RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
سلام خواهرم،سحرا،
راه حل يك مسئله رياضي چگونه است؟ اول معدله رو مي نويسيم... مجهول رو مشخص مي كنيم/ بعد معلوم رو در معادله مي گذاريم و حل مي كنيم/ به جواب مي رسيم و جواب رو چك مي كنيم! اگر مساله چند بخش داشته باشه/ بايد جواب اولي رو براي حل بقيه بخشها استفاده كنيم... پس مرحله به مرحله جلو مي ريم و از اول نمي تونيم جواب نهايي يك مساله چند بخشي رو بديم...
بنابراين گام به گام! مشكلات رو يكي يكي حل مي كنيم
تمرينهايي كه به شما دادم به دليل اين بود كه اگر بستر مناسبي نداشته باشيم... اگر ذهن سطحي شما كه مزاحم اصلي كار من هست همواره مزاحمم باشد! مثل اين مي مونه كه من براي شما پستي بذارم و يكي ديگه بياد بنويسه :ولش كن بابا، حرفاش مفته! به چه درد مي خوره! اينا همش حرفه!!! مال تو كتاب و مقاله است...
ذهن سطحي شما فعاله... پس اول بايد خاموشش كنيم تا بقيه موارد روي شما تاثير داشته باشه! براي همين به شما تمرين تنفس دادم...
به شما مراقبه بخشش دادم چرا كه تا زمانيكه نبخشيدي و رها نكردي... كاري از دست كسي بر نمي آد! آرامشي نداري!
وقتي مي گم به تفاوتها توجه كن،تفاوتهاي زن و مرد منظور همينه...
من دفترچه راهنماي شوهر تو رو ندارم... و مي تونم كمكت كنم بتوني پيداش كني!
با ظرافت زندگي كن! زمان زيادي نداريم!
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sahra100
sci برادر خوبم سلام
نمیدونم چی شده هرچی بیشتر تلاش واسه این رابطه می کنم انگار عقب تر میرم . سروز اخر هفترو رفتم اعتکاف که تنها باشم خودم ازین همه کینه رها کنم و ببخشم از اونروز تا الان حالم بهتره و حس میکنم رهاشون کردم ولی اوضاع با همسرم بده .
شب اومد دم مسجد دنبالم . دختر خالمم با عروسشون اومده بودن اعتکاف واسه همین پسر خالم و خالم هم شب اومدن دم مسجد .من رفتم وسیله هام تو ماشین بذارم اشاره کردم شوهرم بیاد پایین یهو خیلی عصبی از ماشین پیاده شد گفت اصلا" نمیخوام بیام سلام کنم مگه زوره و ... منم گفتم به ادبت بستگی داره خلاصه اومد جلو با همه سلام کرد یهو عروس خالم به شوخی بهش گفت سحرا گفته بستنی مهمونتون میکنم .شوهرم با خنده گفت خان.ما میگن جدی نگیر (واقعا" ازش بعبد بود ) دیدم پسر خالم سریع رفت بستنی اینا خرید و اومد از خجالت مردم . خالمم تعارف زد بریم منزل ما اصلا" شوهرم بروش نیاورد یه تعارف بزنه حالا اونجا نزدیک خونه ما بود اونام که عمرا" اگه میگفت نمیومدن . خلاصه خدافظی کردیم تو راه گفتم واقعا" 6 تا بستنی خریدش خیلی سخت بود !!!!! یا پسر خالم رفت تو مغازه تو نمیشد باهاش بری بعد با ناراحتی گفت اولا" اصلا" متوجه نشدم دوما" هرکاری بکنم بدهکارتم !!!(اون اصلا" ازین اخلاقا نداره که بخواد وایسه کسی خرید کنه حس میکنم میخواست من ناراحت کنه) خلاصه بعدم باهام قهر کرد (اینم خوشامد گوییش بعد 4 روز) فردا عصرشم اومد خونه هی بغلم کرد ولی عذر خواهی نکرد منم محلش نذاشتم دوباره قهر کرد . امروزم ماشین دست من بود رفتم خرید کردم تل زدم بیا پایین اینارو بذار تو اسانسور سنگین میگه بیا بالا 1 ساعت دیگه میرم خلاصه تا شب نرفت گفتم اینا خراب میشه بازم محل نذاشت رفت خوابید حالا این همه خرید تو ماشین مونده اینقدر بچس بخاطر لجبازی با من حتی میذاره کلی خرید خراب شه .
