RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم
سلام شمیم جان
عزیزم میدونم چقدر ناراحت و غصه داری ...
من در حدی نیستم که بگم بمون یا برو ولی میگم اگه خواستی بمونی هم فکر بچه رو کلا Shift+delete کن فعلا
مطمئن باش بزرگترها آشتیتون میدهن ولی با شرط و شروط برگرد یعنی همه خواسته هاتو بگو واضح و شفاف...همه چیزو روشن کن و برگرد
من از صمیم قلب واست آرزوی خوشبختی میکنم
مارو بیخبر نزار
RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم
RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم
سلام دوستای خوبم
یکتا جان،من فکر میکنم باید برم چون واقعا مسائل تکراری داره پیش میاد، هر رفتاری کردم که بهتر بشه ولی فقط فاصله بین تکرارشونو تونستم بیشتر کنم و مسائل همچنان سرجاشون باقین
باورت میشه حتی مطمئن نیستم بیاد دنبالم؟
البته چون نزدیک برگشتن باباش مثلا از حجه، که مطمئنم اصلا قبول نیست چون دلم از دستش خونه و نتونستم حلالش کنم، ممکنه بخاطر برگزاری آبروشون بیاد دنبالم ولی هیچی درست نمیشه
لیلا جونم سلام
نه عزیزم، اصلا خوب نیستم
از شدت فشار عصبی که دیشب بهم وارد شد عضله هام گرفته و درد زیادی دارم
امشب خونه بابام دعوتیم، قبل اینکه بخوابم بهش گفتم و هیچی نگفت
میدونم میاد، که من سر باباش اینا تلافی نکنم ولی مطمئنم بق میکنه میشینه یه گوشه و مجله میخونه و این دقیقا کاریه که از این به بعد خونه باباش میخوام انجام بدم
البته اگه آینده ای باشه
خیلی حالم بده
احساس شکست بزرگی میکنم
:302:
RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم
سلام
یعنی چی که که سره رفتن یا موندن بحث می کنید
این بحث ها و دعواها تو زندگیه همه زن و شوهر ها هست
شمیم دوست و خواهر خوبم مگه قرار نشد ظرفیتمونو ببریم بالا
مگه قرار نشد یه کم بی تفاوت باشیم
خودت خوب می دونی که شوهرت هم دوست داره همم برای تو و احساست ارزش بالایی قائله
یاد سالگرد ازدواجت بیافت که برات چی کار کرد
شوهر من اوایل عادت داشت تا چیزی می شد همه چیزو می ذاشت کف دست مادرش ولی الان یاد گرفته و بهش یاد دادم
مرد من و تو مثل یه بچه می مونند که باید بهشون همه چیزو یاد بدیم و اونا اگه با زبون خوش بهشون بگیم یاد می گیرند
مثل یه بچه که اگه با داد و فریاد بهش یه چیزی رو بگیم لج بازی کنیم ولی بر عکسس
RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم
شميم جونم راه اش اين نيست.
راه اش محترمانه، منطقي و جرات مندانه صحبت كردنه.
اينكه شما رفتار زشت اون را عينا تكرار كني چيزي را حل نمي كنه بلكه مشكلات را بيشتر مي كند.
RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم
اقلیمای عزیز
من دلخوریهامو مینویسم، خدائیش به حق قضاوت کنین ببینین حق دارم ببرم یا نه؟
1- هیچ مسئله زندگیم با من هماهنگ نمیشه یعنی از مسائل مالی ، مسائل احساسی، مهمونی رفتن یا مهمونی دادن هیچوقت نشده بشینه بهم بگه برای مسائل مالیمون چکار کنیم؟ برای مهمونی چکار کنیم؟ همیشه در حد اطلاع رسانی بوده
2- تو مسائل مالی همیشه در مضیقه هستم درصورتیکه همسرم دستش بازه برای هر چیزی از تزئینات خونه تا لباس خودش راحت خرج میکنه ولی در مورد خریدهای من آزارم میده
3- گوسفندی که هر عروسی در خونه باباش برای قربونی میکنن رو برام نکشت، چون خودمم خوشم نمیومد تو شب عروسیم جون یه حیوونو بگیرم ولی قرار شد یه گوسفند بدیم به شیرخوارگاه آمنه، ولی اگه شما دیدین منم دیدم
ماه عسلی که هر دختری آرزوشو داره هنوز نرفتم ، دلم میخواست این تعطیلات که میریم کیش اسمشو بزارم ماه عسل که ایشون بدون هماهنگی من کنسلش کرد
آرزو دارم مثل هر زن دیگه ای بشینم با شوهرم راجع به آینده و مسائل مالی و احساسی زندگیمون صحبت کنم ولی هیجوقت برام اتفاق نیفتاده
آرزو دارم با آرامش برم مهمونی ولی هیچوقت پیش نیومده و همیشه کوفتم شده
4- مثل بچه ها برام تصمیم میگیره، همیشه وقتی قراره من جایی قول بدم بهش احترام میزارم و اگه نتونه بیاد میگم نمیایم ولی ایشون کاملا یک طرفه تصمیم میگیره، جابجا میکنه، حذف میکنه و ...
