-
فکر کنم منظور اسکارلت معنادرمانی باشد. در این سایت می توانی راجع به معنادرمانی سرچ کنی. فکر می کنم تمرکز زدایی هم برای شما مناسب باشد. راجع به آن هم چندتایی تاپیک دیدم. باید سرچ کنی. اما واقعا درمان های خوبی هستند.
این لینک هم چند تکنیک درمانی دیگر است :
- - - Updated - - -
http://www.hamdardi.net/forum111.html
- - - Updated - - -
اما بگذار یک چیزی را درگوشی برایت بگویم : خیلی به میل جنسی اهمیت نده. چرا؟ برفرض هم که ازدواج کردی و رابطه جنسی شروع شد. آن وقت است که با واقعیت روبه رو می شوی. چه واقعیتی ؟
حتما می دانی که فیلم های پورنو و از این قبیل که مبتنی بر تحریک جنسی مردان از طریق نشان دادن صحنه های سکس خشن با زنان است ، در جامعه رواج دارد. چیزهایی نشان می دهد که آدم مو به تنش سیخ می شود. آن وقت فکرش را بکن شوهرت با کتک مجبورت کنی به این کارهای دردناک تن بدهی تا ارضا شود.
فکرش را بکن . یکی از بچه های سایت می گفت شوهرش خیلی کتکش می زند. او هم می رود و توی اتاق گریه می کند. ناگهان شوهرش می آید و بدون هیچ حرفی با رابطه برقرار می کند. درست مثل تجاوز . بعد هم دوباره ولش می کند تا گریه کند و می رود.
تازه خیلی وقت ها که مردان دچار استرس می شوند به خانه می آیند و بدون هیچ حرفی و بدون هیچ پیش آمادگی که زن باید داشته باشد ، مثل یک ربات یا یک فرد غریبه کارشان را می کنند و بعد می روند پی کارهای دیگر. زن می ماند و روان رنجور شده.
تازه وقتی ارتباط جنسی شروع می شود باید راههای پیشگیری استفاده کرد. یا از کاندوم یا قرص یا وسایل داخل رحمی. خوب خیلی از مردها کاندوم خوششان نمی آید. بنابراین زن باید انواع قرص های هورمونی ضدبارداری را استفاده کند و عوارضش را تحمل کند. می دانی چه عوارضی ؟ مغزشان تغییر می کند ، لک پوستی ، استفراغ و از همه بدتر حالت هایی مثل سندرم قبل از قاعدگی منتها شدیدتر. یکی از اقوام من که آنقدر خونریزی کرد به خاطر این قرصها که بستری شد.
وسایل داخل رحمی هم که رحم را دردناک می کند و ملتهب و خونریزی میدهد.
بیماری های مقاربتی را که دیگر لازم نیست بگویم نه ؟ تا حالا عکس هایش را دیده ای؟ اگر اعصابش را داری ببین.
تازه فکر می کنی نیاز جنسی داری باید ازدواج کنی. اما بعد از شب زفاف که بکارت دختر از بین می رود ناگهان چیزی در روانش فرو می ریزد. حس می کند چیزی را از دست داده یا تغییری کرده است که دیگر قابل برگشت نیست. انگار وارد یک راه بی برگشت شده است. نمی توانم توضیحش دهم اما وجود دارد.
تازه باید همیشه احتمال بارداری ناخواسته را بدهی و هر دکتری می روی باید مطمئن شود که باردار نیستی تا دارو تجویز کند.تازه همان بارداری هم قصه مفصلی دارد. خیلی هایش پوچ می شود و باید کورتاژ شود.
احتمال سرطان رحم هم که در دختران باکره بسیار نادر است در زنان بسیار بالا می رود و باید مرتب آزمایش بدهی.
خوب من همه اینها که گفتم حقیقت است. وقتی خیلی به میل جنسی ات فکر می کنی یاد حرف های من بیفت و خدا را شکر کن که این مشکلات را نداری. واقعا باید دخترها خدا را شکر کنند که مشکلات ارتباط جنسی را ندارند.
- - - Updated - - -
-
نوپو جان
بنظرم یکم وحشتناک توضیح دادی.....اینجوریام نیست. البته بستگی به فرهنگ محل زندگی داره ولی بهتره با واقعیات تصمیم بگیریم نه با فکر به مسائل اغراق شده. البته این نظر من هستش و نظر شما هم کاملا" محترم.
فیلمهای پورنو هم اون حرکات وحشتناک رو بخاطر تحریک بیشتر انجام میدن ....نه بر اساس واقعیت
و در اینجا صحبت از ازدواج با یک انسان نرماله , نه کسی که مازوخیسم داره....
-
من به خاطر گناه نکردن به ازدواج بیشتر فکر میکنم وگرنه خودم تا حدودی مشکلاتشو میدونم.باشه بی خیال این یکی هم میشم.میرم دکتر کلا تمومش میکنم.
-
سلام خواهر عزیز نمی دونم چند ساله تونه ولی منم مثل شما مجردم و 32 سالمه. همه ما آدما تو زندگی مون مشکلاتی داشتیم وداریم. منم مثل شما نیاز به ازدواج دارم ولی نه به خاطر نیاز جنسی نمی خوام نیاز جنسی رو کتمان کنم. منم دختری ام که پاک زندگی کردم و انقدر متانتم رو حفظ کردم که وقتی به گذشته م نگاه می کنم چیزی نبوده که عذاب وجدانی داشته باشم. بر عکس شما من چادری نیستم ( احترام می زارم به چادری ها) تا حدودی مد روز می گردم و به پوششم خیلی اهمیت می دم ولی جلف نمی گردم..... اینا رو گفتم بدونین که نکان مشترک و غیر مشترکی داریم. منم الان اگه بپرسن حاجتت چیه می گم اولین حاجتم ازدواج با یه مرد خوب و اهل زندگی ولی نه به خاطر نیاز جنسی به خاطر داشتن تکیه گاه و همدم به خاطر چشیدن حس مادری و نیاز جنسی هم می تونه توش باشه. خانمی آدما خود به خود نمی تونن تحریک بشن صد در صد محرکی باید باشه، من درکتون می کنم می دونم شاید خواهراتون ازدواج کردن و حضور اونها با شوهراشون بیشتر این خواسته ازدواج کردنتون رو شدت می ده . منم همیشه از خدا سوال ام این بوده چرا من و امثال منه؟؟؟؟ هنوز جوابی پیدا نکردم ولی کاری نمی شه کرد همون صبر و صبررررررررررررررررررررر. منم دوست داشتم مثل دوستام تو بهترین سنم و جوونیم ازدواج کنم ولی حمکت خدا این بود. بهم می گن تو سخت گرفتی ولی منم می گم اگر موقعیتی بود که لااقل 50% اونی بود که من می خوام ازدواج می کردم ولی نبود که نبود. می تونم بگم از نظر خانوادگی و اصالت خیلی خوبیم و خودم هم هیچ ایرادی ندارم چون من از خدام از نظر ظاهرم راضی ام ولی نمی شه که نمی شه نمی دونم حکمت خدا چیه. می خواستم بگم تنها نیستی خواهرم
-
سلام. خانوم محترم. هر یک از ما برای مشکلاتمون به کارشناس و متخصص مربوطه مراجعه میکنیم. بنا. نجار. آهنگر مکانیک. معلم. و دکتر.
این جور که من متوجه شدم برای بیان کردن مشکلتون با متخصص خجالت می کشید.( از دوستان همدردی درخواست میکنید برای شما دارو تجویز کنند.) برای دختری محجوب مانند شما کاملا طبیعیه. اما اگر مایلی از رنجی که میکشی رها بشی. توانایی معطوف کردن افکارت به سمت مسائل مهم رو بدست بیاری. برای یک بار هم که شده به این کار تن بده.
دکتری که قراره با شما صحبت کنه فرد نوعی مانند من نیست. ایشون بر اثر برخورد با افراد مشابه دارای دید و تفکری بسیار باز نسبت به این موضوعه. در این موارد خجالت و شرم تنها باعث میشه فرد بیشتر رنج ببره.
تصمیمت برای صحبت با متخصص مربوطه بسیار ستودنی ست. موفق باشی :104:
-
میدونید از وقتی میشل عزیز اون سوالو ازم پرسید حس میکنم یه چیزلی دیگه ای خیلی بیشتر آزارم میده.
من میتونم تا یک ماه خودمو کنترل کنم اما بیشتر نتونستم.
هدف من از گفتن این حرفا به دست آوردن آرامشه.
از وقتی رفتم دانشگاه افسردگی ناشی از بودن تو خونه رو ندارم اما استرسم خیلی بیشتر شده.چون استادهای عصبی منو میبرن به همون دوران دبستان وذجرهایی که اون زمان دیدم.