حوصلش اصلا" ندارم راستش تو این 4 روز دلمم براش تنگ نشده واقعا" زندگی ما نتیجه داره؟؟؟ تازه امروز داشتم سطل اتاقش خالی میکردم پرینت برنامه حسابداریش یهو دیدم . دیدم به خواهر 20 سالش 7 ملیون پول داده بدون هماهنگی با من . هرچی میگذره ازش دور تر میشم با این رفتاراش فقط داره منم بی تفاوت تر میکنه .
گاهی حس میکنم جای این همه وقت تلف کردن ازش جدا شم همه زندگیم شده تحمل رفتاراش
:303: سلام صحرا خانم مگه این پست را شما ننوشته بودید من هم در پاسخ این پست که در صفحه هفت این تاپیک نوشته بودید در صفحه 8 جواب دادم ؟؟؟؟ عزیزم
البته من فکر کردم شما شاغلید گویا شما در حال تحصیل و کنکور و کار پیدا کردن هستید
در هر صورت اگر همسر شما زود از سر کار برمیگرده باید خرید خونه با ایشون باشه و در غیر اینصورت با خرجی ای که ایشون میگذارند و در خرید کردن به شما کمک کنه
یعنی اینقدر سخته که بارها را از ماشین بگذاره تو آسانسور و ببره بالا
شما که اصل کاررا که خرید کردنه و وظیفه ایشونه انجام دادید
در موارد دیگر زندگیتون هم همینه همسر شما خیلی مغرور و خودشیفته س
ولی روحیه ت را حفظ کن خانمم شما بایدد اگر از ایشون دلخور هستید در فرصتی مناسب به ایشون بگید با محبت و مهربانی انتظاراتتون را به ایشون بگید
روحیه ت را حفظ کن اگر اینطور پیش بری پیر میشی
توصیه های آقای SCIهم عالیه خیلی پخته صحبت میکنند :104:
من هم از نوشته های ایشون برای موارد مشابه شما که تو زندگیم دارم استفاده خواهم کرد
از خدا صبر و همت بخواه و البته بیخیالی تا کمکت کنه
اینطور که تو حساسی ممکنه شوهرت عکس عمل کنه تا حساسیتت را به کارهاش از بین ببری و همونطوری که هست قبولش کنی
اگر میتونی که بکن این کار را اگر نه مبارزه منفی و سرزنش برای هیچ مردی حتا صبورترینشون که شوهر منه جواب نمیده چه رسد به همسر خود شیفته شما
البته خود شیفتگی و یا هر خصوصیت منفی ای تقصیر خود شخص نیست حتما خانواده ش کوتاهی کرده اند
پس مبارزه سازنده کن با سیاست کامل و با پنبه سر بریدن
موفق باشید
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sci
سلام خواهرم،سحرا،
راه حل يك مسئله رياضي چگونه است؟ اول معدله رو مي نويسيم... مجهول رو مشخص مي كنيم/ بعد معلوم رو در معادله مي گذاريم و حل مي كنيم/ به جواب مي رسيم و جواب رو چك مي كنيم! اگر مساله چند بخش داشته باشه/ بايد جواب اولي رو براي حل بقيه بخشها استفاده كنيم... پس مرحله به مرحله جلو مي ريم و از اول نمي تونيم جواب نهايي يك مساله چند بخشي رو بديم...
بنابراين گام به گام! مشكلات رو يكي يكي حل مي كنيم
تمرينهايي كه به شما دادم به دليل اين بود كه اگر بستر مناسبي نداشته باشيم... اگر ذهن سطحي شما كه مزاحم اصلي كار من هست همواره مزاحمم باشد! مثل اين مي مونه كه من براي شما پستي بذارم و يكي ديگه بياد بنويسه :ولش كن بابا، حرفاش مفته! به چه درد مي خوره! اينا همش حرفه!!! مال تو كتاب و مقاله است...
ذهن سطحي شما فعاله... پس اول بايد خاموشش كنيم تا بقيه موارد روي شما تاثير داشته باشه! براي همين به شما تمرين تنفس دادم...
به شما مراقبه بخشش دادم چرا كه تا زمانيكه نبخشيدي و رها نكردي... كاري از دست كسي بر نمي آد! آرامشي نداري!
وقتي مي گم به تفاوتها توجه كن،تفاوتهاي زن و مرد منظور همينه...
من دفترچه راهنماي شوهر تو رو ندارم... و مي تونم كمكت كنم بتوني پيداش كني!
با ظرافت زندگي كن! زمان زيادي نداريم!
sci عزيز سلام
من به راهكارهاتون بي تفاوت نبودم و عمل مي كنم ولي شما تصور كن براي ارام شدن دردت مدام مسكن بخوري و به موازات قرص خوردن شما يكي روي نقطه دردت مرتب ايجاد فشار كنه خوب اين مسكن چقدر ميتونه مفيد باشه
من از پست ها نت برداري كردم از روزي 10 min شنونده فعال بودن تا تمرين تنفس و .... هر تمرين عملي و دارم انجام ميدم ولي اينا همش به ارامش محيط كمك ميكنه ولي درون من هرروز ملتهب تر ميشه چون مسايل من حل نميشه فقط ديگه تنش ايجاد نميشه و ميتونم خودم كنترل كنم نه بيشتر . شما ميگي بببخش بخدا تمام كاهايو كه گفتي مو به مو تو اعتكاف انجام دادم سعيم كردم ولي وقتي ميام رفتارهاي همسرم ميبينم همه گذشته برام تكرار ميشه
مجهول هاي اين معادله رو لطفا" بهم بگيد چون 4 ساله دارم باهاش ور ميرم ولي نتونستم مجهول هاشو پيدا كنم لطفا" راهكار هاي حل مسالرو بهم بديد
راستي يه مساله جديد . همسرم به خاطر نوع كارش با ادما زياد در ارتباط و تو موبايلش شماره خيلي ادم هست . منم گوشيم فونت فارسي نميخونه واسه همين يه موقع sms فارسي بياد send ميكنم به گوشي اون ميخونم چندروز پيش ديدم يكي از خانم هايي كه باهاش در ارتباط sms زده:( بمن زنگ بزنيد كارتون دارم ) خوب منم معمولي خوندم و تموم شد تا ديشب كه اومدم به گوشيش sms بدم ديدم اسم اون خانم پاك كرده جاي اسم اون اسم يكي از دوستاي خارجش save كرده راستش خيلي ناراحت شدم چون ميدونه من هيچوقت نه بهش گير دادم نه حساسيت داشتم حتي وقتايي كه پرواز اموزشي 3 4 ساعت با يه دختر تنها تو هواپيما بوده هيچوقت حساسيتي نشون ندادم حالا چرا اين كارو كرده؟؟؟ چه عكس العملي نشون بدم ؟؟ خيلي اين حركت برام ايجاد سوال كرده
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
خواهرم،
اگر شما به ايشون تا به امروز گير نداده ايد پس دليلي نداره كه اسم طرف رو عوض كنه! شايد به اسم دوست ديگري مربوط مي شه و ايشون خواسته راحت تر تشخيص بده... و يا هر دليل ديگه اي! زياد مهم نيست!
تمرينهايي كه به شما دادم مسكن نيست... يك روند آرامش سيستماتيك هست براي همين التهاب دروني شما! ايام اعتكاف كافي نيست... چون نوع اين بخششي كه صحبت كرديم با اون بخشش فرق مي كنه...اين يك مراقبه است! گذشت نيست... يك رها كردن روح به معناي واقعي است!
شايد لازم باشه شما اين مراقبه رو دو روي يك بار انجام بديد...
تمرين تنفس رو هر روز انجام بديد..
وقتي شما آروم باشيد مي تونيد به سادگي هر چه مجهول ها رو شناسايي كنيد...و معلومها رو! چرا دنبال مجهولها باشيم... مجهول مشخصه! آرامش و سعادت! معلومها رو هم به ما ندادن! تا آرامش نداشته باشيم نمي تونيم اون معلومها رو پيدا كنيم!
نكات مثبت شوهر شما/ همدلي كردن/ آرامش خودت/ شناخت عواطفت/ خود آگاهيت/ درك و تفسير صحيح و مثبت از موقعيتها/ اينها معلومها هستند... اينكه چگونه انتقاد كنيم؟ چگونه انتقاد رو بپذيريم!!! اصلا آيا بايد همه ي انتقاد رو بپذيريم؟؟؟ اينها چيزهايي است كه شما بايد ياد بگيريد...
شيوه محبت كردن رو امروز در تاپيك شميم بهاري 2 با عنوان " خشته شدم، بازم بايد تحمل كنم؟ "نوشتم.. شما هم نگاهي كنيد بد نيست!
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
برادرم سلام
پست ها ي شميم مرتب دنبال ميكنم.خوب خودم بايد غير از اروم كردن خودم ا زكجا شروع كنم؟
((اگر شما به ايشون تا به امروز گير نداده ايد پس دليلي نداره كه اسم طرف رو عوض كنه! شايد به اسم دوست ديگري مربوط مي شه و ايشون خواسته راحت تر تشخيص بده... و يا هر دليل ديگه اي! زياد مهم نيست!))
sci نه اين خانوم هيچ ارتباطي با اسم دوستش نداره مطمينم . تا به امروزم بهش گير ندادم و اعتماد داشتم كه سرش به كار خودش وگرنه عمرا" نميذاشتم دخترا تو كلاسش راه بيفتن باهاش برن چيزي بخورن يا با اونا 3 ساعت تنها پرواز بره و ...اصلا" ادم شكاك و گيري نيستم ولي الان مطمينم يه چيزي هست كه سر در نميارم از طرفي ام ميدونم اهل زير ابي رفتن نيست ولي موبايلش بذاره رو ويبره و اسم طرف عوض كنه و ... اينا جاي سوال برام ايجاد كرده چجوري بايد باهاش مطرح كنم
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
سلام خواهرم..
هر جا سوالی بود بپرس... شده هزاران بار هم توضیح بدم! این کار رو می کنم...
- شما تمرین تنفس رو شروع کنید... روزانه ده نفس با شرایطی که گفتم...
برای این تمرین در اتاق خوابتون موسیقی آرومی رو ( بدون هدفون ) در حدی که خودت بشنوی پخش کن. بدون کلام... بدون خاطره... اگر بتونی موسیقی Odyssey of Love رو دانلود کنید عالیه!
بخواب... آرام و کاملا آزاد... با لباسی کاملا راحت.. مثل یک نوزاد... دیدی چجوری آروم می خوابند... شل و راحت...
چشمانت رو ببند و با 2 شماره هوا را از طریق بینی به داخل ریه ها جاری کن.... تصور کن نوری رنگی (به رنگی که دوست داری و مقدس می دونیش )وارد ریه ها می کنی... هوا را تا چهار شماره نگاه دار... بگذار نوری که وارد بدن تو شده تمام بدنت را فرا بگیرد و به سر تو راه یابد... هم بدنت را رنگین و نورانی تصور کن... با یک شماره هوا را از طریق دهان به خارج برون! مثل حالت سوت... به تنفس فکر کن و نگذار افکار ذهن سطحی تو را درگیر کنند..
اگر در طول روز دوباره افکار به تو هجوم آوردند، تمرین تنفس به شیوه بالا را در هر حالتی که هستی انجام بده...
طی این تمرین ذهن سطحی تو خاموش خواهد شد...
-- فعلا فقط می خوام آروم باشی !
-- قرار بود روزانه یه ورزش هوازی انجام بدی... یا رقص/ یا پیاده روی / یا ایروبیک! هر کاری می کنی با هدفون! به مدت 30 دقیقه تمام
-- افکار منفی رو بهشون فرمان ایست بده! یک استاپ محکم بگو
-- یک روز در میون مراقبه بخشش رو انجام بده ... خودت رو رها کن و بگذار کسی که تو رو ازرده روی صندلی مقابلت بشینه... قبل از مراقبه بهش فکر نکن! قبل از مراقبه 3 بار تمرین تنفس کن... بعد شروع کن!
-- در مورد شوهرت معتقدم فعلا ذهنت رو در گیر نکن.... اما مطمئنم که ذهنت در گیر خواهد بود! پس یه کاری کن! ازش بپرس! قبلش تمرین تنفس کن... بعد ازش بپرس و حرفاش رو باور کن! بگو من با یک مشکل مواجه شدم و به تو اطمینان کامل دارم... اما می خوام بهم کامل توضیح بدی... تا آروم بشم! به چالش نکش و بعدش ازش تشکر کن
-- به نکات مثبتش بیشتر توجه کن! و بابت کارهای خوبش ازش تشکر کن!
-- توی جمع بهش توجه ویژه ای داشته باش
-- تفاوتهاش رو کشف کن! نکات مثبتش رو کشف کن! رفتارهاش رو کشف کن! مثلا وقتی داره فکر می کنه چجوری می شه! می خوام دونه دونه عواطفش رو شناسایی کنی/ چه چیزهایی خوشحالش می کنه و چه چیزهایی ناراحتش می کنه... کشفیاتت رو برام بنویس
-- پستهای قبلی رو بخون / سحرا جان! هیچکدوم اینها که می گم مسکن نیست! اگر خواستی بهت مسکن بدم... تا صبح دوام نداره!
-- فعلا پرونده جدایی شما شش ماه معلق خواهد بود! دیگه بهش فکر نکن!
از صمیم قلب ازت سپاسگزارم
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
sci برادر خوبم سلام از اينكه بهم راهكار ميديد و واسه تاپيكم وقت ميذاري واقعا" ازت ممنونم
تمام كارهاي كه گفتيد ادامه ميدم انجام دادنش رو .
با همسرم حتما" فردا صحبت ميكنم و ازش ميخوام برام توضيح بده
و راجع به كشفياتم سعي ميكنم خيلي خيلي دقيق شم البته در حال حاضر فكر ميكنم اين حالات رو خيلي خوب ميشناسم ولي بهتره دقيق شم تا پاسخ ام كاملا" صحيح باشه بعد براتون ميگم تا لطف كني و كمكم كني و از همين الانم عذر خواهي ميكنم اگه گاهي خيلي خسته و هيجاني ميشم و با نوع پستي كه ميزنم اعصاب همرو بهم ميريزم ولي واقعا" دارم سعي ميكنم و ميخوام به نتيجه برسم
من هر چندروز يكبار پست هاي قبل ميخونم و البته بعضي هاشونم پرينت گرفتم و تكرار ميكنم ولي حتما" بازم اينكار تكرار ميكنم
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
Odyssey of Love عالیه ولی من کاملشو نتونستم گیر بیارم .....:325:
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
موسيقي را از اينجا دانلود كنيد
Odyssey of Love
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
sci برادرم سلام
امشب از همسرم خواستم شام بريم بيرون
اخه هم ميخواستم بهش خبر كار پدا كردنم و قبوليم تو مصاحبرو بدم هم ازش راجع ب اسم تو موبايلش بپرسم
خلاصه بعد خبر اول بهش گفتم چون بهت خبلب اعتماد دارم و جاي سوالي برام ايجاد شده ميخوام بدونم خانم فلاني كيه خلاصه گفت كيه تاپرسيدم چرا اسمش به يه نام ديگه save شده اول سرخ شد و بعد خنديد گفت ميخواستم تو حساس نشي يه وقت راستش از حرفش شوك شدم گفتم اگه الان كه تو محيط كار من همه پرسنل مردن و 4 تا زن بيشتر اونم تو خط توليد بيشتر نيست يه وقت شماره يكي ازينارو با اسم يه دختر تو گوشيم save ببيني چه حالي ميشي ؟؟ بعد فقط سرش انداخت پايين گفت خوب شمارش دوباره با اسمش save ميكنم نميتونم پاك كنم چون باهاش كار ميكنم منم ديگه به توصيه شما ادامه ندادم ولي تا شب هي ميخنديد ميگفت با خانم فلاني اينجوري اونجوري راستش از حركتش بدم اومد بچه پررو با خنده شوخي ميخواد همه كاراش ماسمالي كنه:320::101:
راستي گفتي بگم چه چيزي خوشحالش ميكنه: از شلوغ شدن سر من خوشحال ميشه . از اينكه خيلي نازش بكشمم خوشحال ميشه . ازين كه مهم باشه . مدام تاييد بشه . ازين كه بابا بشه :199: . وقتي سر ميز شمع روشن كنم . هنوز بيشتر پيدا نكردم
ناراحت شدنم : ازين كه تاييد نشه . ازين كه يه خرابكاري انجام بده . از بي محلي من . ازين كه كاراش براش مرتب كنم يا خيلي بهش برسم .(غير مستقيم طبق پست هاي قبل انجام ميدم) . ازين كه مجبور بشه كار من انجام بده . از هرنوع خرابكاري من حتي اگه دست خودمم ببرم .
خوب حالا با اين داده ها چيكار ميشه كرد ؟؟ لطفا" اومدنش به خانوادم گوشه ذهنتون باشه يه راهكاري برام پيدا كنيد يه حرف خيلي تاثير گذار يه حركت ....