5- در مورد همه احساس مسئولیت میکنه، حتی مهمون که میخواد بیاد خونمون از جای خواب ،استراحت، خوراکی همه چیو با دقت تدارک میبینه ولی راجع به من کوچکترین چیزی رو در نظر نمیگیره
6- مثلا مامانش میخواست بره آزمایش خون بده، شبش رفت براش آجیل خرید و گفت بخور که فردا میخوای خون بدی جون داشته باشی ولی در مورد من هیچوقت یادم نمیره برای آزمایش خون ازدواج که رفتیم منو وسط خیابون ول کرد و گفت میخواد بره سرکار، درحالیکه ناشتا بودیم، نگفت بریم یه چیزی بخوریم، یا برای چکاپ که رفتم امسال هیچی نخرید ،
من همیشه گفتم اگه کسی چیزی رو ندونه و رعایت نکنه برام مهم نیست، تحمل میکنم ولی وقتی راجع به یکی میفهمه و راجع به من نیفهمه یعنی غرض ورزی کرده و من اینو تحمل نمیکنم
7- برعکس هر دختری که ازدواج میکنه و خرجی از شوهرش میگیره، به من گفت برو سرکار که خرجتو در بیاری
8- از دوران عقد تو مهمونیها به پدر مادرم بی محلی میکرد، حالا این یکی یه مقدار بهتر شده و خیلی احترام میزاره جدیدا، ولی پشت سر پدر مادرم خیلی توهین کرد و من تحمل کردم
همینا رو فقط در نظر بگیرین ، و بگین خدائیش لایق تلاش بیشتر هست؟
کسی که به من به چشم یه دشمن ، یه دزد، یه نون خور اضافه و واقعا نمیدونم به چه چشمی نگاه میکنه، لایق گذاشتن جوونیم و جسم و روحم پاش هست؟
شماها بگین
من فکر میکنم هر یه دونه این مشکلات میتونه یه دختر و اول زندگی از همه چی دلسرد کنه ولی من همه چیو تحمل کردم ولی دیگه بریدم .
RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم
یکتا دوست خوبم درگیر کردن خانواده ها جز بدبختی و عواقب سنگین هیچ چیزی نداره
RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم
اقلیما عزیزم
من نگفتم درگیرشون کنه
میگم قهر بکنه بره صد در صد میفهمن و تلاش میکنن واسه آشتی دادن
یعنی قهر کردن شمیم خودش به معنای درگیر کردن خانواده هاست که مطمئنا غلطه ...اما میگم خانواده ها نمیزارن کار به جدایی بکشه و شاید تنها نتیجه ای که گرفته میشه اینه که شمیم همه حرفهاشو میزنه
RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم
شميم جان اين چيزهايي كه نوشتي كمابيش تو زندگي همه ما بوده و هست. و هيچكدوم دليلي براي فروپاشي يك زندگي نيست. توجه زياد بهش هم اوضاع را وخيم تر و همسرت را ازت دورتر مي كنه.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط yekta_b
اقلیما عزیزم
من نگفتم درگیرشون کنه
میگم قهر بکنه بره صد در صد میفهمن و تلاش میکنن واسه آشتی دادن
یعنی قهر کردن شمیم خودش به معنای درگیر کردن خانواده هاست که مطمئنا غلطه ...اما میگم خانواده ها نمیزارن کار به جدایی بکشه و شاید تنها نتیجه ای که گرفته میشه اینه که شمیم همه حرفهاشو میزنه
شميم مي تونه بدون قهر هم همه حرفاش را محترمانه و منطقي بزنه و نيازي به قهر و مطلع كردن خانواده ها نيست.
RE: دلم میخواد مشکلاتم حل بشه، دارم تلاش میکنم ولی هنوز نیاز به کمک دارم
ولی بچه ها خداییش اینها هر زنی رو آزرده میکنه
حالا گوسفند و صبحانه و این چیزها سر منو بخوره ...:302: بقیه چیزها ادمو اذیت میکنه
تروخدا یکی بیاد بگه با این مسائل چکار باید کرد؟؟؟؟ واقعا این جور شخصیتها قابل تغییر نیستند؟(تغییر که نه تاثیر پذیری)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
شميم جان اين چيزهايي كه نوشتي كمابيش تو زندگي همه ما بوده و هست. و هيچكدوم دليلي براي فروپاشي يك زندگي نيست. توجه زياد بهش هم اوضاع را وخيم تر و همسرت را ازت دورتر مي كنه.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط yekta_b
اقلیما عزیزم
من نگفتم درگیرشون کنه
میگم قهر بکنه بره صد در صد میفهمن و تلاش میکنن واسه آشتی دادن
یعنی قهر کردن شمیم خودش به معنای درگیر کردن خانواده هاست که مطمئنا غلطه ...اما میگم خانواده ها نمیزارن کار به جدایی بکشه و شاید تنها نتیجه ای که گرفته میشه اینه که شمیم همه حرفهاشو میزنه
شميم مي تونه بدون قهر هم همه حرفاش را محترمانه و منطقي بزنه و نيازي به قهر و مطلع كردن خانواده ها نيست.
با این استرسی که موقع صحبت داره و با این عکس العمل نشون دادن همسرش چطوری؟؟؟
من خودم اینو اجربه کردم... عین یک آدم عاقل میشینی در نهایت آرامش و منطق حرف میزنی بعد طرف عین دیوار ...یا جواب نمیده یا میگه هر جور راحتی فکر کن
آدم دلش میخواهد سرشو بکوبه به دیوار:316: