ممنونم مصباح جان
طی مشاوره ای که با فرشته مهربون گرامی داشتم فعلا بهتره بچه پیش پدرش بمونه
یعنی دیگه بهش پیام ندم؟
نمایش نسخه قابل چاپ
ممنونم مصباح جان
طی مشاوره ای که با فرشته مهربون گرامی داشتم فعلا بهتره بچه پیش پدرش بمونه
یعنی دیگه بهش پیام ندم؟
بهار عزیزم به نظر شخصی من که کارشناسی نیست دیگه پیام نده!
به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی مستقیم به خودش هیچ چیز نگو!!!
بذار جای خالی پیام های تو را حس کند!
بذار منتظر باشه تا پیام بدی.وقتی پیام ندی پیش خودش میگه:چه طور شد؟ میگه الان دیگه پیام می ده. بعد می بینه نه هیچ پیامی دریافت نمی کنه!
احساس خلا می کنه! تو دلش خالی می شه. می فهمه دیگه انگار یه خبراییه! تردید می کنه!
به نظر من یک باره دیگه قطع کن رابطه ات را باهاش!
تا طلاق!
طبق قانون هم می تونی بچه ات را ببینی. حتما قانونی برای دیدن بچه اقدام کن! نه اینکه خواهش می کنم بچه را من ببینم و فلان و بصار! دقیقا طبق قانون! تا بفهمه که اون لطف نمی کنه. این حق توست! و تو حقت را می گیری!
اصلا دیگه خودت را جلوش کوچیک نکن! ولی بچه را هم ببین.
بعد از طلاق هم حتما دخترت را بگیر! تا خلا دخترت را هم حس کند!( و هم اینکه بفهمه از هیچ حقی از خودت نمی گذری)
تا یک راهی هم باشد تا ارتباطش با تو قطع نشود. اون وقت مثل خانم آقا میثم با بی اعتنایی تمام فقط دخترت می تواند تو ملاقات ها طبق قانون او را ببیند و او تو را نمی بیند!
بهار بذار بفهمه تو برای خودت کسی هستی و تو می فهمی که ارزشمندی! برای خودت ارزش قائل شو عزیزم!
مثل خانم آقا میثم ببین چه جوری برای خودش ارزش قائل میشه و ارزشش را بالا می بره!
همین جوری هم با اولین ببخشید راضی به برگشت نیست! می خواهد جایش محکم شود و با اطمینان برگردد!
راستی نظرت در مورد تاپیک آقای میثم 61 چیه؟ فکر نمی کنی همین آینده در انتظارته و شوهرت پشیمان خواهد شد؟
فرشته مهربان عزیز اگر راهنماییم اشتباه هست حتما تصحیح بفرمایید.
من پیگیر تاپیکاتون نبودم دقیقا و نمی تونم نظر راجع به مشکلتون بدم
نوشتین باختین نوشتم نه شما خیلی جوون هستین
نوشتین دوستش دارین نوشتم دوست داشتن البته زیادش یعنی عشق محکوم شدنی نیست.
نوشتین گفته از شما متنفره نوشتم اگه از احساس خودش گفته یعنی اگه خودشو گفته و گفته از شما متنفره نه چیز دیگه ای این روی دیگه ی عشقه
بی تفاوتی یعنی بی احساس بودن نفرت هم یه جور احساسه که به دنبال سرخوردگی در عشق یا چیزایی مشابه ایجاد میشه می تونین سرچ کنین
درست درکتون نمی کنم که چطور بچه اتونو رها کردین البته نوشتین کارشناسان به شما این توصیه رو کردن
موفق باشید
مصباح جان یکم فرق داره قضیه من و اقا میثم اونا عاشق هم بودن بعد ازدواج کردن ولی ما هیچ حسی نداشتیم و سنتی ازدواج کردیم اون از اول هم به مامانش گفته بود نمیخواهد ولی بهواصرار مادرش قبول کرده بود یه سری حسابککتاب برا خودش داشته که الان بهش نرسیده و پاشو کرده تو یه کفش که طلاق الانم کسی که قصد طلاق داره مادرشوهره بنده است نه مهربان همسرم
بقول همکارم اگه عشق برا ازدواج باشه هرروزی هم.که دعوا بشه میرن تو اون فاز روزای اول و بالاخره یکی کوتاه میاد
من تمام خاطرات خوبم مال ماههای آخر بارداریم بود بعد از دعوای اول هنوزم دنبال اون روزام به عشق اون روزا دارم تلاش میکنم
چند شبه که دارم با گریه میخوابم این حالت خوب شده بود ولی باز یرگشته دلم براش تنگ شده تا چشمامو روهم میزارم میبینم تو بغلشم یه دفعه از خواب میپرم میبینم همه چیز رویا بود
------------------------------------
سوبرداشت نشه مینوش جان اونا بهم گفتن نباید از روز اول بچه رو میدادی حالا که دادی بذار فعلا اونجا باشه
از اونجایی که با کار شوهرم همه اداره فهمیدن منم راحت تر شدم با یکی از خانومای همکارم که اونم تازه جداشده صحبت کردم
گفتم سخت نیست گفت چرا خیلی سخته ولی نسبت به اون سختیهایی که تو زندگی کشیدم میتونم تحمل کنم ولی گفت غصه نخور همش میگذره و عادت میکنی
به نظر شما میشه کسی از آدم متنفر باشه ، اما ازش تقاضای رابطه کنه ؟
این اصلا تنفر نیس بهار ، خشمه
اون خشمگینه
و بهترین راه اینه که مدتی تنها بمونه . همین
تا بتونه با خشمش کنار بیاد
البته یه راه احتمالی هم بود ، که نرفتی
جایی خوندم و بارها هم شنیدم که مردها برای تخلیه خشمشون و از بین بردن ناراحتی هاشون هم رابطه برقرار می کنند.
