موعود عزیز پست شما مسئله ای نداشت
اتفاقا باعث شد من یه مقدار زاویه دیدم رو عوض کنم
پست هایی که مدنظر جناب کیوان بود طبق گفته خودش حذف شدن
پس نگران نباشید :72:
بازم از شما و بقیه دوستان بابت راهنمایی هایی که به من کردین ممنونم
نمایش نسخه قابل چاپ
موعود عزیز پست شما مسئله ای نداشت
اتفاقا باعث شد من یه مقدار زاویه دیدم رو عوض کنم
پست هایی که مدنظر جناب کیوان بود طبق گفته خودش حذف شدن
پس نگران نباشید :72:
بازم از شما و بقیه دوستان بابت راهنمایی هایی که به من کردین ممنونم
آقای خارپشت چه خبر؟ چکار کردید؟ دیشب فیلم my best freiend wedding را می دیدم یاد شما افتاده بودم. بد نیست این فیلمو ببینید جولیا رابرتز و کامرون دیاز بازی می کنند.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط m.mouod
نمی دونم چرا ، ولی هیچوقت به ازدواج باهاش فکر نکردم
شخصیت مادرش به شدت برام ازاردهنده است یکی دوبار هم خیلی کوتاه دیدمش ، نمیتونم تحملش کنم
ظاهر سیما خیلی شبیه مادرشه ، خیلی زیباست ولی ذهنیت خوبی نسبت بهش ندارم ، نمیتونم عاشقش باشم
سیما از نظر اخلاقی فوق العاده است ، با وجود اینکه به کمک من نیاز داشت اما هیچوقت غرورشو زیر پا نذاشت
هیچوقت احساس نکردم با یه ادم وابسته و ضعیف طرفم که همیشه نیازمنده کمک منه
هرجوری که میتونست سعی داشت کمکای من رو جبران کنه
نمیدونم
شاید حماقت کردم شاید فکر میکردم بدست اوردن سیما خیلی راحته فقط کافیه اراده کنم
اما حالا مطمئنم که اونقدر ها هم اسون نبود چون شش سال طول کشید !!
برای من خونواده خیلی اهمیت داره نه بیشتر از خود فرد ولی حداقل به موازات اون
در پاکی جسم و روح سیما شکی ندارم ، چیزی که سیما رو از بقیه ممتاز میکنه اینه که خودش به اینجا رسیده
اون از من جلوتره ولی برام سخته که شرایطشو بپذیرم
موضوع فقط سن سیما نیست
چون ظاهرش خیلی کمتر از سنش نشون میده و مطمئنا حتی در سنین بالا هم زیباییشو از دست نمیده
و در کل با وجود اینکه یه مقدار مغرور و یکدنده است ولی روحیه سازگاری و اطاعت پذیری رو به صورت بالقوه داره
از این بابت مطمئنم
اما نمی تونم خونوادش رو به عنوان خونواده همسرم بپذیرم
شاید بیشتر به این خاطره که هیچوقت به سیما فکر نکردم
فیلم خوبیه ولی اصلا شباهتی به زندگی من نداره :81:نقل قول:
نوشته اصلی توسط natalie
به اندازه کافی دچار احساسات هستم دیدن دوباره این فیلم کمکی به من نمیکنه
پست قبلیتون منطقی تر بود :)
سلام خارپشت عزیز من با توجه به تجربه زندگی خودم چند نکته رو میخوام بهت بگم
- اگر عاشقش نیستی به هیچ وجه به ازدواج باهاش فکر نکن و یا(احیانا عاشق یکی دیگه ای) چون هم خودت عذاب میکشی و هم اون و اگر بعد از ازدواج عاشقش نشی همیشه ته ته دلت یه ای کاش میمونه.
- اگر خانواده برات مهمه و یا اونقدر دوسش نداری که همینجوری که هست(با همین خانواده) عاشقش باشی باهاش ازدواج نکن. چون اون شرایط خاص خودشو داره. یه خانواده خاص که هر کسی شاید باهاش کنار نیاد.
-همین الان قبل از اینکه بیشتر عواطف دختر پاکی که شاید محبت پدر ومادر رو اونطور که باید ندیده درگیر کنی تکلیف خودت رو با احساست معلوم کن. کاملا منطقی.
- مطمئن باش اگه به علاقه اش دامن زده نشه بعد از مدتی فراموش میکنه چون عاقله و شاید هم اتفاقا ازدواج موفقی در انتظارش باشه.
-پیشنهاد من به شما اینکه اگر واقعا قصد ازدواج باهاش نداری حمایتتاتو کم کم کات کن (اگر براش ارزش قاعلی و مثل خواهرت دوسش داری) و بیشتر وابستش نکن.(من سیمارو درک میکنم به خاطر علاقه اش سرزنشش نکن جنس احساس خانومها خیلی لطیف تر از اونی که فکرش رو میکنی)
حالا اگه میبینی واقعا دوسش داری به خاطر وجود خودش دوسش داری( نه از سر دلسوزی یا شاید چون حمایتش می کنی خودت لذت می بری نه به خاطر عقل و شعور و اخلاقش) برو جلو.
از دو جنبه باید قضیه رو بررسی کنی یکی با عقلت و منطقت و جنبه دیگر با قلبت و احساست. امیدوارم تونسته باشم منظورم رو صحیح برسونم. اینم بدون که تحمل مشکلات مالی و تنهایی و ترد شدن از طرف پدر و مادر و مخارج زندگی برای یه دختر راحتتر از تحمل اینه که بعد از مدتی بفهمه اونی که عشقش بوده و الان همسرشه از سر دلسوزی باهاش ازدواج کرده نه عشق.
سلام خارپشت عزیز
دوست خوبم اگر به ازدواج با سیم با فکر نمی کنی(که دلایل منطقی در این زمینه داری) هر چه سریعتر ارتباطت رو باهاش کات بکن ، یا اقلا به حداقل ممکن برسون ، چون سیما خانم شاید(به عنوان یه دختر عرض می کنم حتما) یه امیدواریهای در مورد ازدواج با شما داره که خواستگارا شو رد می کنه ، کمک به اینکه هر چه زود تر عشق شما رو از ذهن خودشون پاک کنند ، بهترین و بزرگترین کمک به ایشون هست ، چون اگر عاشق شما باشند ، امکان نداره به کس دیگری برای ازدواج فکر کنند
به هر حال ایشون اگر ازدواج کنند ،خیال شما هم بابت بودن پشتوانه برای ایشون راحت خواهد بود(البته نه هر ازدواجی)
موفق باشید:72:
لطفا یه سری به پروفایلتون بزنید
همه تاپیکای شما حول محوری به نام ریحان میچرخه می دونم که دوست ندارین تو این تاپیک راجبه ایشون حرفی زده بشه
اما تا حالا از خودتون پرسیدیدن چرا به این زودی دارم دختری رو که به خاطرش این همه نوشتم فراموش میکنم و به خودم اجازه میدم
یه همیچین تعابیری رو در مورد یه دختر دیگه بکار ببرم
"شاید حماقت کردم شاید فکر میکردم بدست اوردن سیما خیلی راحته فقط کافیه اراده کنم
اما حالا مطمئنم که اونقدر ها هم اسون نبود چون شش سال طول کشید !!"
"بله من بهش خیلی توجه داشتم چون بهش علاقه داشتم "
میشه لطفا احساسات لطیفتون رو نگه دارین و بعدها با افتخار اون رو به دختر موردعلاقتون تقدیم کنین
شاید بگین با این کار احساس ارامش میکنم اما این ارامش قبل از طوفانه دنبال دردسر میگردین ؟؟؟
بیخود به خودتون تلقین نکنین که به سیما خانم به عنوان یه دوست علاقه دارین و بعد بخواین رفتار خودتون رو در این چند ساله تحلیل بکنین که چرا تا به حال جدی بهش فکر نکردین چرا حماقت کردین !!
اگه یه کار عاقلانه هم انجام داده باشین همین یه کار بوده سیما خیلی خانومه شما هم خیلی اقایی ولی به درد هم نمی خورین
بذار بره پی زندگیش دست از سرش وردار !
اینقدر هم با نوشتن بیخودی در این تاپیک با روح و روان خودت بازی نکن اینجوری اروم نمیشی
خیلی مردی که تو این چند سال مثل یه انسان به سیما نگاه کردی و هیچوقت بهش فکر نکردی اما نذار اجر کارهایی که تاحالا کردی به خاطر احساسی که نمی دونی از کجا اومده از بین بره
همه احساسات و افکار ما پاک و خدایی نیستن مراقب باشین که هر شب دارین به درگاه چه کسی اشک میریزین
نیاد اون روزی که در کنار سیما به ارامش رسیده باشین اما به خاطر دلایل بسیار !!!! برای ازدواج به ریحان فکر کنین
مطمئن باشین با ادامه این روند به هیچکدوم از منابع ارامشتون نمیرسین! میدونم احساس تنهایی و هزار جور احساس دیگه ازارتون میده اما یکم صبر کنین
اگه به انتخابتون ایمان بیارین و اینقدر تردید نکنین معشوق شما هم بالاخره چراغ سبزی نشون میده و شما به یه ارامش عقلانی میرسین
....................... به خودتون مراجعه کنین و برای همیشه سیما رو فراموش کنین
خیلی وقته که پستای شما رو میخونم توی پستاتون اثری از پستی ندیدم
سیما رو به خدا بسپرین اونی که بهترین نگهبان هاست
سلام آقای خارپشت.