تازه امروز یک آقا صداش مثل بابام کلفت بودوهر وقت حرف میزد یاد رفتار بد بابام میفتادم.
من هنوز تو استرس دوران بچگی موندم.تمام نشونه های اون زمان استرس ایجاد میکنه واسم.نمیدونم چکار کنم؟خیلی تنهام واسه تصمیم گیری.
نمیتونم تو خونه با کسی حرف بزنم چون پشیمون میشم.مجبورم بگم همه چی عالیه وگرنه همش میگن دیدی نتونستی؟
-
فکر کنم بهتره فقط سکوت کنم ودردهامو تو خودم بریزم.کی از پدرو مادر نزدیکتر؟اما من از اول هیچکدومشونو نداشتم.
از این به بعد فقط دعا میکنم این ته مونده انسانیتنمو از دست ندم.
از همتون ممنونم که منو تحمل کردید.من نمیتونم با حرف زدن به جایی برسم.به هر راهی هم که زدم فایده نداره.
فقط دعا کنید اون دنیا به اندازه اینجا یا بیشتر عذاب نکشم.
:72::72::72::72::72::72::72::72::72::72::72::72::7 2::72::72:
-
سلام
یعنی اینهمه ادم اینجا حرف می زنن کشک دیگه!!!
همه ماها که اینجا هستیم مثل شما پدر و مادر داریم.اما از خودتون پرسیدین که چرا الان اینجاییم تا حرفمون رو واسه کسانی که نمیشناسیمشون بزنیم؟
چرا فکر می کنید انسانیتتون به ته رسیده ؟
واقعا شما کی هستین ؟ یه قاتل !؟ کلاهبردار !؟ مواد فروش !؟ قاچاقچی انسان !؟ .... !؟
واقعا این چه گناهیه که شما رو مستحق اینهمه دادگاهی کردن خودتون کرده.اونم دادگاهی که خودتون هم قاضیش هستین و هم متهمش که هیچ وکیلی هم پذیرفته نیست ؟
در مورد بقیه نمیدونم.اما من اگه بتونم کمکی به کسی تو این تالار بکنم بزرگترین لطف رو اول از همه به خودم می کنم.چون احساس مفید بودن می کنم.
به اون دنیا و عذابش اعتقاد دارید اما به این دنیا و ازمایشهاش نه؟
فقط خدا :72::72::72:
-
بارها نوشتید که به مسجد میروید. نماز میخونید و از فواید حجاب نوشتید. و حتی حجابو تا اندازه یک معجزه بزرگ دونستید. شخصی که چنین تفکری داره. به عقیده من باید درک درست و وسیعی نسبت به خداوند داشته باشه. چرا که اول باید پروردگارش را شناخته باشه تا به دستوراتش به عنوان یک باور مطلق عمل کنه.
خانم گمگشته گرامی. خداوند ستار العیوبه. با اینکه من و شما خودمون را گناهکار تصور می کنیم ابروی شما و من را حفظ کرده. نگذاشته که چهره حقیقی ما به اطرافیانمون نشون داده بشه. این موضوع در رابطه با تمام انسانها صدق میکنه. اگر قرار بود از فکار و اعمال هم باخبر بودیم دنیای اطراف ما بسیار زشت و غیر قابل تحمل میشد.
بهترین کاری که میتونیم انجام بدیم اینه که از همین لحظه از کارهای اشتباه قبلی دوری کنیم و سعی کنیم بنده شاکر و قدر شناسی برای تمام محبت های خدا باشیم و هیچ وقت در بخشنده بودنش شک به دلمون راه ندیم.
شما دختر خوبی هستی. کمی با خودت مهربون باش.
- - - Updated - - -
بارها نوشتید که به مسجد میروید. نماز میخونید و از فواید حجاب نوشتید. و حتی حجابو تا اندازه یک معجزه بزرگ دونستید. شخصی که چنین تفکری داره. به عقیده من باید درک درست و وسیعی نسبت به خداوند داشته باشه. چرا که اول باید پروردگارش را شناخته باشه تا به دستوراتش به عنوان یک باور مطلق عمل کنه.
خانم گمگشته گرامی. خداوند ستار العیوبه. با اینکه من و شما خودمون را گناهکار تصور می کنیم ابروی شما و من را حفظ کرده. نگذاشته که چهره حقیقی ما به اطرافیانمون نشون داده بشه. این موضوع در رابطه با تمام انسانها صدق میکنه. اگر قرار بود از فکار و اعمال هم باخبر بودیم دنیای اطراف ما بسیار زشت و غیر قابل تحمل میشد.
