ابتدا عذر می خوام که با تاخیر پاسخ میدم.
و اما مثالها:
1- قرار بود ما برای دیدار به مدت 4 هفته به ایران بیاییم. من و همسرم از دو شهر مختلف و دور از هم هستیم. و برای همین قبلش برای اینکه چه روزهایی در کدام شهرها باشیم خواستیم برنامه ریزی کنیم.
همسرم: خوب اول می رویم شهر شما و بعد شهر ما و در اخر بر می گردیم شهر شما تا بعد برویم فرودگاه و برگردیم.
من : خوبه. منم موافقم. خوب بهتره روزهایی که هر شهر هستیم هم مشخص کنیم تا بهتر بتونیم از زمانهامون استفاده کنیم.
همسرم با خنده: خوب 20 روز شهر ما و 10 روز شهر شما.
من با خنده:
باشه.
همسرم: خوب به نظر شما چطور باشد؟
من:
به نظر من اول یک هفته شهر ما بمونیم تا خستگیمون در بیاد. بعد دو هفته شهر شما و بعد هفته اخر برگردیم شهر ما.
همسرم با خنده:
زرنگ باشی.
شما : ؟؟؟؟
این گفتگو ظاهرا اینجا با خوشی تمام شد.
ببينيد اين گفتگو هيچ اشكالي ندارد جز اينكه شما به نتيجه نرسيده ايد! خطاهاي شما مشخص شده اند.. سكوت شما در پايان گفتگو، به نوعي اجتناب از بحث بشمار مي ره كه يكي از خطاهاي رايج در تخريب گفتگوي همسران مي باشد
________________________________
بعد از چند روز پدرم روز تعطیل زنگ می زند و می خواهد با همسرم صحبت کند ولی همسرم خانه نیست. به من بگوید که اگر زحمتتان نیست برای من فلان وسیله را تهیه کنید . اگر نتوانستید مهم نیست. من هم می گویم
چشم.
خب ببينيد شما اشتباه كرده ايد و بايد عواقب اون رو قبول كنيد! شما نبايد مي گفتيد چشم! چون پدر شما مي خواست با همسر شما صحبت كند، پس جواب جرات مندانه اين بود كه پدر وقتي ايشون اومدند، مي گويم با شما تماس بگيرند!نه اينكه بگوييد چشم! اينكه شما گفتيد چشم چند اشكال دارد:
1. به حقوق فردي همسرتون احترام نگذاشتيد و عملا ايشون رو بي اعتبار كرديد!
2. منفعلانه رفتار كرديد.
3. در نزد پدر ايجاد توقع كرديد
4. با توجه به اينكه تجربه مي گه شوهر شما در اين مواقع احساس خوبي نداره، شما نسبت به عواطفش بي توجه بوده ايد و موقعيت بد رو ايجاد كرده ايد! به جاي اينكه موقعيت خوب رو ايجاد كنيد!
همسرم به خانه می اید و من به همسرم می گویم
پدرم گفتند اگر زحمتتان نیست این وسیله را برای من تهیه کنید.
خواهر بزرگوارم! دقت كنيد! شما در اين مقطع، داريد يك درخواست مطرح مي كنيد! اين درخواست بايد جرات مندانه مطرح شود... درخواست موثر باشد! درخواست شما چند اشكال دارد:
1. تقاضا نيست! تقاضا وقتي مي كنيم حتما بايد شرايط طرف مقابل رو در نظر بگيريم!اعتبار سازي كنيم، و حتما از كلماتي مثل لطفا، مي تونم خواهش كنم، استفاده كنيم!
2. درخواستي در كار نيست! يك صورت دستور محترمانه است كه ابلاغ مي شود
3. جرات مندانه نيست و احتمال اينكه طرف مقابل نه بگويد بسيار زياد است
4. در زمان مناسبي مطرح نشده است
5. از جملات "من" استفاده نكرده ايد و تقريبا شما نقش ايميل رو بازي كرده ايد! هيچ احساسي شما نداريد از گفتن اين پيام! خب مي گذاشتيد خود پدرتون اين درخواست رو انجام بدهند
باز هم تاكيد مي كنم، كه بهتر بود مي گفتيد: عزيزم، در صورت امكان، با پدرم تماس بگير.. با شما كاري داشت!
همسرم: اخمهایش در هم می رود. یعنی چه؟ خوب چرا به خود من نگفت.
من: می خواستند با شما صحبت کنند اما شما نبودید.
( نبايد توجيه مي كرديد! بايد اشتباه خودتون رو قبول مي كرديد و بحث رو خاتمه مي داديد تا تشديد اتفاق نيوفتد!!!)
اگر در اين مقطع، خانم اعتبار سازي كند، تشديد اتفاق نمي افتد و اوضاع آرام مي شود
همسرم: می توانست دوباره شب تماس بگیرد. پدرت باید بداند که من تصمیم گیرنده در این خانه هستم. (کم کم همسرم عصبانی می شود)
همسر، ناراحت است چون احساساتش ناديده گرفته شده! ايشون از پدر ناراحت نيستند! اما چون احساساتش ناديده گرفته شده و عواطفش هنوز در خانه مبهم است و كسي نمي داند، عصباني مي شود! از طرفي چون نمي تواند منظور خود را واضح بگويد... بيشتر عصباني ست!
من : بله بالاخره آقای ما شمایید. من هم احساس خوبی ندارم اگر کاری مربوط به من باشد و به شما بگویند.
خواهرم،اين اعتبار سازي نيست! همدلي هم نيست! بيشتر شبيه همدردي است... جواب نمي دهد و موجب عصبانيت طرف مقابل مي شود!
متاسفانه تشديد شروع مي شود!!!
همسرم با صدای بلند: پس چی؟ باید به پدرت بگویی به من بگوید. اصلا اگر تو ضوهرداری بلد نیستی به خاطر این است که پدر و مادرت فلان و .....
در این زمان همسرم می رود در فاز توهین و عصبانیت شدید و اجازه صحبت به من نمی دهد و بعد از دو ساعت داد و فریاد در آخر می گوید:
تو انتظار داری از من دو هفته خانه شما باشم. من یک روز هم انجا نمی مانم . تو هم حق نداری انجا باشی. یک روز می روی و انها را می بینی و بعد اگر انها خیلی دلشان برایت تنگ شد بیایند تو را خانه ما ببینند.
من : من هم خیلی دوست دارم که زمان زیادی می توانستیم ایران بمانیم تا بتونیم دلتنگیهامون رو برطرف کنیم.
همسرم: اول که رفتیم ایران دو روز می مانی پیش خانوادت و بعد میایی شهر ما تا روز اخر.
من : خوب می توانیم اول برویم شهر ما و شما بعد از دو روز که خستگیت برطرف شد برگردی شهر خودتان . و من هم بعد از چند روز میایم شهر شما. و در اخر هم من زود تر از شما بر می گردم. شما هم بیشتر بمان.
و همسرم کمی ناراحتی می کند و در اخر از با رفتارش من عذر خواهی می کند .
در اين مثال بانو، سعي در همدلي و شناسايي احساسات و عواطف طرف مقابلش نكرده است، اعتبار سازي هم نمي كند! شما اگر به عنوان بي طرف اين قصه رو مرور كنيد، متوجه خواهيد شد كه بانو، هرگز تلاش نكرده است كه موقعيتي را ايجاد كند... و همه موقعيتها اتفاق مي افتند!!! ايجاد نمي شوند... مگر موقعيتهاي بد!!!
و این بحث فرسایشی باز چند روز دیگر سر هر مساله ای با یک بهانه شروع می شود. تا رسیدن به ایران. در ایران نیز با کوچکترین عمل از خانواده من : مثلا چرا من در ماشین عقب در فرودگاه نشستم و شما در ماشین جلو و با هر بهانه ای گوشت من باید بلرزد تا چند روز اقامت ما در شهر ما تمام شود و بعد برویم شهر همسرم (بعد از دو یا سه روز). و باز در انجا همسرم خیلی شاد میشود. و باز برای زمان برگشتن ببه خانه ما دوباره این قضایا تکرار می شود و در اخر ایران امدن برای من تلخ می گذرد و همسرم به هدف خودش که بیشتر در شهر خودشان البته با من بماند(20 روز و ده روز) با پرخاشگری می رسد. و من هم تمام این مدت از یکماه قبل از امدنمان تا اخر سفر برای اینکه این پرخاشگریها حداقل شود و جلوی دخترم و خانواده ام نباشد تسلیم خواسته های همسرم می شوم.
مثال دوم را هم می زنم. اما چون مثالهایم طولانیست. لطفا نظرتان را دراین باره بدهید تا بقیه را بنویسم.
راستی در مورد مثال که زدم یادم رفت که بگم من احتمالا برای اینکه این مسائل تکرار نشه دفعه بعد هم که بخواهم به ایران بیایم نظر همسرم رو بی چون و چرا قبول می کنم تا حداقل همان چند روز که پیش خانواده خودم هستم خوش باشم (هر چند کم باشه) و دائم نگران نباشم.(باز هم منفعل بودن)