اگه از ته دل به عنوان یه همسر دوسش ندارید دیگه جای فکر کردنی نیست.
میفهمم که احساس مسئولیت برادرانه ای نسبت بهش دارید. بعد از اینکه شما هم ازدواج کنید میتونید حمایتها و کمک های برادرانتون رو راحت تر ادامه بدید(البته به شرط حساس نبودن همسر شما یا احیانا همسر ایشون)
به نظر من رابطه خودتون رو باهاش کم کنید اما قطع نه. با بیان های ظریف و به جایی( نه دو پهلو) میتونید بهش بفهمونید براتون مثل یه خواهره. یه کاری کنید از توهم اینکه شاید شما بهش علاقه دارید بیاد بیرون.
تا حالا از جریان ریحان چیزی براش گفتید؟؟
نمیدونم چقدر درسته که یکم در مورد ریحان باهاش درددل کنید. مثل یه خواهر. فکر میکنم براش تلخ باشه اما در فراموش کردن شما براش موثر باشه.
راستی میشه بگید دقیقا چی در مورد شما نوشته بود؟ مطمئنید اون در حد عشق و ازدواج به شما علاقه منده یا به خاطر اینکه حامیش بودید و ...؟؟ شاید اون هم واقعا به ازدواج با شما فکر نمیکنه و منتظر شما نیست. آخه خودتون گفتید که بهش خواستگار معرفی میکنید. از یه دختر فهمیده و عاقل مثل سیمایی که شما تعریف کردید بعیده متوجه نباشه که بهش علاقه ندارید.
من فکر میکنم سیما دقیقا متوجه این هست و به اینکه شما بهش پیشنهاد ازدواج بدید فکر نمیکنه. وگرنه با اون صمیمیتی که با هم دارید ممکن بود قبل از اینکه شما از نوشته هاش چیزی بفهمید از نگاهش بفهمید. فکر نمیکنم یه دختر هرچقدر هم که تلاش کنه در رفتارش علاقه ی قلبیش رو نشون نده و خودش رو کنترل کنه نتونه مهر رو در نگاهش مخفی کنه.
من فکر میکنم سیما هم به شما مثل یه برادر عزیز و کسی که بهش مدیونه نگاه میکنه.
البته این نظر شخصی منه.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سعاد
از همه دوستان بایت پستای مفیدشون تشکر میکنمنقل قول:
نوشته اصلی توسط الهام-24
به خصوص اعضای جدیدالورود خانم ها سالی ، سعاد و الهام
اقای خارپشت راستش فقط می خواستم همدردی کرده باشم. می دونم که شما با قصد نیکی به نزدیکان به سیما خانم کمک کردید و ناگهان این نیکی کردن شما با خواندن چند خط تبدیل شد به عذاب. اما امیدوارم هیچگاه نیت اولیه خودتون رو فراموش نکنید و با به یاد اوردن اون نیت ارامش لازم رو در این امتجان کسب کنید. همونطور که در قران هم اولویت انفاق ذکر شده که خویشان و نزدیکان در اولویت هستند:
«هر خیر و نیکی (سرمایه سودمند مادی و معنوی) که انفاق می کنید، باید برای پدر و مادر، نزدیکان، یتیمان، مستمندان و درراه ماندگان باشد، و هر کار خیری که انجام دهید، خداوند از آن آگاه است».
من فکر می کنم اگر به دنبال راهی برای کمک به طور مخفی باشید مشکلتون تا حد زیادی حل میشه. ضمن اینکه یک سوال از شما دارم. شاید اگر بتونید به این سوال جواب بدید کمی راحتتر با قضیه کنار بیایید:
ایا شما اگر اطلاعی از احساس سیما خانم نداشتید تا چه زمانی قصد داشتید به این کمکهاتون ادامه بدید؟ (همیشه یا تا قبل از ازدواجتون یا ...)
موفق باشید .
خارپشت عزیز منو ببخشیدنقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
فقط خواستم کمکی کرده باشم
اصلا برای همین عضو شدم
ببخشید :72::72::72:
اما شما نباید همه جملات منفی من رو کنار هم میذاشتین
من بدترین حالت رو فرض کردم