کاملا برعکس زن ها که موقع ناراحتی و خشم اصلا فکرش رو هم نمی کنن.
کاملا برعکس خانمها بهار
شاید اگر من جای تو بودم قبول می کردم. حداقلش این بود که یه فرصت صحبت بعد از رابطه رو بدست می آوردم.
ولی به هرحال سکوتت بهترین راهه .
----------------------------------------
می دونی چی احساس می کنم بهار ؟
مقاوم بودن تو بدتر اونو خشمگین می کنه . نه اینکه از مقاوم بودنت خشمگین بشه ها . نه
وقتی می بینه بهم نریختی و هنوز پایداری و مقاوم ، و وقتی خودش خشمگینه و دنبال کسی میگرده که خشمش رو خالی کنه سر اون ، چه کسی بهتر از بهاری که مقاوم ایستاده و پیام های عاشقانه میده ؟
ببین نمی دونم این حرفم چقدر درسته که میگم
اصلا هم اصراری ندارم. بالاخره تو با اون مرد زندگی کردی و بهتر می شناسیش. من حتی تجربه زندگی مشترک هم نداشتم.
ولی یه بار که خیلی مقاوم بودم (توی یه ماجرایی) یهو دلم شکست.
یهو نوع حرف زدنم و پیامام عوض شد.
یهو من کسی شدم که باید ازش حمایت می شد.
کسی که مدام داشت عشق می داد تا چیزی رو درست کنه ، یهو تبدیل شد به کسی که باید بهش عشق می دادن تا زنده بمونه .
نمی دونم. اما مردا گاهی هم دوس دارن حمایت کنن. زیادی مقاوم بودن در برابرشون اصلا خوب نیست.
اگه دلت شکست بهش بگو. اگه گریه کردی بگو. نه با ضعف و ناتوانی ها . ولی بگو میری و دلت هم شکسته .
قسمت دوم حرفهام رو زیاد مطمئن نیستم در مورد زندگی تو به کار بیاد یا نه . روشون فکر کن.
یک سخنران مشهور سمینارش را با در دست گرفتن بیست دلار اسکناس شروع کرد.
او پرسید: “چه کسی این بیست دلار را میخواهد؟”
دستها بالا رفت. او گفت: “من این بیست دلار را به یکی از شما میدهم. اما اول اجازه دهید کاری انجام دهم.”
او اسکناسها را مچاله کرد و پرسید: “چه کسی هنوز اینها را میخواهد؟”
باز هم دستها بالا بودند.
او جواب داد: “خُب، اگر این کار را کنم چه؟”
او پولها را روی زمین انداخت و با کفشهایش آنها را لگد کرد، بعد آنها را برداشت و گفت: “مچاله و کثیف هستند حالا چه کسی آنها را میخواهد؟”
بازهم دستها بالا بودند!
سپس گفت:
“هیچ اهمیتی ندارد که من با پولها چه کردم، شما هنوز هم آنها را میخواستید. چون ارزشش کم نشد و هنوز هم بیست دلار میارزید."
اوقات زیادی ما در زندگی رها میشویم، مچاله میشویم، و با تصمیمهایی که میگیریم و حوادثی که به سراغ ما میآیند آلوده میشویم.
و ما فکر میکنیم که بیارزش شدهایم!
اما هیچ اهمیتی ندارد که چه چیزی اتفاق افتاده یا چه چیزی اتفاق خواهد افتاد…
شما هرگز ارزش خود را از دست نمیدهید.
شما هنوز برای کسانی که شما را دوست دارند بسیار ارزشمند هستید.
- - - Updated - - -
Veis گرامی ممنونم که به تاپیکم سر زدی
از آخرین روابطی که باهاش داشتم خاطره خوبی نداشتم اون فرصتی که میگی رو بهم نداده بود
من گریه کردم خواهش کردم التماسش کردم حتی بهش گفتم مگه نمیخواهی ازدواج کنی برو یه زن دیگه بگیر اصلن نه خرجمونو بده نه هیچی ولی بذار بچمون زیر سایه پدر مادرش باشه نشه بچه طلاق قبول نکرد
ویس عزیز
متوجه نمیشم منظورتون چیه؟ عقب کشیدن با غم چطوری؟
یعنی چه برخوردی باید بکنم؟
امروز زنگ زدم ب مهربان همسر
بهش میگم دلم برات تنگ شده میگه ولی من تشنه به خونت ام
بهش میگم مواظب خودت باش اونم میگه تو هم مراقب خودت باش چند روز دیگه بیشتر زنده نیستی
یعنی من عاشقق این ابراز احساساتش شدم!
فردا دادگاه منع اشتغال منه برام دعا کنید چون اگه کارمو از دست بدم دیگه نمیدونم برام روحیهای میمونه برای ادامه زندگی یا....