بهترین کاری که میتونیم انجام بدیم اینه که از همین لحظه از کارهای اشتباه قبلی دوری کنیم و سعی کنیم بنده شاکر و قدر شناسی برای تمام محبت های خدا باشیم و هیچ وقت در بخشنده بودنش شک به دلمون راه ندیم.
شما دختر خوبی هستی. کمی با خودت مهربون باش.
-
سلام یوسف جان،
جوابی که به سوالم دادی، مشخص میکنه که هم اسنادسازی هات اشتباه هستند و هم درست اطرافت رو نگاه نمیکنی.
(خط بالا رو میتونم خیلی توضیح بدم، اما در ادامه به یه مختصر اکتفا میکنم.)
عزیزم از نظر من بزرگترین مشکل تو اینه که نمیدونی مشکلت چیه.
ما انسان هستیم، نیازهای برآورده نشده چیزیه که همیشه همراه ما هستند. اما اینکه چه حالی داشته باشیم، برمیگرده به روحیات و توانایی ها و جهان بینی هامون.
اینکه مسئله ازدواج تا این حد تو رو آزار میده، بخاطر نیازهات نیست، بخاطر ضعف هاته.
پس به جای اینکه بشینی و غصه بخوری، دست به کار شو و ضعف هات رو به قدرت تبدیل کن.
چون این ضعف ها بعد از ازدواج هم کار دستت میدن.
گفتی مشاور گفته تو با هرکس ازدواج کنی، خوشبختش میکنی. من موافق نیستم. همین زودرنج بودنت، قوی نبودنت در اسنادسازی و حل مشکلات، افسرده بودنت، اینکه هنوز اثرات روانی کودکیت رو برطرف نکردی، اینها با بهترین مرد این سیاره هم که زندگی کنی، برات مشکل ایجاد میکنن. و یوسف برمیگرده به همین سایت، همین حرفا رو میزنه، اما اینبار بعنوان یه متاهل.
مگه برای خوشبخت کردن یه مرد، داشتن احساسات کافیه؟ یه مرد رو باید فهمید، باید در مقابل خشمش نرنجید و بهش محبت کرد، باید برنامه های مختلف برای شادی و سرگرمیش فراهم کرد، باید منعطف بود و مهارت های مختلف رو یاد گرفت. باید تو سختی های زندگی بهش امید داد. باید مشکلاتش با خونوادش و خونواده همسرش رو حل کرد.
اگه میخوای مطمئن بشی که میتونی یه خونواده سالم و شاد داشته باشی، اول قابلیت هایی که لازمه زن اون خونواده داشته باشه رو در خودت تقویت کن. خودت رو درک کن، تا بتونی اون رو درک کنی. خودت رو شاد کن، تا بتونی اون رو شاد کنی. خودت رو امیدوار کن، که بتونی به اون امید بدی. مشکلات خودت رو حل کن که بتونی مشکلات اون رو حل کنی. بر سختی های زندگی خودت پیروز شو، تا بتونی سختی های زندگی اون رو برطرف کنی. مشکلاتت با خونوادت رو حل کن تا بتونی مشکلات اون رو حل کنی. مهارت های ارتباطیت رو تقویت کن، تا در ارتباط باهاش موفق باشی.
مهم تر از همه: یاد بگیر که یادبگیری.
خیلی کارا داری که انجام بدی. اگه حواست به این کارا باشه فرصت نمیکنی بشینی غصه بخوری.
روی روانت و روی کاستی هات کار کن، نه بخاطر یه ازدواج موفق، بخاطر اینکه چشم به هم بزنیم فرصت زندگیمون تموم شده. و کسیکه با هزار شوق ما رو ساخت، ازمون میپرسه: من نصف تو رو ساختم، نصف دیگت رو فرستادم خودت بسازی، روکن ببینم چی ساختی؟
یوسف عزیزم، تو حواست به فلسفه ی زندگی نیست، وگرنه تو یه مشکل اینطور غرق نمیشدی.
یه چیزی رو هم در مورد دعاکردن بهت بگم.
هیچوقت از خدا نخواه کاری رو برات انجام بده. آستین هات رو بالا بزن و (با توکل به اون) خودت انجامش بده.
بهترین ها رو برات آرزو میکنم.:72: