RE: به خاطر این رفتارهایی که از نامزدم دیدم خیلی دودل شدم
سلام نازنین
راستش خیلی ناراحت شدم که آخر کارت به اینجا رسید
چقدرم هم خودت رو این در اون در زده بودی که یه ازدواج موفق داشته باشی
اما باید نیمه پر لیوان رو بقول دوستان دید
همین که تونستی همین اول راه همراهت رو بشناسی باید خدارو شاکر باشی
انشالله خدا با نفر بعدی عوض همه اینارو درمیاد
دیگه غصه نخور
اینکه گریه کردی مهم نیست .وقتی قرار هست دیگه هیچوقت اونرو نبینی و رابطه نداشته باشی چه فرقی میکنه
یا اگه وقت تموم شدن صیغه بهمن هست,
توی یه چشم بهم زدن میبینی که تموم شده
چقدر خوبه که خانوادت اینقدر حامی تو هست
انشالله سایشون همیشه بالا سرت باشه......
بنظر من که نیاز نیست رابطه رو نگه داری که یوقت بعدا نگی شاید درست میشد.......
این آقا نشون داد که درست نمیشه
اگه قرار بود اصلاح بشه و خوب بشه توی این مدت میشد
همین که از تصمیم تو به جدایی هیچ عکس العمل نشون نداد , یعنی همون بهتر که این آقا رو ول کردی
حتی اینقدر به خودش زحمت نمیده که بدونه مشکل چی هست و بخواد که تلاشی کنه برای تغییر.....
فکر میکنه چون مرد هست تو باید خودتو تغییر بدی که با اون ست بشی
بهرحال دعا میکنم بتونی با کمک خدا از پس این مشکل بربیای
RE: به خاطر این رفتارهایی که از نامزدم دیدم خیلی دودل شدم
نازنین جان،
داشتم دنبال چیزی می گشتم به این تاپیک رسیدم گفتم شاید برات مفید باشه.
این آشنایی کوتاه و جدایی حتما کمی تو را اذیت خواهد کرد و ذهنت را مشغول، ولی خیلی زود همه چیز عادی خواهد شد.
خدا را شکر که خانواده ی خوب و همراهی داری. البته هیچ خانواده ای بد فرزندش را نمی خواد، ولی خب گاهی اوقات درایت لازم را ندارند و در چنین مواقعی همراه خوبی نیستند. قدر مادرت را بدون :72:
در مورد بحث لباس نامزدی و هدیه ها و ... اگر اذیتت می کنه، همه را بسپر به مامان و خواهرت. بگو که بدون اینکه در موردش با شما صحبت کنند، هر جور مایلند عمل کنند. زیاد خودت را درگیر مسایل جانبی اش نکن تا زودتر و بهتر این مرحله را رد کنی.
این که گفته چیزی را نمی بخشه، همون گریه های تو به زبان مردانه است. فکر نکن که ایشون خوشحال و راحت کشید کنار. شما ناراحت بودی و گریه کردی، ایشون ناراحت است و این جوری عکس العمل نشان می دهد. سعی کن ببخشی، کینه به دل نگیری، فراموش کنی و راه خودت را بری.
قسمت نبود ...
RE: به خاطر این رفتارهایی که از نامزدم دیدم خیلی دودل شدم
سلام نازنین عزیز!
من هیچ وقت تو تاپیکت چیزی ننوشتم چون تصمیمی که می خواستی بگیری به سرنوشتت مربوط می شد و میترسیدم اشتباه کنم!!
اما الآن که ناراحتیتو میبینم خیلی ناراحت می شم.
عزیزم تو مسلما تصمیمتو از روی منطق و با علم به خیلی چیزا که تو این تالار شاید مطرحشون نکرده باشی گرفتی درسته؟
خب پس سر حرفت وایستا و جلو احساستو بگیر و نذار که اینقدر آزارت بده!!
من راجع به اون آقا هیچ چیزی نمی دونم ولی با توجه به چیزایی که گفتی مثل اینکه:
نقل قول:
بازم ادامه داد شوخیشو گفت باشه بابایی می خرم برات ، چند تا می خوای؟
ایشون ممکنه واقعا شما رو جدی بگیره ولی تو رفتارش داره با شما مثل یه بچه رفتار میکنه
یا اینکه میگی تو ابراز احساسات مشکلی نداره ولی موقعی که نیاز داشتی از اون احساسات برات خرج نکرد و در عوض برای رسیدن به شما این همه بی تابی کرده و اون ماجراهایی که گفتی همه نشون میده که ایشون به پختگی کامل نرسیده
امیدوارم که انسان نیکی باشه ولی اون جوری که بوش میاد ایشون نمیدونه با زنی مثل شما چگونه رفتار کنه
اینکه بهش فرصت بدی یا برای همیشه ترکش کنی بازم به خودت و شرایطت بر میگرده ولی به نظرم کار خیلی خوبی کردی که با یه تنلگر (نسبتا محکم!!) بهش نشون دادی که از شرایط راضی نیستی:72:
احساساتی نشو نازنینم الآن اصلا وقتش نیست. عقل عقل و فقط عقل
ابراز عصبانیت و ناراحتی و گریه و غم و حس هایی از این دست حق ما آدم هاست ولی فرقش با احساسات خوبی مثل شادی و آرامش و ... اینه که دسته دوم حد و مرزی ندارند و تا هرجا که خواستی میتونی پیش بری . ولی برای دسته اول باید حد و مرزو چارچوبی قایل باشی و یادت باشه که باید از خودت دورشون کنی. سرکوب نه، ولی بهشون بفهمون که موقتی هستن و شامشونو که خوردن باید پاشن برن:311:
ضمناً نبینم دیگه اون جمله بالا رو تکرار کنی:97:
زن بودن مزیت خیلی بزرگیه قدرشو بدون:228:
RE: به خاطر این رفتارهایی که از نامزدم دیدم خیلی دودل شدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانوب
سلام نازنین عزیز!
من هیچ وقت تو تاپیکت چیزی ننوشتم چون تصمیمی که می خواستی بگیری به سرنوشتت مربوط می شد و میترسیدم اشتباه کنم!!
اما الآن که ناراحتیتو میبینم خیلی ناراحت می شم.
عزیزم تو مسلما تصمیمتو از روی منطق و با علم به خیلی چیزا که تو این تالار شاید مطرحشون نکرده باشی گرفتی درسته؟
سلام دانوب آره خیلی چیزا بوده که مطرح نکردم یعنی قابل مطرح کردن نبودن
البته مشکلات همون هایی بودن که اول تاپیکم گفتم ولی جزئیاتش رو نگفتم.
ولی به خواهرم 80 درصد قضایا رو گفتم
خواهرم بر خلاف من خیلی عاقله و خانوادم روش حساب باز می کنن
یه مسائلی رو که براش گفتم انقدر تعجب کرده بود می گفت شوهر من بعد از سه سال همچین رفتاری نکرده ...
انقدم وحشی بود که اگه می رفتم پزشک قانونی شاید حتی دیه هم ازش می گرفتم .
نمی گم نکته مثبتی نداشت خودش پسر خوبی بود خیلی مهربون بود حتی تو این شرایط هم مهربونی هاشو یادم نمی ره و البته خیلی خوب بلد بود خودشو عزیز کنه تو دل بقیه ... و پدرش هم خیلی مرد خوبی بود
ولی مامانش ...بعضی وقت ها ی حرفایی می زد تا روز مرگمم یادم نمی ره این حرفاش
یه بار به من گفت من نمی دونم مامان شما چطور اجازه می ده با پسر نامحرم بری بیای...چرا محرم نمیشید؟من دختر خودم بود یه لحظه بهش اجازه نمی دادم ..
با این حرفش هم به من هم به مادرم هم به فرهنگ خانوادمون توهین کرد.
سر لباس نامزدیم یکی از دوستام ی مزون معرفی کرد که لباس عروساش اورجینال بودن ماله فرانسه ..
منم به استادم گفتم بریم اونجارو هم ببینیم
مامانش گفت اونا که به درد تو نمی خوره باید یه متر از قدشون کوتاه کنی مدل لباس بهم می ریزه...:302::302::302::302::302:
اتفاقا لباسم رو دقیقا از همون جا گرفتم و سایز منم داشت و نیازی هم نبود یه متر کوتاهش کنم.
می دونم این حرفای خیلی خاله زنکی هستن ولی حتی به خواهرم نگفتم جایی نگفتمشون فقط اینجا گفتم :302: دلم خالی شه
دانوب واقعا ارزو داشتم پسر بودم نمی دونی چقدر از دختر بودن بدم می اد :302:
چرخ و فلک و شب نم مرسی از حرفای خوبتون و راهنمایتون :72::72::72:
RE: به خاطر این رفتارهایی که از نامزدم دیدم خیلی دودل شدم
این تاپیک به علت طولانی شدن قفل میشود
نازنین 1 جان
عزیزم راهنمائیهای دوستان را مرور کن و یک جمع بندی از آنها داشته باش و سعی کن به آنچه مفیده عمل کنی و نتیجه را بررسی کنی و مدتی که گذشت و دقیقاً راهکارهای را اجرا کردی ، بیایی و د رتاپیکی جدید نتیجه عملگرائیت را عنوان کنی و اگر باز هم مسئله ای بود و به راهکار نیاز داشتی درخواست راهنمایی کنی .
موفق باشی عزیز جان