنن.يه کم بهشون توجه کن.:72:
سلام بلوم جان. خوبي؟صبحت به خير. چرا اينقدر مي گي نمي تونم. دائم با خودت تكرار كن كه مي توني، مي توني، مي توني، اعتماد به نفس داري. همين نه گفتن خودش بدتره. نا اميد نباش عزيزم. كاري نكن كه شوهرت به خاطر وابستگي بيش از مورد بذاره بره. چكامه رو در نظر بگير. بارها شنيدي بازم مي گم. مردها از گريه به شدت بيزارند. از گير دادن بهشون بدشون مي ياد. مردها از زن مستقل و متكي به خودش رو بيشتر دوست دارند. عزيزم سعي كن تو مي توني. به خدا مي توني.:46::46:
چکامه جان ازت ممنونم خانمی
باید تکون بخورم وگرنه همه چیز خراب می شه یه موقع هایی آرش بهم می گه الان حوصله ی حرف زدن ندارم خودم بهت زنگ می زنم هر وقت بهتر شدم ولی من انقدر بهم بر می خوره که فکر می کنم دنیا به
آخر رسیده ولی الان که فکر می کنم می بینم شاید اگه اون موقع بزارم برای خودش خلوت کنه بهتر باشه شاید من دارم با این کارام خلوتشو بهم می زنم
یکم سخت هست ولی باید به خودم بیام چون می بینم چکامه جون تو داری ازش نتیجه می گیری شاید منم اگه رویه مو عوض کنم نتیجه بگیرم
حتما قربونت برم.حتما نتيجه ميگيري.ولش کن.اونم انسانه.بذار خلوت خودشو داشته باشه.به قول معروف اون غار تنهاييشو داشته باشه.چيزي که من هيچوقت نميدونستم.مثلا وقتي ميرفت پاي کامپيوتر و 2 ساعت سر اون بود بهم برميخورد که چرا به من توجه نميکني.از صبح تا حالا منتظرت بودم حالا هم که اومدي خونه يه راست رفتي پاي کامپيوتر.غافل از اينکه بابا مردها با زنها فرق دارن.اونها احتياج دارن تا يه مدتي توي خلوت خودشون باشن.حالا بعضيها ميرن پاي کامپيوتر بعضي کتاب ميخونن بعضيها جدول حل ميکنن و ........
خيلي خوشحالم كه چكامه به اين واقعيت رسيد و اميدوارم بلوم عزيز هم اين روش رو به كار ببره. مردهاي الان با بابا هاي خودمون كلي فرق دارند. مامان هاي ما هم همين كارها رو انجام مي دادند ولي مردها هيچي نمي گفتند سر خونه و زندگيشون مي شستند اما الان مردها ببينند يه كمي آزادي شون (در حد متعارف) گرفته شده ديگه نمي شينند فريادشون تا آسمون هفتم هم مي رسه. آزادش بزار ولي نه بيش از حد. موفق باشي
harfedelعزیز ممنون از پیامت
باشه حتما تمام سعیم رو می کنم که حرفاتونو گوش کنم حتما